در مناظره «مردمسالاری دینی و لیبرال دموکراسی غربی» در حالیکه علوی تبار معتقد بود که تفکیک دین از حکومت نوعی از سکولاریسم است که برای دموکراسی لازم است، رهدار...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، جلسه مناظره حجتالاسلام دکتر احمد رهدار، مدیر موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه و عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی و دکتر علیرضا علوی تبار، استاد دانشگاه تهران و نویسنده کتاب «روشنفکری، دینداری و مردم سالاری» عصر دیروز، 30بهمن به همت بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در دانشکده حقوق و علوم سیاسی این دانشگاه برگزار شد.
علیرضا علوی تبار: لیبرال دموکراسی دارای تعریف و محدوده مشخصی است، هر چند بحثهای زیادی در مورد آن وجود دارد، اما در مورد مردمسالاری دینی ابهام هست و این اصطلاح به صورت دقیق تعریف نشده است. در جامعه ما در مورد مردمسالاری دینی، 4 تفسیر مختلف وجود دارد که بسته به اینکه چه کسی آن را به کار میبرد مفهوم آن متفاوت است.
در ابتدا روشنفکران دینی و سپس سیاسیون این اصطلاح را به کار بردند و هر یک با توجه به جهتگیری سیاسی خود آن را تعریف میکنند. 4 جریان سیاسی فعال در جامعه ما وجود دارد که هر کدام تعریف خاصی از واژه مردمسالاری دینی دارند: جریان راست محافظهکار، جریان راست تندرو، جریان راست مدرن و جریان چپ مدرن.
باید به این نکته اشاره کرد که هم دموکراسی لیبرال و هم مردمسالاری دینی در جزء مردمسالاری یا دموکراسی مشترک هستند. در تعاریف این دو باید جزء مشترک را مشترک تعریف کنیم به گونهای که این تعریف در عرف اهل نظر کاربرد مشترک داشته باشد.
دموکراسی، جزء ثابت دموکراسی لیبرال و مردمسالاری دینی است
هم مردمسالاری دینی و هم دموکراسی لیبرال جزء ثابت دموکراسی را دارند که مشخصات دیگری هم به آنها اضافه میشود. پس از مشخص نمودن اشتراکات باید به سراغ موارد تمایزبخش برویم؛
دموکراسی یا مردمسالاری سه رکن دارد:
1. حاکمیت مردم: فردی که دموکرات است باید بپذیرد مردم حق نصب، نقد و عزل حکومت را دارند و میتوانند در امور عمومی تصمیم بگیرند.
2. برابری سیاسی شهروندان: تمام شهروندان مستقل از دین، مذهب، جنس و موقعیت اقتصادی و طبقاتی باید با هم برابر باشند؛ در واقع، امتیاز ویژه برای کسی قائل شدن با دموکراسی در تضاد است.
3. حکمرانی اکثریت با رعایت حقوق اقلیت: در مورد اختلاف نظر در مسایل حکومتی مبنا رأی اکثریت است، اما اکثریت حق ندارد حقوق اقلیت مثل حق آزادی بیان، حق برگزاری تجمع و ... را پایمال کند.
نظامهای دموکراتیک در عمل 4 ویژگی دارند:
1. حکومت شفاف و پاسخگو: اطلاعات اساسی و نحوه تصمیمگیری حکومت باید در اختیار عموم قرار بگیرد؛ علاوه بر این، حکومت باید در مقابل یک نهاد مستقل از خود پاسخگو باشد و هر کس به میزان قدرتی که دارد باید پاسخگو باشد.
2. جامعه مدنی توسعه یافته: مردم حق دارند مستقل از حکومت، انجمنهای سیاسی، فکری، هنری و ... تشکیل دهند، البته این انجمنها با حکومت گفتگو دارند و از حکومت تاثیر میگیرند و بر آن تاثیر میگذارند.
3. انتخابات آزاد و منصفانه: همه گروههای اجتماعی باید حق مشارکت در یک انتخابات آزاد را داشته باشند و رسانههای عمومی حکومتی باید در اختیار همه گروهها قرار بگیرد.
4. رعایت حقوق اساسی مردم: برابری سیاسی، حقوق سیاسی و حقوق مدنی مردم در نظامهای دموکراتیک مورد توجه قرار میگیرد.
مردمسالاری دینی اگر بخواهد تنها یک اسم بی مسمی نباشد باید نظامی باشد که در ارکان فکری آن 3 رکن پذیرفته شده مردمسالاری، و در عمل نیز آن 4 ویژگی وجود داشته باشد.
ویژگیها دموکراسی لیبرال عبارتند از:
- دموکراسی به اضافه حکومت حداقلی
- تقدم آزادی فرد بر برابری اجتماعی
- تاکید بر حقوق مدنی سیاسی و وارد نشدن به حقوق اقتصادی اجتماعی و محوریت مالکیت خصوصی و نظم خودجوش در عرصه اقتصاد
حجتالاسلام رهدار: بنده مباحث دکتر علوی را با ملاحظات اندک قبول دارم، ولی در حوزه مبانی دموکراسی دینی بحث میکنم. اینکه ایشان گفتند دموکراسی دینی غیر شفاف است و تعاریف مختلفی در مورد آن وجود دارد باید گفت که بله همین طور است.
ولی گاهی خود تعاریف مسبوق به حجاب است، یعنی مفهومی را تعریف نمیکنید، چون آن مفهوم بسیار روشن است، ولی گاهی مفهومی را تعریف میکنید، چون در مورد آن ابهام به وجود آمده است.
سمت و سوی دغدغههای دو قرن اخیر: ما نسبت خود را با غرب مشخص کنیم نه اینکه غرب نسبت خود را با ما مشخص کند
جایگاه مردم در جامعه دینی از صدر اسلام تا یکی دو قرن اخیر که ارتباط با غرب ایجاد شده، جایگاهی شفاف و کمتر مورد پرسش بوده است؛ مسئله ارتباط ما با غرب مسئله نوینی است. زمانه ما در 2 قرن اخیر زمانه غرب است و دغدغهها به این سمت گرایش دارد که ما نسبت خود را با غرب مشخص کنیم نه اینکه غرب نسبت خود را با ما مشخص کند.
پرسش از نسبت ما با غرب بعد از انقلاب مطرح شد، چون پس از انقلاب این احساس به وجود آمد که قرار نیست زمانه ما با زمانه غرب تنظیم شود.
باید گفت که تقاریر متفاوت از یک مفهوم، اثبات ابهام نمیکند؛ حتی در غرب لیبرال دموکراسی مورد تقاریر مختلف قرار دارد و در عین حال یک مفهوم شفاف است.
هیچ جمهوری و جامعهای خارج از مقوله ولایت صورت نمیگیرد
بر اساس اندیشه اسلامی و همان طور که علامه جوادی آملی گفتهاند اسلام ولی بالاصاله جمهور است، یعنی هیچ جمهوری و جامعهای خارج از مقوله ولی و ولایت صورت نمیگیرد.
هر جا جامعهای وجود دارد تعلقی نیز هست، وقتی این تعلقها واحد شوند جامعه شکل میگیرد، اما اگر تعلقها به وحدت نرسیدند اجتماع صورت میگیرد.
تفاوت جامعه با اجتماع مانند تسبیح است که اگر نباشد جامعه شبیه اجتماعات حیوانی میشود
تفاوت جامعه با اجتماع مانند تسبیح است با مهرههای تسبیح که نخ آن پاره شده، نخ همان ولی است و اوست که به تکثرات و مردم، معنا و جهت و کاربری میدهد و اگر نباشد جامعه شبیه اجتماعات حیوانی میشود.
ظرفیت اجتماعی حیوانی، ظرفیتی است که در آن تکامل رقم نمیخورد. در اجتماع تکامل نیست، اما در جامعه تکامل وجود دارد، ولی برای جامعه ظرفیت سازی میکند و ظرفیت جامعه را ارتقا میدهد.
اگر رابطه ولی و جمهور رابطه ضعیفی باشد یا این رابطه قطع شود، جمهور به یک صورتک تبدیل و نزاع بین حاکم و مردم ایجاد میشود. بر اساس معارف اسلامی جهت و قوام مردم و جمهور تحت ظل انسان کامل معنا مییابد و حداکثری میشود.
از آنجایی که در الگوهای مختلف از لیبرال دموکراسی «ولی» غایب و مردم رها هستند، این الگوها مربوط به اجتماعات حیوانی میباشند و در آنها جامعه محقق نمیشود که بخواهد تکامل پیدا کند.
علوی تبار: باید به این پرسش پاسخ داده شود که آیا در زمان غیبت معصوم میتوان حکومت دینی داشت؟ امثال آخوند خراسانی معتقد هستند که در زمان غیبت هیچ حکومتی نمیتواند دینی باشد. دوران غیبت در تفکر شیعی دوران مهمی است، مثلاً در این دوران جهاد ابتدایی نمیتوان کرد و فقها معتقد به جهاد دفاعی هستند.
ولایت فقیه با رکن برابری دموکراسی ناسازگار است
برخی فقها معتقد هستند که در دوران غیبت نمیتوان حدود را اجرا کرد. باید گفت که مردمسالاری با ولایت فقیه قابل جمع نیست، به علت ارکان نظری مردمسالاری که یکی برابری سیاسی شهروندان بود، ولایت فقیه با رکن برابری ناسازگار است.
ولایت فقیه در حوزه سیاست اولین بار توسط علامه احمد نراقی مطرح شد و از همان وقت در اصل و حدود آن بین فقها اختلاف بود و افرادی مثل شیخ انصاری، آیت الله خویی، احمد خوانساری و آیت الله حکیم آن را نپذیرفتند.
در فقه ما گفته میشود اصل بر عدم ولایت است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. در مسئله ولایت فقیه به معنای امروزی در حوزه سیاست (امور سلطانی) بین فقها اختلاف نظر وجود دارد، اما اگر کسی معتقد به ولایت فقیه باشد باید نسبت برابری سیاسی و مسئله تقدم فقیه در سیاست و ولایت را روشن کند. ولایت فقیه نه ضروری دین، نه ضروری مذهب و نه ضروری فقه سنتی است.
تفاوت بین امت و ملت
در اینجا باید گفت که باید بین امت و ملت فرق بگذاریم، چون احکام سیاسی مربوط به هر یک متفاوت است، آقای رهدار مفهوم امت را به کار بردند.
امت اشاره به جمعی دارد که دیدگاههای سیاسی و عقیدتی مشترک دارند و به اختیار دور یکدیگر جمع شدهاند، اما واژه ملت در مورد افرادی به کار برده میشود که نسبت به یک مملکت سرزمینی، مالکیت مشاع دارند.
مساله دیگر این است که باید بین احکام موضوعه با احکام شریعت تفاوت قایل شد، اگر ما احکام موضوعه را نقض کنیم و در واقع قوانین را زیر پا بگذاریم مرتکب جرم شدهایم، در حالی که اگر احکام شریعت را نقض کنیم مرتکب گناه شدهایم.
ولایت فقیه جزء ضروریات دین نیست و با برخی از ارکان دموکراسی نیز سازگار نمیباشد و آن حق ویژه و امتیاز قایل شدن برای ولی است.
در جامعه ما کسانی که مردمسالاری دینی را به کار میبرند میدانند چه میگویند. علامه جوادی آملی از جمهور ناب بحث میکند و میداند راجع به چه چیزی صحبت مینماید، ولی در دموکراسیهای دنیا جمهور ناب معنا ندارد.
آمریکا شکل ایدئال دموکراسی نیست
در پاسخ به سوال مجری برنامه که پرسیدند سنخیت بحث قانون شنود مکالمات امریکا را با بحث تقدم آزادیهای فردی چگونه میدانید باید گفت که امریکا شکل ایدئال دموکراسی نیست، نه ایران و نه امریکا الگوهای ایدئالی نیستند و نمیشود نقص و اشتباه در امریکا را به پای دموکراسی لیبرال نوشت، همانطور که ما مردمسالاری دینی نداریم در امریکا هم شکل ایدئال دموکراسی وجود ندارد.
حجتالاسلام رهدار: وقتی بحث از مبنا میشود قضیه حقیقیه است نه شخصیه و نمیشود سراغ مصداق رفت. ادعای ما این است که در الگوی لیبرال دموکراسی مبنا با عمل سازگار نیست.
در مورد نسبت مردم با ولی باید گفت این تلقی که ولی برتری دارد غلط است و نمیشود از پشت عینک مفاهیم غرب مفاهیم شرع را توضیح داد، اگر روی پایگاه دین بایستید ملت مفهومی بی معنا میشود و این مرزهای سرزمینی مورد شناسایی دین نیست.
مردمسالاری اصالتاً با دین ناسازگار است
رابطه مردم با ولی رابطهای وجودی است و قراردادی نمیباشد، مثلاً آهنربا را هنگامیکه به میخ وصل کنید میخ بعد از اتصال با آن، خود آهنربا میشود و از جنس هم میشوند.
مبانی روایی ما پیوند وجودی حاکم و مردم را مطرح میکند، مثلاً روایت است که وقتی شیعیان ما تب کنند ما مریض میشویم و ... . مردمسالاری اصالتاً با دین ناسازگار است و ربطی با مسئله ولایت فقیه ندارد، زیرا خداوند احکام خود را یک طرفه فرستاده و در جعل قوانین با انسان مشورت نکرده است.
سه نوع تقریر از دین و دموکراسی در ایران وجود دارد:
اولین تقریر دین و دموکراسی را ناسازگار میداند، اما از دین حمایت میکند، تقریر دوم دین و دموکراسی را ناسازگار میداند، اما از جریان مردم حمایت میکند و در تقریر سوم دموکراسی به مثابه روش یا به مثابه اندیشه و ارزش در نظر گرفته میشود. در فرمایشات دکتر علوی تبار، دموکراسی به مثابه ارزش مورد توجه قرار گرفته است.
ضرورت تفکیک بین حوزه عمومی و خصوصی در بحث دموکراسی
باید عقلانیت بحث تفکیک بین حوزه عمومی و حوزه خصوصی اثبات شود. باید گفت که چگونه میتوان حوزه خصوصی و مردم را از هم تفکیک نمود.
مثلاً اگر بپذیریم دین در حوزه خصوصی جای دارد اسلام به ما آموزه قناعت میدهد، نه فقط در خانه بلکه میگوید در بازار هم این آموزه را رعایت کن و این مسئله با لیبرال دموکراسی سرمایهداری سازگاری ندارد، یعنی حوزه خصوصی(دین) بر حوزه عمومی(اقتصاد) تأثیر میگذارد. باید این مساله به لحاظ عقلی اثبات شود که آیا انسان میتواند منافع خود را تشخیص دهد یا خیر؟
افراد عادی ولایت تکوینی ندارند
علیرضا علوی تبار: من از مردمسالاری دینی در دوران غیبت صحبت میکنم. این ادعای بسیار بزرگی است که بگوییم افراد عادی ولایت تکوینی دارند؛ همه ما به جز 14 معصوم در هر سطحی که باشیم غیر معصوم هستیم.
هرگاه خصوصیاتی مثل درستی ازلی و ابدی و ... را به غیر خدا تسری دهیم دچار بتپرستی سیاسی شدهایم، در حالیکه فهم بشر ناقص، غیر مطلق و متغیر است و ما با معصومین طرف نیستیم، بلکه با افراد عادی طرفیم.
در پاسخ به این سوال که آیا مسلمین مومن میتوانند امور خود را با دموکراسی اداره کنند باید گفت که بله؛ در دنیای امروز حکومتهای ملی واقعیت دارند نه امت.
گامهای مواجهه با دموکراسی از نگاه علوی تبار
اولین گام ما در مواجهه با مفهوم دموکراسی این است که مفهوم ملت را به عنوان یک مفهوم جدید مورد اجتهاد قرار دهیم. به نظر من ملت یک امر نامشروع نیست بلکه یک واقعیت است.
گام دوم این است که بین حکومت و دولت تمایز قایل شویم. ما میتوانیم State ملی و Government دینی داشته باشیم. همه باید برای حکومت برابر باشند، اما احزاب رقابت کنند و دولت ملی برقرار شود.
مدل مدنظر علویتبار: حکومت ملی باشد مانند ترکیه امروزی و دولت دینی
ما میتوانیم حکومت ملی و دولت دینی داشته باشیم، مانند آنچه در ترکیه امروزی اتفاق افتاده است. باید حکومت دموکراتیک داشته باشیم که بر اساس ملت بنیانگذاری شده که همه در آن از دیندار و غیر دیندار حضور دارند و همه مالک این سرزمین هستند.
اما دولت میتواند دینی باشد، یعنی در خط مشیهای خود از احکام دینی تبعیت کند و رفتارش مغایرت قطعی با احکام قطعی شریعت نداشته باشد، یعنی هیچ فقیهی مخالف آن نباشد.
علوی تبار: اخلاق مقدم بر فقه است
نسبت فقه و اخلاق باید مشخص شود و تعیین کنیم که حکومت دینی در دوران غیبت بیشتر فقهی است یا اخلاقی؟ آیا نقد اخلاقی احکام فقهی ممکن است یا نه؟
باید گفت که اخلاق مقدم بر فقه است و میشود احکام فقهی را ابطال اخلاقی کرد، مثل توریه کردن.
دموکراسی یک بازی است که قواعد مشخص با نتایج نامشخص دارد، در حالیکه این دور انتخابات، جناح اکثریت حائز اکثریت آرا شدهاند ممکن است در دور بعد اقلیت به اکثریت تبدیل شوند. اگر قانونی وضع شود که قانون دموکراسی را تعطیل کند این دموکراسی نیست، مثل هیتلر که با انتخابات آمد و سپس انتخابات را تعطیل کرد.
در بحث نباید به افراد کاری داشته باشیم بلکه کار ما با مباحث است
حجتالاسلام رهدار: اینکه آقای دکتر گفتند شیخ انصاری قائل به ولایت فقیه نیست، باید بگویم که شیخ انصاری ولایت فقیه را در بحث ولایت جائر مطرح کرده است، ما در بحث نباید به افراد کاری داشته باشیم بلکه کار ما با مباحث است.
همه انسانها ولایت تکوینی دارند؛ هر جا موجودی تشدید یافت مسابقات آن نیز تشدید پیدا میکند.
در مورد اینکه گفتند حدود قابل اجرا نیست، هیچ فقیهی وجود ندارد که مقام قضا را برای فقیه به رسمیت نشناخته باشد؛ هر جا حقوقی وجود دارد این حقوق ضمانت اجرا میخواهد.
این مطلب که گفتند آخوند خراسانی ولایت را ندارند، خیر این طور نیست ایشان نظارت فقیه را قبول دارند و آن را ولایت خفیفه میدانند.
رهدار: خداوند هم خالق است هم رب
خدا فقط خالق ما نیست بلکه «رب» ما هم هست. این حضور خدا حداقلی است یا حداکثری؟ اگر مبنا را حل نکنیم روی شاخهای سوار میشویم که ریشه ندارد.
انسان حیث فردی، جمعی، تاریخی و فرا تاریخی دارد. خداوند میفرماید همه هستی طفیل وجود پیامبر (ص) است، پس وجود معصومین فراتاریخی است، آیا کسی در غرب وجود دارد که ادعا کند فلان نویسنده وجود تاریخی دارد؟ اما ما میگوییم امام حسین(ع) وجود فراتاریخی دارند. هر یک از این حیثهای احکام دارند.
برش عرضی این است که انسان، طبع، غریزه و فطرت دارد. برش ارتفاعی عبارت است از جسم، روح و خدا. تفکر مادی در بهترین حالت میتواند از جسم انسان گذر کند و به روان او برسد نه روح او، چون روح و روان با یکدیگر متفاوت هستند.
ولی، مظهر و تجلی خداوند است/ اسلام نمیگوید انسان حق حیات دارد، بلکه میگوید حکم حیات دارد
چگونه انسانی که از روح و خدا چیزی نمیداند میخواهد مصلحت کسی را که عین خداست تشخیص دهد؟ همه ما آیت خدا هستیم، ولی تجلی و مظهر خداست.
در تفکر مادی که خدا را به رسمیت نمیشناسد عقلانیت جمعی حقوقی را گذاشتند و اسم آن را گذاشتند منشور حقوق بشر؛ در این منشور میگویند کسی نمیتواند دیگری را بکشد، اما وقتی سوال میشود که آیا کسی میتواند خود را بکشد میگویند بله میتواند. اسلام نمیگوید تو حق حیات داری، بلکه میگوید تو حکم حیات داری. مبانی لیبرال دموکراسی خفیفتر از آن است که بتواند ادعاهایش را ثابت کند.
علیرضا علوی تبار: اینکه مطلب را که گفتم ولایت فقیه مورد اختلاف است از کتاب کشفالاسرار امام خمینی (ره) نقل کردم، باید بگویم که حدود و تعزیرات هر دو ضمانت اجرای قانون هستند.
تفکیک دین از حکومت نوعی از سکولاریسم است که برای دموکراسی لازم است
ما باید نسبت دموکراسی و سکولاریسم را مشخص کنیم. سکولاریسم کابردهای مختلف دارد که یک کاربرد آن برای دموکراسی ضروری است. کاربردهای سکولاریسم عبارتند از:
1. در این جهان به گونهای زندگی کنیم که گویی خدایی نیست یا اگر هست کاری به کار ما ندارد، این نگاه مورد پذیرش مومنان نیست و ربطی نیز به دموکراسی ندارد.
2. خصوصی سازی اجباری دین: یعنی دین را به زور از عرصه عمومی به عرصه خصوصی ببریم. شاید این مورد در مورد ادیان دیگر صدق کند اما در مورد اسلام ممکن نیست، زیرا اسلام احکام عمومی دارد.
3. تفکیک دین از حکومت: یعنی افرادی که دین خاصی دارند نسبت به دیگران هیچ برتری و امتیازی نداشته باشند. قوانین شریعت رأیی نیست، ولی احکام موضوعه را میتوان به رأی گذاشت، این نوع از سکولاریسم برای دموکراسی لازم است.
4. تفکیک دین از دولت: دولت حق ندارد خط مشی خود را از دین بگیرد.
5. جدا کردن دین از گفتمان سیاسی: مثلا میگویند از واژه روزه استفاده نشود، بلکه بگویید اعتصاب غذا.
در برخی کشورهای غربی مثل فرانسه سکولاریسم ستیزهجو و لائیسیته وجود دارد، مثلاً ممنوعیت استفاده از حجاب در مدارس با دموکراسی سازگار نیست. ما هنگامی که این سکولاریسم را نقد میکنیم نباید دچار دوگانگی معیار شویم.
من شناخت دین را امری بشری میدانم که ناقص و متغیر است، ما از پشت عینکهایمان، یعنی از پشت شخصیت، فرهنگ و ... خود به دین نگاه میکنیم، در صورتی که اصل دین خالص و بیعیب و نقص است.
علویتبار: دین شرط لازم برای خوشبختی بشر است، اما شرط کافی نیست
آیا ما در دینشناسی باید بگوییم دین حداقلی و دین حداکثری؟ برخی از پرسشها را دین جواب نمیدهد و برای یافتن پاسخ آنها باید به علم، فلسفه، هنر و ... مراجعه کنیم، دین شرط لازم خوشبختی برای بشر هست، اما شرط کافی نیست.
ویژگیهای خصوصی بودن که در مورد تفکیک حوزه خصوصی و عمومی مطرح شد عبارتند از:
1. درونیات انسان.
2. رفتارهای انسان که روی دیگران تأثیر زیادی ندارد.
3. روابط برگزیده و قراردادی بین انسانها.
رهدار: وحدت یکی از صفات وجود تام یعنی خداوند است. ضد وحدت، کثرت؛ و ضد وجود، عدم میباشد، یعنی هر جا از وحدت دور میشوی و به سمت کثرت میروی در واقع، از وجود دور و به عدم میرسی.
کمال، در تفکر مادی میل به کثرت، یعنی عدم است. انبیا آمدند تا هم غرب و جمع را به وحدت برسانند. غرب در عدم است، در تفکر دینی وقتی به سمت وجود میروید به سمت تکوین میروید.
رهدار: پیچیدگی غرب از نوع پوچی است/ غرب صورت گری میکند
کسی که وجود دارد صورتگری نمیکند، بلکه حکایتگری میکند، غرب صورتگری میکند. پیچیدگی غرب از جنس پوچی و معلول صورتگری غرب است، خداوند میفرماید من شما را عبث خلق نکردم.
بله، پاسخ همه پرسشها را باید از دین گرفت، دین عالم بشر را میسازد، اگر قرار باشد پرسشهایی وجود داشته باشد که نبی نتواند به آنها جواب دهد خداوند باید هنرمندان و فیلسوفان تیپیکال نیز میفرستاد.
درست است که شناخت ما از دین، شناخت بشری است، اما دین خود را معرفی کرده و گفته که مبین است و گفته که چون خودم را به شما معرفی کردم از شما تکلیف میخواهم و ثواب و عقاب قرار دادهام، البته دین تاریخی با دین منزه یکی نیست، اما فاصله آنها هم چندان زیاد نیست.
رهدار: دین عمل است نه ایمان
اینکه میگویند دین برای حوزه خصوصی است درست نیست، احکام دین نیامدند که ما آنها را بفهمیم، بلکه آمدند تا ما به آنها عمل کنیم، دین عمل است نه ایمان.
هنگامی که تفکر مادی را کش دهیم به مجاز میرسیم، اما در آخر تفکر دینی همه مجازها واقعی میشوند، وقتی میگوییم چیزی مجاز است، یعنی عدم است.
علوی تبار: مردمسالاری دینی حکومتی است که بر سه پایه حاکمیت مردم، برابری سیاسی شهروندان و حکمرانی اکثریت شکل گرفته است.
اینکه میگوییم دینی است، چون وظیفه دولت خطمشی گذاری عمومی با الهام از ارزشهای دینی است، در این حکومت به نحو سیستماتیک، اخلاق و حق الناس پایمال نمیشود.
علوی تبار: پذیرش کثرت از ارکان دموکراسی است/وظیفه اولیه حکومت تأمین نیازهای اولیه مردم است
هیچ حکومتی نیست که در آن خطا صورت نگیرد، همه سازههای بشری ناقص هستند، ولی قواعد اخلاقی به صورت سیستماتیک توسط حکومت نقض نمیشود و حکومت با تأمین نیازهای اولیه مردم زمینه توجه آنها به نیازهای ثانویه را فراهم میکند، وظیفه اولیه حکومت تأمین نیازهای اولیه مردم است.
عالم ما، عالم کثرت است، ما در عالم ناسوت هستیم، وحدت برای عوالم بالاست، کثرت جزو ذات عالم ناسوت است. در این مرحله از وجود تغییر وجود دارد، پذیرش کثرت از ارکان دموکراسی است.
مشکل ما این است که تبلیغات دینی ما درست نیست و شبیه تلقین میت است، در کشورهای اسلامی دیگر ماهواره و متاسفانه انواع و اقسام فسادها آزاد است، اما مردم روز به روز دیندارتر میشوند.
جامعه دینی در شرایط دموکراتیک منجر به دولت دینی میشود. تاریخ، شرکت بیمه نیست که چیزی را تضمین کند و تنها راه کم کردن آسیبهای دموکراسی گسترش بیشتر دموکراسی است.
بشر امروز به دین احتیاج دارد و هیچ چیز جای دین را پر نمیکند، اگر دین نباشد ما خوشبخت نیستیم، اما دین تنها نیز برای خوشبختی کافی نیست، دین نیامده تا جای عقل و تجربه را بگیرد، اما این که چه سوالاتی را باید از دین بپرسیم جای بحث دارد.
حکومت دینی مسئولیت را از دوش ما برنمیدارد و یکی از حقوق و وظایف ما نقد حکومت و مسئولین حکومت از بالا تا پایین است.
رهدار: مردمسالاری دینی خط و مشیهایی است که از دین پرسش شده و با روشهای مقبول دین پاسخ گرفته است. رسالت اساسی دین کمال بشر است که الزاماتی در حوزه عمل دارد و باید این الزامات فراهم شود.
این تفاوت درک امام از حکومت است با تفاوت درکی که دوم خردادیها از صحبتهای امام مطرح میکنند و میگویند دین آمده تا قبض آب و برق را مجانی کند، در صورتی که حرف امام این بود که فقط از حکومت نخواهید که قبض آب و برق را مجانی کند، بلکه بیشتر بخواهید، معنویت را از ما گرفتهاند.
سیرت حاکمان صورت مردم میشود
به گفته علامه جوادی آملی سیرت حاکمان است که صورت مردمان میشود. مردم اگر بخواهند در قالب جمع روحی داشته باشند این روح سیرت حاکم است، اگر اکثریت وحدتی نداشته باشند چگونه فهم میشوند؟
دنیای غرب هیچگونه حرفی برای وحدت ندارد، با قرارداد میخواهد وحدت ببخشد که این عین کثرت است.
لیبرال دموکراسی یک پوچی از جنس پیچیدگی است که خود را به ما تحمیل میکند و ما گرفتار جنگ اصطلاحات شدهایم، بشر هیچ راهی برای سعادت ندارد جز این که تن به دین دهد.