رسانه متعهد در گرو 3 عنصر هنر فاخر، هنروران دینشناس و دینشناسان هنرور است؛ تا این سه تامین نشود رسانه از ادای حق مطلب ناتوان است.
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - غزال فدائیان؛ ورود در باب رسانه انسان را با حجمی از مفاهیم مواجه میکند که قبل از هرگونه نقد و بررسی لازم است که منتقد تکلیفش را با آن مفاهیم مشخص کند؛ مفاهیمی چون پیام، مخاطب، محتوا، فرم و ... .
در این میان آن چه که تمامی این مولفهها را همچون نخ تسبیح گرد هم میآورد و ارتباط ظریف و غیر قابل خدشهای میان این مفاهیم چند پاره برقرار میکند مقوله «هنر» است؛ هنری که تجلیگاه آن گاه کلام است و گاه لحن و صوت؛ گاهی تصویر و رنگ است و گاه نقش؛ هنری که بر مقولات گوناگون سوار میشود، ولی خودش راکبی دارد...
مرکب هنر آنگاه سوار خود را به پیش میبرد که با بار به دوش گرفته سنخیت داشته باشد
آن چه که راکب هنر میشود و بر دوش آن سوار و هنر ناگزیر از حمل آن است، «فهمی از هستی» است که هنرمند اراده تلاقی آن با کلام، صوت، لحن، نقش و رنگ را نموده است. فهم و بینش هنرمند نسبت به جهان پیرامون است که او را نسبت به آنچه که در صدد تشدید یا تهدید آن فهم باشد حساس کرده و او به سمت خلق اثر هنری سوق داده می شود؛ با این معنا آیا هر انسانی به دلیل اینکه صاحب فهمی از هستی است که خواهان بیان آن است، میتواند هنرمند باشد؟
اینطور به نظر نمیرسد! مرکب هنر آنگاه سوار خود را به پیش میبرد که با بار به دوش گرفته سنخیت داشته باشد. اگر بار اشتر را بر قاطری سوار کنند و از او بخواهند طی مسیر کند آن قاطر لنگان لنگان به پیش میرود و در جایی متوقف میشود و او میماند و بار بر زمین مانده...
چه کسی میتواند بفهمد که بار را با چه ظرافتی و در چه قالبی باید بر دوش هنر سوار کرد تا سالم به مقصد خود که همان مخاطب است برسد و نه به صورت باری کج که آن را با مقصد میانهای نیست...
رسانه، تواناترین ابزار پیش رو؟!
زمانهای که ما در آن به سر میبریم، بستر مناسبی برای به نمایش گذاشتن اسلام شیعی به عنوان یک نظام دینی است و در میان سایر نظامهایی که چون طبل توخالی پرصدا و بیکفایتند، حرفهای شنیدنی برای گفتن دارد؛ این حرفها و فهم عمیق و ریشهداری که اسلام شیعی از هستی انسان دارد چگونه باید به سمت تشنگان آن جاری شود؟
عالَم و افقی که این دین مبین با دو بال ثقلینش به روی انسان گشوده است را چگونه باید در پیشگاه بشری که از فرط فراغت از حق، به مستی مجازی خو کرده است، به نمایش گذاشت؟
آیا جز این است که قاب رسانه، با بهرهگیری از هنر هنرمندانی که قوس صعود و سلوک الیالله را چشیده و در قوس نزول، بذر مسیر را در دل مخاطبشان مینشانند، تواناترین ابزارِ پیش روست؟
تنها هنرمند متعهد میتواند در مسیر هنر متعهد گام بردارد
هنرمندی که بتواند ژرفای خیال نشات گرفته از عقل را به عالم ماده برساند و حقیقت متجلی را با ظرافتطبع و رموز هنروریاش که از سرالاسرار و خالق هستی آموخته به مثابه حقیقتی ملموس به نمایش گذارد، از عهده این مهم برمیآید.
هنرمندی که بخواهد هستی را ورای لایههای بیرونی به تماشا بنشیند و بار عظیمی که دین مبین به دوشش میگذارد را نه تحمل، بلکه در آغوش گرفته بر مرکب هنرش سوار کرده و از جادههای اندیشه و قلب مخاطب بگذراند، میتواند در این راه قدم بگذارد.
حال این سوال باقی است که آیا برای رسانه ما رسالت «سفیر بودن» تعریف شده است؟ آیا نسبتی میان مفاهیم عمیق موجود در بطن دین با نحوه بیان و آنچه به دست مخاطب میرسد، وجود دارد؟
در اینجا است که جای خالی هنروران دینشناس و دینشناسان هنرور دیده میشود، نه اینکه نباشند، این رسالت آن قدر عظیم است که با یک یا چند گل نمیتوان بهار به بار نشستن آن را انتظار کشید!
محتوای رسانه را چه کسی تعیین میکند؟ ذائقه مخاطب یا فطرت وی...
آنگاه که هنر مبتذل، دلیلی برای پوشش ذائقه هر نوع مخاطبی میشود، جای این سوال باقی است که ذائقه مخاطب را چه کسی تعیین میکند و حد میزند؟ جالب است که گهگاهی نظر سنجیهایی به طور وسیع در رسانه ملی انجام میگیرد که دست اندرکاران برنامه بارها و بارها با ذوق و شوق فراوان از این که مردم خود ذائقه خود را تعیین میکنند با افتخار سخن میگویند و از حجم پیامکهایی که به دستشان رسیده که رای بالای فلان سریال یا مجموعه تلویزیونی را در پی دارد بسیار خرسندند!
آیا وظیفه رسانه ملی بالا بردن ذائقه مخاطب است یا برنامه سازی مطابق با ذائقه وی؟ اصلا چرا به جای ذائقه، بهای اصلی به آن ودیعه فطری داده نمیشود که چون زنگ هشدار در بزنگاه بیدارکننده انسان است؟ و آن چیست که باید دست مخاطب بد ذائقه را گرفته و آرام آرام او را به شکفتن ودایع فطری اش نزدیک کند؟
در پاسخ باید گفت هنری فاخر که توانایی گام برداشتن در مسیر حقیقت را داشته باشد، هنرمندی دردمند که درد حق و درد خلق را در جان پرورانده باشد و دینشناسی که لایهها و ظرافتهای پنهان دین را بیرون کشیده و آن را در مجرای هنر هنرمند و مقتضی آن به جریان درآورد... نیاز است.
تا این سه گانه تامین نشود رسانه موجود از ادای حق مطلب ناتوان خواهد بود!