کد خبر:۱۸۳۷۳۱
تركش دوز در نشست «شهيدمطهري و تحول در علوم انساني»؛

افكار مطهری ریل اندیشه انقلاب اسلامی است نه ایستگاه آن / ما جهل غربي‌ها را رد مي كنيم نه علمشان را

استاد دانشگاه امام صادق(ع) گفت: انقلاب اصيل، انقلاب امام (ره) و مطهري است البته به عنوان نقطه آغاز و نه ايستگاه پاياني؛ زيرا معلم اصيل...
به گزارش خبرنگار علمی «خبرگزاري دانشجو»، امیرحسین ترکش‌دوز، استاد دانشگاه امام صادق (ع) عصر روز گذشته در نشست «شهيد مطهری و تحول در علوم انسانی» كه در دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، به تبیین نگاه شهید مطهری درباره علم پرداخت.
 
 گفتنی است حجت الاسلام و المسلمین رهدار که طبق برنامه اعلام شده، بنا بود در این همایش به ایراد سخنرانی بپردازد، در برنامه حاضر نشد. 
 
متن كامل صحبت هاي تركش دوز ذيلاً از نظرتان مي گذرد:
 
مدتی است که مفهوم علم ديني در جامعه ما مطرح شده و درباره آن بحث های مختلفی شکل گرفته است؛ اما ثمرات اين بحث تاكنون با چارچوب‌هاي انقلاب كاملا مطابق نبوده است.
 
كساني كه مباني اسلام را پذيرفته اند، الان در معرض اين آسيب هستند كه انقلاب‌نماها به جاي انقلاب به آنها عرضه شود و شايد بگويند انقلاب خودش چارچوب شكن است و چارچوب ندارد و نمي توانيد آن را در نگاه ها و نظرات امام (ره) و مطهري متوقف كنيد؛ اما هر چارچوبی مخل حركت نيست.

انقلاب اصيل، انقلاب امام (ره) و مطهري است البته به عنوان نقطه آغاز، نه ايستگاه پاياني؛ زيرا معلم اصيل، راه را باز مي‌كند كه شاگردانش حركت جديدي داشته باشند.
 
عصر ما عصر امام خميني (ره) است و ایشان گفتند كه عصر ما عصر بيداري مستضعفين است و بيداري مستضعفين جز در پرتو انديشه امام (ره) ممكن نيست.
 
فكر كردن در دل يك سنت شكل می گیرد و درباره انقلاب اسلامی ما باید این سنت را از افکار امام (ره) و مطهری به دست بیاوریم؛ ما با مطهري روش صحيح فكر كردن را طرح مي‌كنيم اگر هم كسي مخالفت كند ناراحت نمي‌شويم. همه بايد حرفشان را بزنند و ما از اين ناراحت مي‌شويم كه چرا مخالفتشان را آشكار نمي‌كنند؛ زورقي از انقلاب را مي‌گيرند و در نهان مي‌خواهند از امام عبور كنند؛ ما در عرصه توليد نظريات علمي، بايد اخلاق علمي را هم رعايت كنيم و با مخاطب صداقت داشته باشيم.

امام (ره) گفتند كتاب‌هاي مطهري همه اش خوب است و اين به معناي سد انديشه‌هاي ديگر نيست؛ بلكه معرفي مبنا و ريل انديشه انقلاب اسلامی است؛ بعضي ها امروز افكارشان به عنوان افكار انقلاب اسلامي دارد رايج مي شود كه هيچ نسبتي با افكار امام (ره) و مطهري ندارد.

نمي‌توانيم بگويم اگر علم در غرب شكل گرفته پس غلط است
 
از نگاه شهید مطهری علم يكی از اوصاف و حالات نفس انسان است علم، وصف انسان بما هو انسان است؛ فارغ از مذهب، جنسيت، نژاد و... اگر صفت علم در انسان محقق شود هستي اش تا افق اشياء خارجی گسترش پيدا مي‌كند. كسي كه عالم مي‌شود، هستي شديدتر و وسيع ‌تري دارد. مطهري و اتباع ملاصدرا علم را خارج از مقولات و از جنس وجود مي‌دانند. پس با علم، هستي يك انسان تا افق شيء خارجي گسترش پيدا مي‌كند و جوهر و هستي انسان تكامل می یابد. بايد دقت كنيم كه اين انسان بما هو انسان است؛ چه متدين باشد و چه نباشد شرقي باشد يا غربي باشد بنابراين وقتی می رسیم به بحث علم ديني نمي‌توانيم بگويم اگر علم در غرب شكل گرفته پس غلط است.
 
 
گاهی غربي ها ايدئولوژي‌هايشان را به جاي علم به ما مي‌دهند

یکی از ویژگی های علم از نگاه شهيد مطهري اين است كه خصوصیت علم، كاشفيت از واقع است. یعنی علم، این ویژگی را دارد که حقیقت را بر ما معلوم و مکشوف می کند. اگر چيزي كاشف از واقع نباشد ايدولوژي است؛ علم نيست. خيلي وقت‌ها غربي ها ايدئولوژي‌هايشان را به جاي علم به ما مي‌دهند. ايدئولوژي از جنس تجویز است و نه توصیف. بيشترين دخالت دين در حوزه علوم انساني در ادراكات اعتباري و مباحث تجويزي است. مثلا شهيدصدر بيان مي‌كند كه ما علم اقتصاد اسلامي نداريم اما مكتب اقتصاد اسلامي داريم. شهيد مطهري هم اقتصاد را به دو بخش طبیعی و برنامه ای تقسیم می کند و مي‌گويد اقتصاد طبيعي، اسلامي و غير اسلامي ندارد، اما اقتصاد برنامه‌اي اسلامي داريم. چون  در اين جا مي‌خواهيم جامعه را به سمت خاصي ببريم. پس اگر واقع نمايي گزاره‌اي احراز شد آن را مي‌پذيريم حتي اگر در غرب به وجود آمده باشد.

مطهري معتقد است علم كاشف از واقع است، علم ساخته و پرداخته بشر نيست. در حالي كه در روايت‌هایي كه از متفکران پست مدرن به ما رسيده، علم تبديل به يك بازي مي‌شود. فوكو در باب علم قائل به نظام واحد براي صدق نيست. الان برخي می خواهند از اين زاويه به علم ديني برسند، كه تبعات سنگيني هم دارد. برخي معتقدند معرفت از شئون اراده است. در حالی که ما در حكمتمان معتقديم معرفت، مقدم بر اراده است. اين گروه اين طور بيان مي‌كنند كه اراده مقدم بر معرفت است و ادراكات حقيقي را به ادراكات اعتباري تقليل داده اند و در واقع علم را تبديل کرده اند به يك بازي كه مي توانيم اسلامي يا غير اسلامي اش را بسازيم. اما در نگاه شهید مطهری و بسیاری دیگر، واقع، مستقل از اراده وذهن ماست. 
 
ما جهل غربي‌ها را رد مي كنيم نه علمشان را

البته بعضي جاها ايدئولوژي به علم نفوذ كرده است. ما جهل غربي‌ها را رد مي كنيم نه علمشان را. همانطور كه راجع به مصالح تمدني هم هرجا حرف حقی یافتیم، پذیرفتیم. علامه نائيني در كتاب تنبيه الامة، پارلمان را مي‌پذيرد و مي گويد اين ها براي خودمان بود كه به ما برگشت چون هرچند در غرب به وجود آمده اثر متعالي فطرت است كه بر شرع هم منطق شده است ما علم آنان را رد نمي‌كنيم ايدئولوژي يا آگاهي كاذب را رد مي‌كنيم.

شهيد مطهري كه به عنوان نظريه پرداز انقلاب نقش بي‌بديلي داشته اند فطرت را از ام‌المسائل اسلامي مي دانند البته فطرت متفاوت از فطريات است و فطرت يعني ويژگي‌هاي كه گرچه ممكن است نا معلوم باشند اما معتقديم كه در وجود ما نهاده شده اند.

سنخيت علت و معلول يكي از اصول حكمت ماست فطرت هم نشانه اي است كه خدا در مخلوق گذاشته و نخ تسبيح ارتباط خالق و مخلوق است، خداوند هر صفتي دارد به نحوي در مخلوقاتش تجلي كرده در اينجا هم فطرت براي تمام انسان‌هاي اثبات مي‌شود براي هر انساني در هر زماني اين به معنا نيست كه ما بي نياز از دين هستيم دين بيان فطرت است در زماني كه راه درست را مي‌رود فطرت مجموعه‌اي از استعداد‌هاست شهيد مهطري به نقد اين تعريف از انسان مي‌پردازد كه آن را حيوان ناطق مي‌داند او مي‌گويد تنها مميزي انسان از حيوان ويژگي نطق و تفكر نيست بلكه انسان اراده دارد درحالي كه حيوانات ميل دارند ميل نيمه آگاهانه است و اراده آگاهانه انسان سطحي از وجودش حيواني است كه ميل در آن قرار دارد اما در ساحت والاتر اراده دارد كه گرايشي است آگاهانه.
 
منظور شهيد مطهري از علم بينشي گسترده و نظام يافته از عالم و آدم است نه معرفت پراكنده

ايشان در كتاب انسان و ايمان مطرح مي‌كنند كه علم و ايمان هر دو ثمره عقل و اراده‌اند و ملاك انسانيت علم هر جاي ممكن است آميخته به ظلمت و وهم هم باشد حتي انسان غربي هم خصوصيت ايمان را دارد، مظاهر باطل حاصل اشتباه در يافتن مصداق و تطبيق غلط است. امام در تفسير سوره حمد مي گويند هيچ انساني نيست كه حمد خدا را نكند و همه خدا را مي‌پرستند حتي فطرت كارتر هم متوجه  به خداست اما مصداق را اشتباه پيدا كرده است.
 
بنابراين علم و ايمان خصوصيت براي هر انساني است، تفاوت شرق و غرب انتولوژيك نيست البته ستيز با غرب انكار نمي‌شود اما اين ستيز از نوع غرب ستيزي امام است از نظر امام غرب زدگي يعني خودباختگي همين. امام نمي‌گويد علم را از جاي ديگر نگيريد، مي گويد فقط خودباخته نشويد و تقليد كوركورانه نكنيد منظور شهيد مطهري از علم بينشي گسترده و نظام يافته از عالم و آدم است نه معرفت پراكنده.

ايمان هم گرايش‌هاي مقدس و متعالي‌اند كه پايه اعتقادي دارند ونوع خاصي از اراده هستند ايمان از تجليات اراده است.
 
ويژگي هاي علم از نظر شهيد مطهري:
 
شهيد مطهري ويژگي‌هايي براي علم برمي‌شمارند اول اينكه علم يك ابزار است حكم خادم را دارد در غرب جاي خادم مخدوم عوض شده علم روشني بخش است و نسبت به راه‌هاي مختلف لااقتضا است دزد هم مي‌تواند از آن استفاده كند هستي و توانمندي دزد عالم بيشتر از دزد جاهل است.
 
 دوم اينكه علم آدمي را توانمند مي‌كند شهيد مطهري از دو گانه بيكن كه مي‌گويد علم قدرت است يا حقيقت عبور مي‌كند و مي گويد علم هم حق نماست و هم قدرت آفرين.
 
 سوم اينكه علم سرعت بخش به حركت است، ابزار تابع اراده آدمي است در غرب مشكل از سوءاختيار است نه ابزاري قبول داريم كه هر ابزاري هر استفاده‌اي نمي توان كرد درغرب انسان از اين ابزار استفاده غلط مي‌كند امام وشهيدمطهري در نقد غرب بر مفاهيمي چون استعمار و استثمار تأكيد مي‌كنند يعني غرب شناسي را ملموس وعيني مي‌كنند سه دهه پيش در غرب شناسي ما بیش از آنکه مفهوم تجدد مطرح باشد، مفهوم استکبار و امپریالیسم مطرح بود. نه این که بانی فلسفی استعمار را نشناسیم. ولی اگر تا مبانی را هم دنبال نکنیم، بحثمان کاربرد مطلوب را نخواهد داشت. مشکل غرب از علم فی حد ذاته نیست، از عالم است.
 
در باب رابطه علم و دین، شهید مطهری  به تعامل بین این دو معتقدند
 
در باب رابطه علم و دین، شهید مطهری  به تعامل بین این دو معتقدند. ایشان نه به تطابق علم و دین قائل اند، نه تضاد، نه تباین و نه اندراج یکی تحت دیگری. باید بتوانیم بین علم و دین سازگاری ایجاد کنیم. نه این که یکی را بدون دیگری بگیریم.
 
اگر ایمان باشد و علم نباشد، شاهد جمود در زندگی متدینین خواهیم بود. مثل خوارج. امام علی (ع) می فرمایند مجاهدین واقعی اسلام، بصیرت هایشان را روی شمشیرهایشان حمل می کردند. اگر هم علم باشد و ایمان نباشد، روشنی بخشی علم، صرف ظلم می شود، صرف آمالی می شود که نتیجه آن مثلا استعمار و استکبار است.

توجه کنیم که در گفتار امام بیشتر بر نقد غرب بما هو غرب تاکید می شود یا بر معرفی امریکا به عنوان شیطان بزرگ؟ باید در غرب شناسی ما ساز و کار اعمال سلطه و نظام سرمایه داری تبیین شود.

آینده درخشان زمانی محقق می شود که علم و ایمان هر دو دست به دست هم باشند. البته ایمان از جهاتی مقدم بر علم است. ایمان به عالم جهت می دهد. عالم را مزکی می کند.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار