کد خبر:۱۷۸۸۷۴
سلسله همايش‌هاي «جريان‌شناسي تاريخ معاصر» - 6؛ بخش دوم

ابوطالبي به نقل از اكتشاف‌السلطنه: اگر محمد علی شاه مجلس را به توپ نمي‌بست، مردم آن را بر سر نمایندگان خراب می‌کردند

دبیر علمی همایش‌های جریان‌شناسی تاریخ معاصر گفت: اکتشاف السلطنه، رئیس مجلس دوره مشروطه در خاطراتش می‌گوید: «اینقدر این روشنفکران غرب زده تند رفتند که اگر...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه جلسه سوم از سلسله همايش‌هاي آموزشي «جريان‌شناسي تاريخ معاصر» كه با عنوان «جريان روشنفكري ديني» به همت موسسه ولاء منتظر (عج) و با همكاري موسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی (ره) قم و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، حجت‌الاسلام دكتر ابوطالبي به بررسي جريان روشنفكري ديني در ايران پرداخت.

تجددخواهي در قالب استبداد در دوره رضاخان

گفتمان سوم تجدد خواهی در قالب استبداد است که در دوره رضاخان شکل می گیرد. در اين دوره، روشنفکرها دیدند که در دوره مشروطه با نظام سازی و فرهنگ سازی، نتوانستند فضای تجدد و غرب‌گرایی را قالب کنند، خدا رحمت کند آقای ابوالحسنی را، ایشان از میان کتاب‌های امثال کسروی اینها را در آورد و به نظر من ایشان یک گفتمان جدیدی را ایجاد کرد.

در حال حاضر این مشهور است که یک مجلسی تشکیل شد که مردم بیایند و نقش داشته باشند، محمد علی شاه آمد و این مجلس را به توپ بست و نگذاشت رأی مردم و رأی عمومی در کشور ایجاد بشود. این آن چیزی است که ما به عنوان مشهور مشروطه می شنویم و شاید ده بار هم به محمد علی شاه قاجار فحش بدهیم و توهین کنیم و بد و بیراه بگوییم که چرا این کار را کرد و نگذاشت این مجلس شکل بگیرد.

در صدا و سیمای ما هم همین تبلیغ می‌شود. همین الان اگر در مورد مشروطه بحث شود، بعید میدانم کسی بیاید و بگوید محمد علی شاه کار خوبی کرد. همه مي‌گويند کار بدی کرد كه مجلس را به توپ بست.

رئيس مجلس دوره مشروطه: ... اگر محمد علی شاه مجلس را به توپ نبسته بود، مردم مجلس را بر سر نمایندگانش خراب می کردند

در کتاب‌های درسیمان هم همین نوشته می‌شود، که محمد علی شاه مقابل مردم ایستاد ولی شما کتاب‌های خود دوره مشروطه را بخوانید، اکتشاف السلطنه، رئیس مجلس، در خاطراتش ،تصریح می‌کند و می‌گوید: «اینقدر این روشنفکران غرب زده تند رفتند، که اگر محمد علی شاه مجلس را به توپ نبسته بود، مردم مجلس را بر سر نمایندگانش خراب می کردند.» ،(جمله خیلی کلیدی است) مردم اصلا زده شده بودند از این مجلس.

من نمی خواهم بگویم محمد علی شاه کار خوبی کرد، بلكه می خواهم بگویم دقت کنید که آن مجلس را نباید تطهیر کرد و محمد علی شاه را تقبیح کرد به خاطر آن که آن حرکت، حرکت مناسبی بود. آن حرکت آنقدر نامناسب بود که مردم هم نمی پسندیدند.

ناظم الاسلام: مردم تهران در فضای به توپ بستن مجلس، کبریت الاحمر شدند

خود ناظم الاسلام که از طرفداران مشروطه است و در سرتاسر کتابش از شیخ فضل الله بد می گوید، نقل مي‌كند که مردم تهران در فضای به توپ بستن مجلس، کبریت الاحمر شدند. مثل یک کبریت داغ شده که آماده جرقه است که آتش بگیرد.

مردم از مجلس عصر مشروطه ناراضی بودند و پس زدند، ولی خب فضایی را بالاخره ایجاد کردند، گروه‌هایی فارغ شدند و حالا اتفاقاتی که افتاد. در دوره رضاخان همین سید حسن تقی زاده‌ها که در دوره مشروطه می گفتند استبداد نباشد و مشروطه و رأی مردم باشد، خیلی جالب است، صریحا در مجله کاوه و سایر مجلاتی که در دوره رضا‌خان چاپ می‌شود، می گویند استبداد باشد.

تمام روشنفکران در دوره رضاخان، همان روشنفکران 5 الی 20 سال پیش می گفتند استبداد بد است، همان‌هایی که شیخ فضل الله را به جرم طرفداری از استبداد اعدام کردند، همین ها داد می‌زدند که آقا راه حل نجات مملکت استبداد است. امروز مملکت ما نیازمند یک مشت آهنین است. امروز مملکت ما نیازمند یک پنجه آهنین است.

استبداد روشنفکرانه؛ استبدادی که تجدد را حاکم کند

این تعابیر تقی‌زاده و کاظم‌زاده، در مجله‌های کابل، آینده و ایرانشهر که از مجلات مهم آن دوره است. تعبیر من این است؛ استبداد منور و استبداد روشنفکرانه، یعنی استبدادی که تجدد را حاکم کند. به تعبیر من ادبیات این است.

