کد خبر:۲۰۲۸۲۰
فياض در همایش «تمدن‌زايي شيعه در عصر صفوي»:

بهايي‌ها در شبكه من و تو دنبال ایجاد مذهب ایرانی هستند/ بررسی توسعه در ايران بدون شناخت صفويه ممكن نيست

عضو هیئت‌ علمی دانشگاه تهران گفت: تا زماني كه صفويه را نشناسيم راهي براي جلو و آينده نخواهيم داشت و این سوال مطرح است که چرا ...
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، ابراهيم فياض در اولين نشست همايش «تمدن‌زايي شيعه در عصر صفوي» كه شنبه، 4 شهريور ماه در دانشگاه صنعتي اصفهان برگزار شد، با بيان اينكه تمدن، مقوله كلان علوم اجتماعي است، گفت: وقتي بحران پيش مي‌آيد بحث تمدن مطرح مي‌شود، مانند جنگ‌هاي جهاني كه در زمان خود مطرح شد.

تعریف فرهنگ و شهر در مقابل طبيعت، را يونان به جهان داده است

تمدن به لحاظ لغوي يعني شهرپذيري و شهر در مقابل طبيعت است. اين‌كه فرهنگ و شهر در مقابل طبيعت تعريف مي‌شود، را يونان به جهان داده است. كسي كه متمدن است ديگر طبيعي و وحشي نيست و برعكس.

شهر يعني جايي كه طبيعت نيست و نظم دارد

فرق جامعه با طبيعت اين است كه قواعد آن قراردادي است. جالب است بدانيد در شهر فرانكفورت آلمان درخت نيست. در خانه‌هايش نیز درخت نيست؛ چون در طبيعت نظم نيست، شهر يعني جايي كه طبيعت نيست و نظم دارد.

مبناي تمدن اسلامي، شهر و جامعه غربي به معناي اروپايي نیست

پس مبناي تمدن اسلامي، شهر و جامعه غربي به معناي اروپايي نمي‌تواند باشد. براي قانون و حقوق خيلي مهم نيست كه جامعه اسلامي به جاي قانون محوري، هنجار محور است. ايران، كشور هنجارها است براي همين است كه قانون‌هاي راهنمايي و رانندگي خيلي نمي‌تواند موثر باشد.

ايراني‌ها كوچ‌نشين‌اند و تمدن‌هاي خود را پشت زين اسب ساخته‌اند و اين از تناقضات جهان است

ما يك كشور فرهنگي هستيم و بسيار انعطاف داريم، مثلاً نسبت به افراد خارجي بسيار انعطاف داريم. ايراني‌ها در هيچ جاي دنيا محله‌اي براي خودشان ندارند و در همه جا پراكنده‌اند. ايراني‌ها كوچ‌نشين‌اند و تمدن‌هاي خود را پشت زين اسب ساخته‌اند و اين از تناقضات جهان است. مبناي ما فرهنگ محور است و طبيعت هم در آن ديده مي‌شود و ديگر اينكه زندگي محور است.

در اسلام و ایران زمان اصالت دارد و مکان اعتباری است

مقام معظم رهبري هم اشاره كرده‌اند كه ما دين و زندگي را با هم داريم ولي دين كاتوليك يك دين سازماني است و كسي كه كليسا نرود ديني نيست.

در اين جا بهار زندگي را هم غنيمت مي‌دانيم و فقط به آينده نگاه نمي‌كنيم، ولي زندگي هم خيلي جدي نيست و زود از غم خارج مي‌شويم. ايراني‌ها تا هر جا بشود مي‌روند، آنچه برايشان مهم است مكان نيست زمان است.

در كجاي دنيا چهار پايتخت براي چهارفصل كه در دوره هخامنشي‌ها وجود داشته، يافت مي‌شود؟

در كجاي دنيا چهار پايتخت براي چهارفصل كه در دوره هخامنشي‌ها وجود داشته، يافت مي‌شود؟ اينجا زمان اصالت دارد و مكان اعتباري است؛ چون ما امام زمان(عج) و ولي عصر داريم نه امام مكان، و اين‌ها اتفاقي نيست.

امام زمان(عج) امامي است كه زمان را پيش مي‌برد. اين فقط مربوط به اسلام نيست، در دين زرتشت هم بوده است. در اسلام برعكس غرب مكان مهم نيست.

ايراني‌ها با زبان، زمان‌ها را به هم نزديك مي‌كنند

همين الان در ايران ما ملت داريم و با هم كنار آمده‌ايم. ايران دولت‌ها و ملت‌ها را پوشش مي‌دهد. يكي از بحث‌هاي پوپر همين است، كه ايران حكومت جهاني را برقرار كرده و مي‌كند. ايراني‌ها با زبان، زمان‌ها را به هم نزديك مي‌كنند.

من اسم اين را تشكيك زماني مي‌گذارم. امام زمان كارش اين است كه زمان را به جلو پيش ببرد. اگر زمان شما زمان جهاني شود احساس انبساط و آرامش مي‌كنيد، ما در انبساط زمان، اصالت معنا داريم، اگر شما با معنا باشيد انبساط داريد.
 
حكمت يك مقوله جهاني و ميان فرهنگي است

معنا از جانب امام زمان تبديل به زبان مي‌شود. به تجلي زمان از زبان جهان‌پديداري (جهان بيني) مي‌گوييم، كه چهارچوب علوم انساني-اسلامي است، اين معناي جاري شده در زبان حكمت است. خداوند حكيم است.

پيامبر، پيامبر حكمت است، «انا مدينه الحكمه» كه معادل فارسي آن فرزانگي است. حكمت يك مقوله جهاني و ميان فرهنگي است و دولت براساس حكمت ديگر يك دولت ملي نيست بلكه بايد جهاني باشد، دولت كريمه همين است و چون كريم است همه دوستش دارند.

از زمان يونان تا امروز نداريم كه انسان غربي خوشبخت باشد

فارابي چنين حرف‌هايي زده است كه مدينه فاضله در برابر مدينه ضاله قرار گرفته و در مدينه فاضله سعادت وجود دارد و در مدينه ضاله شقاوت. از زمان يونان تا امروز نداريم كه انسان غربي خوشبخت باشد، همه از خود بيگانگي دارند، ارسطو و خيلي از فيلسوف‌ها خودكشي كرده‌اند.

دنبال تمدني هستيم كه در آن انسان از خود بيگانه نشود

دنبال تمدني هستيم كه انسان در آن از خود بيگانه نشود، در قرآن مي‌خوانيم كه به زودي آيات خود را در آفاق و در خودشان به آنها نشان مي‌دهيم همچنين در دعاي عهد مي‌خوانيم كه «خدايا به وسيله امام زمان شهرها را آباد كن و بنده‌هايت را هم زنده دل كن».

فيلم‌هاي ژاپني همه ضد پيشرفت است؛ در فيلمي هست كه همه سرخپوستان آمده‌اند شهر و معتاد شده‌اند. كارتون هايدي همين مطلب را نشان مي‌دهد.

در غرب صنعت بهشت گم شده است كه انسان در آن گم شده است ما با اصالت زمان دچار از خود بيگانگي نخواهيم شد. در غرب معنا وجود ندارد و به جاي آن مفهوم را قرار داده‌اند.

فلسفه غربي زمان محور است

فلسفه غربي زمان محور است، معنا در آن نيست، پشت آن مفهوم قرار گرفته است و اصلاً فلسفه نيست، منطق است. بحث نژادپرستي و مليت در اصالت دادن به مكان مطرح مي‌شود.

سکس و خشونت؛ دو عنصر معناساز در غرب

درغرب كسي بدون مخدر و مشروب به خواب نمي‌رود، ولي عرفا راحت به خواب مي‌روند. غربي‌ها در فلسفه گرفتار جدل‌‌اند و برهان و موعظه حسنه در آن وجود ندارد. تلويزيون غرب واقعاً خسته كننده است؛ چون پر از جدل است و مردم خودشان هم خيلي نگاه نمي‌كنند.

آنها سعي مي‌كنند با خلاقيت در كارشان احساس رضايت كنند. دو چيز در غرب معنا مي‌سازد يكي سكس و ديگري خشونت؛ براي ديدن اين‌ها هم از تلويزيونشان بايد پول بدهند، علي رغم اينكه براي ما مجاني مي‌فرستند با اين دو انفراد و خانواده از بين مي‌رود.

هر چه معنويت كم شود خانواده ضعيف مي‌شود و برعكس

در غرب عاطفه به رابطه جنسي محدود مي‌شود و باز بي‌معنا مي‌شود. هر چه معنويت كم شود خانواده ضعيف مي‌شود و برعكس هر چه معنويت بالا رود خانواده قوي‌تر مي‌شود.

اگر دولت در بعد نرم افزاري فقط نماز و بعد سخت‌افزاري فقط خانواده را درست كند، همه مشكلات تمدن ما حل مي‌شود

پيامبر(ص) فرمود: از دنيا زن و نماز را دوست دارم و اين دو به هم مربوطند. جالب است كه اين نماز‌ها هم در زمان واقع شده‌اند و زمان ذكر شما را عوض مي‌كند. اگر دولت در بعد نرم افزاري فقط نماز و بعد سخت‌افزاري فقط خانواده را درست كند، همه مشكلات تمدن ما حل مي‌شود.

انسان قبل از هبوط با پوشاندن خود با برگ انجير فرهنگ ساخت

نيچه و فرويد ضد صنعت و تمدن‌اند و بر سكس بي‌هنجار تاكيد دارند و مدل آن‌ها انسان قبل از هبوط است كه برهنه بود و با پوشاندن خودش با برگ انجير فرهنگ درست شد.

هر چه ايمان افزايش پيدا كند غريزه قوي‌تر مي‌شود «كلما زاد في ايمان زاد في حب النساء»، فرهنگ و دينمان ضد غريزه نيست و چون مثل مسيحيت احساس گناه ندارد، لذت بيشتري مي‌برد. در اسلام همان امام عرفان، نماز و دعا دستورالعمل جنسي مي‌دهد.

نيچه طرفدار اسلام است؛ چراکه همه اينها با زهد مسيحي مشكل دارند. اگر ديني بتواند غريزه جنسي را مشروع ارضا كند اقتدارش در اوج است. بسياري از كاتوليك‌ها سگ دارند؛ بيشتر هم زن‌ها اینگونه هستند چون مشكل خانواده وجود دارد.

ما آزادي را قبول داريم ولي آزادي از درون يعني آزادگي. زهد و رهبانيت مال اشراف است، رنسانس هم يعني همين ملي‌گرايي يعني مكان‌گرايي و سكولاريسم يعني مصادره دين به نفع مليت. در اروپا هر جا زبان ايتالیك حاكم باشد، كاتوليك هستند و هر جا زبان ژرمن باشد، پروتستان‌اند و هر جا زبان اسلام حاكم باشد، ارتودوكس است.

بهايي‌ها در شبكه من و تو دنبال ایجاد مذهب ایرانی هستند

زمان شاه در ايران مي‌خواستند اين كار را بكنند كه يك مذهب ايراني درست كنند الان بهايي‌ها در شبكه من و تو اين كار را مي‌خواهند بكنند.
 
كاتوليك‌ها در يك شب سيصد هزار نفر را كشتند به طوري كه نتوانستند آنها را جمع كنند. همه رئيس جمهورهاي آمريكا پروتستان‌اند غير از دو نفر كاتوليك كه هر دو را هم كشتند. اين تمدن خشونت‌زا است؛ ماركس مي‌گويد بكشيد تا متمدن شوید؛ جان لاك كه حرف ليبراليسم مي‌زند فتواي برده‌داري داده است.

تمدن غربي يعني فاصله‌گذاري، درحالی‌که اين جنگ‌هاي نژادي ديگر در اسلام نيست. تمدن اسلامي، تمدن ايراني بوده است. ابن خلدون تمدن ايراني را مي‌گويد، جرجي زيدان هم همين‌طور. اين تمدن از خراسان بزرگ شروع مي‌شود و تا شام گسترش مي‌یابد. مشكل اين تمدن آن بود كه خلافتي بود نه امامتي.

خليفه را چه كساني انتخاب مي‌كردند؟ شيوخ و شيخوخيت مركز خلافت شدند. به بني‌اميه كه مي‌رسد پان عربيسم و اشرافيت وحشتناك است؛ اشرافيت هم مكان مي‌خواهد و مكان اصلي آن مي‌شود شام. نهضت‌هاي شعوبي در ايران و عراق راه مي‌افتد و اول با بني‌عباس كنار مي‌آيند و بعدها آنها را مي‌كشند.

ایرانی‌ها خليفه را تضعيف کردند

ايراني‌ها خليفه را تضعيف کردند و به جای آن سلطان گذاشتند. سلطان محمد فاتح چون فاتح بیزانس است و رم شرقی را نابود مي‌كند و مسيحيت كلا از رم شرقي جمع مي‌شود و قرون وسطي با آن حمله به وجود مي‌ايد؛ غزنويان به سمت شرق حركت مي‌كنند و دوباره بعد از آن خلافت به صورت پادشاهي درامد كه خيام و غزالي نیز به اين جريان كمك كرده‌اند. تصوف هم كه بر اساس نهيليسم است در همين دوره بر مي‌گردد.

تصوف و پادشاهي دو روي يك سكه‌اند فسادي كه ايراني‌ها در این دوران ايجاد كردند سابقه ندارد که شهرهاي دجله و فرات را مي‌سازند و داستان‌هاي هزار و يك شب به وجود مي‌آيد. فقه ابوحنيفه هم كاملا اباحي‌گرانه است حتي لواط را حلال مي‌داند.

بررسی توسعه در ايران بدون شناخت صفويه ممكن نيست

تمدن اسلامي در دمشق تمام مي‌شود؛ دمشق رقيب ما در تمدن است و محل برخورد اسلام و مسيحيت و يهود است. مباني حكومت صفوي تصوف ايراني است و همه ضد عقل‌اند. نوشتن در مورد توسعه در ايران بدون دانستن صفويه ممكن نيست، ولي هر كس كه درباره صفويه حرفي زده است فقط خوش‌گذراني‌هاي جنسي آن را ديده.

تا زماني كه صفويه را نشناسيم راهي براي جلو و آينده نخواهيم داشت. چرا صفويه اينقدر مهم است؟ زیرا اولين بار است كه ايران بعد از اسلام بعد از هزار سال به استقلال كامل مي‌رسد. اولين حكومت شيعه دوازده‌ امامي است و رنسانس ايران با زمان صفوي شروع مي‌شود. اولين بار ورود علماي شيعه به حكومت است كه دائرة‌المعارف بزرگي مثل بحارالانوار به وجود مي‌آيد.

هم ملاصدرا و هم مكتب اخباري در اين دوره است.

صفويه را اخباري‌گري از بين برد، طوریکه در ادبيات سبك هندي به وجود آمد و ادبيات را ضعيف كرد. نقاشي مينياتور متعلق به اين دوره است که همه چيز در يك تصوير ديده مي‌شود و هيچ جهتي در آن وجود ندارد، حتي آخر صفويه به ناتوراليسم روي آوردند.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار