سلسله همايشهاي «جريانشناسي تاريخ معاصر» - 11؛ بخش سوم
کد خبر:۱۹۰۴۸۰
سلسلههمايشهاي«جريانشناسي تاريخمعاصر»-11؛ بخش چهارم وپاياني
نامدار: جريانهايي كه امام هشدار دادند بايد مراقب آنها بود/ پاسخ میرزای شیرازی به اجازه استفاده از کالاهای ورودی از بلاد غرب
عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني گفت: در دوران جدید وظیفه کسانی که پیرو مكتب امام خميني(ره) هستند این است که ...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، دکتر مظفر نامدار در ادامه جلسه ششم از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» كه تحت عنوان «سير جريان فرهنگي و مقدمات تشكيل حكومت اسلامي در تاريخ معاصر» به همت مؤسسه ولاء منتظر(عج) و با همكاري مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) قم و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، به بیان و بررسی مقدمات تشكيل حكومت اسلامي پرداخت.
پس از انعقاد قرارداد رويتر و مقاومت در برابر قراردادها، به تدريج جریانهایی در ایران شکل گرفت که در اوج آن مرحوم شیرازی قرار داشت و من از اين جريان تحت عنوان «مکتب سامرا» نام ميبرم.
جريانهايي كه منجر به تاسيس حكومت اسلامي در ايران شدند
در سال هفتاد كتابي با عنوان «مبانی مکتبهای سیاسی شیعه در دوران معاصر» منتشر کردم که از سال شصت و سه روي مفاد آن کار میکردم، در این کتاب از سه مکتب يا سه جریان فکری بزرگ که منجر به تاسیس حکومت اسلامی در ایران شده بحث ميشود.
اين جريانها عبارتند از:
1. مکتب سامرا به رهبری مرحوم میرزای شیرازی كه اوج ظهور اين مكتب در جريان جنبش تحريم تنباكو است.
2. نظریهپردازی مرحوم شیخ فضلالله نوری، بخش زيادي از پيشينههاي تاريخي نظريه جمهوري اسلامي در افكار شيخ فضلالله است و من معتقدم بايد به نظریه حکومت مشروعه ایشان فکر کرد.
3. مکتب قم كه اوج ظهور اين مکتب در نهضت امام (15 خرداد) است. این مشرب فکری جدید، مکتبی تاثیرگذار است كه هم مفاهیم جدید، هم نظریه و هم الگو (مدل) دارد، یعنی میخواهد خود را جايگزين نظامهای موجود کند.
همه اینها بر میگردد به این خط سیر تاریخی که در تشیع بعد از صفویه شروع و سپس تبدیل به دو جریان اخباریگری و اصولگرایی شد، پس از آن غلبه جریان اصولگرایی منجر به تجمع و تمرکز مرجعیت گشت.
تحولات بزرگ در نتيجه تمركز مرجعيت
درهر دورهاي كه در ایران تمرکز مرجعیت ایجاد شد، تحولات بسیار بزرگی اتفاق افتاد و این تمرکز مرجعیت در فکر دینی برای ما بسیار اهمیت دارد.
در زمان مرحوم شیخ مرتضی انصاری تمرکز مرجعیت داریم، بعد از ایشان شاگردشان میرزای شیرازی بودند كه جنبش تحریم تنباكو در زمان ايشان اتفاق افتاد، بعد از اين جنبش تمام جنبشهای اجتماعی که در ایران اتفاق میافتد، تحت تاثیر حوزه مکتب سامرا است.
جنبشهايي كه تحت تاثير مكتب سامرا بودند
جنبش تحریم تنباكو، جنبش قیام انقلاب اشمیل عراق که در ابتدا به رهبری مرحوم سید محمد کاظم یزدی و بعد میرزای شیرازی دوم (شیخ الشریعه) بود؛ سپس جنبش مشروطه به رهبری مرحوم آخوند خراسانی و میرزای نائینی که نظریهپرداز است، همه شاگردان مکتب سامرا بودند.
در نهضت ملی شدن صنعت نفت نيز آن بخش مذهبی که در راس آن مرحوم کاشانی قرار دارد، از حوزه نجف و سامراست، یعنی انگار در حوزه سامرا مرحوم میرزای شیرازی آموزههایی داشته که این آموزهها ما را با دنیای جدید درگیر میکرده است.
