حسن عباسي در نشستی که شب گذشته در بخش تحول علوم انسانی نمایشگاه قرآن برگزار شد، به مبحث «علوم اقتدارآفرين قرآني» پرداخت.
به گزارش خبرنگار علمي «خبرگزاري دانشجو»، حسن عباسي، رئيس مركز بررسيهاي دكترينال در نشستی که شب گذشته در بخش تحول علوم انسانی بیستمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم برگزار شد، به مبحث «علوم اقتدارآفرين قرآني» پرداخت كه متن كامل اين نشست به شرح زیر است:
خدا را شاکرم که توفیقی دوباره اعطا کرد تا با موضوع علوم اقتدار آفرین قرآنی در خدمت شما باشم.
بنده در جلسه قبل عرض کردم که اين خواسته رهبر انقلاب است كه كشور به سمت علوم اقتدار آفرين برود تا بتواند از گذرگاه تاريخي موجود عبور كند. امروز اگر مستكبران توانستهاند به صورت ظاهري عالم را به زير سلطه خود بكشانند به علت دارا بودن علوم قدرت آفرين است؛ اما نكتهاي كه ما در رابطه با علوم اقتدار آفرين بايد به آن توجه كنيم اين است كه در تدوين اين علوم ما هنوز در ابتداي راه قرار داريم.
راهي كه اربابان علم غرب رفته اند يك راه انحرافي در تدوين علوم بوده است
در نقشه علمي كه دو سال پيش توسط غربيها معرفي شد، 400 نفر به عنوان اربابان علم معرفي گردیدند، اما ما معتقديم كه اين 400 نفر راهي را كه رفتهاند يك راه مطلق نيست و اين افراد راه سخيف را براي رسيدن به علوم انتخاب كردهاند. از نظر ما اولين معلمهاي بشر پيامبران بودهاند و پس از آنها 12 امام و بعد از امامان نيز انسانهاي صالح و مومن معلمين بشر خواهند بود، لذا ميتوان گفت كه راهي را كه اربابان علم رفتهاند به دليل منطبق نبودن به اصول پيامبران يك راه انحرافي در تدوين علوم بوده است بنابراین اگر نيت ما در تدوين علوم اين باشد كه توسط اين علوم جامعهاي را رقم بزنيم كه بستر ساز جامعه مهدوي باشد بايد به سوي قرآن رفته و علمي را تدوين كنيم كه برپايه وحي باشد.
وضعيت علمي كنوني ما به مثابه كودكي است قرار است از شير مادر مدرنيته گرفته شود و به يك غذاي سالم معرفتي دست پيدا كند؛ هر چند نبايد اين نكته را ناديده گرفت كه تغذيه اوليه اين كودك به دليل ناسالم بودن مباني اوليه براي او ضررهايي داشته و خواهد داشت.
منظور از علم اقتدارآفرين چيست؟
قدرت، به معني توان تحميل اراده به ديگري است؛ در اسلام قدرت فرهنگي مدنظر است قدرت فرهنگي از طريق تسخير قلب و ذهن اعمال ميشود و پس از آن ولايت به افراد حاصل ميگردد. در تئوريهاي قدرت فرهنگي قلب با حب و بغض و ذهن از طريق شك و يقين ايجاد ميگردد. امروزه آمريكا با استفاده از هنر هاليوود و موسيقي خود توانسته يك نوع ايجاد حب نسبت به خود و يك بغضي نسبت به مسلمانان ايجاد نمايد؛ قدرتهاي بزرگ در شكلگيري شك و يقين نيز به دنبال ايجاد اين تفكر هستند كه علوم تدوين شده توسط آنها علم مطلق است و بايد به علوم غير از علوم غربي شك كرد.
در زمينه علوم اقتدارآفرين بايد توجه داشته باشيم كه منظور از اقتدار اين است كه شما قدرتي را داريد ولي نميخواهيد كه اين قدرت را به ديگران تحميل كنيد لذا با اين تعريف علوم غربي اقتدارآفرين نيست بلكه علم قدرت است.
چطور بايد فاصله 1800 رشته اي خود از جهان را جبران كنيم؟
در حال حاضر و در نقشههاي علمي موجود در جهان 2400 رشته علمي وجود دارد كه فقط 600 رشته در كشور ما تدریس می شود؛ بنابراين ما از لحاظ علم مادي از قافله علم عقب هستيم؛ اما در اينجا يك ميانبر وجود دارد و آن تدوين نقشه ايمان است، لذا در كنار تدوين نقشه علمي كشور بايد يك نقشه ايمان ترسيم گردد.
ما معتقديم كه ايمان و علم دو بال پيشبرنده جوامع انساني خواهند بود و علت اينكه علوم غربي به انحراف كشيده شده است و نتوانسته انسان را به تعالي برساند، عدم توجه تدوينكنندگان اين علوم به موضوع ايمان است.
متأسفانه امروزه متعلق ايمان به ما نشان داده نشده است در حالي كه ايمان در قرآن 7 متعلق دارد كه عبارت است از ايمان به غيب، خدا، ملائكه، انبياء، كتابخدا، آخرت و آيات الهي.
امروزه دشمنان به دنبال از بين بردن ايمان به ملائك هستند و اين هدف آنها در فيلمهاي تلويزيوني و سينماييشان ديده ميشود، علت اينكه آنها به سراغ ملائكه رفتهاند اين است كه اگر بتوانند ايمان به ملائك را از بين ببرند مابقي شش متعلق ايمان نيز نابود خواهد شد؛ یعنی وقتی فردی ایمان خود به ملائکه را از دست بدهد به کتابی که از سوی خدا آمده ایمان پیدا نمی کند و به تبع آن پیامبر و خود خداوند نیز نفی می شود. ایمان به آخرت ، غیب و آیات الهی نیز که در کتاب الهی آمده است نیز با از بین رفتن ایمان به ملائکه از بین خواهد رفت.
لذا ما براي تدوين علوم اقتدارآفريني كه بتوانيم اين متعلقهاي ايمان را در آنها تعريف كنيم بايد به سراغ قرآن برويم و در كنار علم يك نقشه ايمان را ترسيم كنيم.
الزامات موجود در علوم اقتدارآفرين
اما سئوالي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه ما چگونه ميتوانيم يك نقشه ايمان ايجاد كنيم؟
در ابتدا بايد به اين نكته توجه داشت كه علوم انساني اقتدارآفرين را نميتوان از غرب اقتباس كرد؛ علوم اقتدارآفرين را ما بايد توليد كنيم و به جهان ارائه نماییم، زيرا معتقديم كه با استفاده از فهم دقيق قرآن ميتوان به شناختي عميق از انسان دست پيدا كرد و از آن طريق به رفع مشكلات بشري بپردازيم. امروز در علوم اقتدار آفرين فنی ، مانند عرصه هستهاي ما شهيد ميدهيم و هزينه پرداخت ميكنيم در حالي كه دنباله رو راهي هستيم كه غرب در 60 سال پيش رفته است، لذا در علوم انساني كه ما مدعي يك حرف جديد در سطح جهان هستيم نياز به صرف هزينه و زمان هستيم.
علوم اقتدارآفرين قرآني كدام اند؟
به همين دليل بنده به چند علم اقتدارآفرين قرآني كه ميتواند جايگزين علوم موجود شود اشاره ميكنم.
*علم تغييرات به جاي جامعه شناسي
اولين علمي كه ميتوان به آن اشاره كرد «علم تغييرات» است بر طبق آيه«اِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّیَ یُغَیِّروا ما بِاَنفُسِهِم»، علم تغييرات را ميتوان جايگزين جامعهشناسي موجود كرد، اين جامعهشناسي حاضر به اذعان خود غرب هم مرده است زيرا جامعهشناسي موجود جامعه را از حيث هست بررسي ميكند نه از حيث بايد يعني با جامعه مانند قواعد فيزيك برخورد ميكند.
*رشته علمي سلامت به جاي پزشكي
مكمل بعدي علوم كه ميتوان از قرآن استخراج كرد «رشته علمي سلامت» است . پزشكي امروز تنها مسئلهاش جسم انسان است و به بُعد روح، نفس و فطرت توجهي نشده است ، اما اگر به قرآن مراجعه كنيم اين كتاب الهي به قلب سليم اشاره ميكند و نظريه سلامت به قلب انسان تعبير شده است زماني كه ميتوانيم كه جامعه را به سمت خدا و آخرت معطوف كنيم كه داراي معيارهايي باشيم كه ايجاد كننده قلب سليم است . پس ميتوان از رشته علمي سلامت را به عنوان يك مكمل رشته پزشكي در نظر گرفت كه مبنايي قرآني دارد.
*علم فطرت به جاي روانشناسي
رشته بعدي psychology است كه به اشتباه در ايران به روانشناسی ترجمه شده است در اينجا بايد به اين نكته توجه كرد كه اگر اسم اين رشته spiritology بود ميتوانستيم از آن به روان شناسي برسيم؛ اما بايد گفت كه علمي كه امروزه به عنوان روانشناسي مطرح است تا حدودي علم مطالعه ذهن و مطالعه رفتار استلذا در اين زمينه بايد به جاي این علم موهوم psychology علم فطرت را استخراج كنيم؛ به بیان ديگر بدن ما به مثابه يك سختافزاري است كه نياز به يك نرمافزار به نام فطرت دارد و بايد ظرفيت اين فطرت شناخته شود.
*بيع به جاي اقتصاد
رشته بيع، علم ديگري است كه ميتوان از قرآن استخراج و جايگزين علوم موجود كرد؛ واژه بيع در قرآن در دو زمينه مطرح ميشود: مال و نفس . اما اين واژه امروزه در علم اقتصاد فروكاست شده و به نوعي معامله جزء اطلاق ميشود. امروزه علم اقتصاد علم تخصيص منابع محدود به نيازهاي نامحدود تعريف ميشود، در حالي كه اين علم در جوامع غربي به علت توزیع ناعادلانه منابع به افراد، مانند آنچه در جنبش 99% وال استریت می بینیم به شكست انجاميده است.
كساني كه به نظريات میلتون فريدمن و كينز معتقدند نبايد در وزارت اقتصاد جمهوری اسلامی حضور داشته باشند
بنابراين چگونه ميتوان از اين مدل براي يك كشور اسلامي استفاده كرد؟ لذا كساني كه به نظريات میلتون فريدمن و كينز معتقدند نبايد در وزارت اقتصاد جمهوری اسلامی حضور داشته باشند زيرا اگر ما دنبالهروي مدلهاي اقتصادي غربي باشيم اقتصادمان از هم خواهد پاشيد.
امروزه مشكلات فرهنگي ما نشات گرفته از اقتصاد ليبراليستي و كاپيتاليستي است؛ مبتني بودن اقتصاد كشور بر مبناي الگوهاي غربي باعث شكلگيري يك فرهنگ بورژوايي و به تبع آن انحرافات فرهنگ شده است؛ زيرا در فرهنگ بورژوا مفاهيمي چون مصرفگرايي، ازدواج نكردن، بچه دار نشدن و… وجود دارد که ریشه مشکلات فرهنگی کشور ماست .
امروزه ساختار سنتي سربازي مهمترين مانع در راه ازدواج پسران و جوانان است ، كه اگر اين مانع حذف شود ما ميتوانيم به شكلگيري نهاد خانواده در طي 15 سال آينده اميد داشته باشيم؛ اگر بنده از حذف سربازي سخن ميگويم به اين علت است كه جنگ امروز ديگر جنگ يك نيروي انساني با 3 ماه آموزش نيست، جنگ امروز جنگ تكنولوژي است لذا بنده معتقدم با حذف سربازي مشكلات فرهنگي كم شده و اقتصاد نيز رونق مييابد.
*علم«سَوَّيتُ» در برابر نظريات رايج بيولوژيكي
علم بعدي كه بايد جايگزين نظريات موجود شود علم«سَوَّيتُ» است كه قرآن به آن اشاره نموده است . بر طبق اين علم تمام آن چيزي كه داروين در نظريه خود مطرح ميكند آمده است با اين تفاوت كه نظريه داورين يك ابتدا و انتهاي مشخصي براي آفرينش و تكامل انسان ندارد در حالي كه علم قرآني «سَوَّيتُ» يك فرآيند مشخص را ترسيم ميكند، بنابراين اين علم در برار نظريات رايج بيولوژيكي مطرح ميگردد.
*علم «عاقبت»
علم «عاقبت» علم قرآني ديگري است كه بايد به عنوان يك علم اقتدارآفرين تدوين شود؛ امروزه در غرب علمي به نام آينده شناسي مطرح ميشود كه يك علم مستقبل است یعنی حوادثی را که در آینده رقم خواهد خورد را پیش بینی می کند، در حالي كه از ديد قرآن جوامع انساني بايد بر طبق نشانههاي موجود عاقبت خود را شناسايي كنند و نگذارند كه جامعه به سمت آن برود.
حركتي كه در تحول علوم رقم خورده بازگشت به قرآن است
بنده در پايان تاكيد ميكنم كه حركتي كه در تحول علوم رقم خورده بازگشت به قرآن است، يعني ما به قرآن جاري و ساري نياز داريم و بايد قرآن را از مهجوريت نجات دهيم و جامعه را به قرآن مجسم تبديل كنيم.