سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 5؛ بخش چهارم
کد خبر:۱۷۸۹۷۸
سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 5؛ بخش سوم
سلیمینمین تشريح كرد: نقش هویدا در انتقال صهیونیستها به سرزمینهای اشغالی
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران گفت: هویدا هنگامیکه مقامی در سازمان ملل داشت در انتقال صهیونیستها از مناطق مختلف جهان به سرزمین اشغالی نقشی جدی...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه سومين جلسه از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» با عنوان «جریان روشنفكري در ايران» به همت مؤسسه ولاي منتظر (عج) و با همكاري مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی (ره) و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، عباس سليمينمين، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به بررسي جريان شناسي سياسي ايران معاصر پرداخت.
آخرین نشست جبهه ملی با قیام سی تیر مقارن بود و آنها اعلام کردند که ما کار سیاسی انجام نخواهیم داد و صبر و سکوت پیشه میکنیم و به یک جریان محافظهکار در داخل کشور و یک جریان تندرو در خارج از کشور تجزیه شدند.
حزب توده که بعد از شهریور 20 به شدت سرکوب شد، عمده نیروهای خود را به خارج از کشور سوق داد و در تشکلهای دانشجویی خارج از کشور نقش اساسی ایفا کرد و هستههای آن چه در تشکلهای دانشجویی و چه در تشکلهای حزبی، ادامه حیات دادند.
فداییان اسلام به دستور امام وارد فضای فرهنگی شدند
فداییان اسلام که تا آن زمان معتقد به مبارزه مسلحانه بودند، و تا انتهای دهه 30 هم این مشی را دنبال کردند و آخرین اقدام آنها قتل منصور بود، دچار تغییراتی شده و تبدیل به موتلفه شدند که موتلفه به دستور حضرت امام وارد فضای فرهنگی شد. فداییان اسلام خدمت امام رفتند و از ایشان رهنمود خواستند، حضرت امام نیز کار فرهنگی را به آنان پیشنهاد کردند.
مخالفت امام خمینی(ره) با مبارزه مسلحانه
فداییان اسلام دچار تغییر شدند، چون نسبت به مشی امام (ره) و روش مبارزه کاملا آگاهی یافتند. امام(ره) اعتقادی به استفاده از سلاح و حذف فیزیکی نداشتند و در این زمینه تعابیر تندی دارند.
امام(ره) در مبارزه به حرکت نظامی معتقد نبودند و آن را در روند رشد جامعه موثر نمیدانستند، البته این کاملا قابل فهم است و من توضیح خواهم داد که مشی امام(ره) بر چه بنیان گذاشته میشود. این مسئله که امام(ره) هیچ حرکت مسلحانهای که آدمها را حذف میکند انجام نمیدهد، اما اینها موجب رشد جامعه میشود قطعا محل تامل است.
آیا کشتن منصور موجب رشد جامعه میشد؟
آیا کشتن منصور موجب شناخت جامعه از منصور و جریان او و عناصری که در این مسیر حرکت میکنند خواهد شد؟ قطعا نه. این قتل موجب رشد جامعه نمیشود و شاید ضد رشد هم باشد، چون منصور را که میشناسید حذف فیزیکی میشود و کس دیگری که ناشناخته است میآید و همان خط را دنبال میکند و تا جامعه او را بشناسد، زمان قابل توجهی را از ملت میطلبد.
ما بعد از کودتای 28 مرداد از نظر جریانشناسی دچار تغییر و تحولات اساسی شدیم و جابجاییها و تغییراتی جدی صورت گرفت.
نفوذیهای انگلیس در راس جبهه ملی
جبهه ملی تقریبا تجزیه شد و اختلافاتی درون آن صورت گرفت. برخی سران جبهه ملی، حتی داماد دکتر مصدق نفوذیهای انگلیس بودند. میزان نفوذ عوامل بیگانه در جبهه ملی به گونهای بود که دکتر مصدق در پیام خود به جبهه ملی اشاره کرد که برخی نفوذیهای بیگانه در راس جبهه ملی قرار گرفتهاند.
نهضت آزادی از جبهه ملی منشعب شده بود
اختلاف جبهه ملی و دکتر مصدق به جایی رسید که او پیام آخر خود را به نهضت آزادی داد که از جبهه ملی جدا شده بودند و نیروهای مذهبی قابل اتکاءتر و قابل اعتمادتری بودند، یعنی دکتر مصدق خود را به این جریان نزدیک کرد. اختلافات آنها در این حد شکل گرفت و جبهه ملی تقریبا متلاشی شد؛ یعنی که ما غیر از خارج از کشور جبههای تحت عنوان جبهه ملی نداشتیم.
مظفر بقایی که در کودتای 28 مرداد نقش جدیای ایفا کرد و توانست لطمهای جدی به ملت ایران وارد کند، بعد از کودتا مجددا خود را سامان داد و با انجام حرکاتی صوری مجددا وجهه مبارزاتی به خود داد، یعنی به صورت صوری چند بار دستگیر شد.
برای اینکه ما براساس اسناد متقن این ارتباط را با رئیس ساواک و روسای ساواک بسیار نزدیک میبینیم، یعنی ارتباط او با پاکروان، نصیری و دیگران خیلی نزدیک است و به روسای ساواک خط میدهد.
ساواک دو سال پس از کودتای 28 مرداد تشکیل شد
ساواک دو سال بعد از کودتای 28 مرداد تشکیل شد. قبل از آن، هم فرماندهی نظامی به شدت سرکوبگر بود و هم مظفر بقایی با فرماندهی نظامی ارتباطی قوی داشت و هم اینکه فرماندارهای نظامی شاکله ساواک را تشکیل دادند، و ارتباط آنها با مظفر بقایی هم بسیار قوی بود، ولی زیرکیای که صورت میگرفت این بود که مسائل پشت پرده مظفر بقایی آشکار نمیشد و همواره برای او چهرهای مبارزاتی میساختند.
امام(ره) در زمان حیات آیتالله بروجردی بهصورت آشکار وارد صحنه مبارزه نشدند
در این ایام امام(ره) به تدریج وارد صحنه سیاسی میشوند. امام(ره) تا زمان حیات آیتالله بروجردی هرگز به صورت آشکار وارد صحنه نمیشدند و این به دلیل ویژگیهای بسیار ارزشمند امام(ره) بود که به هیچ وجه مصالح شخصی موتور محرکه ایشان در مسائل سیاسی نبود.
واقعا عرفان امام(ره) و مهذب بودن ایشان را در این مسایل میتوانیم ببینیم. امام(ره) تا زمانی که آیتالله بروجردی در قید حیات بودند به صورت آشکار وارد صحنه نشدند.
امام(ره) با آیتالله کاشانی و فداییان اسلام ارتباط داشتند و از اینکه آیتالله بروجردی نقش هدایت این جریانات اسلامی را برعهده نمیگیرند، ناراحت بودند. از اینکه برخی در بیت آیتالله بروجردی جا خوش کرده بودند و نقش خوبی ایفا نمیکردند ناراحت بودند، با این وجود هرگز محوریتی در کنار محوریت آیتالله بروجردی ایجاد نکردند.
اصل اساسی امام خمینی مبارزه با سلطه بیگانه و دیکتاتوری بود
جریان سیاسی که امام به وجود آوردند بر 2 اصل مسلم بنا شد، یعنی امام(ره) بعد از رحلت آیتالله بروجردی در سال 40 جریانی سیاسی را برای ما بنا گذاشتند و آن اصل مقابله با بیگانه، سلطه و دیکتاتوری او بود.
امام(ره) معتقد بودند این دو باید توامان دنبال شود؛ زیرا ایشان حاصل فعالیت سیاسی جریانات مختلف در دهههای گذشته را کاملا مطالعه کرده بودند و آن را به عنوان یک تجربه گرانسنگ و گرانقدر پاس میداشتند.
نمیتوان با یکی از استبداد و استعمار مقابله کرد و با دیگری پیوند داشت!!
یکی از تجربیاتی که ملت ایران در مبارزات خود به دست آورده بود این بود که ما نمیتوانیم در شرایطی که استبداد و استعمار کاملا در هم تنیده میشوند و سرنوشتشان با هم گره میخورد، با یکی از اینها مقابله کنیم و با یکی پیوند بخوریم یا با یکی نزدیک شویم و علیه دیگری ائتلاف کنیم.
در جریان ملی شدن صنعت نفت مسئلهای وجود داشت که میگفتند میتوانیم از دربار علیه انگلیس استفاده کنیم! این تصور شکست خورد و دیدیم که دربار در نهایت چه چیزی را انتخاب کرد، درحالیکه این دربار هنوز دربار استبدادی نبود و هنوز آن دیکتاتوری شکل نگرفته بود. با این وجود، در انتخاب دربار کاملا مشخص بود که طرفدار بیگانه باشد و هرگز نمیتواند طرفدار منافع ملی باشد.
سوگند مصدق در برابر محمدرضا
گرچه دکتر مصدق خیلی امیدوار بود و با سوگند یاد کردن سعی کرده بود خاطر محمدرضا پهلوی را کاملا جمع کند که از جانب او هیچ تهدیدی متوجه سلطنت او نمیشود، لذا نمیتوانست به میدان بیاید و یک گام در جهت حفظ مصالح ملی بردارد.
چون همیشه شاه از آدمهای توانمند میترسید، مصدق قسم خورده بود و آن را نوشته بود و سوگندنامه خود را در اختیار........قرار داده بود که من هیچ ارادهای بر اینکه حکومت تو را تحت اختیار بگیرم و در حکومت تو ایجاد اخلال کنم، ندارم. فقط میخواهم درباره سهم ملت ایران از نفت، اقدامی کنم که علیالقاعده دربار باید برای منافع خود هم که شده در این مسئله همراهی کند.
توامان هم با استبداد و هم با استعمار باید مقابله جدی کرد
امام(ره) به این نتیجه بسیار مهم رسید که با استبداد و استعمار درهم تنیده شده هرگز نمیتواند حتی یک گام کوچک در جهت حمایت از مصالح ملی بردارد. آنطرف قضیه را در گذشته تجربه کرده بودیم که با پناه بردن به استعمار نمیتوانیم استبداد را مهار کنیم و بعد هم آن را تجربه کردیم.
تصور بسیاری از عناصر جبهه ملی در سال 39 که علی امینی روی کار آمد، این بود که میتوانند امریکاییها را سر عقل بیاورند و افرادی مثل علی امینی را جایگزین محمدرضا پهلوی کنند یا اختیارات محمدرضا را بکاهند و افرادی مثل امینی را مورد حمایت قرار دهند.
امریکاییها از محمدرضا حمایت میکردند چون مصالح آنها را تامین میکرد
در ابتدا کندی برای اینکه نظر ملیون را در ایران تامین کند از علی امینی حمایت کرد، اما میبینیم که وقتی مصالح امریکاییها ایجاب کرد، امینی را هم کنار گذاشتند و از گزینه اصلی خود، یعنی محمدرضا پهلوی، حمایت جدی کرده و بساط بحثهایی را که در سال39 مطرح شده بود را کاملا جمع کردند.
ما در مقاطع مختلف تجربه کردیم چه افرادی که به دربار پناه میبردند تا یک گام جهت حفظ مصالح ملی در برابر بیگانگان برداشته شود و چه کسانی که به بیگانه پناه میبردند برای اینکه دیکتاتور را مهار و محدود کنند، هیچیک از آنها در تاریخ معاصر ما جواب نداده است، لذا امام به این جمعبندی رسیده بودند که باید توامان هم با استبداد و هم با استعمار مقابله جدی کنیم.
جریان مخالف امام خمینی به استعمار و قدرت نگاه مادی داشتند
اینجا به لحاظ جریانشناسی باید نگاه کلان داشته باشیم. یک جریان در برابر امام ایستاد و معتقد بود که ما نمیتوانیم در برابر استبداد و استعمار با شیوهای که امام معتقد است، مقابله کنیم. نگاه آنها کاملا مادی بود و یک وزن مادی برای استعمار قائل بودند و اعتقاد داشتند که استبداد در ایران تسلیحات، امکانات، قدرت نظامی و اطلاعاتی و ارتش دارد.
تز امام(ره) اتکا به اراده معنوی ملت بود
در مقابل، تز امام(ره) این بود که ما اصلا به طرف سلاح نخواهیم رفت و از طریق اتکا به اراده ملت میخواهیم تحولی را در کشور ایجاد کنیم. اراده و قدرت ملت یک بحث معنوی است.
برای خیلیها قدرت معنوی در مبارزه سیاسی و در توزین توانمندیها و قابلیتها و آنچه که برای ما قابل لمس است، هیچ جایگاهی نداشت، لذا خیلی از جریانات سیاسی در برابر امام ایستادند و گفتند که ما با این تز نمیتوانیم حرکتی را انجام داده و تحولی را در ایران بنا بگذاریم، لذا برخی نیروهای مذهبی به طرف این مطلب رفتند که خود را مسلح کنند تا بتوانند مبارزهای داشته باشند که همسنخ سلطه بیگانه باشد و از توان نظامی برخوردار شوند. از اینجا به بعد بحث تجزیه در جریان نهضت آزادی ایجاد شد.
مجاهدین خلق شاخه جوانان نهضت آزادی بود
نهضت آزادی به دو دسته تقسیم شدند، یک دسته کسانی بودند که به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشتند و مجاهدین خلق را تشکیل دادند و دسته دوم عدهای بودند که مبارزه سیاسی خود را ادامه دادند.
البته نوع نگرش هر دو جریان، چه جریان تندروی نهضت آزادی که شاخه جوانان آن بود و چه شاخه معتدل و کندروی آن که مهندس بازرگان و مهندس سحابی عضو آن بودند، یکی بود و هر دو نگرش مادی داشتند.
هم شاخه جوانان که معتقد بودند یک قدرت مادی در مقابل خود داریم و باید دست به سلاح ببریم تا بتوانیم قدرت مادی خود را افزایش دهیم و هم شاخه کندرو که معتقد بودند ما به لحاظ مادی در برابر این قدرت ضعیف هستیم و باید تلاش کنیم از طریق امریکاییها قدرت استبداد را بکاهیم و استبداد را بر سر عقل بیاوریم، نگاه کاملا مادی داشتند، گرچه در این قضیه تفاوت رویکرد و تفاوت ساختاری داشتند، اما به لحاظ اعتقادی هر دو از یک آبشخور تغذیه میشدند.
نکته دیگری که میتوان از نظر اعتقادی به آن اشاره کرد این است که شاخهای که به طرف سلاح رفت، برتری فکری شرق را قبول کرد و شاخهای که به طرف سلاح نرفت، برتری فکری غرب را قبول کرد، یعنی یکی التقاط به طرف راست داشت و دیگری التقاط به طرف چپ.
نگرانی جدی ما در مورد سازمان مجاهدین خلق که به طرف سلاح رفت همین بود. آنها به طرف قطبی رفتند که معتقد بودند باید سلاح را از آنجا گرفت. در زمینه مسایل فکری هم در این وادی کاملا متاثر بودند.
سازمان مجاهدین برای تامین سلاح به شوروی متصل شد
مگر میشد در ایران که این همه استبداد و تشکیلات بود، یک تشکیلات مستقل بتواند از خارج کشور سلاح بیاورد؟ باید خود را به یک قدرتی معادل قدرت امریکا وصل کند و در آن زمان اتحادیه جماهیر شوروی بود که میتوانست آنها را تامین کند.
همه کشورهایی که علیه سلطه امریکا به میدان میآمدند و شیوه مبارزه مسلحانه را در دستور کار خود قرار میدادند نهایتا باید به سمت روسها میرفتند، چون قطعا بلوک غرب آنها را به لحاظ سلاح تامین نمیکرد و سلاحی به آنها نمیداد، پس باید به طرف رقیب غرب که شرق بود میرفتند.
نگاه محافظهکارانه انجمن حجتیه به سلطه بیگانه
علاوه بر نهضت آزادی جریانات دیگری نیز در این ایام وارد عرصه میشوند، یکی از این جریانها انجمن حجتیه است که به تدریج پایگاهی هم در حوزهها پیدا میکند و به آقای شریعتمداری و برخی از مراجع هم نزدیک میشود، این جریان عمدتا نگاه محافظهکارانه را در ارتباط با دوران تسلط بیگانه دنبال میکند.
حساسیت انجمن حجتیه نسبت به نفوذ بهاییت
انجمن حجتیه در این دوران برخلاف قبل از کودتای 28 مرداد که معتقد است باید مبارزه کرد و مبارزه هم میکند، میگوید ما نمیتوانیم از نظر قدرت مادی با دربار و استعمار مبارزه کنیم، ولی میخواهیم نسبت به نفوذ بهاییت حساسیت داشته باشیم و توان خودمان را مصروف جریانی بداریم که کاملا عامل بیگانه است.
دوران رضاخان دوران نفوذ بهاییت در ایران بود
بعد از اینکه انگلیسیها در دوران رضاخان مسلط شدند، دست بهاییت را در ایران کاملا باز گذاشتند و دربار عمدتا به دست بهاییها بود، چون صهیونیستها به مسلمانها، حتی مسلمانهایی که نسبت به اعتقاداتشان کاملا تجدید نظر کرده بودند و از اعتقاداتشان دور شده بودند، اعتماد نداشتند.
علاوه بر این، صهیونیستها نگران بودند که مبادا این مسلمانان به همان اعتقادات اولیه خود برگردند، لذا عمده پستهای مهم و جایگاههای تعیینکننده در عرصه اقتصاد، سیاست و مسائل فرهنگی را به بهاییها میدادند.
اولین رسانه تصویری را بهاییها در ایران ایجاد کردند
اولین رسانه تصویری را قبل از اینکه تلویزیون شکل بگیرد بهاییها در ایران ایجاد کردند، اینجایی که اکنون ساختمان شبکه 2 سیما است را بهاییها شکل دادند.
تردیدی در این نیست که عرصههای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کاملا به نیروهای بهایی واگذار میشد، سپس به تدریج کل ساختار سیاسی در اختیار بهاییها قرار گرفت، به خصوص در دوره هویدا که فرد بهایی تاثیرگذاری حتی در مسائل بینالمللی بود.
نقش هویدا در انتقال صهیونیستها از سراسر جهان به سرزمینهای اشغالی
هویدا زمانی که مقامی در سازمان ملل داشت در انتقال صهیونیستها از مناطق مختلف جهان به سرزمین اشغالی نقشی جدی ایفا کرده بود، لذا در دوران او بسیاری از مناصب سیاسی، به بهاییها واگذار شد.
انجمن حجتیه عنوان میکرد که بهاییت یک تهدید است و ما میخواهیم با این تهدید مقابله کنیم. برای همه مشخص بود که خود بهاییت در ایران موضوعیت ندارد، بلکه گزینهای بود که در اختیار صهیونیست قرار داشت.
درواقع، صهیونیستها چون نمیتوانستند مستقیما در ایران مسائل را برعهده بگیرند، طبیعی بود که کار را به ایرانیهایی واگذار کنند که این ویژگیها و خصوصیات را داشته باشند.
سوالی که مطرح میشود این است که آیا انجمن حجتیه با بهاییت مقابله سیاسی یا مقابله اقتصادی میکرد؟ خیر، از بعد سیاسی هیچکس نمیتواند این ادعا را داشته باشد و از بعد اقتصادی نیز آنها ارکان اقتصادی کشور را در اختیار داشتند و کسانی که میخواستند با بهاییت مبارزه کنند مبارزه اقتصادی نمیکردند.
محور کار انجمن حجتیه مبارزه فرهنگی بود
آنها بحث مبارزه فرهنگی را مطرح میکردند و گفتند که ما میخواهیم با بهاییت مبارزه فرهنگی کنیم و اعتقادات بهاییت را که در حال نفوذ در میان مسلمانان باز کنیم تا بهاییت نتواند در ایران گسترش یابد.
به نظر من انجمن حجتیه حتی در عرصه فرهنگی هم با بهاییت مقابله نمیکرد، چون اگر در عرصه فرهنگی مقابله میکردند با ریشه بهاییت در ایران درگیر میشدند. یعنی اگر میخواستند تغییر در ساختار فرهنگی کشور را دنبال کنند باید با ساختار فرهنگی درگیر میشدند و علیالقاعده این یک کار سیاسی میشد، پس اصلا وارد این عرصه هم نمیشدند.
مبارزه انجمن حجتیه با بهاییت یک مبارزه صوری بود
فقط این بود که بگویند ما درآن دوران اهل مبارزه بودیم و مبارزهای ترویج شود که این مبارزه هرگز با سلطه بهاییان در ایران و چیزی که به بهاییان قدرت میداد تقابل پیدا نکند و درگیر نشود، بلکه برحسب ظاهر مبارزه باشد و برحسب ظاهر جوانی را به خانه یک بهایی بفرستند که صبح تا شب کشیک بدهد و ببیند چه کسی میرود و چه کسی میآید؟
خود دربار هم از این قضیه استقبال میکرد؛ چراکه بسیاری از جوانان را به انحراف میکشاند و از مبارزه اصلی با ریشه بهاییت در ایران منحرف میکرد. مبارزه با ظواهر بهاییت صورت میگرفت، مثلا این که ما در جلسه بهاییان رفتیم و نیروهای خودمان را در آنجا متمرکز کردیم تا آنجا کسی تبلیغی در ارتباط با نیروهای مسلمان نداشته باشد.
ادامه دارد...
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.