کد خبر:۱۹۴۸۸۰
فرقه‌ای انحرافی مقابل بهائیت -3؛

پيامي از امام(ره) در مورد حجتیه كه در چاپ اول صحيفه نبود/ تذکر امام به شورای نگهبان: مواظب باشيد انجمن حجتيه‌اي‌ها همه چيزتان را نابود نكنند/ معناي روايت «پرچمي كه قبل از پرچم حضرت برافراشته شود در آتش است» در کلام رهبری

امام خطاب به اعضای شورای نگهبان فرمودند: حواستان را جمع كنيد كه ...
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ یکی از موضوعاتی که در ابتدای انقلاب هر از چندگاهی بحث روز می شد، موضوع انجمن حجتیه بود، اما اصلی‌ترین تفاوت این موضوع با موضوعات دیگر، تفاوت بسیار زیاد موضع‌گیری نیروهای خط امامی نسبت به انجمن بود.

عدم شناخت دقیق انجمن، چنددستگی اعضای آن پس از پیروزی انقلاب و سیاست‌های منحصر به‌فرد سران انجمن در تغییر موضع‌ها و همراه نشان دادن خود با نظام، از جمله عواملی بود که سبب می‌شد تا تشخیص نحوه صحیح برخورد با این گروه دشوار شود.

قیل و قال‌ها نسبت به انجمن حجتیه از سال 1360 به بعد گسترش یافت. در تاریخ 19/6/60 چند تن از مسئولین دیداری با امام داشتند که روایت آن جلسه به نقل از آقای هاشمی رفسنجانی چنین است: «آقای خزعلی درباره انجمن حجتیه و صلاحیت دینی آنها صحبت کرد و از امام می‌خواست که جلوی موج مخالفت با آنها را که برخاسته بگیرد» (1)؛ تنها حدود دو ماه بعد، حساسیت‌ها نسبت به انجمن بدین شکل بیشتر شد: «آقای جنتی، عضو شورای نگهبان در نماز جمعه قم شوالاتی در مورد آنها طرح کرده‌اند و تبدیل به مسئله روز شده، اینکه نباید مزاحم آنها شد، افراد مسلمان و معتقدی هستند، ولی انقلابی نیستند. شاخه‌ای از آنها ولایت فقیه را قبول ندارند ولی خودشان منکر این اتهامند» (2)

بی‌تردیددر کشور جنگ دیده ای که در یک سالسه رئیس جمهور به خود دیده و هر روز نیز اخبار ترور مسئولین سطح بالا منتشر می‌شود، مسئله حجتیه موضوع اصلی نبوده است، لذا ایت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان رئیس جمهور بودند سعی داشتند تااز موج اصلی کردن فرعیات بکاهند تا به مرور و به دور از جنجال به آن رسیدگی شود.

به همین دلیل ایشان در مصاحبه‌ای با روزنامه اطلاعات در تاریخ 6/10/60 در مورد انجمن حجتیه که از یک‌سو به شدت از طرف برخی از بزرگان انقلاب مورد حمله قرار می‌گرفت و از سوی دیگر تشویق می‌شد، سخن گفتند.

سال 60؛ كسانى را كه براى اولين بار مسأله انجمن حجتيه و این بحران مصنوعى را به وجود آوردند، ناخالص می‌دانم

مقام معظم رهبری فرمودند: «انجمن حجتيه به آن عده‌ای گفته می‌شود كه در طول بيست و چند سال همت خود را مصروف داشتند براى پاسخگويى و مقابله با شبهات فرقه ضاله بهائيت در ايران. و اين را همه می‌دانيم كه بهائى‌ها بيشتر يك باند سياسى بودند تا يك گروه مذهبى و فكرى.

اما اين سؤال كه اينها چگونه هستند و اشاره به فرمايشات آقاى جنتى، به نظر من اين سؤال یک سؤال طبيعى و درستى نيست و من بدون اين كه شما را در طرح اين سؤال متهم بكنم، نفس وجود اين مسأله و عمده كردن مسأله انجمن حجتيه را در جامعه متهم می‌كنم و كسانى را كه براى اولين بار سعى كردند اين شايعه و بحران مصنوعى را به وجود بياورند، ناخالص می‌دانم.

