به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، حکومتهای بنیادگرا همه در نهایت به سمت دیکتاتوری رفتند؟ دموکراسی در جهان اسلام وجود نداشته است؟ آیا مردم سالاری دینی شعار نیست؟ پاسخی قاطع لازم است.
اول باید بدانیم که «بنیادگرا» یعنی چه و چه کسانی معانی شعاری برای آن وضع کردهاند و چرا؟ نظریهپردازان غربی اصطلاحات و واژههایی وضع میکنند و از سوی خود برای آنها تعاریفی ارائه میکنند و در نهایت هر تفکر یا نظامی را نپسندیدند در داخل یا خارج آن قالب تعریف شده گذاشته و محکوم میکنند. در عین حال اگر کسی سیاستها، عملکردها، روشها و تاکتیکهای جهان غرب را در همان قالبهای نعریف و تعیین شدهٔ خودشان بگذارد، متوجه میشود که بارزترین مصادیق دیکتاتوری، تروریسم، آنارشیسم، فاشیسم و... خود آنها میباشند.
صرف نظر از اصطلاحات و شعارها، بنیادگرایی از نظر غرب یعنی رفتن به سراغ حکومتی نو بر اساس باورهای بنیادین، که غرب آن را اجازه نداده است و در راستای اهداف خود نمیبیند. وگرنه چه کسی گفته که هر حرکت اسلامی یا دینی بنیادگرایی است، اما تحولات سیاسی غرب بنیادگرایی (با همان تعاریف خودشان) نیست؟ به چه دلیلی میگویند که تغییر و تحول از مدرنیسم به پست مدرنیسم و از آن لیبرال دموکراسی و از آن به «نئو لیبرال دموکراسی» و... بنیاد گرایی نمیباشد؟
اگر به اصطلاحِ آنان بنیادگراها پس از ظهور جمال عبدالناصر (چنان چه در متن سؤال آمده بود) دیکتاتور شدند، دموکراتها که از همان ابتدا دیکتاتور بودند و هنوز هم هستند. آیا جنگ جهانی اول و دوم را بنیادگرایان اسلامی یا دینی به راه انداختند؟ آیا بمبهای هستهای را بنیادگراها به کار بردند؟ آیا جنگ ویتنام را آنان به راه انداختند؟ آیا جنگ برای اشغال سرزمینهای فلسطین کار بنیادگراها بود؟ آیا اشغال نظامی عراق و افغانستان کار آنهاست؟ آیا امروزه انتقال قدرت نظامی امریکا به حوزه کاراییب و تحریک کرهٔ شمالی به جنگ کار بنیادگراهاست و...؟!
چرا آنچه در عمل واقع میشود را رها میکنند و اصرار دارند که حتماً یک سری تئوری با واژگان من درآوردی دیکته کنند و بعد هر حکومتی را نمیپسندند، با اصطلاح و واژه منکوب کنند؟
کدام دموکراسی در جهان غرب وجود داشته است یا دارد؟ اگر دموکراسی خوب است، چرا امروزه نظریهپردازان و حکام سلطهگر در امریکا و اروپا به نقد آن پرداخته و میگویند دیگر مضر برای رشد جامعه است و باید نخبگان بر سر کار بیایند. میگویند: چه کسی گفته هر کسی میتواند نظر و رأی سیاسی بدهد؟
دموکراسی چه بخواهند و چه نخواهند و چه به مردم صریح بگویند یا نگویند، حتماً چارچوب و محدودیتهایی دارد، وگرنه آنارشیسم است و نه دموکراسی. حال این چار چوب یا غربی است که به آن دموکراسی غربی یا امریکایی گفته میشود و یا اسلام است که «مردم سالاری دینی» گفته میشود. حالا چه کسی گفته که هر چه آنان بگویند، الزاماً همان درست است و ما بقی دیکتاتوری است؟ آیا این خودش نوعی دیکتاتوری نیست؟
با وضع واژگان و اصطلاحات و قرار دادن دیگران در آن قالبهای من درآوردی هیچ حقیقتی تغییر نمییابد. امروزه نئولیبرالدموکراسی قانوناً به خود اجازه شکنجه در بازجویی و نیز آدم ربایی یا ترور هر مخالفی از هر ملیتی در سرتاسر جهان را میدهد و این اجازه را با صدای بلند و با افتخار فریاد میزند.
منبع: شبهه