پاسخهاي ميرزاي شيرازي به سوالات شيخ فضلالله نوري
اولین زمزمه اینکه آیا ما میتوانیم به حکومت شریعت فکر کنیم يا نه، شاید در آموزههای میرزای شیرازی است. رساله معروفی که در تاریخ تحت عنوان رساله شصت سوال و جواب وجود دارد، رسالهای بود که در آن شیخ فضلالله نوری سوالاتی گردآوری میکند و این سوالات را از میرزای شیرازی میپرسد و میرزا پاسخ میدهد.
پاسخ میرزا به سوال استفاده از کالاها و افکاری که از بلاد غرب وارد میشود، چه بود؟
اولین سوال که شیخ فضلالله نوری در رساله از میرزا میپرسد این است كه نظر خود را درباره بعضی کالاها و افکاری که از بلاد غرب به ایران وارد میشود، بفرمایید، تکلیف ما مسلمانان در مقابل این اتفاقات چیست؟ و بعد میگوید مثلا قند، منسوجات، سیگارت و آدابی که برخی در اثر مصرف اینها به خودشان میگیرند. این پاسخ نقطه عزیمت جریان فرهنگی جدیدی است که منجر به تاسیس حکومت اسلامی میشود.
پاسخ ميرزا این بود: «در اعصاری که دولت و ملت (در اینجا دولت همان حکومتها هستند، ولي منظور از ملت، مردم نیستند. واژه ملت در دوره قاجاریه به معنای دین و کسانی که حاملان اندیشه دینی هستند به کار ميرفت) در یک محل مستقر بودند، مثل زمان پیامبر، تکلیف سیاست در این قسم از امور عامه بر عهده همان شخص معظم بود (میخواهد بگوید دین و سیاست دو پدیده جدا از هم نبودند، چون کسی که حکومت میکرد، رهبر دینی هم بود و فتوا و عمل او منبع و منشا عمل بود) حال که به اقتضای حکمتهای الهیه هر یک در محلی است در عهده هر دو است که با اعانت یکدیگر دین و دنیای عباد را حراست کرده، اسلام را در غیبت ولیعصر محافظت نماید و با تقاعد و کوتاهی از یکی امر معوق یعنی هم زوال دنیا باشد، هم نقال دین (از بین رفتن) و رعیت به بلا مبتلا میشود و چون از ملت جز گفتن، تحریض، تخفیف و تهدید امر دیگری بر نمیآید و انفاس و اجرا با دولت است، تا از دولت کمال عمل و همراهی را نبیند اقدام نمیتواند نمود و اگر ببیند دولت به تکلیف لازم خود اقدام دارد و در صدد بیرون آمدن از این بحث باشد ... آنچه در این احکام است، غیر از احکام کلیه است و آن وظیفه عالم است و غیر از موضوعات شخصیه مثل نجاست و اینهاست که آن هم برای همه یکسان است».
رابطه بین سیاست و دیانت ذاتی است
مسالهاي كه در پاسخ ميرزا وجود دارد اين است که اولاً یک رابطه ذاتی بین سیاست و دیانت وجود دارد و این دو جدا از هم نیستند و در یک محل قرار دارند و الان که سیاست و دیانت به دلیلی از هم جدا شدهاند ما نمیتوانیم سکوت کنیم، ولي کسانی که قدرت را در دست دارند باید اجرا کنند.
تفكري كه منجر به پيدايش جنبش تحريم تنباكو شد
ميرزا سپس ميگويد وظيفه علما و مردم است که از دولت بخواهند از برخي اتفاقات جلوگیری کند و اگر اين كار را نکند علما به وظیفه خود عمل میکنند، این فکر در حوزه سامرا بعدها منجر به پیدایش جنبش تحریم میشود. این رساله چهار سال قبل از جنبش تحریم نوشته شد، (جنبش تحریم تنباکو سال 1309 (هـ.ق) اتفاق افتاد و این رساله مربوط به سال 1306 (هـ.ق) است.)
مکتب نجف در جنبش مشروطه خود را نشان میدهد
بعدها تمام جنبشهای سیاسی دوران معاصر تحت تاثیر مکتب سامرا قرار ميگيرد و بعد از جنبش تحریم، دو جریان بزرگ در این مکتب پیدا میشود، یعنی یک جریان مکمل این جریان میشود که همان جریان مکتب نجف به رهبری آخوند خراسانی است.
مکتب نجف در جنبش مشروطه خود را نشان میدهد، مخصوصاً در اختلافی که بین علما در بحث مشروطه پیدا میشود. در حقیقت، این اختلاف باعث پیدایش مشرب جدیدي میشود كه یک طرف آن شیخ فضلالله نوری قرار دارد که مدعی است تكليف این امور عامه که این آقایان میخواهند تصدی کنند، با فقها و وکلایی است که از اصناف انتخاب شدهاند.
مجلس اول، يك مجلس صنفي بود
مجلس اولی که قانون اساسی نوشته بود به این شکل نبود که مجلس خبرگان یا موسسان باشد و در آن نخبهها را انتخاب کرده باشند، بلكه مجلسی صنفی بود، مثل صنف بزازها و ... .
مخصوصاً مجلس اول را جریان منورالفکری طوری درست کرده بود که چون خیلیها چیزی نمیدانستند و بیسواد به مجلس آمده بودند، کار دست خودشان باشد. مجدالدوله پدر امینالدوله (همین خانواده امینی) میگوید: «هر کسی یک قانون اساسی فرانسه و بلژیک را زده بود زیر بغلش و ادای دنتون و یواس پیر از سران انقلاب فرانسه را در میآورد».
شیخ فضلالله نوری در مقابل قانونی که به آن شیوه نوشته میشود مقاومت میکند و میگوید که اینها مربوط به امور عرفیه عامه است و امور عرفیه عامی به تکلیف شرعی، براي فقهاست، یعنی هرکسی نمیتواند در امور عرفیه عامیه دخالت کند و در مسائل شرعی تاثیر گذارد، بلكه فقها باید براي آن تعيين تكليف کنند.
تفاوت نگاه به سیاست، در مکتب نجف و سامرا
اين مسايل در مشروطه منجر به دو جریان و نوشتن رساله تنبیهالامه میشود که آنجا پیدایش یک مکتب جدید به نام مکتب نجف است. مکتب نجف و سامرا ضد هم نبودند، اما از دو زاویه و به عنوان دو جریان فکری به حوزه سیاست نگاه میکردند.
تفاوت آنها در حوزه سیاست این بود که پیروان مکتب سامرا مدعی بودند امور عرفیه عامه مردم را به تفسیر شریعت نمیشود دست هرکسی داد و فقط مربوط به فقهاست و حکومت اگر میخواهد قوانینی را در کشوری جاری کند، اين قوانين باید حتماً به تصویب فقها برسد.
اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه را شيخ فضلالله پايه گذاشت تا این فکر عملی شود، ولی آنها آن اصل را عوض کردند و چیز دیگری شد.
شكل حكومت را مردم تعيين ميكنند نه فقها
مشربهای متعددی در حوزه جامعهشناسی وجود دارد، از قبيل مشرب وظیفهگرایی، ساختگرایی و ... . پیروان مکتب سامرا بیشتر وظیفهگرا بودند، شیخ فضلالله در نوشتههای خود میگوید اصلاً شکل حکومت مهم نیست و فقها در آن دخالت نمیکنند بلکه آن را مردم تعیین میکنند. مردم در هر دورهای تشخیص میدهند که حكومت سلطنتی باشد يا شوریه، این نظر براي مردم است و فقها در این حوزه نظری ندارند.
در حقیقت، میخواهد بگوید که ما مدل حکومت نداریم، اما هر حکومتی روی کار بیاید وظیفه دارد احکام اسلامی را که از ناحیه فقها صادر میشود اجرا کند. ما در حوزه سیاست به این مشرب، مشرب «اصالت وظیفه» میگوییم.
چه حکومتی که مجلس دارد، چه حکومت استبدادی باید اول جواز قانون خود را از فقیه بگیرد و اگر او جواز داد، شاه حق تصرف دارد.
اذن شاه طهماسب از محقق كركي براي تصرف در حكومت
صفویه هم تقریباً حکومت اصالت وظیفه بود، مثلا شاه طهماسب ابتدا نزد مرحوم محقق كرکی میرود و میگوید حکومت براي من نیست، براي فقیه است و تا شما به من اذن ندهی نمیتوانم تصرف کنم، شهرت دارد که مرحوم كرکی اذن داد و وی تصرف کرد.
اين مساله در دوره مشروطه در فکر علمای مکتب سامرا است. شیخ فضلالله نوری در روزنامه خود میگوید: «شاه مگر میتواند از خودش قانون وضع کند و حکومت را در مملکت جاری کند؟ تا اذن و تصویب فقها نباشد شاه حق ندارد این کار را بکند»، ما این مشرب را اصالت وظیفه میگوییم.
فقها نميتوانند حكومت تاسيس كنند و فقط بايد ظلم را تخفيف دهند
دقیقاً نقطه مقابل آنها پیروان مکتب نجف قرار داشتند كه اصالت ساختاري بودند. در رساله تنبیهالامه و نوشتهها و اعلاميههاي میرزای نائینی و آخوند خراسانی آمده است که ما در زمان غیبت نمیتوانیم حکومت حقهای تاسیس کنیم و اصلاً به فقها چنین اجازهای داده نشده، این حکومت حقه براي ولی امر است، ولی ما میتوانیم تخفیف ظلم بدهیم.
نگاه علمای مکتب نجف این بود که ما میتوانیم حکومتی قدر مقدور و قدر متیقن تاسیس کنیم. یعنی هر قدر ظلمها را کاهش دهیم این حکومت به حکومت اسلامی نزدیک میشود.
نیازي نیست فقها خودشان تصرف کنند، بلکه باید به مجلس اجازه تصرف بدهند و همان کفایت میکند. این حکومت، حکومت شرعی است، بنابراین اگر یک هیئت مقننه بگذاریم که بعداً مجلس میشود و در کنار آن، یک هیئت مصدره ای که همین شورای نگهبان است، نظارت اینها، کفایت میکند.
دیگر این حکومت، حکومت قدر مقدور است، یعنی یک پله به حکومت شرعی نزدیک است. ما اگر این ساختار را درست کنیم، دیگر نیازی نیست هر قانونی که در مجلس یا دولت تصویب میشود، از فقها مجوز بگیرد، ما یک اجازه کلی به آن دو قوه میدهیم و این کفایت میکند.
جدا شدن خط فکری شیخ فضلالله
شیخ فضلالله میگفت ما نمیتوانیم این اجازه کلی را به شورای نگهبان بدهیم؛ زيرا چیزی که ما به عنوان شورای نگهبان تصویب کردیم، در مجلس چیز دیگری شده است.
چون اینها گفته بودند ما 6 نفر را به عنوان تراز اول به انتخاب علما معرفی میکنیم، اما مجلس تصویب کرد که این 6 نفر را خود مجلس انتخاب کند، یعنی علما 20 نفر را به مجلس معرفی کنند و از میان آنها، مجلسیها 6 نفر را انتخاب کنند.
مرحوم نوری میگفت که شما اصل قضیه را خراب کردید، این 20 نفر معلوم نیست چه کسانی باشند و شما کسانی را انتخاب میکنید که باب طبعتان باشند و اینگونه اختیار را از ما میگیرد.
ورود امام(ره) به حوزه سیاست و ایجاد موج جدید فکری
این دعواها منجر به پیدایش مکتب نجف شد که اصالت ساختاری بود. شاید جنبش نفت آخرین تقلای این تفکر بود که در ایران اتفاق افتاد، زيرا وقتی امام آمدند مرام و مکتب جدیدی آوردند، چون نگاه جدیدی به سیاست داشتند.
شاید امام در میان متفکران معاصر، تنها متفکری باشد که در حوزه سیاست، سه اصل بزرگ را با هم دارد، در حالیکه مکتبهای قبل از آن به عنوان جریانهای فکری تاثیر گذار، این 3 اصل را با هم نداشتند.
1. امام مفاهیم دینی را بر مبنای میراث ما تعریف میکنند، اين در حالي است که ما در میان مکتب نجف افرادی را نداریم که لزوماً مفاهیم را دینی تعریف کنند و بسیاری از لفظهای جدید را مدرن تعریف میکنند.
نظريه ولايت فقيه نظريه حكومت اسلامي است
2. امام برای فکر جدید، نظریه داده و نظریه ولایت فقیه ايشان نظریه مهمی بوده است. امام طبق اين نظريه ميگويند ما میتوانیم بر مبنای ولایت فقیه، حکومت تاسیس کنیم. این نظریه تا زمانی که شرایط تصدی حکومت وجود نداشت به عنوان یک مدل آرمانی و نظریه حکومت اسلامی مطرح بوده است.
امام؛ تنها متفکر مسلمانی که دارای مدل است
امام تنها متفکری است که با مدل وارد میشود، یعنی مدل نظام جمهوری اسلامی را دارد. بزرگترین مشکل آن دو مکتب این بود که نظریه داشتند اما مدل نداشتند، یعنی وقتی میخواستند مدل قبل را به هم بریزند نمیدانستند چه چیزی را میخواهند تاسیس کنند.
یکی از دلایلی که در دورهای منورالفکران غالب شدند این بود که مدلی در کار نبود و الگویی که باید تحت تاثیر فکر دینی و اسلامی حاکمیت پیدا میکرد، وجود نداشت.
مکتب سامرا؛ مشائیون و مکتب نجف؛ اشراقیون حوزه فکر جدید سیاسی در ایران
در جمعبندی باید عرض کنم، همانطور که ما در حکمت، مشائیون و بعد اشراقیون را داریم و میگوییم که حکمت متعالی ملاصدرا جمع این دو مکتب بزرگ و حکمت جدیدی بوده که فضای جدیدی برای ما باز کرده، در حوزه سیاست هم میتوانیم این تقریب را به کار بگیریم.
ما میتوانیم بگوییم که صاحبان نظریه مکتب سامرا که نظریه حکومت شریعت بود، مشائیون حوزه فکر جدید سیاسی در ایران بودند.
مکتب نجف اشراقیون بودند که به زبان جدید رمانتیک و خیلی احساساتی بحث ميكردند (اشراقیون در حوزه فلسفه بسیار احساساتی هستند)، اما امام حکمت متعالیه سیاست در دوران جدید بود که بین این دو تفکر را جمع کرد.
مواظب دو جریان متجددین و متحجرین باشید
حال این سوال مطرح ميشود که چرا ما در دوران جدید اختلاف داریم و این اختلاف خود را در حوزه حکومت اسلامی نشان میدهد؟
من معتقدم هنوز خرده فکرهای پیروان مکتب سامرا و نجف در حوزه سیاست در ایران در حوزهها و در میان متفکرین مذهبی وجود دارد. شما بسياري از این متون را علیالخصوص از سال 70 به این طرف دیدهاید كه هیچکدام پیرو مشرب امام (ره) یعنی پیرو مکتب قم نیستند.
جالب اینجاست که امام از اين دو جریان با دو اصطلاح مذموم ياد ميكنند؛ امام میفرمودند که ما گرفتار دو جریان متجددین و متحجرین هستیم، مواظب این دو جریان باشید.
دين با دخالت در سياست بد نام ميشود!
متحجرین كساني هستند که میخواهند به عقب برگردند و ميگويند ما با وارد کردن دین به سیاست، دین را خراب کردیم و دین امر مقدسی است که با حیلههای سیاسی و سیاسی بازیها همخوانی ندارد.
متاسفانه ما هنوز هم در حوزهها این گفتمان را داریم كه میگویند ما با دخالت دین در سیاست، دین را بدنام کردیم.
نظریه ولایت فقیه بعد از حیات امام باید تعطیل شود!
عدهای هم میگویند امام نظریه ولایت فقیه را از کجا آورد؟ باید بعد از ایشان، این نظریه هم کنار گذاشته شود. آنها میگویند این نظریه برای دوره حیات امام و برازنده خود ایشان بوده و در حال حاضر حکومت اسلامی یا باید به سمت شورایی شدن برگردد و دیگر «ولی» وجود نداشته نباشد و شورایی از رهبری فقها باشد یا اینکه اگر نمیتواند به این سمت برگردد از اسلامیت نظام کم کند و به جمهوریت آن بیفزاید.
جریان مکتب سامرا و مکتب نجف، هنوز در مقابل مکتب امام موضعگیری میکنند
بنده اختلافاتی که در حوزه فکر اسلامی و در حکومت اسلامی بوجود آمد را تحت تاثیر این دو جریان میبینم. معتقدم جریان مکتب سامرا و جریان مکتب نجف، هنوز زنده هستند و در مقابل امام یعنی در مقابل مکتب قم موضعگیری میکنند.
وظیفه پیروان مکتب امام (ره) در دوران جدید
در دوران جدید وظیفه کسانی که پیرو مشرب امام هستند این است که اولاً زوایای عمیق این سه جریان بزرگ فکری را بشناسند، نقاط قوت و ضعف آنها را بدانند، نقاط اشتراک را پیدا کنند و بتوانند بصورت علمی و بنیادی از مکتب قم با همه ساختارهای آن دفاع کنند، چون عزت، عظمت، دوام تاریخی دین و اثرات دین در زندگی مردم بستگی به دفاعی دارد که ما از این مکتب میکنیم.
پایان
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.