رئیس مرکز بررسیهای دکترینال گفت: تحول در علوم انساني نيازمند استفاده از علوم انساني قرآن بنيان است؛ اينجا دو ...
به گزارش خبرنگار علمی «خبرگزاری دانشجو»، حسن عباسی در نشستی که شب گذشته در بخش تحول علوم انسانی بیستمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم برگزار شد، به مبحث «علوم انسانی اقتدارآفرین» پرداخت که متن کامل این نشست در ذیل آمده است:
خدا را سپاسگزارم كه توفيقي به ما عطا كرد كه به مسئله علوم انساني بپردازيم، در حيات امروز بشر كه در ظلمات فراگير قرار گرفته است و هفت ميليارد نفر در كره زمين به دنبال علم ناب هستند، بايد خدا را شاكر باشيم كه اين توفيق را به مردم ما عطا كرد كه بيستمين نمايشگاه قرآن را برگزار كنند.
پيام تاريخي رهبرانقلاب به اولين دوره مسابقات بينالمللي تلاوت قرآن كريم
وقتي در سال 1360 براي اولين بار مسابقات بينالمللي تلاوت قرآن كريم برگزار ميشد، مقام معظم رهبري به عنوان رئيس جمهور وقت نامهاي نوشتند و جملهاي تاريخي فرمودند كه: «كتاب انقلاب ما قرآن است و تلاش ما بايد اين باشد كه جامعه ما به قرآن مجسم تبديل شود.»
اما پس از 31 سال ما هنوز در ابتداي قرآني كردن زندگي خود و جامعه هستيم، به هر حال افقي كه رهبران ما مشخص كردهاند، تبديل جامعه ايراني به يك قرآن مجسم است.
امشب به تبع چنين مسئلهاي و از چند زاويه ديگر، علوم اقتدارآفرين را موضوع بحث خود قرار دادهايم.
ابتدا از اين جهت كه شعار بیستمین نمايشگاه قرآن، مسئله بيداري اسلامي است، بيداري اتفاق نميافتد تا وقتي كه علوم اقتدارآفرين توليد كنيم.
سلطه فرهنگي علوم متعدد بر فضاي جهان اسلام و حتي دانشگاههاي ما
ما در علوم عموماً و در علوم انساني، خصوصاً مقتدر نيستيم؛ امروزه هژموني يا سلطه فرهنگي علوم متعدد بر فضاي جهان اسلام و حتي دانشگاههاي ما ديده ميشود.
اين اقتداري كه در حوزه علوم فني ديده ميشود، از سویی باعث نشان دادن برتري ما به جهان شده است و از سویی دیگر نوعي هماوردي ما را با غرب نشان ميدهد، اما نکته ای که باید به آن توجه کنیم این است که متاسفانه در علوم انساني مصرف كننده هستيم.
مشكلات اقتصادي ما با ادبيات بومي علوم انساني حل مي شود
در حوزه علوم، جايي كه ما رنج ميبريم علوم انساني است؛ امروزه مشكلات اقتصادي ما با فناوري و تكنولوژي حل نميشود، بلكه با ادبيات بومي علوم انساني ميتوان آنها را حل كرد.
باور اينكه صد درصد علوم اقتصادي تدريس شده در دانشگاههاي ما براساس ربا و آموزههاي ليبراليسم است، ايجاد نشده؛ همان طور كه مقام معظم رهبري در ديدار با كارگزاران جمهوري اسلامي فرمودند: علت فروپاشي اقتصاد لیبرالی غرب، ربوي بودن آن است.
اين اقتصاد اساس جامعه ما را به صدا درآورده است؛ ما در همه حوزهها قدرت پاسخگويي به غرب را داشتيم، ولي هنوز اين باور در نهادهاي حوزوي و دانشگاهي ما شكل نگرفته است كه اقتصادي ما داريم و چهار نهاد اصلي آن یعنی بورس، بانك، بيمه و اوراق قرضه كه همواره تبليغ ميشوند، هستند، همان نهادهايي مي باشند كه اساس فروپاشي تمدن غرب را رقم زدهاند؛ زيرا تمدن غرب به تعبیر قرآن کریم به جنگ خدا رفته است و به مثابه قطعه يخي مي باشد كه در مقابل آفتاب است.
در حال حاضر ما به نوعي دچار تعارض فرهنگي هستيم؛ از سویي در گرمترين ماه سال مردم تشنگي ميكشند براي روزه و در شب دعوت ميشوند به ساز و كارهاي ربوي که قرآن صریحاً آن را جنگ با خدا می داند.
اقتدارآفريني و اقتدارزدايي مولفه فرهنگي امروز جمهوري اسلامي است
اقتدارآفريني و اقتدارزدايي مولفه امروز فرهنگي جمهوري اسلامي است؛ يعني جمهوري اسلامي از يك سو فرهنگ اقتدارآفرين توليد ميكند و نتيجهاش ميشود بيداري اسلامي و حزب الله لبنان كه در عرصه جهاني ميدرخشد و صهيونيسم را به چالش مي كشد، اما از سوي ديگر علوم اقتدارآفرين انساني بازتوليد نشده است و ما هنوز در ابتداي راه تبديل جامعه به قرآن مجسم هستيم.
علمي كه دانشكدههاي اقتصاد ميآموزند، ضد قرآني است
مادامي كه دانشكدههاي اقتصاد اين قدرت را ندارند كه خود را نقد كنند و چهار نهاد بانک، بيمه، بورس و اوراق قرضه را به چالش بكشند، اين دانشكدهها علمي كه ميآموزند علم ضد قرآني است.
اگر ما ديدگاههاي آدام اسميت، آدام فرگوسن، ريكاردو و ديگران را مبناي اقتصاد جهاني قرار بدهیم - از آنجایی که اين ديدگاهها بر اساس مقوله ربا تدوین شده اند - نظام اقتصادی ما ليبرالي خواهد بود و ما نمی توانیم مکتب اقتصادي كاپيتاليستي و ليبرالي پيدا كنيم كه تقويت كننده ربا نباشد.
امروز در تشخيص مصلحت نظام مبناي طرح تحول اقتصادي مکتب نئوكينزي است كه اساساً ليبراليستي بوده و مبناي كار دولت نیز نگاه ميلتون فريدمن است كه ربا را بيشتر رواج ميدهد، در حالی که این نظام های اقتصادی در حال فروپاشی بوده و همان طور که رهبر معظم انقلاب اشاره کردند، علت عدم اقتدار غرب ربا محور بودن نظام های اقتصادی غرب است.
مسئولاني كه فكر ميكنند ما براي رفع مشكلات اقتصادي بايد به تحريمها پايان بدهيم و رابطه خود را با غرب گسترش دهيم، از اين موضوع غافلند كه اقتصاد غرب ربوي است؛ اگر ایلات متحده مي توانست مشكلات اقتصادي را حل كند، مشكلات خود را در زمينه هاي اقتصادي حل مي كرد.
از مسئولان خواهش ميكنم كه به قرآن گوش جان بسپارند و اقتصاد ليبرالي كه جمهوري اسلامي را در خود گرفته است در دانشگاهها تدريس نكنند و مبناي اقتصاد كشور قرار ندهند؛ زیرا آنچه که در چهار سال گذشته می بینیم، افزایش ضريب نفوذ بانك و بورس برابر با 30 سال اول عمر انقلاب می باشد و اگر این روند ادامه پیدا کند، چون مبناي اقتصاد ما هم ربامحور و ضدقرآن است، قطعاً جمهوري اسلامي از اين زمينه ضربات جدي خواهد خورد.
پاشنه آشيل جمهوري اسلامي پذيرش مكتب اقتصادي پول مبناست
من بارها گفتهام كه پاشنه آشيل جمهوري اسلامي پذيرش مكتب اقتصادي پول مبناست؛ جمهوري اسلامي از يك زاويه ضربه ميخورد و آن جايي است كه ما بپذيريم يك مكتب اقتصادي در جهان وجود دارد و آن اقتصاد پول مبناست؛ همين مكتب در غرب عامل فروپاشي شده است.
لذا اگر شعار نمايشگاه قرآن، بيداري اسلامي است، باید ببینیم چه چيزي جوامع را بيدار ميكند؟ آيا ميتوان با فكر و انديشهاي كه زندگي ما را طوري رقم ميزند كه ماحصل آن جنگ با خدا شده است، به بیداری فکری برسیم؟
اگر امروز مكتب فريدمني و نئوكينزي در اقتصاد ما مبناست، حيات ما حيات قرآني نيست، بلكه حيات نئوكينزي است، اينجا ما به انديشه غربي تمسك جستهايم و اين به آن معنی است که ما ولايت طاغوت را پذيرفتهايم.
ما باید ببينيم چطور شيطان با انبيا به تنازع پرداخت و ائمه نتوانستند حكومت منسجم تشكيل دهند، همين مسئله براي جمهوري اسلامي در حال شكلگيري است و شیطان بزرگ امروزه در حال تغییر معيشت مردم است و آنان را به اقتصاد ربوي آلوده کرده و فرهنگ اسلامي را متلاشي ميكند.
فريدمن از قول لنین يك جمله ميگويد: هر گاه خواستيد يك كشوري را به زمين بزنيد و نابود كنيد پول آن كشور را به زمين بزنيد؛ لذا وقتي اقتصاد ما بر پايه اقتصاد پول مبنا شكل بگيرد، غربيها ميدانند كه چگونه اين پول را به زمين بزنند تا كشور را به زمين بزنند.
علوم انساني، جمهوري اسلامي را به چالش ميكشد
اگر ما ميگوييم علم اقتدارآفرين يعني علم با هدف و سمت و سو و اگر به اين نپردازيم علم اقتدارزدا به جان و مال مردم سيطره پيدا ميكند؛ متاسفانه ما امروز در جامعه، علم اقتدارآفرين را علوم فني ميدانيم، در حالی كه علوم انساني، جمهوري اسلامي را به چالش ميكشد.
علت ديگر پرداختن به موضوع تحول در علوم اقتدارآفرین، عملكرد رهبري در بحث علوم اقتدارآفرين و تاکید ایشان بر تدوین این علوم است.
روانشناسي موجود كه در دانشگاههاي ما تدريس ميشود اقتدارزداست
با اين دو جهتگيري ما بايد ببينيم جايگاه علوم انساني اقتدارآفرين كجاست و آيا همه علوم انساني، اقتدارآفرين هستند؟ در پاسخ بايد بگوييم، نه! به عنوان مثال روانشناسي موجود كه در دانشگاههاي ما تدريس ميشود اقتدارزداست؛ چون انديشه فرويد را در جامعه ما تسري ميدهد.
همان طور که می دانید در انديشه مسيحي اعتراف يك اصل است و تمام عالمان و فيلسوفان كلام مسيحي، اين اصل را قبول دارند و كساني كه پيرو نظرات فرويد هستند، اساساً سربازان دشمن در اجراي اين نظرات هستند، در حالي كه انسان مسلمان اين اصل را قبول ندارد؛ زيرا نتیجه این کار را ترويج گناه و منکر می داند.
همين اصل اعتراف را فرويد، روانكاوي ناميد و امروزه روانشناسان كشور ما از اين روش براي درمان بيماران خود استفاده می کنند؛ مردم مسلمان ما امروز مسيحي مشاوره ميشوند و فرد مسلمان كه نبايد اعتراف كند و هر آنچه كه هست را با خدا در ميان بگذارد، ميرود پيش يك مشاور و گناه خود را بازگو ميكند؛ حال اين علم اقتدارآفرين است يا اقتدارزدا؟ بنابراین علم موجود، سيطره تفكر و هژموني غربي به تفكرات اخلاقي جامعه اسلامی ما را به دنبال دارد.
مسئله ما از اين پس بازتوليد علم انساني اقتدارآفرين است
مسئله ما زدودن علوم انساني اقتدارزدا نيست؛ زيرا اين كار صورت گرفته است؛ مسئله ما از اين پس بازتوليد علم انساني اقتدارآفرين است؛ زیرا معتقدیم نابسامانيهاي اخلاقي، اقتصادي و اجتماعي كه امروزه در جامعه وجود دارد، نتيجه پذيرش تفكر علوم انساني اقتدارزداست.
اقتدارزدايي علوم انساني كه امروز در دانشكدههاي ما تدريس ميشود، بر هيچ كس پوشيده نيست و دليل اينكه استادان اين علوم به تعارض این علوم با مبانی قرآن اعتراضي نميكنند، این است که اگر تعارض اين علوم با قرآن را بپذیرند يعني خودشان را نفی کرده اند؛ اين در حالي است كه معيار ما حق است نه خوشايند ديگران!
