کد خبر:۱۷۶۱۳۹
ابتدای درس خارج، آقا چه می گویند؟ – 6
ضرورت توجه به حقوق مؤمنین حتی با ترک عمل واجب
مقام معظم رهبری در ابتدای درس خارج فقه خود به بیان نکات اخلاقی برجستهای میپردازند که ذکر گوشهای از این نکات حکمتآموز برای رهروان انقلابی بسیار کارگشاست.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، مقام معظم رهبری شخصیتی نادر و برجسته است که بهرهمندی از دانش و حکمت ایشان برای رهروان انقلابی بسیار کارگشا است. کلاسهای درس خارج فقه ایشان بهطور مرتب ساعت هفت صبح برگزار میشود و ایشان قبل از درس چند دقیقهای بحث اخلاقی دارند که بنا داریم در این سلسله نوشتارها به بیان این نکات بپردازیم.
از امتیازات درس مقام معظم رهبری آن است که اجازه میدهند شاگردان بدون هیچ ترس و یا احساس ابهتی به راحتی سوالاتشان را بپرسند و ایشان نیز با صبوری پاسخ میدهند و همچنین در این کلاس حضور و غیاب جدی وجود دارد.
شروط اصلی پذیرش طلاب در درس خارج رهبر انقلاب، صلاحیت علمی و اخلاقی است.
از امتیازات درس مقام معظم رهبری آن است که اجازه میدهند شاگردان بدون هیچ ترس و یا احساس ابهتی به راحتی سوالاتشان را بپرسند و ایشان نیز با صبوری پاسخ میدهند و همچنین در این کلاس حضور و غیاب جدی وجود دارد.
شروط اصلی پذیرش طلاب در درس خارج رهبر انقلاب، صلاحیت علمی و اخلاقی است.
مقام معظم رهبری در این جلسه به شرح حدیثی از امام صادق (ع) پرداختند.
عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ كُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَرَضَ لِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا كَانَ سَأَلَنِی الذَّهَابَ مَعَهُ فِی حَاجَةٍ فَأَشَارَ إِلَيَّ فَكَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَذْهَبَ إِلَيْهِ فَبَيْنَا أَنَا أَطُوفُ إِذْ أَشَارَ إِلَيَّ أَيْضاً فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ يَا أَبَانُ إِيَّاكَ يُرِيدُ هَذَا قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَمَنْ هُوَ قُلْتُ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا قَالَ هُوَ عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ فَاذْهَبْ إِلَيْهِ قُلْتُ فَأَقْطَعُ الطَّوَافَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ إِنْ كَانَ طَوَافَ الْفَرِيضَةِ قَالَ نَعَمْ.
قَالَ فَذَهَبْتُ مَعَهُ ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدُ فَسَأَلْتُهُ فَقُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ فَقَالَ يَا أَبَانُ دَعْهُ لَا تَرِدْهُ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ... (1)
حقوق برادر شیعه معتقد به امامت
فی الكافی، عن ابان بن تغلب، قال: «كنت اطوف مع ابیعبدالله(علیه السلام) فعرض لی رجل من اصحابنا كان سالنی الذهاب معه فی حاجه». ابان بن تغلب میگوید: یكی از اصحابمان - از برادران شیعه- از من خواسته بود كه برای انجام یك حاجتی با او بروم و یك كاری را برایش انجام دهم. (حالا ابان بن تغلب با حضرت ابیعبدالله [امام صادق] (علیه السلام) در حال طواف گرد خانه خداست.)
«فاشار الیّ» آن برادری كه از من درخواست كرده بود با او بروم و كاری برایش انجام دهم، در اثنای طواف به من اینجوری اشاره كرد كه بیا. «فكرهت أن ادع اباعبدالله(علیه السلام) و اذهب الیه»؛ دلم نخواست كه در حال طواف، حضرت را رها كنم و سراغ او بروم. خب، واقعاً هم چه اقبال بزرگی است كه انسان با امام معصوم گرد خانه خدا طواف كند.
