کد خبر:۲۰۳۰۰۱
همایش «تمدن‌زايي شيعه در عصر صفوي»:

امامی: دلایل جدایی تصوف از اهل سنت/ در قرن نهم، چهارپنجم آسياي صغير شيعه‌اند/ چطور تصوف در تشيع هضم شد؟

پژوهشگر حوزه صفویه‌شناسی موسسه فتوح اندیشه زمینه‌های معنوی تمدن عصر صفوی پرداخت و گفت: تصوف به دلائلی نظري از اهل سنت جدا شد.
به گزارش خبرنگار دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، حجت‌الاسلام سید محمدحسین متولی امامی، پژوهشگر حوزه صفویه‌شناسی موسسه فتوح اندیشه در همايش «تمدن‌زايي شيعه در عصر صفوي» كه یک‌شنبه، 5 شهريور ماه در دانشگاه صنعتي اصفهان برگزار شد، به بحث زمینه‌های معنوی تمدن عصر صفوی پرداخت.
 
مشروح سخنان وی در این همایش به صورت زیر است:
 
امروز انقلاب اسلامي قطعا ريشه در دوران صفويه دراد، اين دوران براي ما دوران پرسش است كه خيلي از مولفه‌هاي تمدن‌زدايي را در اختیار ما قرار می‌دهد. به تعبير مقام معظم رهبري امروز ايران و شيعه مديون عصر صفوي است؛ يك نقصي كه ما در نظام آموزشي‌مان خصوصا در كشورهاي جهان سوم داريم این است که علم را پاره پاره مي‌خوانند و نمي‌توانند تحليل دقيق از فرهنگ خود داشته باشند و آن را در پارادایم خود نمي‌بينند.

امروز ما بايد خود را در فرهنگ خودمان تحليل كنيم، مثلا بحث ولايت فقيه 700 سال است كه طرح شده و هر چه ريشه يك فرهنگ عميق‌تر باشد رد یا اثباتش سخت‌تر مي‌شود.

چگونه عالم غيب وارد تمدن ما شد؟

دولت كارآمد صفوي نتيجه 200 سال تلاش صبورانه استراتژيك است. چگونه عالم غيب وارد تمدن ما شد؟ بحث غيبت در عصر صفوي به‌شدت به تصوف متكي است؛ تصرف براي قرن دوم هجری است. در اين قرن اتفاقات مهم ديگري وجود دارد؛ در اين قرن درس‌هاي امام باقر (ع) و امام صادق (ع) وجود دارد، فقه‌هاي چهارگانه اهل سنت شكل مي‌گيرد و تصوف هم همانجا است. نام اين زهدگراها و عرفان‌گراها در ابتدا صوفي نبوده بلكه در قرن چهارم نام اينها صوفي مي‌شود.

تصوف در مقابل خط امامت ايجاد شد

مكتب صوفیه در دل اهل سنت ايجاد شد؛ ولی بعد‌ها به دلائلی نظري با اهل سنت فاصله گرفتند؛ چون گفتند ما مي‌خواهيم عبادت عاشقانه داشته باشیم و سلوك كنيم، حتي بزرگاني معتقدند تصوف در مقابل خط امامت ايجاد شد.

نحوه ورود تصوف به عرصه اجتماع

محور تصوف از قرن 2 تا قرن 5 فقط زهد و عبادت عاشقانه و ساده زيستي است، و وقتی فرهنگ قوي شد شروع به تمدن‌زايي مي‌كند و در قرن پنجم وارد جامعه مي‌شود، خانقاه مي‌سازد، سماع و خرقه و كلاه‌هاي خاصي دارد كه در عياران و فتيان به وضوح ديده مي‌شود كه اين‌ها ميراث تمدن‌زايي تصرف‌اند. در اين جا به لحاظ عملي هم از اهل سنت جدا مي‌شود چون نياز به فقه جديدي را احساس مي‌كند كه قرن 7 اوج اين قضيه است.

علامه طباطبايي مي‌گويد: اهل سنت چون فقري در فقه داشتند خودشان به آداب سازي روي آوردند و در اين جا اهل سنت كاملا دو شقه شد، ولي شيعيان و خواص حول امام بودند.