تحول در علوم انساني نيازمند انسانهاي بزرگي است تا تيشه به ريشه علوم اقتدارزدا بزنند؛ چرا كه مبارزه با اين علوم جهاد است، بنابراین علم اقتدارآفرين قرآن بنيان از جايي شروع ميشود كه ببينيم كدام علم دانشگاههاي ما با قرآن مغايرت دارد و قرآن را به عنوان يك مميزه در نظر بگيريم.
چرا انسان تراز بر اساس فرموده رهبر معظم انقلاب تعريف نميشود؟ زيرا مبناي تفكر استادان تدریس کننده علوم بر مبنای اندیشه های ويليام جيمز و ژان پياژه و فرويد است.
به عنوان مثال فرويد معتقدات انسان دو بعد استدلالي و غيراستدلالي يا احساسي دارد كه ببيشتر رفتار او بر اساس بعد غيراستدلالي است و از اين نتيجه ميشود كه انسان غير قابل اصلاح است؛ آيا بايد اين حرف در دانشگاه ما تدريس شود؟ آیا يك اقتصادي كه تار و پود آن رباست بايد در دانشگاههاي ما تدريس بشود؟
خود غربيها معتقدند كه بورس با قمار بوجود آمده است، چطور ميشود بورسي كه اساس آن قمار است بيايد در جمهوري اسلامي و ما قمار ديني داشته باشيم.
طبق تاريخ خود غربی ها، 700 سال پيش يك خانواده يهودي بانك را به وجود آورد كه در آن ربا دادند. چطور ميشود كه ساز و كارهایي كه اساس آن ربا بوده را تطهير كنيم و بانكداري اسلامي را به وجود بیاوریم؟
قدرت به معني تحميل اراده خود به ديگري است و اين تحميل ميتواند از راه نظامي، سياسي و اقتصادي باشد، اما قدرت علمي- فرهنگي در جايي شكل ميگيرد كه ذهنها و قلبهاي طرف مقابل تسخير ميشود.
امروز علم غربي ذهن و قلب مردم ما را تسخير ميكند
قدرت نرم يعني تسخير قلبها و ذهنها؛ امروز علم غربي ذهن و قلب مردم ما را تسخير ميكند، لذا ما در علوم انساني نميتوانيم اقتباس كنيم؛ زيرا اين علوم در همان جوامع دچار مشكل است. تسخير قلبها با ايجاد حب و بغض صورت ميگيرد و با شك و يقين، اذهان تسخير ميشود؛ به اين ترتيب علوم اقتدارآفرين علومي هستند كه اين راههاي اعمال قدرت را ايجاد كنند و ما امروزه در اقتدارآفريني فرهنگي دچار اشكال هستيم.
مردم ما نسبت به درستي علوم انساني غربي يقين پيدا كردهاند و وظيفه ما ايجاد آگاهي در بين مردم است، بنابراين باید این فرهنگ سازی شکل بگیرد که اين علوم ضد قرآن است؛ اگر امثال جهان آرا، دشمن را از خاك خرمشهر بيرون كردند، امروز ما به شهدايي نياز داريم که اين يقين را از ذهن مردم بزدايند كه اين حركت نيازمند اين است كه صدا و سيماي جمهوري اسلامي و استادان دانشگاه اين علوم غربي را رسماً تبليغ نكنند.
اختلاس 3000 ميلياردي نتيجه ساز و كار ناقص اقتصادي است.
يك اشتباه جمهوري اسلامي اين بود كه در كنار نهادهاي اقتصادي، يك نهاد اسلامي و انقلابي به وجود نياورد؛ چرا كه نهادهاي اقتصادي غيراسلامي به انقلاب ضربه ميزند.
اقتصاد ربوي موجود در برابر كلمه قرآني قرضالحسنه ايستاده است.
قرآن اقتصاد بركت مبنا را مطرح ميكند، واژه بیع كه در قرآن مطرح ميشود چيزي فراتر از اقتصاد است و نبايد به خريد و فروش ترجمه شود. چهار واژه کدآمايي، اكونومي، اقتصاد و بيع اينجا مطرح است كه واژه بيع بسيار فراتر از سه واژه ديگر است؛ يعني اگر ما نظام اقتصاد عربي، اكونومي غربي و كدآمايي ايراني را به طور كامل شناختيم، به واژه بيع ميرسيم كه كليد واژههاي آن قرضالحسنه، انفاق، صدقه، خمس، زكات و نذر و از اين قبيل است.
از اين جهت تحول در علوم انساني بايد براي ما روشن كند كه كدام علم براي ما مفيد نيست؛ همچنين علم نافع را مشخص كرده و تدريس كنيم.
علوم اقتدارآفرين از ديدگاه غربي دانش دكترینولوژي است كه اين دانش سه لايه تكنولوژي – تاكتولوژي و استراتژيولوژي دارد؛ منظور از تكنولوژي علوم اقتدارآفرين فني است كه در سطح خرد مطرح ميشود، تاكتولوژي به سطح مديريتي علوم اقتدارآفرين گفته ميشود و استراتژيولوژي سطح پارادايمي علوم اقتدارآفرین است.
امروز از سه سطح دانش دکترینولوژی فقط سطح اول، یعنی تکنولوژی را پذیرفته ایم!
اگر كشور بخواهد از لحاظ صنعتي پيشرفته باشد بايد در سطح تكنولوژي فعاليت كند؛ امروزه در كشور ما فقط سطح اول، يعني تكنولوژي را به عنوان علم اقتدارآفرين پذيرفتهايم؛ در عرصه تاكتولوژي، در قرآن واژه ولايت را داريم؛ يعني انسانها يا مديريت شيطان را ميپذيرند يا ولايت خداوند را خواهند پذيرفت، لذا در مرحله علوم مديريتي ما سياست و مديريت نداريم، بلكه علم ولايت و علم هدايت داريم.
در لايه سوم كه لايه سطح كلان مي باشد، اقتدارآفريني پارادايمي است؛ يعني يك چارچوب تصوري ايجاد ميشود كه همه لایه های علوم در ذيل آن قرار ميگيرد.
امروز غرب اصالت بشر و اومانيسم را به عنوان يك پارادايم مطرح كرده است، بنابراين اگر اين پارادايم پذيرفته شود همه چيز در همين چارچوب قرار ميگيرد؛ به همین دلیل در حال حاضر صد درصد علوم موجود بر پايه اومانيسم است، اما اگر اصالت به خداوند داده شود علوم جديد تدوين شده، متفاوت خواهد بود.
زبان؛ یک نمونه استراتژیولوژی
يك نمونه استراتژيولوژي، موضوع زبان است. انگلاساكسونها براي سيطره پيدا كردن به جامعه بشري از امپرياليسم زباني استفاده ميكنند و اين عامل اقتدار آنها شده است؛ به همین دلیل امروزه محكوم هستيم براي دكتري زبان بخوانيم و محكوم به ياد دادن زبان انگليسي به كودكانيم.
اين در حالي است كه در دانشگاههاي ادبيات و علوم انساني ما فلسفه زبان نداريم و فيلسوف زبان فارسي تربيت نمي شود.
سه زبانه بودن، نبود ترجمه دقيق و ريشهشناسي نكردن کلمات باعث شده تا ما نتوانيم در علوم انساني تحول ايجاد كنيم؛ همين عوامل باعث گردیده حتي ما در اسامي علوم نيز اشتباه كنيم.
دليل اينكه گفتهاند ايران در سال 2050 به ابرقدرت تبديل ميشود، اين است كه جمهوري اسلامي به علوم انساني اقتدارآفرين دست پيدا خواهد كرد و فقط ايران است كه علوم انساني غرب را به چالش ميكشد.
در این راه نباید این فرمایش رهبر انقلاب را فراموش کنیم که تاكيد كردند: اگر توليد علوم انساني اسلامي اتفاق نيفتد جمهوري اسلامي به قتلگاه خواهد رفت.
تحول در علوم انساني نيازمند استفاده از علوم انساني قرآن بنيان است
تحول در علوم انساني نيازمند استفاده از علوم انساني قرآن بنيان است؛ اينجا دو نقش مكمل وجود دارد: يكي بر عهده كساني است كه علوم غربي را بگيرند و آناليز كنند و خطرات آن را معرفي نمایند و دوم بر دوش افرادي است كه ميتوانند علوم ديني را توليد كنند؛ بخش دوم مربوط به نسل بعد است تا از قرآن و روايات و سيره انبيا علم اقتدارآفرين انساني توليد كنند.
لذا تبديل ايران به ابرقدرت جهاني مستلزم ارائه يك مدل براي اداره جهان است و اقتدارآفرين بودن آينده ايران به همين دليل خواهد بود و غرب امروزه از افزايش اقتدارآفريني ايران ميترسد.