ضرورت رسیدگی به حق برادر مؤمن حتی با ترک طواف واجب
«فبینا انا اطوف اذ اشار الیّ ایضا»؛ در اثنای طواف، باز رسیدیم به آنجایی كه آن مرد از دور ایستاده بود و باز دوباره به من اشاره كرد. «فراه ابو عبدالله (علیه السلام)»؛ این دفعه، حضرت چشمشان افتاد و او را دیدند. «فقال یا ابان ایاك یرید هذا؟»؛ [فرمودند:] این شخص با تو كار دارد؟ «قلت نعم. قال فمن هو؟»؛ او كیست؟ «فقلت رجل من اصحابنا»؛ از خود ماست، از برادران شیعه ماست. «قال هو علی مثل ما انت علیه؟»؛ [فرمودند:] آیا همان عقایدی را كه تو در باب امامت داری، او هم بر همان عقاید است؟ «قلت نعم. قال فاذهب الیه». [گفتم: آری]. فرمود: پس برو ببین چه میگوید. «قلت فاقطع الطواف؟»؛ [عرض كردم:] من در حال عبادتم و دارم طواف میكنم، طواف را قطع كنم؟ «قال نعم»؛ [فرمودند: بلی].
حالا اینجا این فقیه را ببینید – ابان فقیه است- او میخواهد از فرصت استفاده كند و یك مسئله شرعی را یاد بگیرد. «قلت و ان كان طواف الفریضه؟»؛ [پرسیدم:] حتی اگر طوافِ فریضه هم بود، باز قطع كنم و بروم؟ «قال نعم»؛ حضرت فرمودند: بله، حتی در وسط طواف فریضه (واجب) وقتی برادر تو با تو كاری دارد، از تو درخواستی میكند، باید طواف را قطع كنی و بروی. «قال فذهبت معه»؛ خب، اطاعت كردم، جدا شدم و با آن شخص رفتم.
«ثمّ دخلت علیه بعد»؛ بعد آمدم خدمت حضرت، «فسألته فقلت اخبرنی عن حقّ المؤمن علی المؤمن»؛ [و پرسیدم:] این چه حقی است كه اینجور ایجاب میكند انسان طواف واجب را هم قطع كند؟ حق مؤمن را سؤال كردم. حضرت میفرمایند كه « [فقال: یا ابان] دعه لاترده»؛ رها كن دیگر، سؤال نكن. «لاترده» یعنی این سؤال را تكرار نكن.
«قلت بلی جعلت فداك»؛ [عرض كردم:] چرا، سؤال میكنم. اصرار كردم و بعد حضرت شروع كردند حقوق مؤمن را گفتن. علت این هم كه میفرمودند سؤال نكن، این است كه وقتی دانستی، گیر میافتی و مجبوری عمل كنی. اینجا دیگر روایت مفصل است كه ما نمیخوانیم.
شبیه این، روایت دیگری هم بود از معلّیبنخنیس كه از حضرت سؤال میكند حق مؤمن چیست؟
حالا درباره جزئیات، روایتی عرض كردم و لوازمی كه آن روایت دارد، بحثهای فراوانی وجود دارد. غرض، این تكهاش برای ما این اهمیت را دارد كه به حقوق مؤمنین توجه كنیم.
پینوشت:
1- ابان ابن تغلب میگوید: با امام صادق (ع) طواف میکردم، مردی از اصحاب به من برخورد و درخواست کرد همراه او بروم که حاجتی دارد. او به من اشاره کرد و من کراهت داشتم امام صادق (ع) را رها کنم و با او بروم. باز در میان طواف به من اشاره کرد و امام صادق (ع) او را دید. به من فرمود: ای ابان! این تو را میخواهد؟ عرض کردم: آری. فرمود: او کیست؟ گفتم: مردی از اصحاب ماست. فرمود: او مذهب و عقیده تو را دارد؟ عرض کردم: آری. فرمود: نزدش برو! عرض کردم: طواف را بشکنم؟ فرمود: آری. گفتم: اگرچه طواف واجب باشد؟ فرمود: آری.
ابان میگوید: همراه او رفتم و سپس خدمت حضرت رسیدم و پرسیدم: حق مؤمن را بر مؤمن به ن خبر ده. فرمود: ای ابان! این موضوع را کنار گذار و طلب مکن! عرض کردم: چرا، قربانت گردم؟ ... شافی، جلد 1، حدیث 1506
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.