به نظر من در ميان افراد انجمن حجتيه عناصر انقلابى مؤمن صادق و دلسوز براى انقلاب و مؤمن به امام و ولايت فقيه و در خدمت كشور و جمهورى اسلامى پيدا می‌شوند، هم‌چنان كه افراد منفى، بدبين، كج فهم، بى‌اعتقاد، نق‌زن و معترض هم پيدا می‌شوند. پس انجمن از نقطه نظر تفكر سياسى و حركت انقلابى طيف وسيعى است و منحصر به دايره محدود نيست.

بنابراين ما نمی‌توانيم بگوييم كل انجمن نوع اول است يا نوع دوم؛ زيرا در انجمن هم از نوع اول و هم از نوع دوم كسانى هستند و شايد هم از هر دو نوع كسان زيادى وجود دارند. و من وقتى نگاه می‌كنم، از يك طرف چنين حقيقتى را می‌بينم و از طرف ديگر سؤال از حال انجمن و اصرار بر رد يا قبول انجمن را امروز از سوى گروه‌هايى در جامعه می‌بينم، احساس می‌كنم اين يك حركت طبيعى نيست بلكه دارند يك حركت جديدى را به وجود می‌آورند.

برادر عزيزمان جناب آقاى جنتى كه بنده براى ايشان احترام زيادى قائلم، بعد از آن خطبه‌ای كه طى آن راجع به انجمن حجتيه سؤالاتى كردند، يك شب پيش من آمدند و من از ايشان سؤال كردم چطور شد اين مسأله را مطرح كرديد؟ ايشان در حالى كه از آنچه واقع شده بود، خشنود نبودند، گفتند كارى است كه صورت گرفته و حالا چگونه بايد جبران كنيم؟

پیشنهاد رهبری به آقای جنتی برای جبران حرفشان چه بود؟

من به ايشان پيشنهاد كردم براى جبران اين قضيه شما در نماز جمعه نسبت به كسانى كه می‌خواهند از بيان شما سوء استفاده كنند و اين مسأله را به صورت يك جريان عظيم در بياورند و آن را در جامعه عمده كنند، تا به شكل يك تضاد اصلى انجمنى و ضدانجمنى در بيايد، اخطار كنيد و بگوييد نظرتان به هيچ وجه اين نبوده است كه تضاد اصلى در جامعه ما تضاد انجمنى و غير انجمنى است. و اگر خود انجمنى‌ها در پاسخ سؤالات شما يك حرف قابل قبول و قابل تعريف آوردند آن را مجددا در نماز جمعه مطرح كنيد. ايشان هم قبول داشتند كه اين مصلحت است و بعد انجام گرفت. اما به شكل كافى يا وافى دقيقا نمی‌دانم.

من معتقدم تضادهاى اصلى در جامعه ما اين‌ها نيست، بلكه تضاد انقلاب ما با ضدانقلاب‌هاى جهانى و داخلى است. لذا ما بايد ضدانقلاب‌هاى داخلى را پيدا كنيم و از حركاتشان جلوگيرى و پيشگيرى كرده، و جراحاتى را كه بر پيكر جامعه به وجود می‌آورند، درمان كنيم و با ضدانقلاب هاى خارجى به شدت بجنگيم.»

این سخنان به خوبی نشان می دهد که ایشان سعی در اثبات این امر دارند که تضاد اصلی در جامعه ما تضاد انجمنی و غیرانجمنی نیست.

امام: در صورت عدم انحلال انجمن نظارتی بر کار آنها بشود

آقای هاشمی در خاطرات سال 1361 خود می‌نویسد: «عصر احمد آقا آمد و نظر امام را درباره چند موضوع مورد بحث گفت... در مورد انجمن حجتیه نظر امام این است که افراد موثر آنها در پست‌های حساس و کلیدی نباشند. اگر خودشان می‌خواهند، انجمن منحل شود و گرنه نظارتی بر کار آنها بشود»

تعطیلی انجمن

در نهایت انجمن بعد از سخنرانی امام در مرداد سال 62، با صدور بیانیه‌ای اعلام تعطیلی کرد.
 
در سالهای بعد از آنجا كه ديگر بحران‌هاي موجود همچون سال 60 نبوده و قابليت پرداختن به برخي ديگر از مسائل به وجود آمده بود، مواضع شفاف‌تري در قبال انجمن اتخاذ مي‌شد.

برخي از انجمني‌ها قبل از انقلاب با انقلاب مخالف بودند

به عنوان مثال رياست محترم جمهوري، حضرت آيت‌الله خامنه‌اي در تاريخ 14/12/64 در مسجد دانشگاه تهران در پاسخ به پرسشي درباره انجمن حجتيه فرمودند: «بنده نظرم را راجع به انجمن حجتيه روشن و صريح به همه شما مي‌گويم؛ انجمن حجتيه قبل از انقلاب با انقلاب ما نبود، بعضي از افرادشان كار ضد انقلابي هم مي‌كردند، بعضي فقط با انقلاب نبودند ضد انقلابي هم نبودند.

بعد انقلاب شد بسياري از كساني كه با انقلاب نبودند بعد از آنكه عظمت و شكوه انقلاب را ديدند پيوستند به انقلاب، حتي بسياري كساني كه در آن وقت يك حركات منافي با انقلاب هم مي‌كردند پيوستند به انقلاب و مشاغلي گرفتند در جاهاي مختلف … پس آن كساني كه در گذشته جزو انجمن حجتيه بودند، اما الان اولا جزو تشكيلاتش نيستند يعني جزو انجمن نيستند ثانيا دلبسته انقلابند، دلباخته انقلابند من مي‌گويم اينها خوبند و مثل بقيه مردم از آنها استفاده مي‌كنيم».
 
ايشان در ادامه از هر كسي كه «جزو تشكيلات است با انقلاب ميانه‌اي ندارد دلزده‌ از انقلاب است، به امام اعتقادي ندارد، ارادتي ندارد، تقليد از ديگران مي‌كند، براي انقلاب حاضر نيست يك ذره از وقتش را سرمايه گذاري كند» به شدت اعلام انزجار كردند خواه انجمني باشد يا غير انجمني.

اشارات مستقيم و غيرمستقيم امام به انجمن حجتيه

پس از گذشت چند سال از اين وقايع و آرامش بيشتر اوضاع، حضرت امام در آخرين سال عمر پربركتشان چندين بار مستقيم و غيرمستقيم به موضوع انجمن پرداختند.

اولين آنها در تاريخ 14/1/67 بود كه طي سخناني مفصل برخي از ديدگاه‌هاي انحرافي در مورد مهدويت را ذكر نموده و به نقد آن پرداختند. دومين مرتبه‌اي كه امام نسبت به انجمن حجتيه تذكر دادند، در پيامي بود كه خطاب به فقهاي شوراي نگهبان نگاشتند.

پيامي از امام(ره) كه در چاپ اوليه صحيفه نور وجود نداشت

مهم آن كه امام در اين پيام براي اولين بار به طور رسمي از انجمن حجتيه نام بردند و مهم‌تر آنكه اين پيام در سطح جامعه پخش نشد و حتي در چاپ اوليه صحيفه امام نيز وجود نداشت و بعدها در ضميمه‌اي كه به انتهاي جلد بيست و يكم اضافه شد اين پيام نيز به چاپ رسيد.

سخن گفتن از اين پيام نياز به اطلاع از متن كامل آن دارد، لذا توجه شما را به مشروح اين پيام كه چندان معروف هم نيست، جلب مي نمايم:
 
مشروح پیام امام که در چاپ اول صحیفه نیامد

اعضاي شوراي نگهبان نبايد در مسايلي وارد شوند كه وهن شوراي نگهبان است

«حضرات فقهاي محترم شوراي نگهبان دامت افاضاتهم؛ با سلام و آرزوي موفقيت براي شما و تمامي آناني كه قلب‌شان براي پيروزي اسلام مي‌تپد. گاهي ديده مي‌شود كه بعضي از آقايان محترم در مسائلي وارد مي‌شوند كه موجب وهن شواري نگهبان است. فقهاي محترم بايد توجه داشته باشند كه نبايد در مسائلي كه در مورد درگيري هست، وارد شوند.

تذكر امام به عضو شوراي نگهبان براي تهمت نزدن به ديگران

از باب مثال در شأن شوراي نگهبان و حتي خود حضرت آقاي خزعلي نيست كه به افراد مختلف تندي كند. اينكه ديگر روشن است كه روي منبر و يا هر كجا حرام است به مسلماني نسبت كمونيستي داد. بر فرض كه ايشان بگويد من نسبت ندادم ولي اين را كه معترفند كه گفته‌اند: مي‌گويند آقاي سلامتي كمونيست است.

اين توهين و گناه بزرگ از شخصي كه عضو شوراي نگهبان آن هم به مسلماني كه نماينده مردم تهران است شرعا چه صورتي دارد مادامي كه شما اين‌گونه عمل مي‌كنيد باز هم توقع داريد جوانان انقلابي تند احترام شما را بگيرند.

آيا شخصي كه مي‌آيد نزد فقهاي شوراي نگهبان و مي‌گويد: اگر گناهي هم كرده‌ام توبه مي‌كنم راه درستي را رفته است يا كسي كه روي منبر اين توبه را به‌عنوان ضعف يك نماينده نقل مي‌كند؟ بحث بر سر خوبي و بدي نمايندگان و ساير افراد نيست، بحث بر سر راه گناه و كج رفتن است.

نبايد آلت دست بازيگران سياسي شويم

همه بايد توجه كنيم كه آلت دست بازيگران سياسي نشويم. بايد سعي شود آقايان به عنوان منبري پرخاشگوي كه تا اين مرحله حاضر است پيش رود معرفي نشوند.

مواظب باشيد انجمن حجتيه‌اي‌ها همه چيزتان را نابود نكنند

شما نگوييد آنها به ما بد مي‌گويند و ما با اين صحبت‌ها جواب آنها را مي‌دهيم آنها كه به شما بد مي‌گويند پست مقدس شوراي نگهبان را ندارند. شما در مكاني نشسته‌ايد كه بايد خيلي از مسائل را با سكوت و وزانت خويش حل كنيد حواستان را جمع كنيد كه نكند يك‌مرتبه متوجه شويد كه انجمن حجتيه‌اي‌ها همه چيزتان را نابود كرده‌اند. من به شما آقايان علاقه‌مندم ولي لازم مي‌دانم گاهي كه مسئله‌اي را مي‌بينم تذكر دهم».

همان‌گونه كه از متن نامه مشخص است در ظاهر موضوع هيچ ربطي به انجمن حجتيه ندارد و صرفا مربوط به نحوه برخورد آقاي خزعلي با يكي از نمايندگان مجلس است، اما نكته آنجاست كه امام تذكر مي‌دهند كه «ما بايد توجه كنيم كه آلت دست بازيگران سياسي نشويم» و چند جمله بعد مي‌نويسند «حواستان را جمع كنيد كه نكند يك مرتبه متوجه شويد كه انجمن حجتيه‌اي‌ها همه چيزتان را نابود كرده‌اند».

احساس خطر امام از انجمن حجتيه

اين موضوع نشان دهنده آن است كه امام اين گروه را همچنان در پشت پرده، فعال دانسته و تا چه ميزان نسبت به آنان احساس خطر مي‌كردند.

پيام تاريخي «منشور روحانيت»
 
اما معروفترين موضع‌گيري صريح امام نسبت به انجمن حجتيه در پيام تاريخي «منشور روحانيت» آمده است. گويا وقت آن رسيده بود تا امام از خون دل خوردن‌ها بگويند.

ايشان در اين پيام كه مربوط به اسفند ماه سال 67 است خطاب به علما، روحانيون و طلاب نسبت به متحجرين هشدار داده و پس از بيان مقدماتي‌، انجمن حجتيه را به عنوان يكي از مصاديق اين طرز تفكر معرفي نموده و مي‌فرمايند:

هشدار امام براي مراقبت از طلاب جوان

«البته هنوز حوزه‌ها به هر دو تفكر آميخته‌اند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايي دين از سياست از لايه‌هاي تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند و يكي از مسائلي كه بايد براي طلاب جوان ترسيم شود همين قضيه است كه چگونه در دوران وانفساي نفوذ مقدسين نافهم و ساده‌لوحان بي‌سواد، عده‌اي كمر همت بسته‌اند و براي نجات اسلام و حوزه‌ و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشته‌اند.»