دلایل جدایی تصوف از اهل سنت/ چطور تصوف در تشيع هضم شد

تعاليم غزالي براي مثال توجه در نماز و قرائت قرآن و تدبر است. غزالی وقتی صوفی است، دیگر فقيه نيست و وقتي فقيه است، صوفي نيست. فقه و تصوف در غزالي و خواجه عبدالله به هم ضميمه شده‌اند ولي يكي نشدند. اهل سنت بسيار ظاهرگرا هستند و حتي براي خدا هم چشم قائل شدند كه اين‌ها را يك عارف و سالك نمي‌توند بپذيرد.

دليل ديگر جدايي صوفيان از اهل سنت مكاشفات آنهاست و بعضي از آنها چون خالصانه سكوك كرده‌اند به چيزهايي رسيدند كه با تعاليم سني موافق نبود، مثل اين عربي. ارادت امروز اهل سنت به ائمه به علت همين سلوك اهل تصوف است، البته شهودهاي شيطاني هم وجود داشتند مثل حسن بصري كه امام علي (ع) را ياري نكرد و گفت: يك نداي آسماني شنيدم كه «القاتل و المقتول كلاهما في النار» كه امام به او فرمودند نداي برادرت شيطان بود.

تصوف الگوي تكامل خود را در تشيع مي‌بيند
 
تصوف الگوي تكامل خود را در تشيع مي‌بيند كه آن‌ها را در سلوك‌هاي خودش ديده است. در قرن 8 سيدحيدر آملي كه از صوفيان شيعه است عرفان شيعه را تأسيس مي‌كند، مانند همان كاري كه فارابي با فلسفه ارسطو كرد و اجازه نداد همه آن وارد اسلام شود، او نیز همه انديشه تصوف را نمي‌آورد. بعد از او در قرن نهم همه صوفي‌ها شيعه‌ هستند؛ در اين مرحله آغاز تشكيل صفويه بر سه اساس شريعت، طريقت و حقيقت است كه در تصرف ايجاد شده بود.

مارینو مي‌گويد در قرن نهم، چهارپنجم آسياي صغير شيعه‌اند. هانري كربن مي‌گويد تشيع جامع تمامي معاني باطني است؛ در فقيه شيعه احكام الصلاه، آداب الصلاه و اسرار الصلاه وجوددارد. صوفی (در تشیع) با فقهی مواجه می‌شود که احکام آن سلوکی است و عبادات خشک نیست. برای ایشان حدیث کساء شباهت خاصی به خرقه ایشان دارد.

امامت‌محوری؛ از دیگر دلایل نزدیک شدن صوفی به شیعه
 
علت دیگر نزدیک شدن صوفی به شیعه «امامت‌محوری» تشیع است. مکتب آنها به‌گونه‌ای بود که پیرخود را محور می‌کردند و حال می‌بینندس محور شیعه انسان کامل است.

علت دیگر تأویل قران است؛ آن‌ها هم قرآن را تأویل می‌کردند ولی بدون مبنا و در شیعه تأویل وجود دارد با مبنای راسخون در عالم. سید حیدر دیگر سنی دوازده امامی نیست؛ چراکه او گفت هم تولی داریم و هم تبری و شروع كرد به لعن بر اعداء و اعلام تشيع كرد.

تصوف شروع كرد كه از خودش بگذرد؛ در اين جا تشيع تصوف را استحاله كرده است. تصوف در اين دوره همه آداب گذشته خود را كنار گذاشت و عرفان شيعه شكل گرفت و چيزي به نام صفويه از آن جدا شد، اينها مراحل تشكيل صفويه است.

شریعت، طریقت و حقیقت از نگاه سید حیدر

سيدحيدر شريعت را عمل واجبات و ترك محرمات؛ طريقت را عمل به مستحبات و ترك مكروهات؛ و حقيقت را روح اين دو معرفي مي‌كند. سيدحيد بوّاب شيعه است، در قرن 8 خانگاه‌ها از بين رفت و تخريب شد، جامعه هم اين را پذيرفته بود؛ خيلي از آنها را از شهر بيرون كردند و در نهایت تصوف در تشيع هضم شد و چيزي از تصوف نماند.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار