کد خبر:۱۹۵۰۰۱
حجت الاسلام حاتمي در گفت وگوي تفصيلي با «خبرگزاري دانشجو»؛

خطر حجتيه بیشتر از استعمار است / انجمن يك گروه تبليغي بود نه يك گروه علمي/ تحليل‌هاي غيركارشناسانه اعتقادي انجمن به انقلاب ضربه زد

مسئول بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) استان تهران گفت: انجمن حجتيه به صورت غیرقانونی فعالیت می‌کند و خطر آن بیشتر از استعمار است.
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ یکی از موضوعاتی که در ابتدای انقلاب هر از چندگاهی بحث روز می‌شد، موضوع انجمن حجتیه بود؛ جریانی که با شعار مبارزه با بهائیت وارد شد ولی در ادامه مسیر منحرف گردید؛ دلایل مختلفی برای انحراف این گروه ذکر می‌شود که مهمترین آن تحلیل غیرکارشناسانه از مسائل اعتقادی بود.
 
در راستاي كنكاشي كوتاه پيرامون مباني اعتقادي این انجمن به گفت‌وگويي تفصيلي با حجت‌الاسلام تقی‌حاتمی، مسئول بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) استان تهران، در خصوص اعتقادات اين انجمن پرداختيم.

«خبرگزاري دانشجو»- آيا اعتقاد انجمن حجتیه ناشی از تفاوت نگرش و تفاوت روش درباره مسائل دینی است؛ مثلا گرایش اخباری‌گری در پیروان انجمن حجتیه کمی پررنگ‌تر از پیروان بقیه گرایش‌هاست. آیا می‌توان گفت انجمن‌حجتيه بر اساس تفاوت نگرشی که در مسائل دینی و احادیث داشتند، ایجاد شد؟

حاتمي: فرمایش شما به عنوان روش، فرمایش درستی نیست. در بحث‌های علمی تفاوت روش، زمانی مطرح می‌شود که اصول و مبانی درست باشد؛ اگر با نگاه شما بخواهیم بحث را بررسی کنیم پس بايد بگوییم اهل سنت هم با شیعه تفاوت روش دارند كه این حرف صحیحی نیست.

اختلاف ما با انجمن حجتيه در مبناي مباحث اسلامي و انقلابي است

مشکل در مبانی است؛ اگر کسی مبنا را اشتباه برود به هیچ وجه نمی‌گوییم با او اختلاف روش داریم. اختلاف روش برای جزئیات و شیوه‌های بررسی و ارائه است نه در مبانی! انجمن حجتيه اختلاف مبنایی با مباحث اسلامی و انقلابی ما دارند و این را به هیچ وجه نمی‌توانیم به عنوان تفاوت روش ببینیم، لذا این نوع بیان، بیان صحیحی نیست.

«خبرگزاري دانشجو»- به هر حال اعضاي اين انجمن براي تبيين اعتقادات خود به برخي احادیث استناد می‌کنند.
 
نگاه صرفا ظاهری به منابع ديني کاملا غلط است

حاتمي: در بحث مبانی دینی، منابع دسترسی ما به اعتقاداتمان، وحی و سنت است؛ وحی از طریق کلام الهی و سنت از طریق فرمایشات اهل‌بیت(ع) خصوصاً شخص پیامبر گرامی اسلام به دست ما رسیده است.

در اینجا یک نگاه غلط و یک نگاه صحیح وجود دارد. نگاه غلط این است که یک نفر تنها به ظاهر کلام استناد کند و با ظاهر کلام تصمیم‌گیری کند و در مواردی که در مسند فقاهت نشسته است فتوا یا حکم بدهد. این به یقین غلط است چون ما گاهی به مسائلی بر می‌خوریم که به هیچ وجه از نظر ظاهری نمی‌توانیم به آن استناد کنیم.
 
مثلاً قرآن کریم وقتی از خدا حرف می‌زند می‌فرماید: «یدالله فوق ایدیهم»؛ دست خدا بالای دست‌هاست. اگر کسی به ظاهر کلام جُمود داشته باشد، باید قائل باشد که خداوند موجودی است که دارای جسم و اعضاست.
 
«خبرگزاري دانشجو»- البته اخباریون در چنین مواردی برای تفسیر این آیه به احادیث استناد می‌کنند.
 
استناد صرف به ظاهر كلام موجب انحراف اعتقادي مي‌شود
 
حاتمي: بله، بحث من مبنا است، یعنی اگر جمود در کلام داشته باشیم ممکن است با چه مشکلاتی مواجه ‌شویم اگر در اینجا کسی بخواهد به ظاهر کلام استناد کند در نتیجه برایش انحراف اعتقادی ایجاد مي‌شود.
 
این جمود را اخباری‌ها دارند و در خود اخبار هم، فقط به ظاهر خبر استناد می‌کنند و براساس همان ظاهر سخن می‌گویند یا فتوا می‌دهند.
 
بحث انجمن  بحث اخباری‌گری نیست، بلکه تحلیل نادرست و انحرافی از اخبار است
 
بحث انجمن به هیچ وجه بحث اخباری‌گری نیست، انجمن گروهی است که با ضرورت و احساس نیاز برای مبارزه با دشمنی که اعتقادات شیعی جوانان کشور را تهدید می‌کرد وارد میدان شد و چون بهاییت به نوعی به بحث امام زمان(عج) ربط داشت در بحث امام زمان(عج) وارد تحلیل شد و در تحلیل، نظرات خود را در موضوع مهدویت ارائه داد، يعني تحلیل کرد نه اینکه به استناد اخبار کارهایی را انجام داده باشد.

شکی نیست که ریشه بحث مهدویت اخبار است؛ اگر اخبار را حذف کنیم شاید چیزی به صورت کلی در دستمان باشد اما آنچه که در بحث انجمن اتفاق افتاد اخباری‌گری نبود، تحلیل نادرست و انحرافی از اخبار بود.

تحليل‌هاي غير كارشناسانه انجمن در مباحث اعتقادي ضرباتي به انقلاب وارد كرد
 
از این جهت آنها در بحث تحلیل وارد شدند و غیرکارشناسانه مباحث اعتقادی را تحلیل و از آن طريق جریان درست کردند. البته، ما می‌توانیم کارهای اینها را از دو جهت مثبت و منفی بررسی کنیم، چون جهت‌های منفی در حرکت و روند اعتقادی ما خصوصاً در جریان انقلاب ضرباتی زده و از این جهت انجمن منفور شد.

اما انجمن کارهای مثبتي هم انجام داد، انجمن قبل از انقلاب تنها گروهی بود که با بهاییت مبارزه می‌کرد و با اینکه هیچ پشتوانه حداقل ظاهری از طرف دستگاه نداشت، توانست با یک سازماندهی تشکیلاتی در کل کشور در مقابل بهاییتی که در دل دستگاه حاکم قدرت، ثروت و پشتیبان داشت، قد علم کند و آن را به زانو درآورد، اینها جهت‌های مثبت مبارزه با دشمن بود. با اینکه بهائیت در دستگاه قدرت دارد ولی انجمن به راحتی و به صورت رسمی علیه آنها فعالیت می‌کند!!!

اما جهت منفی آنها، بحث‌های اعتقادی بود، تحلیل‌های نادرست از روایت‌ها ریشه انحرافات اعتقادیشان بود و این انحراف اعتقادی به جبهه انقلابی ما ضربه زد؛ جبهه‌ای که متدین بوده و پیرو مرحوم حضرت امام بودند. این ضربه را در داخل، به اعتقادات ما زد و باعث شد که بخشی از نیروهای انقلابیمان هدر برود.

«خبرگزاري دانشجو»- انجمن حجتیه بر عصمت حاکم تأکید بسيار دارد و چون الان معصوم غایب است، پیروی و تبعیت از حاکم در زمان غیبت را امري مذموم می‌دانند. البته اين در حالي است كه در برخي مسائل فقهی مانند برپایی نماز جمعه در زمان غيبت امام معصوم اختلاف نظر است و برخي آن را حرام، برخي مستحب وبرخي مكروه مي‌دانند و به نظر شما آيا وجود چنين احكامي تاييدي بر صحت اعتقادات انجمن حجتيه به حساب نمي‌آيد؟

درستي يا نادرستي نظر انجمن در خصوص ولايت

حاتمي:
اینکه گفتم ذهن اين افراد جمودآمیز و بسته است به همین دليل است. وقتي ذهن کسی بسته باشد و به هیچ چیز استناد نکند، چیزي جز ظاهر کلام را نمي‌بیند و نتیجه همین می‌شود.

اولا؛ این فرمایش درباره حاکمیت نیست، درباره ولایت است، ازآنجاییکه در حکومت اسلامی حاکم ولایت دارد به او حاکم می‌گویند. نکته بعد اینکه آنچه انجمن حجتیه می‌گوید بحث ولایت است و معتقدند ولایت غیرمعصوم قابل پیروی نیست. ثانیا غیر از 14 معصوم کسی مصون از خطا نیست، ولی آیا به این بهانه می‌شود از تشکیل حکومت دست کشید؟ بسیاری از آیات را داریم که اجرای آنها به حکومت بر می‌گردد. آیا این آیات در دوران غیبت تعطیل می‌گردد؟ مثل دفاع از کیان، قضاوت، امر به معروف و نهی از منکرو...

علماي قائل به حرمت نماز جمعه در عصر غيبت به تعداد انگشتان يك دست نيستند

نکته بعد درباره حرمت نماز جمعه اين است كه در طول تاریخ خصوصاً از جریان غیبت کبری تا به امروز فکر نمی‌کنم بتوانيد به اندازه تعداد انگشتان یک دست علمايي را پیدا کنید که قائل به حرمت باشند.

در بعضی موارد عمدتاً بحث وجوب و در بعضی موارد هم وجوب تخییری را مطرح کردند که الان اکثر فتواها بر همین مبناست، یعنی حداقل در 4-5 دهه اخير هیچ فقیهی را نداریم که قائل به حرمت نمازجمعه باشد، عمدتاً معتقد به وجوب آن هستند که آن هم تخییری بوده است.

حرف اين عده قليل كه قائل به حرمت شدند ریشه در روایت دارد، اما بحث تحلیل روایت(جمع روایت‌ها) تخصصی است و کار هر کسی نیست.

حلبي از مراجع زمان خود براي استفاده از وجوهات اجازه مي‌گرفت

همه می‌دانند و خود انجمن هم می‌داند که مرحوم حلبی شخصیت مطرح علمی یا کارشناس مباحث روایی-رجالی، سندشناسی و فقه‌الحدیث نبوده است. خود او تابع بود، کما اینکه این مسئله را از اجازه ایشان از مراجع زمان خودش برای استفاده از وجوهات در مبارزه با بهاییت برداشت می‌کنیم.

او چون خودش صاحب فتوا نبود و اجازه نداشت سراغ مراجع می‌رفت و این نشان می‌دهد كه صاحب‌نظر نبوده و اجازه تصرف هم نداشته است. چنین شخصیتی که صاحب‌نظر نیست وقتی وارد ارائه نظر می‌شود مشکلاتي ایجاد می‌کند كه از جمله اين مشکلات انحراف اعتقادی است.

علاوه بر روايات، آيات قرآن هم به مساله ولايت اشاره دارند

نگاه انجمن در جریان ولایت نگاهي بسته است؛ یعنی نفهمیدند ولایت چیست و تنها مصداق ولایت را ولايت معصوم می‌دانند؛ در حالی‌که این کاملاً غلط است.
 
حتي اگر استناد به روایات هم نکنیم، آیات قرآن هم ولایت را شعبه شعبه می‌داند. یکی از ولایت‌ها، ولایت پدر بر فرزند است که آیات قرآن به آن اشاره می‌کند، ولايت ديگر ولایت بعضی مومنین بر بعضی دیگر است که به صراحت می‌گوید: «بعضی مومنین بر بعضی دیگر ولایت دارند.»

ولايت يك بحث تشكيكي است و شدت و ضعف دارد

بحث ولايت يك بحث تشكيكي است، ما می‌دانیم حد اعلی در ولایت، ولايت الهی است و پس از آن اين ولايت به هرکسی که خداوند تفویض کند منتقل می‌شود، لذا بحث ولایت تشکیکی است و مثل نور شدت و ضعف دارد، ولی هيچكس نمي‌تواند بگويد نور چراغ خانه با نور خورشید تفاوت ماهوی دارد. ماهیت نور یک چیز ولی داراي مراتب متفاوت است.

ولايت حاكم اسلامي از جهت اجرای احکام الهی و تشخیص مصلحت مسلمین در دوران غیبت با ولايت پيامبر(ص) تفاوتي ندارد

در بحث‌های فلسفی، وجود را هم در مراتب تشکیکی مطرح می‌کنند، ولایت هم همین‌طور است. مرحوم حضرت امام فرمودند ولایتی که پیامبرگرامی اسلام داشت با ولایت حاکم اسلامی که داراي شرایط ولایت و حکومت است هیچ تفاوتی ندارد و تبیین آن در کتاب «حکومت اسلامی و ولایت فقیه» حضرت امام کاملاً مستند به روایات و آیات و استدلال عقلی است.

آنجا روشن می‌شود که هیچ تفاوتی بین ولایت پیامبر گرامی اسلام با ولایت فقیه جامع‌الشرایط وجود ندارد. البته، ولایتی که اینجا مطرح می‌شود ولایت در مسائل اجتماعی است، ولایت معنوی و مقامی نیست که بگوییم معنی حرف شما این است که فرقی بین پیامبر گرامی اسلام و فقیه جامع‌الشرایط نیست.

پیامبر گرامی اسلام اشرف مخلوقات است و هیچ‌کس به مقام ايشان نخواهد رسید. حرف ما درباره این ولایت معنوی نيست، حرف ما درباره ولایتی است که بحث حکومت در جامعه را مطرح می‌کند.

پيامبر گرامی اسلام(ص) ولايت خود را به اذن الهی به ائمه تفويض كردند

ولایت فقیه در جامعه، ولایت بر مسائل اجتماعی، سیاسی و تصمیم‌گیری‌هایی است که مصالح جامعه در آن است. بنابر روایات پیامبر این ولایت رابه اذن الهی  تفویض کرده و به ائمه رسیده است؛ استدلال عقلی هم دارد.
نه تنها روایت، بلكه هر آنچه پیامبر از باب ولایت در بحث‌های سیاسی، اجتماعی و غيره تصمیم‌گیری می‌کردند عین همان ولایت به عهده حاکم شرع است، که شرایط حکومت را دارد و به او منتقل می‌شود.

انجمن حجتيه در تحليل به انحراف رفته‌است

بنابراين، این نگاه انجمن حجتيه انحرافی است، چون در تحلیل به انحراف رفتند. انجمن حجتيه مي‌گويد ولایتی که حاکم اسلامی دارد فقط به ولایت معصوم اختصاص دارد و ما می‌گوییم شما کاملاً اشتباه می‌کنید چون تحلیلتان اشتباه است و مبانی ولایت را نمی‌فهمید.

ما هم اعتراف داریم که ولایتی بالاتر از ولایت معصومین وجود ندارد و احدی به مقام ولایت اهل‌بیت نمی‌رسد، اما ولایتی که آنجا مطرح می‌شود با این ولایتی که در باب حکومت مطرح می‌شود متفاوت است.

در انجمن به استناد اخبار تحليل مي‌كردند و نگاه كارشناسي نداشتند

در بحث اخباری‌گری هم که شما اشاره كرديد، اینها در حقیقت اخباری نبودند و به استناد اخبار سراغ تحلیل می‌رفتند، نکته دیگر اینکه اینها در فعالیت‌های خودشان کارشناس نبودند ولي وارد کار تحلیلی مي‌شدند.

«خبرگزاري دانشجو»- به نظر شما اشتباه این مسئله که انجمن حجتيه بعد از مراجعه به روایت سراغ تحلیل می‌رفتند، کجاست؟

ضرورت وجود يك متخصص براي تحليل مباحث ديني

حاتمي: اشتباه اینجاست که آنها مبانی تحلیل و مبانی اعتقادی درستي ندارند. ما امروز برای سفره‌آرایی سراغ متخصص می‌رویم يا برای کتابداری، رشته تأسیس می‌کنیم، چطور قائل نشویم که برای فهم مبانی دینی بايد متخصص وجود داشته باشد؟ آن هم متخصصی که یک متخصص معتبر دیگر او را تأیید کرده باشد، نه اینکه خودش، خودش را تأیید کند.

ما در جزیی‌ترین مسائل به سراغ متخصص می‌رویم و زمانی که احساس می‌کنیم حرف غیرمتخصص با گفته دیگری تعارضی دارد، حرف متخصص را مقدم می‌داریم، اما در مسائل اعتقادی که با آخرت و با دین ما بازی می‌کند به سادگی برخي حرف‌ها را قبول مي‌کنیم.

افراد کارشناس خبره که تمام وجوه مسئله را از جمله بحث سندشناسی، رجال‌شناسی، فقه الحدیث و درایت‌الحدیث را در حد اعلی می‌دانند در مقابل انجمن جبهه می‌گیرند و می‌گویند شما اشتباه کردید و فهمتان نادرست بوده است.

فعاليت انجمن بر ضد بهاييت در ابتدا درست بود اما به تدريج منحرف شدند

احساس ما این است که در اینجا تعارضی پیش می‌آید؛ تعارض آنجاست که دو متخصص دو نظر متفاوت بدهند. ما اصلاً انجمن را متخصص نمی‌دانیم، اینها یک گروه تبلیغی بودند که در مقابل بهاییت قد علم کردند و کار آنها حق بود، چون منکر جامعه را گرفته بود و جامعه شیعی خصوصاً جوانان را تهدید می‌کرد و ما موظف بودیم در مقابل اینها قد علم کنیم، انجمن این کار را انجام داد، منتهی منحرف شد و سراغ مبانی رفت و نظريه داد كه نظرات غیرکارشناسانه آنها در تضاد با نظرات بزرگان و علما و مراجع بود.

ما می‌گوییم اصلاً تعارض به وجود نیامد، چون کسی که نظر می‌دهد اصلاً کارشناس نیست که بگوییم نظر این فرد با نظر امام متفاوت بود.

«خبرگزاري دانشجو»- يعنی اینها اصلاً تخصص چنین کاری را نداشتند و سراغ این مسئله رفتند؟

انجمن يك گروه تبليغي بود نه يك گروه علمي

حاتمي: بله، ما این اعتقاد را داریم. در رأس انجمن فردی به نام شیخ محمود تولایی معروف به حلبی بود و زیر مجموعه این فرد جوانان دلسوز دکتر و مهندس و طلبه‌ای بودند که تحت فرمان و سازماندهی او در کل کشور علیه بهاییت فعالیت می‌کردند. انجمن یک گروه تبلیغی بود که با انسجام کار می‌کرد، یک گروه علمی نبود که صاحب نظر باشد.

ممکن است یک نفر بگوید شیخ محمد تولایی مجتهد بوده، اگر هم مجتهد بوده باشد نظر او نظر فردی است. ما در علوم مختلف متخصص داریم، مثلاً در بحث رجال، بحث فن درایت و حدیث و فقه الحدیث، آيت‌الله بروجردی سرآمد بود.

وقتی چنین آدمی باشد و یک نفر دیگر مثل من در بحث رجال در مورد روایتی نظر بدهد مردم سراغ چه کسی می‌روند؟ حتي اگر من خود را صاحب نظر بدانم نظر من غیر از نظری است که شخصیتی مثل آیت‌الله بروجردی می‌دهد.

مرحوم حلبی در تحلیل‌های اعتقادی و روایی فرد غیرکارشناسی بود، اما خدمت بزرگ او این بود که علیه بهایت قیام کرد و اگر تحت فرمان مراجع بود به یقین ثمرات بهتر و بیشتری داشت.

نظر امام (ره) در خصوص فعاليت‌هاي انجمن

زمانی که آقای گرامی رابط بین ایران و حضرت امام در عراق بود و اخبار ایران را می‌فرستاد، در نامه‌ای جریان انجمن را گزارش كرد، حضرت امام در جواب نامه که الان جزء اسناد تاریخی ماست به صراحت اعلام کردند از موقعی که جریان انحرافات اینها را فهمیدم دیگر از آنها حمایت نکردم.

معلوم می‌شود یک مرجع علی‌الاطلاق به صراحت انحراف اعتقادی اینها را تأیید می‌کند، یعنی این آقا از حیطه عملی وظیفه خودش، پا را فراتر گذاشته و وارد مباحث اعتقادی و تحلیل مباحث اعتقادی شده بود درحالی‌که کار او تبلیغ و مبارزه با بهاییت بود.

«خبرگزاري دانشجو»- از مسائلی که در گذشته در اصول اولیه انجمن حجتیه دیده می‌شود فعالیت‌های آنها در دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی است، شما خودتان چنین مسئله‌ای را تأیید می‌کنید؟

مساله تعطيلي انجمن و اعتراض امام خميني(ره)

حاتمي: حضرت امام زمانی که آقای حلبی رسماً انجمن را تعطیل ‌کردند در اعتراض به اين حركت فرمودند تعطیلی غیر از انحلال است. مرحوم حلبی از طریق سید احمد آقا پیگیری ‌کردند که منظور حضرت امام چیست؟

در عید فطر سال 62 حضرت امام بدون اینکه اسمی از انجمن ببرند موضع‌گیری صریحی می‌کنند و انجمن را گروهی خطرناک معرفی و از آنها درخواست می‌کنند که اعتقاداتشان را تصحیح کنند.

مرحوم حلبی به سراغ سید احمد آقا رفت و گفت که منظور حضرت امام ما هستیم یا گروه‌های دیگر؟ سید احمد آقا نزد حضرت امام رفت و در نهایت جواب ‌آورد که منظور حضرت امام گروه شماست.

بعد ایشان در روزنامه رسمی، اگر اشتباه نکنم کیهان یا اطلاعات، رسماً اعلام ‌کرد كه بنا به نظر حضرت امام، انجمن از اینجا به بعد تعطیل است و ما دیگر هیچ تشکیلاتی و تبلیغی نداریم.

وقتی اين مساله به گوش حضرت امام ‌رسيد ايشان ‌فرمودند: «تعطیلی غیر از انحلال است»، یعنی در تعطیلی بحث انحلال و از بین رفتن وجود ندارد. تعطیلي یعنی مثلاً روز جمعه این سازمان تعطیل است و روز دیگر می‌شود آن را باز كرد، اما انحلال یعنی دیگر چیزی به این نام وجود ندارد و کسی به این نام نمی‌تواند کار کند.

فعاليت انجمن در حال حاضر غیر قانونی و تبلیغی- آموزشي است

البته، ما در این دهه در خصوص فعالیت انجمن زیاد شنیده‌ایم و عمدتاً نوع فعالیت‌هایشان هم تبلیغی وآموزشی بوده و به سراغ جوان‌ها در مدارس رفتند. به ظاهر گروه متدین و آدم‌های دلسوزی هستند و جوان‌های ما به آن مدارس می‌روند و درس می‌خوانند و در کنار آن اعتقادات انجمن هم در آنجا تبلیغ می‌شود.

آنچه قبل از انقلاب مشهور بود بحث مبارزه با بهاییت بود، اما انجمن بنابر آن اعتقاد انحرافی که از اول داشت هرچه جلوتر می‌رویم زاویه‌اش با اعتقادات درست انقلابی ما بیشتر می‌شود، وقتی کمتر بود نمود نداشت ولی الان این نمود وجود دارد.

تمركز انجمن بر اختلاف بين شيعه و سني

عمده تمرکز آنها روی چند مسئله است، یکی از آنها جریان اختلاف بین شیعه و سنی است و اینکه غیر شیعه را چیز خوبی نمی‌دانند و به چیزی به نام وحدت هم قائل نیستند و این مسئله را بنابر روایات از اساس زیر سوال می‌برند.

این اختلاف‌افکنی یا این نگاه انحرافی و بسته به مجموعه حرکت اجتماعی، سیاسی ما که تحت رهبری مقام معظم رهبری در دنیا پیش می‌رود ضربه می‌زند و با موضع‌گیری رسمی جامعه شیعه ما در تناقض است.

این نوع فعالیت و اختلاف‌افکنی الان ظاهراً وجود دارد، ولی اگر قبل از این هم بود چون زاویه‌شان کمتر بود شاید نمود نداشت. بیشتر در باب مبارزه با بهاييت، مشهور بودند و روي مبارزه با بهاييت تمرکز بیشتری داشت.

ولی الان یکی از اعتقاداتشان که بر روی آن کار می‌کنند، اختلاف‌افکنی بین شیعه و سنی است و اینکه بر حقانیت شیعه و بطلان اهل سنت در جهت تبلیغ علنی اصرار دارند و بر این مسئله پافشاری و تمرکز مي‌كنند.

«خبرگزاري دانشجو»- برداشت من از صحبت‌هاي شما اين است که انجمن حجتیه یک گروه تبلیغی بود که بعدها ادعای تخصص در دین کرد و به استنباط فقهی- روایی پرداخت.

بنيان‌گذار انجمن حجتيه شهرت علمي نداشت

حاتمي: اگر انجمن یک مجموعه علمی است عالمانش را معرفی کند، غیر از آقای مرحوم تولایی کسی را ندارند که در این جریان مطرح باشند. شیخ محمود تولایی مشهور به حلبی هم شهرت علمی ندارد.
 
مبارزات سياسي، تبليغات و مبارزه با بهاييت دلايل شهرت حلبي بود

شهره او در جامعه به واسطه مبارزات سیاسی در یک مقطع است که بعد شکست می‌خورد و منزوي شده و از سیاست جدا می‌شود. بحث دیگر، تبلیغات وي بود که چون او متولد مشهد بود و در مشهد تبلیغات داشت و بحث‌هاي او رسماً از طریق رادیو پخش می‌شد.

بخشی از شهرت او هم به مبارزه با بهاییت بر‌ می‌گردد كه این بزرگوار در رأس آن جریان قرار داشت. وقتی انجمن تشکیل شد، وي در کل کشور خانه‌هایی درست ‌کرد كه به بیت معروف بود و در آنجا برای مبارزه با بهاییت به تربیت نیرو می‌پرداخت.

البته، ممکن است ايشان از نظر رفتاری شخص مهذبی باشد، ما به هیچ وجه تحلیل رفتاری فرد را نمی‌کنیم بلكه بحث اعتقادی داریم، یعنی کسی فکر نکند نوع نگاه و نوع تحلیل ما به اين معني است که مرحوم حلبی خدای نکرده آدم بدی بوده است. او در ظاهر انساني مسلمان، مومن و مهذب است، اما در این بخش، رفتارها و تحلیل‌های اشتباهی داشته است.

بين مرحوم حلبي و علماي بزرگ ما هيچ توازني وجود ندارد

حرف من این است كه اگر این گروه یک گروه علمی است عالمان خود را معرفی کند، سپس بايد ديد كه نظرات عالمان آنها درست است يا نه. در کنار آن، ما هم در بحث علم کلام و علم تفسیر و به خصوص در مباحث مهدویت بزرگانی مثل شهید صدر و ... را داریم که به صورت اجتهادی و کاملاً تخصصی وارد بحث مهدویت می‌شوند و در این زمینه غوغا می‌کنند.
 
ما هیچ وقت نمی‌توانیم كسي مانند مرحوم حلبی را که در مبارزه با بهاییت پرچم بلند می‌کند در کنار شهید صدر بگذاریم، اصلاً در این دو شخصیت توازنی وجود ندارد. از این جهت نگاه ما به این گروه یک نگاه تبلیغی است.

مرحوم حلبي در آن مقطع اصلاً جزو علما مطرح از نظر علمی نمی‌شد، بلكه جزو علمايي بود كه احساس خطر و احساس تکلیف کردند و وارد میدان شدند و در بین مردم به واسطه تبلیغاتشان شناخته شدند.

تفاوت يك شخصيت علمي و يك شخصيت تبليغي

امروز شما می‌توانید سخنران‌های مشهور را ببینید كه همه آنها را می‌شناسند، ولی ما هیچکدام را به عنوان عالمان دین به معنای اخص کلمه نمی‌شناسیم. اینها عالم دین هستند ولی نه به معنای اخص کلمه که ما بتوانیم روی حرف آنها حساب کنیم و بگوییم مثلاً آیت‌الله سبحانی این حرف را زده، آیت‌الله وحید این حرف را زده و فلان سخنران هم این حرف را زده است، چون آن شخصیت، يك شخصیت تبلیغی است نه يك شخصیت علمی.

«خبرگزاری دانشجو»- پشت کردن انجمن حجتیه به مسائل سیاسی جزو شعارهای آنها بود. آیا می‌توان علت اين شعار را شکست بزرگان آنها مثل مرحوم حلبی در عرصه سیاست دانست؟
 
انجمن حجتيه سياست را جداي از دين مي‌دانست

حاتمی: عمدتاً اینها سیاست را جدای از دین می‌دانستند. این تفکر، همان تفکر سکولار بود یعنی همان جدایی دین از سیاست ولی در لباس دین. طبیعتاً ما نمیتوانیم قبول کنیم؛ چون این در سیره اهل بیت و دین ما نیست. ریشه این نوع تفکر در برداشت انحرافی اینها از مباحث مهدویت است.
 
ايشان از یک سو با توجه به بعضی روایات که اعلام می‌کند قبل از قیام امام زمان(عج) هر پرچمی که بلند شود با شکست مواجه می‌شود و از طرفی دیگر در بحثهای ولایی ،بعضی مسائل را جزو مختصات معصوم می دانند و غیرمعصوم را صاحب لیاقت نمی دانند.

با توجه به این مبانی و برداشتهای اشتباه به این نتیجه رسیدند که در امر سیاست نمیتوانیم دخالت کنیم چون کاری از دست ما برنمی آید و این کار به دست خود امام زمان(عج) در دوران ظهور با شکست ظالمین محقق می شود.

این برداشتها، هم در بحث عدم تشکیل  حکومت (اینکه هر پرچمی با شکست مواجه می شود)، هم در مورد ولایت (برداشت انحرافی اینها از ولایت) یقیناً انحرافی است.

چرا روایت«هر پرچمی که قبل از قیام بلند شود با شکست مواجه می‌شود »، باطل است؟ در درجه اول سراغ تحلیل روایت میرویم. اگر توفیق تحلیل درست را نداشته باشیم، نتیجه میگیریم که روایت مشکل دارد و باید به فرمایش اهل بیت(ع) به دیوار بزنیم.

در تحلیل روایت است که علمای ما فرمودند: هر پرچمی که ادعا کند می‌تواند جامعه بشری را با نگاه معصوم هدایت کند، یعنی خودش را مدعی عصمت و حکومت معرفی کند و بگوید من امام زمان هستم و شما را به سرمنزل مقصود که بخواهید می‌رسانم و یا ادعا کند که من بهترین روش و کامل‌ترین قانون و دین را به شما عرضه می کنم و... هر کسی که این پرچم را بلند کند باطل است. 

«خبرگزاری دانشجو»- منظور ادعای امامت است؟

حاتمی: بله. منظور هركسي است كه ادعای مهدویت کند و آن حکومت را حکومت موعود بداند، در حالیکه علائم آن قیام و آن حکومت برپا نشده باشد و یا ادعای رهبری بی عیب و نقص و معصومانه کند و یا شبیه این نوع  ادعا ها که با بحث مهدویت موعود الهی در تناقض است.

ما معتقديم طبق روایات 5 علامت جزء علائم حتمی ظهور است و ظهور و بروز آن علائم می‌تواند در صحت حکومت و صحت آن شخصی که می‌گوید امام زمان (عج) هستم، راهنما باشد. لذا در تحلیل روایت، میبینیم که روایت درباره مدعیان است.

روایت میفرماید هر کسی که ادعا کند من امام زمان هستم، من نایب امام زمان هستم، آمدم حکومت تشکیل بدهم و شما را نجات بدهم، باطل است. اما اگر کسی تحلیل روایت را قبول نکند و به سراغ سند برود، میبینیم که سندها مشکل دارد.

عمدتاً در این نوع روایات انگیزه تحریف وجود دارد و از سمت حاکمان جور خصوصاً در دوران بنی عباس و بنی امیه جعل شده است؛ برای اینکه در مخیله مومنین، مبارزه علیه ظالمان خطور نکند.

بنی امیه و بنی عباس برای تحکیم حکومتشان روایاتی را جعل کردند که زمینه قیام در جامعه را با پشتوانه روایت از بین ببرند

بنی امیه و بنی عباس برای تحکیم حکومتشان روایاتی را جعل کردند که زمینه قیام در جامعه را با پشتوانه روایت از بین ببرند. یعنی من به عنوان یک مومن وقتی ببینم که پیامبر گرامی اسلام فرموده است که هر پرچم قیامی قبل از ظهور امام زمان باطل است یا با شکست مواجه میشود، میگویم که کار من به هدر میرود؛ اگر جانم را هم بدهم، جانم را در راه یک چیز باطل از دست دادم، لذا قیام نمی کنم.

از آن جهت در این روایات عمدتاً انگیزه جعل زیاد است و این روایات، به نوعی باعث سست شدن دل مومنین برای مبارزه با ظلم می‌شود و عمدتاً از سمت حکومت های جور برای از بین بردن زمینه های قیام و تثبیت حکومتشان جعل شده است.

 ولایتی که ما درباره اهل بیت قبول داریم غیر از ولایتی است که در بحث اجتماع مطرح میکنیم؛ ولایت معصومین خصوصاً پیامبر گرامی اسلام که هیچ احدی به آن مرتبه نخواهد رسید.

تشخیص مصلحت و مفاسد مسلمین بر مبنای دین، وحی و سنت به عالمان دین سپرده شده است

اما در باب اجتماع، روایاتی که داریم و طبق ارجاعی که خود امام زمان(عج) دارد که به علما و فقهای آشنای به دین ما مراجعه کنید، مي‌توان فهميد ولایت و منصب اجتماعی، تشخیص مصلحت و مفاسد مسلمین بر مبنای دین، وحی و سنت به عالمان دین سپرده شده است و این خود، شعبه ای از ولایت و منصب الهی است که به علمای ما تفویض شده است.

 این نوع ولایت یعنی ولایت حاکم بر جامعه برای برپایی و اجرای احکام دین، ولایتی است که خود اهل بیت تنفیذ کردند.

انجمن حجتیه ولایت تامه الهیه(که به اهل بیت واگذار شده) را با این ولایت اجتماعی مخلوط کرده‌است. چون این خلط و اشتباه را انجام داده؛ لذا حکومت را هم باطل میداند. این دو تفکر باطلی است که در انجمن وجود دارد و الان بر همین مبنا تبلیغ و ترویج میکند.

«خبرگزاری دانشجو»- فرمودید تحلیل انجمن حجتیه از روایت درست نبوده است. آيا فرمايشات شما مبني بر اينكه منظور پرچم و ادعاي مهدويت است در متن روایت تصریح شده است یا تحلیلهایی است که علمای دین از این روایات داشته اند؟

حاتمی: در بحث روایات، روایاتی داریم که اکثر اهل بیت(ع) خصوصاً از زمان امام سجاد(ع) به بعد تقریباً در دوران تقیه به سر می‌بردند. در دوران تقیه هم گاهی از اهل بیت روایاتی صادر شده که با روایت‌های دیگر همخوانی ندارد. کسانی که اهل حدیث هستند، میدانند که چه روایتی، روایت تقیه است. یعنی مضمون آن قابل اعتنا نیست اگرچه از معصوم صادر شده باشد و چه روایتی غیرتقیه است.

مبانی تشخیص این مسائل اصول دین ماست که در قرآن و فرمایش پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت آمده است. وقتی روایات را کنار هم می‌گذاریم، تعارضاتی در آنها می‌بینیم. وقتی این تعارضات یا این تناقضات دیده می‌شود، سراغ تحلیل روایت میرویم.

تحليل روایات بر مبنای قرائن قطعی صورت می‌گیرد. این قرائن می‌تواند قرائن حالیه باشد، می‌تواند قرائن لفظی باشد. یعنی ما از هر چیزی که یک قرینه بر صحت برداشتمان باشد، استفاده می‌کنیم.

علاوه بر اینکه این روایات که2-3 تا هم بیشتر نیست، از روایتهای جعلی است و توسط حکام جور برای تثبیت حکومتهایشان در جامعه تزریق شده است وجزو روایت‌های صحیح نیست. ما با حسن ظن به اینکه روایت را صحیح بدانیم، این بحث را مطرح کردیم، سراغ تحلیل رفتیم که در تحلیل هم منافاتی با روایات دیگرمان پیدا نمی کند.

«خبرگزاری دانشجو»- البته اگر به کسی که گرایش اخباری گری اش بیشتر است مراجعه کنیم، شاید سند این روایت را بنا به اصطلاحاتی که خودشان دارند صحیح بداند.

حاتمی: میدانید که بحث سند هم ملاک دارد. اینطور نیست که هر کس برای خودش حرف بیاورد.

«خبرگزاری دانشجو»- بله، ولی تعابیر میان کسانی که گرایش عقلی دارند و کسانی که گرایش اخباری گری دارند کاملاً متفاوت است. حتی در مواردي يك اصطلاح معانی متفاوتی پیدا میکند. اینکه شما میفرمایید جزو روایات صحیح نیست، ممکن است همه علمای اسلام روی این مسئله که این روایت جزو روایات صحیح نیست اجماع نداشته باشند.

حاتمی: شما در طول تاریخ، خصوصاً در 2-3 قرن اخیر، ببینید چند قیام از طرف شیعه انجام شده است. اگرپشتوانه  ندارد، این قیامها برای چه صورت گرفته است؟ علما پشتوانه‌اش بودند. این نشان می‌دهد که آن تفکر اشتباه بوده است.

«خبرگزاری دانشجو»-
یعنی بروز قيام‌هاي متعدد از سوي جامعه شيعه با پشتيباني علما را به حساب این می‌گذارید که علما، اعتباری براي این حديث قائل نیستند؟

حاتمی: بله. وقتی جامعه ای مذهبي به طور گروهي در روند تاریخ در جهت قیام، نهضت و برپایی نظام تلاش میکند، نشان از این است که در تفکر آن مذهب بحث تشکیل حکومت حرف اول را میزند.

شیعه اینطور نبود که مثل بعضی از ادیان دیگر که اصلاً قائل به این چیزها نیستند و مسیرشان را که در طول تاریخ نگاه می‌کنید، هیچ حرکت و جنبشی از آنها رخ نداده است و عمدتاً هم در حال انزوا بودند.

شیعه در هر مقطعی احساس کرده که می‌تواند حرکت کند، جنبشی و حرکتی داشته و در طول تاریخ هم خیلی شهید داده است، بعضی علمای مشهور هستند که شهیدند، مثل شهید اول ، شهید ثانی كه علت کشته شدنشان همین برپایی پرچم اسلام و تشیع است که دشمن احساس خطر کرده و آنها را به شهادت رسانده است.

مرحوم شیخ فضل الله از جمله کسانی است که مبارزاتی را  به خاطر برپایی حکومت حداقل در قرون اخیر انجام داده است و مبارزانی مثل شیخ محمد خیابانی، سردار جنگلی، شیخ حسن جوری، انقلاب خود مرحوم حضرت امام و قیامهای دست و پا شکسته در گوشه و کنار که در بین شیعه انجام شده است.

در بحث تشكيل حكومت عقل و تفکر که پیامبر درونی و نعمت الهی محسوب می‌شود، ملاک است

برای ما بحث عقل و تفکر که پیامبر درونی و نعمت الهی محسوب میشود، ملاک است. شما هیچ کجا نمی‌بینید که عقل تشکیل حکومت را محکوم کند؛ اصلاً غیر از این باشد، باید در عقل فرد شک کرد. انسان نمی‌تواند بدون اجتماع زندگی کند، کوچکترین اجتماع خانواده است.
آيا انسان می‌تواند بدون خانواده  زندگی کند؟ اصلاً می‌تواند وجود داشته باشد؟ این را کمی بزرگتر کنید. فامیل، دوست، آشنا و...، باز هم کمی بزرگتر کنید روستا، شهر، کشور و ... .

آیا عقل قبول میکند ازاجتماع دور شویم و بدون حکومت زندگی کنیم

آیا عقل قبول میکند ازاجتماع دور شویم و بدون حکومت زندگی کنیم؟ نمی توانید بدون حکومت زندگی کنید؛ مثل نفس کشیدن است، هوا برای وجود انسان لازم است. اجتماع، قانون، حکومت جزو لوازم زندگی انسان است. اگر حذف کنید انسان نمیتواند زندگی کند. ولو قانون بد، ولی قانون باشد. هیچ عقل بشری نمی‌تواند قبول کند که در اجتماع، هیچ حکومتی نباشد.

میگوییم حکومت باشد، سوال این است که آیا عقل حکومت ظالم را قبول می کند یا حکومت آدم صالح را؟ اگر اینجا حکومت از لوازم زندگی ماست، حکومت صالح ارجح بر حکومت ظالم است. درصورتی که این شرایط باشد، عقل سراغ حکومت صالح می رود.

با این تفکر چطور شد که حکومت پهلوی قابل قبول است ولی حکومت فقیه که تمام شرایط را دارد، و آدم باتقوایی است، عالم به دین است و میخواهد اجرای احکام کند، قابل قبول نیست؟ در حالیکه ادعا میکنم مومن هم هستم.
 
 بحث تحلیل را کنار بگذاریم، سند را هم به خاطر اینکه انگیزه تحریف در آنها توسط حکومت جور بسیار زیاد است، کنار بگذاریم. عقل به عنوان  پیامبر درونی، به هیچ وجه زیر بار چنین کلامی که همخوانی با زندگی من ندارد، نمیرود. لذا این به تحلیل غلط آنها، به دو بحث برمیگردد؛ یکی بحث ولایت و دیگری بحث روایتهایی که متأسفانه به خاطر عدم اطلاع از مبانی دینی است.

«خبرگزاری دانشجو»- برخی معتقدند که الان بعد از گذشت چند سال، انجمن حجتیه به عنوان ابزاری در دست استعمار یا استکبار برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است. نظر شما دراین باره چیست؟
 
حاتمی: این حرف را چندان نمیتوانم قبول کنم، در اینکه از اینها سوء استفاده میشود حرفی نیست.

«خبرگزاری دانشجو»- بي شك همیشه از انحرافات سوء استفاده می‌شود.

حاتمی: بله. در اینکه اینها ابزار بشوند به این معنا که خودشان را دراختیار دشمن قرار دادند، این را چندان نمیتوان قبول کرد. مگر اینکه سند داشته باشیم که حداقل من نمیتوانم این مسئله را اثبات کنم.

اما در این نگاه که دشمن از این تفکر و این جریان سوء استفاده می‌کند، شکی نداریم. این تفکر، تفکری است که همخوانی با منافع استعمار دارد. استعمار می‌خواهد هیچ جا حکومت تشکیل نشود و چیزی به نام حاکم صالح وجود نداشته باشد، چون در تضاد با حاکمیت خودش است.

در برداشتهای انحرافی اینها، دشمن وقتی میبیند وسیله‌ای پیدا شده که حرف او را در لباس دیگری میزند، از خدا میخواهد که حمایت کند. حالا چه به صورت مستقیم و چه به صورت غیرمستقیم. ولی در اینکه از اینها سوء استفاده میشود شکی نیست.

«خبرگزاری دانشجو»- در پايان اگر نکته خاصی مد نظرتان هست بفرمایید.

حاتمی: انجمن حجتیه توسط مرحوم آقای حلبی به صورت رسمی تعطیل شد، ما تقریباً در این دهه که میتوانیم اسم آن را دهه مهدویت بگذاریم، تقریباً از سال 80 فعالیت‌های مهدوی، نه تنها در جامعه ما بلکه در کل دنیا پررنگ شد و موضوع منجی و موعود به خود رنگ گرفته و هرچه پیش می‌رویم پررنگتر می‌شود؛ فعالیتهای اینها هم شروع شده است، اما فعالیتها زیرزمینی و غیرقانونی است.

خطر حجتيه از آنجا كه در دل مؤمنین تردید و انشقاق ایجاد میکنند، بیشتر از استعمار است

اینها به صورت غیرقانونی و به صورت زیرزمینی فعالیت دارند. این تفکر زمینه را برای تبلیغ خودش مناسب دیده است. بنده و کسانی که در این عرصه کار می‌کنند، خطر را احساس می‌کنند. علاوه بر اینکه از طرف دشمن در تفکرات مهدوی انحرافات، جایگزینی‌ها، تخریب ها و تهدید‌ها می‌شویم. این گروه نيز در مهدویت انحراف ايجاد مي‌كند اما خطر این گروه از باب اینکه اینها در دل مؤمنین تردید و انشقاق ایجاد میکنند، بیشتر از استعمار است.
 
امثال ما و جامعه مومنین باید حواسشان باشد، این گفتارها به ظاهر خیلی زیبا و فریبنده است، اما در تحلیل می بینیم به قدری این تحلیل و مبانی سست است که به هیچ وجه با ساده ترین مسائل  تحلیلی و تعقلی ما در جامعه همخوانی ندارد. لذا مواظب باشیم گول ظاهر مسائل و افراد را نخوریم.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار