طرحريزي استراتژيك كلبه كرامت- شورش عليه طمع(12)-2
کد خبر:۱۹۶۵۶۸
طرحريزي استراتژيك كلبه كرامت- شورش عليه طمع(12)-1
دیکتاتوری پول در بازار سرمایه چطور بوجود میآید؟/ مشكل اقتصاد امروز تبديل پول به سرمايه است/ مفهوم دکترین استراتژی بزرگ چیست؟
رئيس مركز بررسيهاي دكترينال با بیان اینکه پول پاسخگوی هیچ نیازی نیست گفت: پول نباید جزء ستون بازار باشد.
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، حسن عباسي در جلسه 326 از سلسله جلسات «طرحريزي استراتژيك كلبه كرامت» با موضوع «شورش علیه طمع (12)» به بحث در مورد بازارهاي سرمايه پرداخت.
زمانی که به مباحث دکترین فریدمن پرداختيم و چارچوب دیدگاههای میلتون فریدمن را مورد ارزیابی قرار دادیم بخشی از دیدگاه او را مطالعه کردیم و طبق آن گفتیم که فریدمن یکی از صاحب نظران اصلی اقتصاد جدید در جهان در حوزه ظرفیتهای پولی است.
استفاده ايران از گزارههاي سياست پولي فريدمن
امروزه بخش قابل توجهی از اقتصاد بشر را مبتنی بر سياست پولي فريدمن در جهان مدیریت میکنند و ما هم طبیعتا از همین گزارهها در ایران استفاده میکنیم و از این سازوکار محدود بی بهره نیستیم.
قبل از این که وارد مبحث نظارت بر پول میلتون فریدمن شویم بايد تکلیف را با پول روشن کنیم؛ در مباحثی که اخیرا مطرح کردیم در حوزه اصلاح نظام اقتصادی کشور و نظریههای مورد نظر و تطبیق آنها بین دیدگاه خودمان و دیدگاه غرب (که اکنون دیدگاه شاخص جهانی که در ایران پیاده میشود، نگاه نئو کینزیها و فریدمنیها است)، در این بحث باید نخست نسبت را روشن ميکنم تا منظورمان از پول و سازوکارهای مربوط به آن در بازار و سرمایه مشخص شود و بعد از آن سراغ مباحث اصلی میرویم.
شناخت سازوكار اقتصاد با شناخت انسان محقق ميشود
نکته اول این است که مفهوم پول در بازار تعریف میشود، بازار در فارسی و صور در عربی یا market در ادبیات غرب که البته واژه بازار در ادبیات غربی هم به معنای همان بازار استفاده میشود.
برای شناخت سازوکار اقتصاد باید بازار را شناخت، امروزه مفهومی داریم به اسم اقتصاد بازار آزاد free market، برای شناخت بازار باید معین کرد که چه کسی در بازار از این سازوکار استفاده میکند؟ انسان در اين بازار از سازوکار خرید و فروش و داد و ستد استفاده ميكند.
حال این سوال مطرح میشود که انسان چرا به بازار نیاز دارد؟ چون انسان نیاز دارد، خب باید پرسید چه نیازهایی دارد؟ وقتي فهرست نیازهای انسان را بچينید برای هر نیاز انسان یک بازار تعریف میشود و این اساس بحث امروز ماست.
پس نخست انسان مورد مطالعه است که این انسان نیازهایی دارد، برای هر نیاز انسان بازاری مطرح است و آن بازار سازوکاری را رقم میزند که به آن سازوکار نظام پولی و یا دقیقتر و درستتر، نظام سرمایه میگوییم.
مشكل اقتصاد امروز اين است كه پول تبديل به سرمايه شده است
امروزه یک خلطی صورت گرفته که خود پول سرمایه شده است. دعوا از همین جاست، بنده انتظار ندارم از همین فردا همه چیز اصلاح شود، بالاخره وقتی که قرار است بتها شکسته شود مقاومت صورت میگیرد، مطابق آنچه که در تئوری سیستمها میگویند که سیستمهای موجود همیشه در مقابل تغییر و تحول مقاومت میکنند.
انسان نیازهایی دارد و برای هر نیاز او بازاری وجود دارد، به نسبت هر نیاز او یک بازار که هر کدام از این گزارههای بازار سرمایه میشود و یک دامنه از نیازهای انسان را مشخص کنیم.
پلت بازار سرمایه واقعی
بازارهای متناسب با نیازهای انسان:
اولين نياز انسان نياز به مسكن است
اولین و شاخصترین نیاز انسان نیاز به مسکن است، بازاری به نام بازار ملک وجود دارد که شامل زمین، مسايل عمرانی و غیره میشود، حالا اگر شما زمین یا مسکنی داشتید، سرمایه دارید.
بازار دوم، بازار غذاست، يعتي دومین نیازی که انسان بعد از مشخص شدن مسکن و سر پناه دارد. بازار غذا شامل بازار کشاورزی، گوشت، غلات، شیلات و غیره است که حاصل تمام زحمتی ميشود که بشر در کشت و زرع، دامپروری، دامداری و شیلات میکشد تا غذای خود و دیگران را تامین کند، در اینجا هم شما یک سرمایه دارید که نیاز دیگر انسان را پاسخ میدهد.
بازار سوم، بازار سلامت است که در این بازار نیاز به بهداشت، دارو، درمان، پرستاری و غیره پاسخ داده میشود. این بازار نیز حائز اهمیت است، چون اگر شما در حوزه سلامت امکاناتی مثل توان پزشکی و پرستاری داشته باشيد، سرمایه دارید.
كسي كه امكان آموزش و پرورش را در اختيار داشته باشد سرمايهدار است
بازار چهارم، بازار سلامت است که شما آموزش میبینید و پرورش پیدا میکنید، هرکس امکان آموزش و پرورش داشته باشد سرمایهدار است، سرمایهای که دیگران از آن استفاده میکنند.
بازار پنجم، بازار معرفت است که در آن علم و حکمت ارائه میشود، این بازار هم خریدار دارد و یک سری عالم و حکیم هستند که معرفت میفروشند و سرمایه در اینجا علم و حکمتی است که میفروشید.
بازار ششم، بازار اطلاعات است. در این بازار که یکی از جدیدترین بازارهای جهان است، اطلاعات میفروشید.
بازار هفتم، بازار بهجت است که شامل سرگرمی، تفریح، شادی و گردش میشود که در این بازار هم بعضیها کالاهای آن را میفروشند.
بازار هشتم، بازار صنعت است که شامل صنعت خودرو و تکنولوژی ميشود و صنعتی را که نیاز بشر است پوشش میدهد.
افزايش ضريب ناامني موجب نياز به بازار امنيت ميگردد
یک جامعه سالم و برخوردار و تربیت شده، معرفتدار و سرگرم، اهل فرهنگ و هنر، صاحب صنعت که هرچه جلوتر میرود ضریب ناامنی آن بیشتر میشود؛ حالا به امنیت نیاز دارد که بازار نهم یعنی بازار امنیت مطرح میشود.
این بازار هم آدمهای خاص خود را دارد و نیاز مردم به امنیت مانند خرید دزدگیر برای اتومبیل و مواردی از این دست خريد و فروش ميشود، پس بازار امنیت هم یک سرمایه است که میتواند برای خود و دیگران امنیت ایجاد کند.
بازار دهم، بازار خدمات است. این بازار یکی از بازارهای بسیار مطرح و فربه امروز است که خدمات در آن برای نیازهای انسان ارائه میشود.
بازار يازدهم، بازار حمل و نقل است و این همه کشتی، اتومبیل، قطار، هواپیما و هلیکوپتر که کار آنان حمل و نقل است اين بازار بسیار مهم را ایجاد کردهاند.
سرمايه ديپلماتها در بازار ديپلماسي چيست؟
بازار دوازدهم دیپلماسی میفروشد، در بازار دیپلماسی کسی که توان تعامل رسمی و عمومی دارد، دیپلمات است و میتواند آن را بفروشد. او سرمایهدار محسوب میشود که سرمایه او توان روابط عمومی در سطح بین الملل است.
بازار سیزدهم، بازار انرژی است. در این بازار نفت، گاز، انرژی اتمی، انرژی نو و موارد دیگر را آماده میکنید تا به فروش برسانيد. کشوری مثل ایتالیا انرژی فسیلی نفت را ندارد و در نتيجه سرمايه ندارد، اما کشوری مثل ایران که نفت و گاز دارد، سرمایه دارد و میتواند آن را به کشور دیگری مثل ایتالیا بفروشد.
يا مثلا انگلیس كشوري است که هوای آن بیشتر ابری است و آفتاب زیادی ندارد ولي ایران کشوری آفتابگیر است و سرمایه انرژی خورشیدی را دارد و میتواند با آن سلولهای خورشیدی ایجاد کند و انرژی خورشیدی بگیرد.
بازار تصميمگيري بازار چارهجويي و مشاوره است
بازار چهاردهم، بازار تصمیم است. این همه موسسات مشاوره در حوزه صنعت، تکنولوژی و علوم انسانی و مباحث استراتژی و غیره داریم که با عنوان بازار تصمیم که بازار چارهجویی و مشاوره است تعریف میشود. این بازار هم یک نوع سرمایه است که به شما کمک میکند تا تصمیم بگیرید و برای شما تصمیمسازی میکند و بخشی از نیاز انسان را پاسخ میدهد.
بازار پانزدهم، بازار سياست است. یکي از نیازهاي انسان و جامعه انسانی علم سیاست است. در بازار سیاست فرد با نامزد شدن و انتخابات در واقع خود را میفروشد تا به او رای دهند، این بازار هم سازوکار خود را دارد.
بازار شانزدهم بازار مهم كار است. یعنی کسی که كاري بلد است مانند بنايي، رانندگي و غيره سرمایه دارد.
نيازهاي انسان بعنوان سرمايه در بازار عرضه ميشود
از این دست موارد مثبت و منفی را که کنار هم بچینید بازارهای سرمایه را تشکیل میدهند. حالا خوب به این روند دقت کنید؛ اول نیاز موجودی به نام انسان را تعریف میکنیم که این انسان وقتی جامعه را تشکیل میدهد میخواهد این نیازها را پوشش دهد و برای پاسخ به این نیازها داخل بازار میرود.
در آن جا این نیازها را به عنوان سرمایه ارائه میکند و هرکس در این بازارها آنچه را که به عنوان سرمایه دارد عرضه میکند مثل زمین در بازار ملک، گوشت و غلات در بازار غذا و غیره.
بازار سكس در رديف بودجه سالانه كشورهاي غربي قرار دارد
نکات منفی نيز وجود دارد، یک بازار که غربیها روی درآمد آن زیاد حساب میکنند بازار سکس sex market است که این بازار در ردیف بودجه سالانه آنها جای دارد.
بنابراین، یک بازار سرمایه واقعی داریم که نیازها را رقم میزند. به این لیست میتوانید نیازهای مشروع و غیر مشروع انسان را اضافه كنيد و به نسبت آن بازار تعریف کنید، اما آیا به نظر شما پول نیاز است یا بازار نیاز است؟ امروزه مشکل ما در اقتصاد و جهان این است که میگویند سرمایه یعنی پول و بازار سرمایه شامل بازار پول، ارز، طلا و فلزات گرانبها ميشود. انحراف را میبینید؟ از این واضحتر میشود گفت؟
پول نبايد بازار سرمايه باشد چون پاسخگوي هيچ نيازي نيست
پول نباید بازار سرمایه باشد، بانک، بورس و بیمه نباید خودشان بازار باشند، چون نیازی را پاسخ نمیدهند. نیاز اصلی در ملک، سلامت، تربیت، معرفت، اطلاعات، بهجت، فرهنگ، هنر، صنعت، حمل و نقل، خدمات، دیپلماسی، تصمیم، سیاست و کار است.
نیازها بازار سرمایه ایجاد میکنند و هرکس میتواند به یکی از این نیازها پاسخ دهد و یک بازار در این چارچوب ایجاد میکند و سرمایه خود را درآن بازار میآورد.
هرم نيازهاي مازلو پروژه سفارشي دانشگاه استنفورد بود
تا اینجا ما یک بازار سرمایه و کار صادق و واقعی تعریف کردیم که بر مبنای آن بشر نیاز دارد. این نیازها را خود غربیها توسط شخصی به نام آبراهام مازلو تعریف کردند، البته هرم نيازهاي مازلو ربطی به كارهاي ایشان در زمینه روانشناسی ندارد. آنطور که آدام کورتیس میگوید دانشگاه استنفورد از طرف جامعه اقتصادی آمریکا آبراهام مازلو را دعوت كردند و از او خواستند که هرم نیازها را ترسیم کند. هرم نیازها را نه برای شناخت انسان در روانشناسی بلکه برای بازار ترسیم کردند و این یک پروژه اقتصادی در دانشگاه استنفورد بود.
ضرورت تعريف هرم نيازهاي انسان ديني
پس هرم نیازها در غرب تعریف شد و ما هم باید هرم نیازهای انسان دینی را تعریف کنیم. ما بايد یک مازلویی در اقتصاد دینی «بیع» داشته باشیم که هرم نیازها را تعریف کند.
نیازهای بشری كه مشخص کردیم در بازار رقم ميخورد و در بازار سرمایه معنی پیدا میکند، شما سرمایه را در بازار ارائه میکنید و با آن به دادوستد میپردازید.
پلت چرخه بازار
گام بعدی یعنی محل مناقشه «پول و اعتبار» مطرح میشود که لایه چهارم در این چرخه و محل دعوای ماست.
پلت بازار سرمایه کاذب
پول بايد محرك بازار سرمايه باشد نه ستون آن
بازار سرمایه کاذب به ما میگوید بازار طلا و فلزات گرانبها، پول و ارز «صنعت بیمه، صنعت بانک، و صنعت بورس» مبنای کار است. حرف ما این است که پول باید محرک بازار سرمایه در هر کدام از این بازارها و معیار باشد نه اين كه یک ستون در کنار ستونهای دیگر باشد که اگر به عنوان یک ستون در کنار یکی از بازارها قرار بگيرد رقیب آن میشود و دیکتاتوری پول به وجود میآید.
پلت پول در بازار
هر کدام از این بازارها در جای خودشان هستند و یک سرمایه محسوب ميشوند که یک محرک و مهمتر از آن يك معيار ميخواهند، مانند متر که معیار اندازهگیری قد است. در بازار سرمایه هم یک معیار میخواهیم که آن معیار، پول است و پول نه در موازات بلکه در عرض همه اینها قرار دارد.
با این تعریف اگر شخصی یک میلیارد پول در بازار سرمایه مادی خود داشته باشد و آن را تا سال بعد راکد بگذارد پول او پانصد میلیون تومان میشود یعنی ارزش آن نصف میشود. میدانید چرا این حرف در جامعه ما غیر منطقی است؟ به این دلیل که پول هم مانند خانه، غذا، سلامت، تربیت و غیره ذلک شده است، چون وقتی که این موارد کوتاه، بلند يا کم و زیاد میشود متر کم و زیاد نمیشود.
چطور در اقتصاد نمیشود یک معیار ثابت تعریف کرد؟ شما بازارهای گوناگون دارید که نوسان دارند، مثلا یک بار زمین گران میشود و یک بار غذا، یک بار ديگر سلامت یا معرفت و بار دیگر ارزان میشوند. این گران و ارزان شدن بازارها بايد یک معیار باشد اما وقتی خود پول نوسان دارد، ارزش آن امسال هزار تومان و سال بعد پانصد تومان میشود. حالا چرا خود پول شناور است؟
نقشهايي كه پول در بازار سرمايه دارد
پول در بازار سرمایه دو نقش دارد:
1- محرک است، به معنای اینکه هر جا که نقصان داشتیم این انرژی به سمت آنجا میرود و هزینه میشود.
2- معیار است، مثل سانتيمتر و کیلوگرم که لایتغیر است و این بازارهای ریز و درشت با آن سنجیده میشود.
پلت دکترین ملی
ستونهايي كه امنيت ملي بر آنها استوار است
در جلسهای که امنیت استراتژی بزرگ را درس میدادیم گفتیم که نام این سقف، امنیت ملی است و بر روی چهار ستون قدرت اقتصادی، قدرت فرهنگی، قدرت نظامی و قدرت سیاسی استوار ميباشد.
هر کدام از این چهار ستون 25% فشار را تحمل میکنند و سقف امنیت بالانس میشود. این توازنی که به وجود میآید دکترین امنیت ملی است بر روی دکترین اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی قرار دارد.
مفهوم دكترين استراتژي بزرگ چيست؟
معنای دکترین استراتژی بزرگ این است که اگر هر کدام از این چهار ستون تضعیف شوند و سقف کج شود از آن سه ستون کمک میگیرد. مثلا وقتی صدام حمله کرد قدرت نظامی ما تضعیف شد و عناصری از ستون اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جدا شدند و به ستون نظامی رفتند و کمک کردند، مثلا صنعت به جای اینکه صنعت روتین را اجرا کند بخشی از صنايع را نظامی کرد، يعني از سه ستون دیگر زدیم و به این سمت که سقف ملی در حال کج شدن بود کمک کردیم و ستون نظامی بالا آمد.
بعد از جنگ ستون قدرت اقتصادی تضعیف شده بود و سیاسیون، فرهنگیان و نظامیان گفتند بايد کار اقتصادی انجام شود، یعنی هر سه استراتژی را آماده و به ستون قدرت اقتصادی کمک کنند. به این طراحی سیال، گِرَند استراتژی يا استراتژی بزرگ میگویند.
استراتژی بزرگ بر روی منابع اربعه قدرت میچرخد و از آن سه تا میگیرد و چهارمی را تقویت میکند یا روی امنیت سرزمینی، دریایی و هوایی میچرخد. تا دیروز ما قدرت زمینی بودیم و بعد از آن که توان کشتیسازی ما بالا رفت قدرت دريايي نيز پيدا كرديم.
ايران اكنون يك كشور دريايي شده است
شخص مقام معظم رهبری به عنوان فرماندهی کل قوا دو سال پیش که به بندر عباس رفتند بیان کردند که اكنون ما یک کشور دریایی هستیم، یعنی استراتژی بزرگ جمهوری اسلامی از استراتژی سرزمینی به استراتژی دریایی اقیانوسی شیفت کرد. بنابراین، استراتژی ملی و چهار ستون آن ثابت است، اما استراتژي بزرگ، متغیر و شناور است.
حالا در پول، ستونهای بازارهای مختلف سرمایه مثل این چهار ستون را بگیرید و بنایی به عنوان بنای اقتصاد جامعه درست کنید. سقفي که بر روی اين بنا قرار میگیرد امنیت اقتصادی است كه در حال کج شدن است و به یک نیروی محرک احتیاج دارد. استراتژی بزرگ شما در اینجا این است که از هر یک از بازارها برای بازار امنیت که در حال مخدوش شدن است کمک بگیرید و به آن در بالا رفتن کمک کنید.
نقش استراتژي بزرگ بر عهده پول است
چه کسی باید این استراتژی بزرگ را بازی کند و نقش آن براي کیست؟ پول.
پول باید انرژی و پتانسیل جامعه را از بازار سلامت به بازار صنعت و از آنجا به بازار ملک، سپس بازار تربیت پيش ببرد. این مساله نه خیلی پیچیده است و نه عجیب و غریب و من نمیدانم چرا فکر میکنند فریدمن خیلی میفهمیده و یا استیگلیتز خیلی هوشمند است و به آنها جایزه نوبل دادند؟
حرف ما این است كه چرا امروزه مدیران اقتصادی جامعه جهانی عموما و مدیران اقتصادی جمهوری اسلامی خصوصا از مهار تورم عاجزند؟ عاجزند از اینکه دلار قيمت 2000 تومانی و سکه 200 هزار تومانی به قيمت یک میلیون تومان میرسد؟ به دلیل اینکه یک مولفه را نمیشناسند و آن این است که پول نباید در بازار سرمایه رقیب بقیه باشد.
اگر کنار ستونهای بازار، یک ستون هم به عنوان ستون پول بگذاریم چه اتفاقی میافتد؟ در این صورت پول برای خودش رانت دارد، همان طور که سلامت و تربیت دارد.
در بازار سلامت فرد اول باید سلامت خود را رقم بزند بعد سلامت دیگران را ولی وقتی پول محرک بازار پول شد، در بازار سرمایه، اصل پول و پول محرک هر دو بازار پول هستند که با این روند انرژی درون خودش جا به جا میشود و به بقیه کمک نمی کند.
اقتصاد ايران و جهان دچار خود ارضايي شده است
مثلا شما ده میلیون تومان دارید و با آن دلار و ارز به قیمت 1350 تومان میخرید، یک هفته بعد دلار گران میشود و به 1400 تومان میرسد، يعني شما در عرض یک هفته روی هر یک دلار پنجاه تومان سود ميکنید و آن را میفروشید. این همان اتفاقی است که در بازار پول میافتد یعنی پولی که داشتید را پول خریدید و پول فروختید و در یک کلام خرید و فروش پول صورت ميگيرد.
الان اقتصاد جهان عموما و اقتصاد جمهوری اسلامی خصوصا دچار خود ارضایی شده و ریشه آن هم در این است که پول با خودش بازی میکند. چرا پول باید خرید و فروش شود؟
خريد و فروش پول سبب ميشود جامعه توليدكننده و مولد نباشد
اشکال اول این است که ربا و جنگ با خداست و اشکال دوم اینکه وقتی پول خرید و فروش شد و فقط خودش ارزش داشت چه بلایی سر شما و جامعه میآورد؟ هيچ کالایی تولید نمیشود و تمام آن یک هفتهای که فرد ده میلیون تومان خود را دلار خریده تا هفته بعد از آب، برق، گاز، مسکن، حمل و نقل، بهداشت و درمان و امنیت استفاده میکند و فقط پول روی پول میآورد و قمار میکند، بدون آن که تولیدکننده و مولد باشد.
ممکن است شما بگویید این ده میلیون تومان و دلارها در بانك جمع میشود و کارخانهها با آن کار میکنند. خب، چرا لقمه را دور سر خودتان ميچرخانيد. پول را از بازار سرمایه حذف کنید تا رقیب بقیه نباشد؛ چون وقتی رقیب بود اول داخل خودش میچرخد. پول وقتی وارد بانک شد بانک اولین وام را به کارخانه میدهد. دومین کاری که میکند زيبا كردن ساختمانهای خود است و مدام به خودش میرسد و پولی که از دست شما میگیرد سود آن را بیرون نمیدهد اول خودش خرج میکند و اگر ته آن چیزی ماند به بقیه جامعه هم میرسد.
ادامه دارد...
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.