کد خبر:۱۸۴۰۳۹
سلسله جلسات طرح‌ریزی استراتژیک - درآمدی بر دکترین سینما (3)- 3

عباسی: چه هنگام هياهوها و جنجال‌هاي رسانه‌اي فروكش مي‌كند؟ / غذا خوردن گاو نمونه‌اي براي علم‌آموزي بشر است

رئيس مركز بررسي‌هاي دكترينال با اشاره به سخن سيد علي قاضي طباطبايي كه گفته گاو خلق شد برای اینکه شما بدانيد چطور علم بیاموزید، گفت: پیامی را که از رسانه دريافت مي‌كنيد یاد بگیرید و ...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، حسن عباسی در ادامه جلسه سیصد و بیست و سوم از سلسله جلسات «طرح‌ريزي استراتژيك - كلبه كرامت» با موضوع «دکترین سینما» به بحث درباره ساختار سینما از حیث رسانه پرداخت.

خلاصه بحث اين است كه ارتباط بين گوينده، پيام و مخاطب در تلقيات گوناگون اين‌گونه است:

- حرف اسلام اين است كه پیام با گوینده ممزوج شود.
- حرف دوره جدید که می‌توان آن را اسلامی کرد نيز اين است كه پیام با گیرنده ممزوج شود.
- حرف پست مدرن‌ها كه تحت عنوان نظريه «مرگ مؤلف» بيان مي‌شود اين است كه پیام را از گوینده پیام منقطع کنید.

سياست‌گذاري فرهنگي يك‌دست نيست

اکنون در کدام یک از این حوزه‌ها سیر می‌کنیم؟ آشفته بازاری وجود دارد. سیاست‌گذاری علوم ارتباطات و فرهنگ یک دست نیست، به‌طوریکه در وضعیت روزنامه‌ها و صدا وسیما یک به هم ریختگی وجود دارد.

تمایز بين ممزوج شدن پیام با گیرنده، ممزوج شدن پیام با گوینده و رها بودن پیام را به یاد داشته باشید.

ديده شدن و ديده نشدن در رسانه

این تمایز را هم مدنظر داشته باشید که علوم ارتباطات، یعنی کسی که کار روزنامه، سینما و تئاتر می‌کند، اگر خواست دیده شود؛ این دیده شدن یا در راستای این است که پیامی را می‌خواهد منعکس کند و بگوید من را ببینید، من تابلو سر جاده هستم و به شما اطلاع می‌دهم که این جاده یک پیچ خطرناک دارد، ولي به خودم دعوت نمی‌کنم.

يا اين كه اين ديده شدن در راستاي اين است كه من شما را به خودم دعوت ‌کنم، آنجایی که شما را به خود دعوت می‌کنم دیگر تابلو اعلانات نیستم.

رسانه به خود دعوت مي‌كند

درد ما اين است كه رسانه دعوت به خود می‌کند. به قول شهيد آوینی، حدیث نفس است و نفسانیات خود را روی دایره می‌ریزد و موسیقی، فیلم، کتاب داستان و سیاست می‌شود.

ورود در صحنه سياست براي خود است يا براي خدا؟

نفس خود را به رأی می‌گذارد، نه اینکه حقیقتی وجود داشته باشد كه بخواهد آن را پیاده کند. صحنه سیاسی و بازی انتخابات جلوی مجلس را ببینید، کدام قسمت آن برای خداست؟ در کدام قسمت آن، یک نفر حرف حق را دنبال می‌کند؟

 
مدیا اولوشن

 
 
گذر از انسان ميمون‌نما به انسان صنعتي

با اندیشه داروین در تطور «evolution»، مدیا اِوُلوشِن و سازوکار مربوط به آن را بررسی کردند.

در مدیا اولوشن هشت مرحله مشخص شده است؛ مرحله نخست اینکه انسان در ابتدا میمون بوده و سپس انسان میمون‌نما به وجود آمد؛ یعنی دوره غارنشینی؛ و بعد به مرور پیش رفت تا انسان صنعتی می‌آید.

سه و چهار لایه بعد را هم که جلسه گذشته اشاره کردیم که فرد به مدیا رسید، فاصله گرفت و بعد جلو رفت، با کامپیوتر کار کرد و بعد به داخل فضای سایبر شیرجه زد که به (تلقی آواتاریسم، second life زندگی دوم) رسید و بعد فضای جدید که آخرین مرحله است انجام می‌شود، به طور مبسوط در جلسه بعد به آن می‌پردازیم.

یک تلقی دیگر که مکمل آن را ارائه کردند این است که بعد از اینکه فرد وارد مدیا (یعنی مدیا اولوشن در تکامل نظریه تطور داروین در مدیا) و همان فضای سایبر می‌شود؛ به اصطلاح در گام بعد از آن، آیکن‌هایی روی بدنش نصب می‌کند که آن کار را خودش اجرا می‌کند؛ یک حد وسط هم در این روند در نظر گرفته می‌شود که این مبحث جلسه گذشته را کامل می‌کند. البته باید توضیحات آن با همین کرسی که اشاره کردیم آورده شود.

ما اصل گوینده پیام را کنار گذاشتیم. مخاطب با پیام یکی می‌شود و این اتفاق عجیبی است که می‌افتد. این کرسی در مبانی فلسفه رسانه و فلسفه سینما روشن شد.

نحوه پرش كاربر به درون سايبر

اکنون می‌خواهیم این نسبت را تنظیم کنیم، باید به صورت مبسوط به بخش پرش به درون سایبر توسط کاربر که ریز جزئیات آن تبیین شده نيز بپردازیم تا این کرسی که امروز اشاره کردم بهتر براي شما روشن شود.
 
 
 
نحوه پرش کاربر به درون سایبر

مبحث دیگری که در این مسیر دیده شده است، آن لایه‌ای است که فرد با (HTTP, ARPA ,HTML ,FTP
) وارد فضای سایبر می‌شود؛ همان انگاره‌هایی که ابتدای فرایند عمل فضای سایبر می‌آید؛ که این هم دامنه چهار گانه‌اش باز مبسوط دیده شد.
 
 
پلت بسط وب
 
 
پلت بسط وب
 
تمامی آن‌ها ناظر بر اين نکته است که گیرنده پیام یعنی مخاطب، چطور در نسبت با این پدیده بیرونی یعنی خود پیام یکی می‌شود؟

نظريه مرگ مولف و تعليق پيام بين زمين و آسمان

گفتيم كه در تلقی اسلام گوینده پیام باید با پیام یکی باشد. از سوي ديگر مدرنیته به پست‌مدرنیسم رسید و در پست‌مدرنیسم از مرگ مؤلف سخن گفتند و پیام بین زمین و آسمان معلق ماند. در شق سوم اتفاقی كه در پست‌مدرنیسم می‌افتد اين است كه پیام با گیرنده یکی می‌شود.

ما بايد بتوانیم شق اول و دوم را یکی کنیم یعنی گوینده پیام کاملا با پیام ممزوج باشد «کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم»، یعنی پیام چیزی جز خود گوینده پیام نباشد. مرحوم بهجت چیزی جز حرف‌هایی که می‌زد نیست، حسن تهرانی مقدم چیزی جز کاری که انجام داده بود نیست، اباعبدالله چیزی جز حقیقت عملی که انجام داده بود نیست، این طرف گیرنده پیام هم اینگونه می‌شود و این ممزوج بودن نباید تکنولوژیک باشد.

مخاطب به دنبال حرف دل است نه حرف نفساني

«حرفی که از دل برآید/ لاجرم بر دل نشیند». آن حرف را حذف کنید، یک دلی است که از آن سخنی برمی‌آید که حرف دل است، نه حرف نفس؛ مخاطبی هم وجود دارد که به دنبال حرف نفسانی نیست، بلكه دنبال این است که حرف دل را بشنود. دل گیرنده و دل گوینده، به دنبال یک سخن واحد هستند.

برای اولین بار می‌توانیم دکترین رسانه‌ای را مبتنی بر حکمت تبلیغ، حکمت بلاغت و حکمت دعوت رقم بزنیم. اگر ما این مقدمات مبانی فلسفی و حکمی و نسبت بین گوینده و گیرنده و حد وسط یعنی خود پیام را ترسیم نکنیم، حق مطلب ادا نمی‌شود.

فضاي سايبر و ازدواج با آواتار!

حالا روشن شد که نگاه اسلام چیست؛ پست‌مدرنیسم چه چیزی می‌گوید، ترنس مدرنیزم چه می‌کند و چه بلایی بر سر بشر می‌آورد. می‌گوید مخاطب باید حذف شود که این همان مرگ مخاطب است؛ یعنی مخاطب هر آنچه را که در فضای سایبر و اینترنت فرستاد اصل است؛ خودش مرده است و شما شیرجه می‌زنید، وارد فضای سایبر شده و با آن یکی می‌شوید و آنجا یک آواتاری ساخته می‌شود كه شما با آن ازدواج می‌کنید، حالا این پیام هر چه كه باشد مؤلف آن مرده است (نظریه مرگ مؤلف).

شما به عنوان گیرنده پیام، در فضای سایبر شیرجه می‌زنید و با آن پیام یکی می‌شوید، یک انحراف دیگر در اینجا به وجود می‌آید، و این یعنی انحراف بر روی انحراف.
 
جمع بندی:

1. گوینده پیام خود عامل باشد (کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم).
2. گیرنده پیام هنگامی که پیام را گرفت باور کند و به آن عمل نمايد.

3. خود پیام روی زمین و آسمان رها نیست، چون هم گوینده و هم گیرنده، هر دو به حرفی که زدند و شنیدند عامل هستند و تا وقتي به آنچه شنیدند عمل نکنند به دنبال مطلب بعدی برای یادگیری نمی‌روند.

غذا خوردن گاو؛ نمونه‌اي براي علم‌آموزي بشر

مرحوم آقا سید علی قاضی فرمود؛ علم را مانند گاو بیاموزید، گاو چه کار می‌کند؟ یک بشقاب غذا می‌خورد، بعد به سایه می‌رود و از معده آن را به دهان برمی‌گرداند، نشخوار می‌کند و بعد آن را به معده دوم می‌فرستد و غذا را هضم و جذب بدنش می‌کند.

می‌فرمایند که گاو خلق شد برای اینکه شما بدانيد چطور علم بیاموزید. پیامی را که از رسانه می‌گیرید، یاد بگیرید، در خلوت خود بروید و تعمق کنید، دو روز، ده روز، بیست روز، آرام آرام آن را بفهمید و هضم و پردازش کنید و بعد آن را باور نماييد و بدان عمل کنید و به سراغ مطلب بعدی بروید.

آيا ما در مطالبی که یاد می‌گیریم اینگونه عمل می‌کنیم؟ ما فقط سعی می‌کنیم یاد بگیریم حالا اینکه به آن دانسته عمل کنیم يا نکنیم، باور کنیم یا نکنیم چندان مهم نيست.

چه هنگام هياهوها و جنجال‌هاي رسانه‌اي فروكش مي‌كند؟ / این حجم زیاد رسانه بی‌فایده است

خدایا به تو پناه می‌برم از علم لاینفع، آن موقع معلوم می‌شود که این حجم زیاد رسانه بی‌فایده است، چون اگر قرار باشد کمی بگوید و من آن را باور كرده و به آن عمل نمايم و گوینده مصداق «قَلَّ و دَلَّ» باشد، يعني قلیل و مدلل بگوید، بسياري از هیاهوها و جنجال‌ها کاسته می‌شود و خیلی از فیلم‌هایی که ساخته می‌شوند و کتاب‌هایی که نوشته می‌شوند باید بساطشان را جمع کنند.

گوینده پیام، با پيام خود ممزوج است (کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم) دعوت کنید مردم را به ربّ، دعوت کنید بدون آنکه به لسانتان حرفی بیاورید.

اگر مخاطب شبیه گاو عمل کند با مدل الگوی مرحوم آقا سید علی قاضی، یک حکیمی که یک عمری را گذاشته است تا چگونگی یادگیری معرفت بشر در حکمت علم، در حکمت معرفت را مشخص کند، البته این را هیچ‌گاه در کلاس‌های فلسفه نمی‌شنوید.

1- سازو کار امحاء و احشاء معده گاو و نوع تغذیه‌اش اینگونه است.
2- اگر آنچه را که می‌گیریم به باورمان تبدیل شود و عمل کنیم و بعد به سراغ مطلب بعدی برویم نتیجه چه می‌شود؟ به حکمت دعوت می‌کنیم، حکمت رسانه، حکمت بلاغ و تبلیغ، علوم ارتباطات دینی، به سینما و رسانه دینی، چرا؟

چون انسانی که مطلب را می‌گیرد و آن را نشخوار کرده و هضم و جذب کرده و باور کرده است، حالا به آنچه که باور کرده عمل می‌کند، اینگونه نیست که صرف دانستن باشد بلکه به آن عمل می‌کند و آن را باور دارد. بروز و بازتاب عمل او، به عنوان مثال مانند شیر گاو، گوشت گاو و غیره است.

نتیجه چه شد؟ نفر اول پیامی را منعکس کرد، ما نيز پيام را گرفتیم، عمل کردیم و باور کردیم، هنگامی که ما باور می‌کنیم نفر بعدی از ما می‌گیرد.

مبلغ قبل از آنكه پيام را منتقل كند خود به آن عمل كرده است

در اینجا مبلغین کسانی هستند که قبل از آنکه دعوت و تبلیغ کنند، قبلا از کسی پیام را گرفته و آن را باور کرده‌اند و عمل می‌کنند، سپس به نفر بعدی منعکس می‌نمايند، این سلسله نظام ارتباطات و انقلابی می‌شود که تکنولوژی رقم می‌زند.

اکنون در این انقلابی که تکنولوژی رقم می‌زند و انقلاب ذهنی که در ذهن بشر به وجود آمده است، بشر به سرعت به سمت اینکه با پیام یکی شود می‌رود ولی مبتنی بر مرگ مؤلف و این خیلی فضای خطرناکی است. شیفت از فضای پست‌مدرنیسم به ترنس‌مدرنیسم، آن هم به شکل منحط آن بسيار خطرناك است.

از جمع بين گوینده پیام باورمند و گیرنده پیامی که تا باور و فهم نکند، عبور نمی‌کند به حکمت تبلیغ و بلاغت رسانه، حکمت دعوت، دکترین ارتباطات و دکترین سینما جدید می‌رسیم.

پایان
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار