مناظرات مکتوب-دیدگاههای اقبال لاهوری و شهید مطهری-18
کد خبر:۱۷۹۳۹۵
مناظرات مکتوب-دیدگاههای پروفسور لگنهاوزن؛ سيدحسن نصر و جان هيك-16
كثرت اديان براي حفظ تمايز فرهنگها نبوده است / شدت نور الهي در تمام اديان برابر نيست
كثرت اديان را نميتوان صرفاً بر حسب نياز براي حفظ تمايز فرهنگها و يا كمك براي رسيدن برخي از اهداف محدوديت فرهنگي تبيين كرد.
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»؛ پروفسور لگنهاوزن در كتاب «اسلام و كثرتگرايي ديني» بر گفتوگوي پروفسور سيد حسن نصر و پروفسور جان هيك در مورد موضوع پلوراليزم ديني كه در شماره قبل ارائه شد نقدي نوشته است كه در ادامه ارائه ميگردد.
شرحي از گفتوگوي جان هيك و سيدحسين نصر از زبان پروفسور محمد لگنهاوزن
به نظر هيك مفاهيمي همچون قدرت مطلق، علم مطلق و بسياري از صفات ديگر كه به خدا نسبت داده ميشود، ساخته فكر بشر هستند كه دقيقاً نميتوانند موجودي را كه او نامتناهي مينامد، توصيف كند.
دكتر نصر در پاسخ اظهار ميدارد شيوههايي كه خداوند خود را در وحي توصيف ميكند، ساخته و پرداخته بشر نيست و نبايد در هيچ برنامه اصلاحي منظور گردد. به نظر او تحول در دين بايد طبيعي و تدريجي رخ دهد و بيدرنگ اضافه ميكند كه هيچ تحولي در شريعتِ غيرقابل تغيير اسلام و يا يهوديت نميتواند امكان داشته باشد.
نصر: هر دو تعریف اسلام و مسیحیت در مورد حضرت مسیح صادق است
در جايي ديگر دكتر نصر تاكيد ميكند كه خداوند اجازه نميدهد ديني بزرگ به مدت دو هزار سال در اشتباه باقي بماند. نصر تا آنجا پيش ميرود كه اظهار ميكند حتي اگر اسناد تاريخي ميتوانستند اثبات كنند كه حضرت مسيح و حواريون او هيچ اعتقادي به تثليث و تجسد نداشتند اين گونه آموزهها براي مسيحيان متاخر امر و مشيت الهي محسوب ميشود.
وي در ادامه ادعا ميكند كه هر چند حضرت مسيح در اسلام و مسيحيت به دوگونه متعارض توصيف شده، با اين همه هر دو صادق هستند. او اذعان ميكند چنين اظهارنظري از ديدگاه عقلگرايانه بسيار دشوار است، اما دكتر نصر توضيح نميدهد كه چگونه حضرت مسيح ميتواند در مرحلهاي مصلوب شود و در مرحلهاي ديگر مصلوب نشود.
دكتر نصر: تفاوتهاي بين اديان به دلیل تفاوت در شکلگیری آنهاست
دكتر نصر همچنين تفاوتهاي بين اديان را ناشي از تفاوتهاي فضاي فكري آنان در آغاز شكلگيري اديان ميداند، براي مثال مسيحيت ناگزير به مقابله با عقلگرايي يوناني - رومي بود، درحالي كه عقلگرايي در سالهاي نخستين تشكيل اسلام هيچ تهديدي محسوب نميشد.
بنابراين، از نظر وي تفاوت آراء بين مسيحيت و اسلام درباره حضرت مسيح مبتي بر وجود تفاوت نقش حضرت مسيح در اين دو دين است تا مردمي را كه داراي فرهنگهاي مختلف و زمينههاي تاريخي متفاوت هستند به نجات رهنمون كنند.
ديدگاه دكتر نصر ديدگاه «جاودان خردي» است
ديدگاه دكتر نصر، ديدگاه جاودان خردي است كه سالها با اشاره به آثار فريتيوف شوان، مدعي آن است. ريشه تفكر شوان را ميتوان در آثار رنهگنون كه ظاهراً پايهگذار مكتب جاودان خردي است، يافت.
انديشه اصلي اين مكتب اين است كه همه اديان در نهايت يك حرف دارند، ولي به شيوههاي متفاوتي آن را بيان ميكنند و براي پيبردن به اين لبالالباب كلي نبايد به ظاهر دين بلكه بايد به باطن آن توجه داشته باشيم.
اختلاف دكتر نصر و دكتر هيك در مورد كثرت اديان
با توجه به اين زمينه يكي از مهمترين اختلافاتي كه بين ديدگاه هيك و نصر درباره كثرت اديان وجود دارد، اين است كه كه از نظر هيك اين مساله نخست مسالهاي اخلاقي و آخرتشناسي محسوب ميشود و سپس جنبه هستيشناسي و معرفتشناسي آن لحاظ ميشود، در حالي كه دكتر نصر تنوع اديان را در درجه اول متافيزيكي و مربوط به حكمت ميداند، هر چند جنبههاي معرفتشناسي و اخلاقي آن را ناديده نميگيرد.
هيك با انحصارگرايي مسيحي سنتي آغاز ميكند، يعني اين آموزه كه بيرون كليسا هيچ نجاتي وجود ندارد. اين جمله از نظر هيك غيرقابل قبول است، زيرا نميتواند باور كند افراد با ايمان غيرمسيحي نتوانند به نجات دست يابند.
از سوي ديگر، به نظر دكتر نصر كثرتگرايي ديني كه به منزله پذيرش وحدت باطني همه اديان است ويژگي محوري جاودان خرد و صرفاً يكي از جنبههاي ارتباط بين وحدت و كثرت است كه در ميان آثار صوفيه به اشكال گوناگوني به چشم ميخورد.
دين، پديدهاي الهي يا بشري؟
تفاوت اساسي ديدگاه نصر و هيك نسبت به دين در اين است كه هيك دين را پديدهاي بشري و نصر آن را پديدهاي الهي ميداند.
همانطور كه در نظر شلايرماخر دين در تجربه ديني؛ و در نظر شوان لبالالباب در حقيقت متعالي نهفته است. پس در نظر هيك تفاوت ميان اديان با توجه به واكنشهاي متفاوت انسان نسبت به حقيقت بايد تبيين شوند، در حالي كه نصر اين تفاوتها را تجليات متفاوتي ميداند كه حقيقت به واسطه آنها خود را جلوهگر ميكند. هر دو ديدگاه تا حدودي افراطي به نظر ميرسند.
هيك: دين را ساخته بشر ميداند / نصر: تعيين و تشخيص همه دين را از سوي خدا ميداند
خطاي هيك در اينجاست كه دين را بيش از اندازه ساخته و پرداخته انسان ميداند، هر چند از نظر او، آراي دوركهيم، ماركس و فرويد، مبني بر تعيين دين توسط اجتماع، اقتصاد و يا عوامل رواني مردود است.
هيك معتقد است كه دين واكنشي حقيقي نسبت به حقيقت است، ولي واكنشي انساني و واكنشي است كه صورت آن را نه خدا، بلكه انسان تعيين ميكند، ولي نصر ظاهرا تعيين و تشخيص همه دين را از سوي خدا ميداند.
اگر امر داير بر اين باشد كه ما به خطا بيفتيم، ظاهرا ديندارانهتر اين است كه ديدگاه نصر را بپذيريم، زيرا دين حقيقي ميآموزد كه به يك معنا هر رويدادي به اراده و مشيت الهي محقق ميشود و حقيقت وحياني پرداخته بشر نيست، بلكه از سوي خدا نازل ميشود.
ولي با توجه به اين نكته كه هم ساختههاي انساني و هم وحي الهي در سنتهاي ديني نوع بشر ملحوظ است در نهايت بايد بين ديدگاه نصر و ديدگاه هيك، راه بينابيني را پيدا كنيم، نبايد اين دو جنبه را با اين ادعاي كذب كه اديان كاملا از تجليات الهي هستند خلط كنيم.
شدت نور الهي در تمام اديان برابر نيست
حتي اگر نور الهي از همه سنتهاي ديني بزرگ بتابد، نميتوان به اين نتيجه رسيد كه شدت اين نور در همه اديان برابر است، حتي اگر هر ستاره در منظومه سياره خود يك خورشيد باشد، اين بدان معنا نيست كه خورشيدها از نظر درخشندگي و توانايي حمايت از زندگي معنوي يكسان هستند.
افزون بر اين، حتي اگر زماني مسيحيت نورانيترين اديان الهي محسوب ميشد، به اين معني نيست كه اين دين ميتواند شدت اوليه خود را حتي در محدوده عالم خود در مسير تاريخياش حفظ نمايد.
آيا تعاليم سنتي مسيحيت منسوب به خداوند هستند؟
در گفتوگو با هيك، استدلالي كه دكتر نصر براي ويژگي خدادادي مسيحيت سنتي مطرح ميكند، بسيار ناخوشايند است.
دكتر نصر در ارتباط با اين سوال كه آيا حضرت مسيح تجسد شخص دوم تثليث است بدون اين كه انتظار پاسخي را داشته باشد ميپرسد: اگر اين امر صرفا يك اشتباه بود چگونه خداوند با حكمت و عدالت بيكران خود ميتوانست روا بدارد كه يكي از اديان بزرگ جهان كه به وسيله آن ميليونها انسان در جستجوي نجات و رستگاري بودهاند به مدت دو هزار سال در گمراهي به سر بردهاند؟ آيا اين صرفاً يك اشتباه بود؟! اگر كسي ادعا كند كه اين صرفاً اشتباهي فاحش بود، بنده نميتوانم بپذيريم.
در پاسخ به نصر: اینکه خداوند روا بدارد تا سنتي در خطا و اشتباه باقي بماند ظلم محسوب نميشود؟!
از اين گفتار نصر اين معني بر ميآيد كه به نظر او تفسير غير نسبيگرايانه حقيقت ديني با دعاوي سنتي درباره حكمت و عدالت خدا سازگار نيست، ولي اين كه خداوند روا بدارد تا سنتي در خطا و اشتباه باقي بماند ظلم محسوب نميشود، اعم از اينكه اين خطا نتيجه گناهي ارادي و مستحق كيفر باشد و يا به لحاظ جهل و عجز قابل بخشش بوده و مستوجب كيفر نباشد.
از سوي ديگر، اين كه خداوند روا داشته باشد دو هزار سال در اشتباه باقي بماند تا از رهگذر آن منفعتي نصيب خلق گردد با حكمت خدا مغايرت ندارد، حتي اگر اين نعمت براي بشر ناشناخته باشد.
در بسياري از پاسخهايي كه در الهيات به مساله شرور داده شده اين نكته تبيين شده است كه خداوند از ارتكاب به گناه انسان به لحاظ حكمتي كه در امر ارزشمند بودن اختيار انسان نهفته است، ممانعت نكرد.
ظاهراً تاكيد نصر بر تعداد خطاكاران و نيز مدت اين خطا به جا نيست و به طور قطع اين عوامل كمي به موضع متافيزيكي بحث هيچ ارتباطي ندارد.
دليل بطلان نسبيت فرهنگي دين
اين ادعا كه تجليات الهي از سوي خداوند منحصراً براي ظهور در جوامع خاصي در نظر گرفته شدهاند با اين واقعيت كه كثرت فرهنگي زماني در يك جامعه ديني واحد پديد ميآيد كه آن جامعه از نظر جغرافيايي گسترش پيدا كرده و در ادوار مختلف تاريخ بشري تداوم داشته باشد سازگار نيست.
نصر كوشش ميكند كه عنصر محبت و قرباني را در مسيحيت به منزله واكنش الهي نسبت به ميراث يوناني - رومي سفسطهگرايي و شكاكيت قبل از تولد حضرت عيسي تبيين كند، ولي مسيحيت در زمانها و مكانهايي رشد كرده كه اين ميراث يوناني - رومي يا تاثير نداشته و يا تاثير و نفوذ اندكي داشته است.
اسلام در اندونزي درست مانند اسلام در مصر، در طول اعصاري كه تاثيرات فرهنگي كاملاً تغيير يافته، رونق گرفته است. اين تفاوتهاي فرهنگي درون جوامع ديني دست كم به اندازه تفاوتهايي است كه بين جوامع ديني روي ميدهد.
بنابراين، كثرت اديان را نميتوان صرفاً بر حسب نياز براي حفظ تمايز فرهنگها و يا كمك براي رسيدن برخي از اهداف محدوديت فرهنگي تبيين كرد.
كثرت ديني در فرهنگها
درون يك محيط فرهنگي واحد نيز امكان وجود صور مختلف زندگي ديني هست. يهوديان و مسيحيان نيويورك در فرهنگ مشتركي كه به شدت متاثر از مصرفگرايي و صنايع تفريحي است مشترك هستند، هرچند ديدگاههاي ديني آنها بسيار متفاوت است و هيچ تمايلي ندارند كه به صورت يك فرقه يهودي - مسيحي درهم آميزند.
بنابراين، كثرت ديني موجود بين يهوديان و مسيحيان در نيويورك را نميتوانيم بدينگونه توجيه كنيم كه خداوند نياز دارد با مردمي كه داراي فرهنگهاي متفاوتي هستند به طور متفاوت صحبت كند، به سخن ديگر نميتوان ادعا كرد كه تفاوت فرهنگي تفاوت ديني ميطلبد، پر واضح است كه نيويورك نمونهاي در ميان خيل بسياري است كه در آن تفاوتهاي ديني از مرز يك فرهنگ فراتر ميرود.
پینوشت:
گفتوگوي جان هيك و سيد حسن نصر درباره مفهوم ذلت غايي و كثرت اديان، مجله معرفت اسلام و كثرتگرايي ديني، محمد لگنهاوزن
منبع:
نشریه «کرسی آزاد نقد»؛ معاونت بررسی و تحلیل سازمان بسیج دانشجویی
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.