اوضاع مثل امروز نبود، هركس صددرصد معتقد به مبارزه نبود زير فشارها و تهديدهاي مقدس‌نماها از ميدان به در مي‌رفت، ترويج تفكر «شاه سايه خداست» و يا با گوشت و پوست نمي‌توان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسي مي‌دهد و از همه شكننده‌تر، شعار گمراه كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان(عج) باطل است و هزاران «ان قلت» ديگر، مشكلات بزرگ و جان‌فرسايي بودند كه نمي‌شد با نصيحت و مبارزه منفي و تبليغات جلوي آنها را گرفت.

روحانيت متعهد سپر بلاي اسلام شد

تنها راه حل، مبارزه و ايثار خون بود كه خداوند وسيله‌اش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براي مقابله با هر تير زهر‌آگيني كه به طرف اسلام شليك مي‌شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.

مشكلاتي كه روحانيت مقدس مآب ايجاد كرد

اولين و مهم‌ترين فصل خونين مبارزه در عاشوراي 15 خرداد رقم خورد. در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مي‌نمود، بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودي گلوله حيله و مقدس مآبي و تحجر بود؛ گلوله زخم زبان و نفاق و دورويي بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مي‌سوخت و مي‌دريد.

تهمت‌هايي كه به مبارزان زده مي‌شد

در آن زمان روزي نبود كه حادثه‌ نباشد، ايادي پنهان و آشكار امريكا و شاه به شايعات و تهمت‌ها متوسل شدند، حتي نسبت تارك الصلوه و كمونيست و عامل انگليس به افرادي كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مي‌دادند.

واقعا روحانيت اصيل در تنهايي و اسارت خون مي‌گريست كه چگونه امريكا و نوكرش پهلوي مي‌خواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عده‌اي روحاني مقدس‌نماي ناآگاه يا بازي خورده و عده‌اي وابسته كه چهره‌شان بعد از پيروزي روشن گشت مسير اين خيانت بزرگ را هموار مي‌نمودند.

شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده‌اند
 
آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمومنين (ع) كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه‌ها را بيش از اين تلخ نكنم، ولي طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس‌مابي و دين فروشي عوض شده است و شكست خوردگان ديروز، سياست بازان امروز شده‌اند.

تهمت‌هاي مقدسين‌روحاني نما به مسئولان جمهوري اسلامي

دسته‌اي ديگر از روحاني نماهايي كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مي‌دانستند و سر به آستانه در مي‌ساييدند، يك مرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفي كه براي اسلام آن همه زجر و آوارگي و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند.

ديروز مقدس نماهاي بي‌شعور مي‌گفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مي‌گويند مسئولين نظام كمونيست شده‌اند.

تا ديروز مشروب فروشي و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براي ظهور امام زمان (ارواحنا فداه) را مفيد و راهگشا مي‌دانستند و امروز از اينكه در گوشه‌اي خلاف شرعي كه هرگز خواست مسئولين نيست رخ مي‌دهد، فرياد «وا اسلاما» سر مي‌دهند!

ديروز «حجتيه‌اي» ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوبه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمه شعبان را به نفع شاه بكشانند، امروز انقلابي‌تر از انقلابيون شده‌اند!

ولايتي‌هايي كه حسرت ولايت دوره شاه را مي‌خورند

«ولايتي‌»‌هاي ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريخته‌اند و در عمل پشت پيامبر(ص) و اهل بيت عصمت و طهارت را شكسته‌اند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را باني و وراث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مي‌خورند!

راستي اتهام آمريكايي‌ها و روسي و التقاطي، اتهام حلال كردن حرام‌ها و حرام كردن حلال‌ها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقي از چه كساني صادر مي‌شود؟ از آدم‌هاي لامذهب يا از مقدس نماهاي متحجر و بي‌شعور؟!

فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا کار کیست؟

فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعن‌ها و كنايه‌ها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهي؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است.

همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‌هاست و برخورد واقعي هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است».

با نگاهي به سخنان امروزه مقام معظم رهبري نيز نمونه‌هاي يافت مي‌شود كه ايشان بعضاً به نقد تفكراتي پرداخته‌اند كه شامل ديدگاه انجمن حجتيه هم مي‌شود.

به عنوان مثال ايشان در تاريخ 14/2/87 طي بياناتي در ديدار با اساتيد و دانشجويان دانشگاه‌هاي شيراز، پس از تبيين هدف نهضت حضرت امام(ره) به شمردن موانع و مزاحم‌هايي كه در جهت رسيدن به اين هدف وجود داشتند، پرداخته و فرمودند:

موانع موجود در راه هدف نهضت امام خميني(ره)

«اينها همان موانع دروني است. اينها آن چيزهايي است كه در مقابل رسيدن به يك هدف و مقصود والا عايق ايجاد مي‌كند. خشم و شهوت‌هاي بي‌مهار و تربيت نشده، دلبستگي به عادات و عقايد خرافي ميراثي و بد فهميدن دستور دين جزو ضعف‌هاي دروني است.

معناي روايت «پرچمي كه قبل از پرچم حضرت برافراشته شود در آتش است»، چيست؟

بعضي به استناد رواياتي كه هر پرچمي كه قبل از برافراشته شدن پرچم حضرت مهدي(ارواحنا فداه) برافراشته شود در آتش است، با مبارزه مخالف بودند. مي‌گفتند آقا شما قبل از مبارزه حضرت صاحب‌الزمان(عج الله فرجه) مي‌خواهيد مبارزه شروع كنيد؟ خوب، اين پرچم مبارزه را كه بلند مي‌كنيد، در آتش است.

معناي حديث را نمي‌فهميدند. يك عده‌اي از صدر اسلام، از زمان ائمه (عليهم السلام) كه شنيده بودند مهدي ظهور خواهد كرد و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، ادعاي مهدي‌گري مي‌كردند؛ بعضي بر خودشان هم امر مشتبه بود.

بد نيست بدانيد هم در بني‌اميه ادعاي مهدويت بود، هم در بني‌عباس بود، هم در افراد ديگري كه چه در زمان بني‌عباس و چه در زمان‌هاي بعد تا امروز وجود داشتند، ادعاي مهدويت وجود داشت.

بله، این حدیث که «اين پرچم مهدويت را كسي بلند كند، در آتش است» معنايش اين نيست كه مردم با ظلم مبارزه نكنند، مردم براي تشكيل جامعه‌ الهي و جامعه اسلامي و علوي مبارزه و قيام نكنند. اين، بد فهميدن دين است.

مي‌بينيد اينها همه موانع دروني‌اي بود كه بعد از آنكه انقلاب پيروز شد، ما ملت ايران با اين زمينه‌ها مي‌خواستيم كشور را به سمت آن اهداف ببريم. خوب، اينها هر كدامش يك مانع بود، البته اينها برطرف شدني بود، نه اينكه برطرف شدني نبود، خيلي‌اش هم با تبيين برطرف شد، لذا در مبارزات اسلامي، تبيين خيلي نقش دارد».

همچنين ايشان در سخنان ديگري در تاريخ 21/10/88 در ديدار با جمعي از نمايندگان فراكسيون انقلاب اسلامي مجلس هشتم مي فرمايند:

«قبل از انقلاب، در دوران مبارزه و نهضت هم همين جور بود. يك عده‌اي بودند كه حرف را قبول نداشتند. يك عده‌اي هم قبول داشتند يا اجمالاً يا تفصيلاً ليكن آماده نبودند بيايند توي ميدان.

كساني كه از دردسرهاي مبارزه مي‌ترسيدند

آن وقت انسان به خاطر اين‌ها خون دل مي‌خورد. اينها مي‌فهميدند كه هم دستگاه، دستگاه ظالمي است و بايد در مقابل او ايستاد و بايد مبارزه كرد، اما نمي‌آمدند ديگر، حاضر نبودند دردسرهايش را قبول كنند».

آري امروز است كه مي‌شود برخي از اين خون دل خوردن‌ها را بيان كرد، نه در اوضاع بحراني سال 1360. البته در مورد انجمن از نگاه مقام معظم رهبري مطالب ديگري هم وجود دارد.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار