انگليسيها اجازه دادند آلمانها به جز نفت وارد هر کاری شوند، دانشگاه را آلمانها در ايران ساختند، ساختمانهای بزرگ دولتی و تونل کندوان از آثار آلمانها است، ولی مطلقا حق ورود به نفت را نداشتند و نفت خط قرمز بود.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه جلسه چهارم از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» كه تحت عنوان «نقش انگليس در تاريخ معاصر ايران» به همت مؤسسه ولاء منتظر(عج) و با همكاري مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) قم و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، دكتر منوچهر محمدي به بررسي نقش انگليس در تاريخ معاصر ايران پرداخت.
اردشير ريپورتر تشخيص داد كه رضاخان بیسواد فرد مناسبي براي سلطنت است، ولي او آدم کلهشقی است كه سیاستمدار نيست، بنابراین سید ضیاء معروف را به کمک او آوردند و کودتای 1299 بهوسیله انگلیسیها انجام شد. به اين ترتيب، قاجار را سرنگون کردند و رضاخان را آوردند.
تلاش اولیه انگلیسیها در منطقه؛ اعمال سیاستهای مدرنیزاسیون
سیاست انگليسيها در کل منطقه مشابه بود. با توجه به اشتیاقی که به مدرنیزاسیون در این منطقه وجود داشت تصمیم گرفتند در شکل و شمایل مدرنیزاسیون سلطه خودشان را تثبیت کنند، لذا ابتدا تصمیم گرفتند جمهوری ایجاد کنند؛ همین کاری که در ترکیه الآن کردند، همین کاری که در پاکستان انجام دادند، همین کاری که در افغانستان تلاش کردند که بشود، ولي جمهوري در ایران پا نگرفت.
تلاش اولیه انگلیسیها در ایران؛ استقرار نظام جمهوری بود
علت آن هم مخالفت شدید علما بود؛ علما احساس میکردند جمهوری یعنی سیطره یک عنصر تحت سلطه، لذا از ادامه سلطنت قاجار حمایت کردند، حتی شهيد مدرس نمایندهای به اروپا فرستاد که با احمدشاه صحبت کند و او را برگرداند تا جلوی جمهوری رضاخانی گرفته شود که موفق نشد، چون احمدشاه آدم بسیار ضعیفالنفسی بود.
انگليسيها وقتي از استقرار نظام جمهوري در ايران ناکام شدند نهایتا تصمیم گرفتند سلطنت را به رضاخان منتقل و رژیم پهلوی باستانی ایجاد کنند، تکیه آنها نيز بر ایران قبل از اسلام بود.
دوره رضاخان دوره سلطه و سیطره کامل انگلیس بود و با ورود هر قدرت دیگری به ایران به شدت مخالفت ميشد. یکی دو بار آمریکاییها خیز برداشتند كه وارد ايران شوند، حتی داور که وزیر دارایی بود قرارداد نفت سمنان را بدون اجازه انگلیس بست، رضاخان صدایش کرد و به او گفت برو بمیر و آن بیچاره رفت یک لوله تریاک خورد و مرد.
انگلیس در دوره قبل از رضاخان بیشتر روی قبایل و شیوخ و رؤسای قبیلهها در ایران کار میکرد، بنابراین با توجه به عشیرهای بودن جامعه ما عناصر متعددی داشت، مثل شیخالازهر يا آقاخانبختیاری، رئیس فرقه قشقایی بختیاری و ... که اینها را مامور سرکوب میکردند.
دکتر مصدق؛ پیشوای ملیگراها که به انگلیسیها قول داد ماجرای تنگستانیها را سرکوب کند
آنها نخبگان مملکت را هم در اختیار داشتند. دکتر مصدق که امروزه خیلی از آقایان ملیگرا او را پیشوا و رهبر خودشان میدادند به دست انگلیسیها به عنوان والی فارس انتخاب شد و به آنها قول داد که ماجرای تنگستانیها را سرکوب کند و اين كار را کرد.
مصدق خطاب به انگلیسیها: شما حماقت میکنید كه نیروهای انگلیسی مستقیما با تنگستانیها برخورد میکنند
مصدق در جمله جالبی به انگلیسیها مینویسد که شما حماقت میکنید كه نیروهای انگلیسی مستقیما با تنگستانیها برخورد میکنند؛ عاقلانهتر این است که ما خودمان این کار را انجام دهیم تا اعتبار و آبروی شما لطمهای نخورد. این عین جملاتی بود که از آقای دکتر مصدق در زمانی که والی فارس بود، صادر شده است.
نهایتا در سال 1304 سلطنت رضاخان برقرار میشود. رضاخان سه خدمت بزرگ به انگلیس میکند:
1. تنظیم قرارداد 1933 نفت؛ این قرارداد خیانت بزرگی به ایران بود، به این معنی که دوره قرارداد دارسی را سی سال اضافه کردند.
2. شرکت نفت ایران و انگلیس در تمام دنیا سهم داشت، اما سهم ایران را فقط به داخل ايران محدود کردند.
3. میزان دریافتی را بسیار بسیار محدود کردند.
اولین خدمتی که رضاخان به انگلیسیها کرد
تقیزاده در خاطرات خود میگوید ما پیش رضاخان رفتیم و گفتیم آقا این قرارداد به نفع انگلیس و به ضرر ایران است، رضاخان با همان قلدری گفت همین انگلیسیها مرا سرکار آوردهاند.
تقیزاده میگوید پرونده گذشته نفت که اسناد متقنی در مورد حقوق ایران در آن وجود داشت دست من بود، رضاخان پرونده را از دست من گرفت و آن را داخل بخاری انداخت و گفت آن قرارداد را فراموش کنید؛ نتیجتا این اولین خدمتی بود که رضاخان به انگلیسیها کرد، آن هم با دستور مستقیم.
شرکت نفت انگلیس؛ جاسوسخانهای در ایران
نقش شرکت نفت انگلیس در ایران نه تنها نقش تولید و دزدی و بردن نفت را برعهده داشت، بلکه آنجا جاسوسخانه هم بود. شاپور بختیار آخرین نخستوزیر پهلوی، از کسانی بود که از شرکت نفت حقوق میگرفت، او مدیر کل کار استان خوزستان بود، 75 تومان از حقوق او برای اداره کل استان خوزستان بود، 750 تومان یعنی 10 برابرش را هم از شرکت نفت میگرفت و جاسوسی میکرد.
دکتر متین دفتری، داماد دکتر مصدق از شرکت نفت حقوق میگرفت و به انگليسيها خدمت میکرد که اسناد آن از خانه سدان (سدان آخرین رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس قبل از ملی شدن صنعت نفت بود) درآمد، همین جایی که بیمارستان شرکت نفت كنوني در خیابان سرگرد سخایی است، آنجا خانه سدان بود.
مذهبزدایی: دومین خدمت رضاخان به انگلیس
دومین خدمتی که رضاخان به انگلیس کرد، مذهبزدایی بود. در اواخر قرن نوزدهم نخستوزیر انگلیس در مجلس عوام انگلیس قرآنی را بهدست میگیرد و محکم به زمین میزند و میگوید تا این قرآن میان مسلمانها باشد ما نمیتوانیم سیطره کامل داشته باشیم، بنابراین باید قرآن را از ميان برداشت.
انگليس فرق مختلف را در بدنه جامعه ایجاد کرده بود و حالا باید کل بدنه جامعه را مذهبزدایی ميکرد و این کار را با تصمیمات پی در پی که در سال 1314 گرفت، انجام داد.
اقدام اول رضاخان در مورد مذهبزدايي کشف حجاب بود، اقدام دوم تعطیلی مراکز و مراسم مذهبی در ایام سوگواریها بود، یعنی مراسم عاشورا کلا تعطیل شد و اقدام سوم برداشتن عمامه و لباس روحانیت بود.
ممنوعیت پوشش لباس روحانیت و ترویج کلاه دوردوز یهودیان
رضاخان دستور داد كه غیر از مراجع تقلید و آن هم با تایید دولت هیچکس حق ندارد لباس روحانیت داشته باشد و در مقابل سعی کرد روشهای غربی را حاکم کند. کلاههای دوردار که یهودیها الآن استفاده ميكنند و لباسهاي فرنگي مثل کروات و کت و شلوار از آثار آن دوران است.
گرایش رضاخان به آلمانها، دروغ محض است
با آغاز جنگ جهانی دوم ماموریت رضاخان تمام شد. یک دروغ بزرگ تاریخی وجود دارد كه میگوید رضاخان به آلمانها گرایش پیدا کرد و به همین دليل انگلیسیها او را برداشتند؛ این دروغ محض است.
اولا آلمانها را خود انگلیسیها به ایران دعوت کردند، چون اصولا قدرت ایستادگی در مقابل قدرتهای بزرگ را نداشتند و میبایست موازنه قوا ایجاد ميکردند.
کمربند بهداشتی چه بود؟
وقتی آلمان در جنگ جهانی اول شکست خورد، زمانی بود که انقلاب روسیه صورت گرفته بود و کمونیسم به عنوان یک خطر بزرگ برای غرب مطرح بود و میبایست دور آن یک کمربند ميزدند، اين كمربند به کمربند بهداشتی معروف بود؛ چون امریکا حاضر نشد وارد صحنه شود و موازنه قوا ایجاد کند، بنابراین انگلیسیها مجددا آلمان را احیا کردند.
ورود آلمانها به ایران به اين دليل بود که ايران 2500 کیلومتر مرز مشترک با روسیه داشت.
نفت؛ خط قرمز فعالیت آلمانها در ایران
انگليسيها برای ایجاد موازنه، اجازه دادند آلمانها به جز نفت وارد هر کاری شوند، خط قرمز آنها نفت بود. دانشگاه را آلمانها در ايران ساختند، ساختمانهای بزرگ دولتی و تونل کندوان از آثار آلمانها است، ولی مطلقا حق ورود به نفت را نداشتند و نفت خط قرمز بود. اين در حالی بود که آلمان بیش از 90 درصد به نفت وارداتی نیاز داشت، میگفتند این سیطره انگلیس است و جالب این است که ورودشان هم در سال 1304 بود نه اواخر اقتدار آلمان.
من دورهای که در وزارت دفاع بودم به سندی از دوره رضاشاه برخورد کردم که در سال 1304 دولت ایران نامهای به سفیر انگلیس مینویسد و ميگويد شما شرکتهای مورد وثوقتان را برای ایجاد کارخانههای تسلیحاتی به ما معرفی کنید، سفیر انگلیس هم سه شرکت آلمانی را معرفی میکند، صنایع دفاعی ما در خیابان پاسداران فعلي ساخته و پرداخته آلمانها در آن دوره است، تمام سیستم تسلیحاتی ما تا اواخر حکومت پهلوی سیستم آلمانی بود.
آیا بیطرفی یک سال اول ایران در جنگ جهانی نشانه استقلال رضاخان است؟
وقتی جنگ جهانی آغاز شد ما یک سال اعلام بیطرفی کردیم؛ عدهای میگویند این مسئله نشانه استقلال رضاخان است. رضاخان باید همین زمان به متفقین ملحق میشد، ولی غافل از این که انگلیس به صلاح خود نمیدید که در این زمان ایران به آنها ملحق شود، زیرا ایران نیرویی نداشت.
انگلیس باید این 2500 کیلومتر مرز مشترک را حفظ کند و از طرفی یکسال بود که روسها با آلمانها طبق قراردادی که در سال 1938 نوشته شده بود متحد شده بودند، اما یکسال بعد با حملهای که آلمان بعد از لهستان به روسیه کرد از هم جدا شدند.
حتی خاطرم هست که وزیر جنگ رضاخان نامهای به سفیر انگلیس مینویسد و ميگويد که ما میتوانیم منابع معدنی باکو را بمباران کنیم و به او جواب میدهند كه شما دخالت نکنید؛ به صلاح نیست این کار انجام شود. یک سال بعد شرایط عوض شد، یعنی هم روسیه و هم امريكا به متفقین ملحق شدند.
ایرن؛ پل پیروزی متفقین
ایران جایگاه استراتژیکی پیدا کرد که میبایست از حالت بیطرفی در بیاید و راه تدارکاتی به روسيه شده و اشغال شود. در هر دو جنگ، ایران برای متفقین پل پیروزی شناخته میشد و دیگر نیازی به بودن یک دیکتاتور به اصطلاح ملیگرای مقتدر نبود، بلكه بايد خود متفقین حضور پیدا کرده و مستقیما نظارت کنند.
وقتي به رضاخان اولتیماتیوم 24 ساعته داده شد که اگر 750 نفر آلمانی را بیرون نکنید ما ایران را اشغال میکنیم؛ او به منصور که نخستوزیر است میگوید: «میخواستند برايشان چه کار بکنم که نکردم، منی که مملکت را برای اینها امن کردم نمیتوانم یک راه قطار، راهآهن را امن کنم؟»
چرا رضاخان باید میرفت؟
رضاخان اصلا نفهمید چرا باید برود، در حالی که واقعیت این بود که ایران از لحاظ استراتژیک بايد اشغال ميشد، ولي باید بهانهای براي اين كار درست ميكردند.
اینکه رضاخان در اواخر از انگلیس بریده و به آلمانها گرایش کرده بود، دروغ است
رجبعلی منصور در هیئت وزیران اعلامیه تندی علیه این اولتیماتیوم تهیه میکند، وزرا میگویند این اعلان جنگ است که تو میدهی؛ او جواب میدهد که قرار هست چنین اعلامیهای به این صورت داده شود تا راحت بهانه دست متفقین بیاید تا ایران را اشغال کنند.
بنابراین، مطلبي که در کتابهای تاریخ متاسفانه تکرار میشود که رضاخان در اواخر از انگلیس بریده و به آلمانها گرایش کرده بود و در نتیجه آدم مستقلی بود؛ حرف دروغی است.
آیا رضاخان به ایران خدمت کرد؟
متاسفانه ما هنوز برخي از اساتید امروزی ما میگویند رضاخان خدمت کرد، رضاخان دانشگاه درست کرد، پل درست کرد، تونل کندوان درست کرد. وی در خدمت استعمار بود.
اللهیار صالحی تعریف میکند که امریکاییها در زمان رضاخان آمدند پروژه راهآهن ایران را بررسی کردند، نهایتا گفتند که اولا شما هنوز راه شوسه ندارید و راهآهن برایتان زود است، بهتر است راه شوسه درست کنید؛ ثانیا اگر میخواهید راهآهن درست کنید، بهتر است راهآهن خانقین به میرجاوه را که اروپا را به آسیا وصل کند بسازید تا بتوانید به عنوان ترانزیت حق ترانزیت بگیرید.
اللهیار صالحی که مترجم بود میگوید من اینگونه ترجمه کردم، رضاخان عصبانی شد و گفت تو بیخود کردی، من میخواهم راهآهن از بالا به پائین کشیده شود.
آیا راهآهن شمال به جنوب به نفع مردم ایران بود؟
قرار بود هزینه این راه آهن را در زمان ناصرالدین شاه با قرارداد رویتر، خود انگلیس بدهد که قرارداد رویتر بعد از جریان تنباکو منتفی شد، چون میدانید که قرارداد رژی هم با قرارداد رویتر بود. اما در زمان رضاخان از جیب خود مردم ایران، راهآهنی که به نفع قدرتهای بالا بود ساخته شد و تا زمان انقلاب اجازه ندادند راهآهن شرق به غرب کشیده شود.
من سال 59 استاندار سیستان و بلوچستان بودم. تلاش زیادی کردیم که خط آهن بین کرمان و میرجاوه را به آن وصل کنیم که اخیرا موفق شدهایم، آنهم با دردسر و زحمت.