در دوره مشروطه مردم پیام تجددخواهی و غرب‌گرایی را نگرفتند و همراهی نکردند. حالا که این کار را نکردند، پس باید به عنوان یک نسخه شفابخش، به زور به خورد اینها داده شود، مثل یک بیماری که از دارو بدش می آید و باید به زور به او دارو بدهیم.

سيد حسن تقي زاده: پیشرفت ما این است كه از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم

لذا آقای سید‌حسن‌تقی‌زاده می‌گوید: پیشرفت ما این است كه از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم و این باید به زور انجام بشود و لذا می گویند آقای رضاخان، مردم اگر نمیخواهند از فرق سر تا نوک پا فرنگی شوند تو به زور این کار را بکن.

باید زنهایمان اول بی حجاب شوند، اگر نمی‌شوند به زور چادر را از سرشان بکشید. مردم باید لباس های سنتی و قومیتی را کنار بگذارند. اگر نمی‌شوند، به زور این کار را بکن. طرح لباس های متحدالشکل، کشف حجاب، اینها همه تئوریهایی است که روشنفکران عصررضاخان  به رضاخان می‌دهند و شواهد و اسنادش هم هست که رضا خان رسما با اینها جلسه داشت و با فکر کار می‌کرد.

رضاخان خودش فكر نداشت...

رضاخان خودش فکری نداشت و روشنفکران به عنوان تئوریسین به او خط میدادند و این فضا را در دوره رضاخان کاملا پیش بردند. تجددخواهی با استبداد و به زور. مثل یک  بچه‌ای که به مدرسه نمی‌رود و پدرش دوتا توی گوشش می‌زند که نمی‌شود نروی. به زور هم که شده باید بروی. تو نمیفهمی که مدرسه به دردت می خورد.
روشنفکران دقیقا همین را می گفتند. مردم نمی‌فهمند که این بی‌حجابی برایشان خوب است، پس به زور باید اینها را به مردم القا کنیم.

دهه بيست و سي و نفوذ استعمارستيزي در فضاي روشنفكري
 
گفتمان چهارم که پس ازسقوط رضاخان اتفاق افتاد، ملی‌گرایی و استعمارستیزی است. در دهه بیست و سی در کشورمان، فضای روشنفکری، فضای ضد استعماری است، که منجر به نهضت ملی شدن صنعت نفت می‌شود. حالا البته این خودش تحلیل دارد که هر کدام از این آدمها در آن فضا انگیزه‌شان چه بود؛ مثلا فرض کنید، توده‌ای‌ها با امتیاز نفت انگلیس مخالف بودند، چون می‌گفتند، چرا به شوروی نمی‌دهید؟ ولی باز در فضای ضد امتیاز استعمار نفت علیه انگلیس حرکت می‌کردند و در حقيقت جریان ملی‌گرا در فضای ضد استعمار حرکت می کردند.

فضای غالب روشنفکری بیست و سی بیشتر در فضای ضد استعمار است و البته در این فضا هم آرام آرام جریان‌های فضای روشنفکری دینی رشد می کند.

دهه چهل تا شصت و روشنفكري ديني و چپ‌گرايي در ايران

اما گفتمان پنجم کشور ما که از دهه چهل به بعد گفتمان غالب روشنفکری است، روشنفکری دینی و چپ گرایی است، یعنی از دهه چهل به این طرف، هم جریان‌های مارکسیستی کلید خوردند، هم جریان روشنفکری دینی، گفتمان غالب می‌شود، یعنی ما در دهه چهل و پنجاه دیگر گفتمان روشنفکری سکولار، به‌ عنوان فضای غالب روشنفکری نداریم.

گفتمان ششم پس از پیروزی انقلاب اتفاق افتاده كه به تعبیر مقام معظم رهبری در اين دوره شاهد روشنفکری مثبت هستیم. روشنفکری مدافع گفتمان امام و انقلاب که نسلهایی از روزنامه نگاران، فیلمسازان، شاعران، ادیبان، اهل قلم، اهل هنر كه مصداق های روشنفکری در هر جامعه ای هستند، مصادیق بیرونی روشنفکری به حساب مي‌آيند.

دهه شصت و فضای روشنفكري مذهبی و انقلابی در ايران

لذا وقتی روشنفکری دهه شصت را نگاه می کنیم، با فيلم هاي تماما مذهبی و انقلابی مواجه مي‌شويم كه حالا عوض شده‌اند. فیلم‌های محسن مخملباف مثل توبه نصوح، دو چشم بی سو، کاملا فضایشان دینی است و در فضاي ادبیات با ظهور شاعران انقلابی مثل حمید سبزواری، شهریار با شعرهای انقلابیش و سایر شعرایی که در دهه اول انقلاب هستند، مواجه هستيم و ادبیات، فیلم ومطبوعات ما فضای روشنفکری مثبتش پررنگ است.

اواخر دهه 70 و اوج‌گيري روشنفكري بيمار در ايران

در دهه شصت ما با جریان روشنفکری مثبتی در کشور رو به رو هستیم. از اواخر دهه هفتاد، یا اواسط دهه هفتاد، دوباره روشنفکری ما برمی گردد به همان روشنفکری منفی یا به تعبیر رهبری روشنفکری بیمار، از اواسط دهه هفتاد زمزمه‌های حرکت به سمت روشنفکری بیمار شروع می‌شود، در اواخر دهه هفتاد یعنی سال 78، 79 و 80 شما اوج روشنفکری بیمار را می بینید که بازگشت به ادبیات همان روشنفکران روشنفکر 50 و 200 سال قبل است و عجیب هم هست که حالا رهبری از این امر به ارتجاع روشنفکری تعبیر می کنند.
 
ادامه دارد ...
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار