کد خبر:۱۷۹۲۸۷
سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 5؛ بخش چهارم
سلیمی نمین تشریح کرد؛ علت مخالفت امام با مبارزه مسلحانه چه بود؟/مجاهدین خلق مارکسیسم شدن خود را مخفي كردند
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران با بیان اینکه مجاهدین خلق که مارکسیسم شدند وقتی واکنش جامعه را در سال 54 دیدند، مارکسیسم شدن خود را مخفی کردند و ...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه سومين جلسه از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» با عنوان «جریان روشنفكري در ايران» که به همت مؤسسه ولاي منتظر (عج) و با همكاري مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی (ره) و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، عباس سليمينمين، مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به بررسي جريان شناسي سياسي ايران معاصر پرداخت.
حذف سوگند یاد کردن به قرآن یک برنامه فرهنگی برای مبارزه با اسلام بود
با مشاهده تاریخ پهلوی یک برنامه فرهنگی برای مقابله با اسلام در ایران را میتوانید ببینید، به عنوان مثال سوگند یاد کردن به قرآن را حذف کردند که امام(ره) با این مساله مقابله نمودند. وقتی افراد پستی را به عهده میگرفتند باید به قرآن سوگند یاد میکردند، اما آن سوگند را برداشتند. علیالقاعده این یک نوع مقابله با اسلام و تضعیف جایگاه اسلام بود که بتوانند بگویند بهاییها هم در مصدر امور قرار بگیرند و به کتاب خودشان سوگند یاد کنند.
اینجا انجمن حجتیه چه کاری انجام داد؟ در دهه 40 امام به صحنه آمدند و رژیم پهلوی را وادار به عقبنشینی کردند، اما انجمن حجتیه اصلا وارد صحنه نشد. علیالقاعده باید از قرآن و جایگاه و کیان آن و عرصه مسائل اجتماعی دفاع میکرد که نکرد و وارد میدان نشد.
انجمن حجتیه خواهان مبارزهای شسته رفته، و بدون هزینه بودند
انجمن حجتیه میگفتند که ما میخواهیم با بهاییت فقط و فقط در عرصه فرهنگی مقابله کنیم، البته در این قضیه هم صادق نبودند و میخواستند راهی پیدا کنند که هم اسم آن مبارزه باشد و هم هزینهای برای مبارزه ندهند.
دربار، مشوق مبارزاتی از جنس مبارزات انجمن حجتیه بود
در این ایام بسیاری از راحتطلبان و کسانی که میخواستند خوب زندگی کنند و هزینهای برای مبارزه ندهند مبارزهای ساختند که این مبارزه نه تنها هزینه نداشت، بلکه خود دربار هم گاهی آن را تشویق و به آن کمک میکرد و بسیاری از عناصر نظامی را هم به تشکیلات انجمن میفرستاد.
این شکل از مبارزه شیوهای بود که میخواستند ترویج شود، چون فقط در مبارزه در آن ایام میتوانستید خود را قانع کنید که کاری انجام دادهاید.
آیا انجمن حجتیه توانست بازوی صهیونیست را بزند؟
یک مسلمان در آن ایام اگر هیچ کاری نمیکرد همیشه عذاب وجدان داشت و به این وسیله عذاب وجدان خیلیها را برطرف کردند و گفتند که شما دارید با بازوی صهیونیست مبارزه میکنید. همان ایام میگفتند که بهاییت بازوی صهیونیست است و ما وقتی بهاییت را زدیم یعنی بازوی صهیونیست را زدیم. آیا واقعا بازوی صهیونیست را میزدند؟
در ایران جریانی به وجود آمد به نام انجمن حجتیه که در سراسر کشور هم گسترش پیدا کرد و بخش قابل توجهی از جوانان را به خود جذب کرد و یک مبارزه بسیار شسته رفته، بدون هزینه و بدون مشکل را در جامعه ترویج کرد.
ارتباطات نظامی و اطلاعاتی فداییان خلق با شوروی
در کنار این بحث، جریان چپ هم به دو دسته تجزیه شد که یک دسته به مبارزه مسلحانه و دسته دیگر به مبارزه سیاسی اعتقاد داشتند و هر کدام از آنها نیز به اتحاد جماهیر شوروی متکی بودند.
گرچه وقتی تشکیلات فداییان خلق بهوجود آمد، اعلام کردند که ما هرگز با شوروی همگونی نداریم، حتی میگفتند که شوروی سوسیال امپریالیسم است، اما بعدها در پیوندهایی که بین تشکلهای چپ دانشجویی در خارج کشور با فداییان خلق صورت گرفت برای دانشجویان خارج کشور محرز شد که فداییان خلق با شوروی ارتباطات نظامی و اطلاعاتی دارند.
گروه ستاره در آلمان میخواستند با جبهه فداییان خلق پیوند داشته باشند، ولی بعدها که پی بردند چریکهای فداییان خلق با جماهیر شوروی ارتباط دارند این اتحاد و به هم پیوستن دیگر صورت نگرفت.
این را به این دلیل توضیح میدهم که بگویم در آن ایام امکان نداشت که ما وارد فاز نظامی شویم و دست تکدی به روسها دراز نکنیم، چون همه راهها را میبستند، جز این که رقیب راه نفوذ داشته باشد. باید وارد میدان میشدیم و طبیعتا آرام آرام مجبور بودیم که خواستههای سیاسی آنها را هم تامین کنیم.
امام(ره) معتقد بودند برای تحول جامعه انسانها باید متحول شوند
البته علت مخالفت امام با مبارزه مسلحانه این نبود. در جریانشناسی امام باید توجه کنید که ایشان به لحاظ اعتقادی و باوری تغییر روبنایی را تغییر درستی نمیدانند و تحولی را قبول دارند که براساس تحول در آحاد جامعه باشد، یعنی امام معتقدند که اگر میخواهید یک جامعه را متحول کنید باید انسانها را متحول کنید.
باید انسانها را به خودشان و قدرتی که خدا به آنها داده سوق دهید و اگر بتوانیم انسانها را متوجه قدرتی که خداوند متعال به آنها داده بکنیم تحول بزرگی در جامعه رخ خواهد داد.
فهمی که باید در درک مشی سیاسی امام بهوجود میآمد در دوران گذشته وجود نداشت. الان هم یک مقدار درک این معنا برای سیاسیون و حتی کسانی که مدعی خط امام هستند چندان روشن نیست. نگاهها در ما بسیار مادی است، زیرا ما نمیتوانیم با معنویت پیوند بخوریم و نگاه ما همچنان در خیلی از مسائل سیاسی کاملا مادی است.
در زمان امام (ره) وضعیت به گونهای بود که عمده جریانات سیاسی در برابر ایشان صفآرایی کرده بودند، یعنی در ابتدای حرکت، هم جریان انجمن حجتیه افراطی در جهت سازش و هم جریانات افراطی در جهت تندروی مشغول بود که همه اینها با امام مخالفت داشتند و میگفتند امکان ندارد و مگر میشود در این وادی توفیقی کسب کرد، اما امام در دورانی که همه به او پشت کرده بودند حرکت را آغاز کردند.
ضرورت انجام کار فرهنگی در کلام امام (ره)
در کتاب «ناگفتهها» شهید عراقی که از قبل معتقد به مبارزه مسلحانه بود، میگوید که در سال 42 خدمت حضرت امام (ره) رفتیم و به ایشان گفتیم که باید چه کار کنیم؟ امام گفتند باید کار فرهنگی کنید. من دوباره تکرار کردم که وظیفه اصلی ما الان چیست؟ امام گفتند کار فرهنگی، آمدم تا دم در فکر کردم شاید امام (ره) میخواهند به نوعی مخفیکاری کنند، اما ایشان گفتند نه کار فرهنگی کنید روی مردم.
کار فرهنگی چیزی است که امروزه فراموش شده، باز هم نگاهها مادی شده و ما هیچ توجهی به اینکه باید مردم را از لحاظ فرهنگی رشد بدهیم نداریم. نظرمان این است که نیازی به کار فرهنگی نداریم و میگوییم که ما قدرت داریم و با قدرت میتوانیم مردم را این طرف و آن طرف کنیم و تصمیم آنها را عوض کنیم، نگاه بسیاری از ما اینگونه است.
مشکلات امروز ما در عرصه فرهنگ به دلیل بی توجهی به مسیر اصلی امام (ره) است
ما حرکت مبنایی امام را درک نکردیم و مشکلاتی که امروز در عرصه فرهنگی به آنها دچار هستیم عمدتا به این برمیگردد که به مسیر اصلی امام که پایه اصلی هر تحولی در جامعه مردم هستند و همه توانمندیها باید در جهت متحول کردن و رشد انسانها باشد نگاه جدی نداریم.
بعضی الان در حوزه کسانی هستند که میگویند این مردم اصلا فهم ندارند و ما باید مکانیزمی را اعمال کنیم که مردم همیشه تابع باشند و ما برای آنها تصمیم بگیریم، چون مردم نمیتوانند به رشد برسند، این فکر که الان در حوزهها شکل گرفته هیچ قرابتی با نگاه امام ندارد.
تضادهای موجود در حرف و عمل نسبت به پیروی از خط امام (ره)
در گذشته شخصیتها و علما برای اینکه بتوانند یک فرد را متحول کنند یا خانمی را که به حجاب اعتقاد ندارد جذب کنند ساعتها وقت میگذاشتند، اما الان با یک برخورد ناشایست صدها خانم را از خودمان میرانیم یا با یک برخورد از موضع قدرت، صدها جوان را نسبت به راه امام دچار مشکل میکنیم، در حالی که نگاهمان کاملا با امام متفاوت است و بعد هم خودمان را خیلی در راه امام میدانیم.
اگر در جریانشناسی امام دقت کنید میبینید که امام (ره) میگویند، روحانیت و کسانی که به من اعتقاد دارید بروید روی تکتک آدمها کار کنید و کتاب به آنها بدهید، با آنها بحث کنید و در این زمینه سرمایهگذاری کنید، محبت کنید، ارتباط برقرار کنید و به آدمها عشق بورزید تا بتوانند رشد کنند.
چرا این مساله در جریانشناسی ما درک نمیشود؟ چون نگاه معنوی نسبت به انسان امر بسیار غریب و ناشناختهای است. مادیات برای ما حرف اول را میزند، البته نه مادیات به لحاظ پول، آنهم البته بخشی از مادیات است.
وقتی میخواهیم بگوییم قدرت در جایی شکل گرفته و براساس مسائل مادی مجتمع شده میگوییم اینجا قدرت هست و نیست و یا کمتر است، نه براساس رشد فکری، نه براساس قابلیتهایی که میتواند براساس رشد معنوی در انسانها شکل بگیرد، اصلا نگاه معنوی در این قضیه وجود ندارد.
بنابراین، در جریانشناسی امام به این نکته توجه میکنید که خیلی از مسلمانها به زندان میرفتند و بعد میگفتند امریکا در ایران قدرت پلیسی و سرکوبگری دارد و مگر میشود با این قضیه مقابله کرد؟ اما دیدید که این تحول در انسانها چه تحول بزرگی را در جامعه ایجاد کرد، تحول در انسان به عنوان یک واحد در یک جامعه میتواند آن جامعه را متحول کند.
انقلاب از طریق اثبات برتری دیدگاه امام توانست در ایران شکل بگیرد. همه کسانی که در برابر امام صفآرایی میکردند این تحول تدریجی را در جامعه حس کردند و زیر پوست جامعه یک تحول اساسی فکری آرامآرام شکل گرفت.
مبارزه همزمان با امریکا و شاه؛ تز امام(ره) در مبارزات بود
حتی مهندس بازرگان وقتی در پاریس با امام ملاقات میکند میگوید به فرض که بپذیریم شما شاه را در ایران نادیده بگیرید، آخر چگونه میخواهید امریکا را هم نادیده بگیرید؟ بیایید با امریکاییها به نحوی وارد مذاکره شویم.
مهندس بازرگان در کتاب «انقلاب در 10 حرکت» با صداقت میگوید که من رفتم این مطلب را به امام گفتم و امام هم جواب دادند که ما هر دو را نادیده خواهیم گرفت.
بازرگان با امام (ره) توافق سیاسی کرد ولی باور او تغییر نکرد
این قدرت مادی اینگونه بود که میگفت شاه قدرتمند است، به فرض بتوانید قدرت شاه را نادیده بگیرید آیا میتوانید قدرت امریکا را هم نادیده بگیرید؟ آخر امام با او صحبت میکند و او میپذیرد که مشی امام را دنبال کند، اما با یک توافق سیاسی که در انسان تحول فکری ایجاد نمیشود. باور آدم باید تغییر کند، اما باور بازرگان تغییر نکرد.
درست است که بازرگان براساس مذاکرهای که با امام در پاریس داشت و بعد از مشاهده اینکه همه مردم تز امام را پذیرفتهاند و با امام همراه هستند با امام همراه شد یا حتی دکتر سنجابی در ملاقاتشان به عنوان رهبر جبهه ملی این تز را پذیرفتند که هم با شاه و هم با امریکا به صورت همزمان مبارزه کنند، اما در عمل تحول اساسی در آنها شکل نگرفت.
جریانات مبارزه مسلحانه ناکامی خود را در نیمه دهه اول دریافتند و چریکهای فدایی خلق کاملا مضمحل شدند، چون در برابر آنها هم ساواک و هم ارتش انگیزه بیشتری برای مقابله داشتند.
نفوذ ساواک در فداییان خلق و مجاهدین خلق و اضمحلال آنها
وقتی بحث از کشتن باشد، یک سرباز ارتش وقتی سلاحی را در برابر خود ببیند طبیعتا انگیزه بیشتری برای مقابله دارد، اما در برابر کسی که کار فکری و دعوت به عزت و استقلال میکند قطعا خیلی برای به کار بردن سلاح انگیزه پیدا نخواهد کرد، لذا جریاناتی که به مبارزه مسلحانه مربوط بودند، سرکوب شدند و ساواک توانست هم در چریکهای فداییان خلق و هم در مجاهدین خلق نفوذ و به سرعت آنها را مضمحل کند.
از این جریانات تقریبا نشانی نماند جز نیروهایی که در زندان بودند و سازمان و تشکیلات خود را در زندان حفظ کردند.
مجاهدین خلق مارکسیسم شدن خود را از مردم پنهان کردند
مجاهدین خلق که نفاق جدی داشتند و مارکسیسم شدند وقتی واکنش جامعه را در سال 54 دیدند مارکسیسم شدن خود را مخفی کردند و سالها نماز خواندند بدون اینکه اعتقادی به آن داشته باشند و بعد تعبیر منافق برایشان به درستی گرفته شد، زیرا آنها منویات خود را کاملا پنهان کرده بودند.
این جریان نتوانست در جامعه پایگاهی برای خود پیدا کند و از صحنه مسایل سیاسی کاملا محو شد و اعضای آن در زندان بودند تا این که انقلاب پیروز شد و آنها از زندان آزاد شدند.
احیای برخی از جریانات سیاسی بعد از پیروزی انقلاب
مجاهدین خلق بعد از انقلاب توانستند مجددا روی جوانها کار کنند و یک سازمان و میلیشیا بهوجود بیاورند. بعد از انقلاب بعضی جریانات جدید شکل گرفت و بعضی از جریانات قدیمی دوباره احیا شد.
مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق، جبهه ملی و زحمتکشان دوباره احیا شدند. مظفر بقایی در آستانه انقلاب اسلامی، نامهای 8 صفحهای در دفاع از امام نوشت و همین باعث شد که بعضیها نسبت به ایشان نظر مثبت پیدا کنند، منتها بعضی از جریانات جدید شکل گرفت.
جریاناتی که در سالهایی که منجر به انقلاب اسلامی شد، دست به سلاح برده بودند و تصورشان این بود که برای مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی آمادگی داشته باشند، مجاهدین انقلاب اسلامی را شکل دادند.
تشکیل حزب جمهوری اسلامی توسط بنیصدر
چند گروه که در جاهای مختلف کار میکردند به هم نزدیک شدند و یک سازمان را تشکیل دادند. بنیصدر حزبی تشکیل داد که گرچه در قالب حزب نبود ولی دفتر هماهنگی رئیسجمهور با مردم بود و کاملا کار حزبی میکرد و روزنامه انقلاب اسلامی ارگان آن بود.
بعد از انقلاب حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد که ارگان آن روزنامه انقلاب اسلامی بود و جریانات جدیدی شکل گرفتند.
ترکیب اعضای حزب جمهوری اسلامی
در حزب جمهوری اسلامی ترکیبی وجود دارد که باید آن را مقداری مطالعه کنیم. شورای مرکزی حزب جمهوری مثل یک جبهه است و در واقع حزب نیست، گرچه حزب تشکیل شده است.
در حزب جمهوری اسلامی اقلیتی هستند به نام طرفدار مظفر بقایی، 4 نفر در شورای مرکزی طرفدار مظفر بقایی هستند که عبارتند از آقایان زوارهای، آیت، جاسبی و کاشانی، این یک فراکسیون است که با آن باید جبهه تشکیل شود، نه حزب.
اقلیت دیگری هستند به نام اقلیت موتلفه که ارتباطات موتلفهای خود را حفظ کردند، اما به درون حزب جمهوری آمدند و برای خود موقعیتی کسب کردند، مثل آقای عسکراولادی، آقای بادامچیان و... .
چطور شد که امام دستور دادند حزب جمهوری اسلامی اصطلاحا فیتیله خود را پایین بکشد؟
فراکسیونهای متعددی در حزب جمهوری هست که یکی از آنها نیروهای روشنفکری هستند به سردمداری میرحسین موسوی و دیگران که اینها بعدا دچار مشکل میشوند و مسائلی رخ میدهد که امام دستور میدهند حزب جمهوری اسلامی اصطلاحا فیتیله خود را پایین بکشد.
پایان
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.