به گزارش «گروه علمی خبرگزاری دانشجو»، نشست دانشجویی «نقد و بررسی سیاست های کشور در بخش جمعیت» در «مرکز مطالعات سیاستگذاری سلامت، بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی تهران» برگزار شد.
در این نشست مرتضی فیروزآبادی، مدیر شبکه تحلیل گران تکنولوژی ایران (ایتان) پس از بیان سابقه طرح بحث جمعیت در کشور سخنان خود را در 6 محور عنوان کرد: 1. طرح مسئله 2. مروری بر سیاست های کنترل جمعیت که کشور اتخاذ کرده، 3. مسائل کشور در بخش جمعیت، 4. ابعاد اهمیت جمعیت و پاسخ به چند شبهه 5. نگاهی کلی به سیاست های سایر کشورها و 6. چارچوب سیاست گذاری پیشنهادی.
چارچوب سیاست گذاری پیشنهادی برای موضوع جمعیت در ایران
ما در کشور خود 3 موضوع اساسی در جمعیت داریم: کمیت، پراکندگی، کیفیت که باید برای آنها هدف گذاری و سپس برنامه ریزی کنیم.
- کمیت: یعنی اینکه نرخ رشد و باروری کم است. کشور در کمیت باید هدفگذاری کند که بالاخره چه شاخصی برایش مهم است. آیا نرخ باروری اهمیت دارد؟ آیا نرخ رشد برای کشور مهم است؟ آیا تعداد کمی جمعیت مهم است (مثلاً بگویند ما می خواهیم جمعیت¬مان به 300 میلیون نفر برسد و فرقی نمی کند طی ده سال باشد و یا صد سال)؟ آیا ترکیب جمعیتی مهم است (مثلاً ما می¬خواهیم به عنوان پیشتاز همیشه 40% - 50% جوان داشته باشیم و پس از آن باید بر این مبنا نرخ باروری و نرخ رشد و ... را محاسبه نماییم)؟ بنابراین کشور باید این شاخص ها را تعیین نماید، البته نظر حضرت آقا این جمعیت جوان است و اگر دقت کرده باشید هم در سال 73، هم طی سخنرانی خود در بجنورد از این منظر وارد مسئله شدند. باید محاسبه نمود که مااگر بخواهیم همیشه 50% جامعه مان جوان باشد چه ترکیبی از نرخ باروری و نرخ رشد را داشته باشیم.
- پراکندگی: یعنی آن طوری که صلاح و درست است جمعیت در کشور توزیع نشده است. اینکه تراکم در سطح هر منطقه چقدر باید باشد، شهرها در چه مناطقی مستقر بشوند، سیاست ما درباره روستا نشینی چیست؟ چه مقدار جمعیت باید در مناطق مرزی مستقر شود؟ امثال این سئوالات باید جواب داشته باشد.
مثلاً ما نمی خواهیم یک جمعیت 300 میلیونی داشته باشیم که 30 میلیون آن در تهران باشد، این مسئله نه عقلانی است، و نه واقعی.
این زندگی برای مردم آسایش و آرامش را فراهم نمی کند. باید اندیشیده شود که بالاخره ما می خواهیم جمعیت را به چه سبکی توزیع نماییم؟ آیا روستانشینی را می خواهیم یا خیر؟ این سؤال بسیار مهمی است. ما شهرنشینی را با چه توزیعی می خواهیم (آیا 500 شهر یک میلیونی را می خواهیم یا 50 شهر ده میلیونی)؟.
آیا ما می خواهیم در مناطق مرزی جمعیتی را مستقر کنیم یا خیر؟ یک زمان این تصور بود که در مرزها نباید جمعیت مستقر شود اما بعدا مشخص شد که استقرار جمعیت در مرزها یک امر ضروری است.
- کیفیت: درست است که کیفیت جمعیت یک مسئلة تَبَعی است، یعنی مانند بیکاری مستقل از کمیت جمعیت قابل برنامه ریزی است. بحث هایی که الان وجود دارد این است که مگر قبلاً کیفیت جمعیت چه بوده است و یا اینکه در این دوره ای که ما جهش علمی داشتیم با کدام کیفیت جمعیت انجام دادیم که حالا کیفیت جمعیت بعدی چگونه باشد؟ مگر کیفیت مردم ما که سی سال جلوی آمریکا ایستادگی کردند بد بوده است؟ ولی با وجود چنین بحث هایی کسی نمی تواند انکار کند که برنامه ریزی برای کیفیت جمعیت مهم است. کیفیت جمعیت لااقل 3 زاویة اصلی دارد:
- سلامت جسمی: به همین معنایی که در دانشکده های پزشکی مطرح می شود و دوستان وزارت بهداشت بیان می کنند که مثلاً فرزندی که به دنیا می آید سالم باشد، قد و وزن و رشد او خوب باشد، هوش بچه ها بالا باشد و... در دنیا برای این موارد برنامه ریزی می کنند و ما هم باید این کار را انجام دهیم.
- ویژگی های شخصیتی: مثلاً فرزندی داشته باشیم که صبور باشد، خلاق باشد، کار جمعی بلد باشد و ... که این موارد در حوزة علم روانشناسی است.
- ویژگی های فرهنگی و عقیدتی: مثلاً باورهایش دینی باشد، نظام را قبول داشته باشد، اهل هزینه دادن و پای کار باشد و ... برای همة این موارد باید برنامه ریزی صورت بگیرد.
مشکل کلان نظام تصمیم گیری کشور در حقیقت تصمیم نگرفتن است. یعنی بخشی از تصمیمات در مرحله صورت مساله باقی می ماند.
مثلاً «برای توزیع بهینة جمعیت کشور فکر بشود». «برای بهبود کیفیت جمعیت فکر بشود». البته مستقیم از کلمة فکر بشود استفاده نمی کنند بلکه از کلمات آراسته شده مثل «در قالب تنظیم سند»، برنامه ریزی و... استفاده می کنند منتها بالاخره مساله روی زمین می ماند بنابراین یکی از کارهایی که شما می توانید بکنید این است که در بعضی از موضوعات روی زمین مانده مطالبه انجام دهید.
مثلاً الان در مورد مسئلة آمایش جمعیت در کشور نه فکر شده است و نه تلاش جدی برای اندیشیدن در مورد آن صورت گرفته است (حداقل بنده ندیده ام)، در حالیکه بسیاری از تصمیمات گرفته می شود که اثر آمایشی در کشور دارد و بدون در نظر گرفتن ملاحظات انجام می شود.
مسائل کلیدی برای برنامه ریزی و سیاست گذاری در موضوع جمعیت
در اینجا مسائلی که ما فکر می کردیم باید در مورد آنها اندیشیده شود را ذیل همان سه موضوع اصلی لیست نموده ایم. این موضوعات عموما مربوط به کمیت جمعیت است و درباره کیفیت هم نکاتی گفته شده است. مساله آمایش بواسطه اینکه دقیقا در همه ابعاد آن عمیق نشده ایم و صرفا وجوه اقتصادی اش را بررسی کردیم نیازمند فرصت دیگری است:
1. سربازی: که دارای سه مشکل اصلی است: مشکل اول معیشت، یعنی کسی که به سربازی می رود نمی تواند پول دربیاورد و زندگی را اداره کند.
مشکل دوم این است که تقریباً وقتی را که فرد در سربازی می گذراند در آینده کمتر به درد او می خورد، یعنی تقریباً عمر از دست رفته است.
مشکل سوم این است که این فرد قبل از گذراندن دورة سربازی هیچ گونه سرمایه گذاری نمی تواند بکند، مثلاً نمی تواند سرکار برود و اگر هم بتواند برود کارفرما او را نمی پذیرد و می گوید شما دو سال در حین کار می روی و من برای چه روی شما سرمایه گذاری کنم؟ بنابراین نمی توان کاری را به آن فرد واگذار کرد، ضمن اینکه همه چیز به سربازی وابسته است. یعنی اگر شما سربازی نروید (تقریباً) نمی توانید در کشور تکان بخورید.
من در اینجا راه حلی ارائه نداده ام اما برای این موضوع باید راه حلی داده شود. البته خود سربازی یک دنیای دیگری است و وقتی می گوییم سربازی، بحث این است که فعلاً این مسئله برای جمعیت حل شود و لازم نیست همه مسائل آن یک دفعه رفع گردد.
2. مسکن: الان در اقشار پایین دست ما، 70 تا 80% هزینة خانواده در مورد مسکن مصرف می شود و حتی در دهک های پایین کلان شهرها این عدد به 100 هم می رسد، یعنی فرد تمام درآمد خود را باید برای خانه بدهد. به نظر می رسد ما واقعاً می توانیم برای زوج های جوان در کشور مسکن راحت و ساده تأمین کنیم.
در حال حاضر ما الگوی مسکن مهر را داریم که یک قسط های 250 هزار تومانی دارد و یک پول های 10-15 میلیونی.
اگر دولت واقعاً می خواهد به معنای جدی افزایش جمعیت بدهد و مسئلة ازدواج را حل نماید، باید برای زوجهای جوان 25 میلیون وام ساختی که روی ساخت خانه های مسکن مهر می داد را به 35 میلیون تومان افزایش دهد و آورده ای را که از هر خانواده ای دریافت می کند به 5 تا 7 میلیون محدود نماید و شرط هم بگذارد که این امکانات را به کسانی می دهم که یک سال اول ازدواج شان است.
یعنی اینکه زوج عقد کند و 5-6 میلیون بدهد و در سال بعد که موقع عروسی اوست خانه اش را تحویل بگیرد و فقط بخواهد یک قسط 250 تا 300 هزار تومانی بدهد و به این ترتیب فرد مالک و صاحب خانه است. به نظر بنده چنین کارهایی شدنی است و می توان مدل های مختلفی را ایده پردازی کرد.
3. اشتغال: اشتغال از کارهای سختی است که برای آن ایده پردازی جدی صورت نگرفته است. ولی در حد این ایده را می توان مطرح کرد، باید شرایطی فراهم شود که گرایش به سر کار آوردن قشر جوان بالا برود.
الان محسوس است که اقشاری مانند دانشجویان کارشناسی و یا کارشناسی ارشد وقتی می خواهند وارد محیط کار شوند توقعاتشان بسیار پایین است. اصل توقعشان تحقق یک سابقه کاری است. به نظر من هیچ مسئلة پیچیده ای نیست که ما بخواهیم مثلاً بیمة بازنشستگی را به مدت یک یا دو سال از بیمه حذف کنیم و بگوییم که بیمة بازنشستگی هر فردی که دو سال اول کارش است می تواند با توافق خودش و کارفرما پیاده نشود (یعنی نه کارفرما هزینه بدهد و نه بیمه تعهدی داشته باشد) و این به معنی حدود 21% کاهش هزینة بیمه از حقوق یک فرد و گرایش شدید استفاده از قشر جوان در کار است.
اگر بعد از دو سال آن فرد کار را خوب یاد گرفته باشد، هیچ کارفرمایی حاضر نیست نیروی کاربلدش را بخاطر بیمه بیرون بیندازد. چون دو سال سرمایه گذاری نموده تا او کار را یاد گرفته است.
حتی اگر چنین کند آدم کار بلد کار را پیدا می کند. مسئلة اصلی در کشور ما اصلاً نبودن شغل نیست، بلکه مسئله توانمندی شاغل است.
4. تحصیل و اشتغال آقایان: به نظر می رسد که تحصیل و دانشگاه مسئلة مهمی است. الان آماری ندارم که چند درصد از جوان های ما در سن ازدواج شان به دانشگاه می آیند. اینکه می گویند ما500 هزار صندلی خالی داریم به این معنی نیست که ما افراد دیپلمه نداریم و یا همه درس می خوانند. عده ای درس نمی خوانند و تصمیم می گیرند که درس نخوانند.
یکبار با یک محاسبة سرانگشتی به این نتیجه رسیدم که 50% تا 70% جوان های ما وارد دانشگاه می شوند و کسانی که در مقطع دیپلم و قبل از آن باقی می مانند 30% و نهایتاً 40% هستند (چه در مورد خانم ها و چه آقایان).
ما می گوییم سن ازدواج برای آقایان باید روی 22 سال برود، سن 22 یعنی دورة لیسانس و سال سوم دانشگاه (شاید دوم و یا چهارم). پس باید بتوانیم مسئلة تحصیل و خانه داری و فرزندداری را برای خانم ها و مسئلة تحصیل و سرکار رفتن را برای آقایان حل نماییم.
الان اینها با هم تعارضات بالایی دارد؛ یعنی الان در تحصیلات تکمیلی دانشگاه های کلان چیدمان کلاس ها به گونه ای است که شما نتوانید سرکار بروید، یعنی برای تمام هفتة یک دانشجوی کارشناسی ارشد کلاس دارد تا نتواند سرکار برود و این یک سیاست کاملاً ضد جمعیتی است.
این یک گره مهم است و از مسائلی است که شورای عالی انقلاب فرهنگی به آن فکر نکرده است. ما می توانیم قوانین را در دانشگاه ها به شدت اصلاح کنیم.
چرا یک فردی که متأهل است و در درسی نمره نیاورده، یک ترم دیگر سر کلاس برود؟ شما می خواهید سطح علمی را بسنجید دیگر، خب می توان به او گفت دو هفتة دیگر دوباره امتحان بده، آیا این کار اشکالی دارد؟ یا به او گفت در ترم دیگر این درس را غیرحضوری بگیرد و بعد امتحان بدهد، آیا اشکالی ایجاد می شود؟ شما که بالاخره امتحان را میگیرید و در آخر هم آن امتحان و نمره اش ملاک است، حالا ممکن است فرد سر کلاس برود یا نرود و یاد بگیرد یا یاد نگیرد اما شما در نهایت از او آزمون می گیرید.
چنین قوانینی به وفور دیده می شود. یا تامین مالی دانشجوی تحصیلات تکمیلی از سوی دانشگاه که هم بتواند خوب درس بخواند و هم بتواند زندگی کند.
این تامین مالی از طریق پروژه های تحقیقاتی قابل انجام است.
5.تحصیل و وظیفه مادر و همسری: در مورد خانم ها می توان آموزش های مجازی زیادی را توسعه داد و برای آن در مدل های مختلف مزیت هایی را در نظر گرفت. یا مثلا دانشگاه های بزرگ برای خانم های کارمند دانشگاه مهدکودک دارند، خب چه اشکالی دارد که این مهدکودک در اختیار خانم های دانشجویی که بچه دارند هم باشد. اینها مسائل قابل فکر و کلیدی است. وقتی همه به دانشگاه می آیند این مسائل اهمیت پیدا می کند.
6. حضور اجتماعی خانم ها: سؤالی که در دیدار اندیشه های راهبردی با موضوع زن و خانواده طرح شد، این بود که اگر خانمی نخواهد به دانشگاه بیاید باید چه کار کند و کجا برود؟ چه گزینه های دیگری برای او در نظر گرفته شده است؟ ما که نمی توانیم به خانمها بگوییم در خانه بنشین و جلوی رشد اجتماعی او را بگیریم.
این حرف غیرواقعی، غیر عقلانی و حتی به نظر من غیردینی است. حضور اجتماعی زن در اسلام پذیرفته شده است، باید برای آن مدلی طراحی شود تا او مجبور نباشد از ساعت 8 صبح تا 5 بعدازظهر در فلان اداره باشد. حتی ممکن است تحصیل دانشگاهی برای بعضی از خانم ها موضوعیت نداشته باشد، یعنی دانشگاه از باب حضور اجتماعی مهم باشد و نه از باب تحصیل.
کما اینکه شما الان می بینید گرایش جامعة خانم های مذهبی به تحصیلات حوزوی به جای دانشگاه بعد از گرفتن دیپلم، در حال افزایش است.
خب ما این حوزه¬ها را چقدر توسعه دادیم؟ حوزه را که گزینة بسیار مناسب تری برای تحصیلات خانم هاست. باید مدل هایی را طراحی نماییم که مستلزم پیشرفت خانم ها، ارتقاء علمی، حضور اجتماعی آنها باشد و با وظایف خانه داری و... هم تعارض نداشته باشد.
7. عدم گرایش به بچه داری: امور بالا عمدتا مربوط به کسانی بود که گرایش به بچه داری دارند اما به هر حال مشکلاتی از جنس موارد بالا در پیش رویشان است.
اما یک بخش از مشکل مربوط به باورهای غلط فرهنگی است. بحثی که می خواهم انجام دهم بحثی کلان تر از جمعیت است، اما اهمیت دارد. باید دید که فرهنگ سازی در جامعه چگونه انجام می شود. موارد موثر بر فرهنگ اگر از سوی دولت درست سیاست گذاری شود به طور ریشه ای کار فرهنگی درست می شود. ما دربارة جمعیت و در خیلی از مسائل دیگر می فهمیم که دنبال چه فرهنگ هایی هستیم، ما باید بگوییم که «جمعیت برای کشور از جهت اقتدار، اقتصاد، توسعة علمی مهم است»؛ «هیچ ارتباطی به بیکاری ندارد»، «باید ازدواج به موقع و ازدواج آسان و ساده زیستی در ازدواج را تشویق کنیم»، «جایگاه رفیع خانواده را بیان نماییم»، «نقش زن در جامعه را تبیین نماییم» و گزاره هایی از این دست؛ یعنی در نهایت یک لیستی از این مسائل را می توان درآورد.
یک سری از ابزارهای فرهنگ ساز در جامعه مشخص است که سهم آنها را نمی توان نادیده گرفت. مثلا شعارهای ملی که انتخاب می شود. وقتی شعار دو فرزند کافی است ترویج می شود حتما اثر فرهنگ سازی دارد. محتوای کتاب های درسی ابزارهای مشخصی برای فرهنگ سازی است. رفتار مسئولین در هر جامعه ای فرهنگ ساز است. معلم و روحانیونی که منبر می روند و انسان هایی که نقش مربی دارند، فرهنگ ساز هستند و در کنار اینها، محصول فرهنگی.
محصولات فرهنگی اعم از کتاب و شعر و داستان و فیلم و... یکی از مهمترین عناصر فرهنگ ساز است. اگر اینها را لیست کنید موارد اصلی آن واقعاً زیاد نیست. اگر اینها درست از سوی نظام مدیریت شود، اثرش در فرهنگ به شکل ملموسی قابل مشاهده است.
به طور خاص همین تولید محصول فرهنگی که از دو حالت خارج نیست؛ یا پول آن را جمهوری اسلامی می دهد (همه یا بخشی از آن را) و یا مردم، از این دو حالت خارج نیست.
آنجایی که مردم پول می دهند کشور باید خطوط قرمز را مشخص نماید و بگوید از این خطوط قرمز خارج نشوند. یعنی موقع صدور مجوز مراقب باشیم که محصول از خطوط قرمز عدول نکند. ممکن است نظر و ایده اش با ما همراه نباشد اما خطوط قرمز را نباید نقض کند.
بالاخره اگر کسی نظری مخالف با افزایش جمعیت داشت و کتاب نوشت، ما نمی توانیم بگوییم این کتاب چاپ نشود، با پول خودش چاپ کند. ولی اگر پول تولید محصولی را جمهوری اسلامی داد باید کاملا در راستای اولویت ها و یا به اصلاح خطوط سبز باشد.
الان دستگاه های فرهنگی کشور مثل وزارت ارشاد، صدا و سیما، سازمان تبلیغات و... مبالغ هنگفتی را برای تولید محصولات فرهنگی هزینه می کنند. منتها ساز و کارهای تعریف پروژه و تشخیص و ارزیابی آنها اشکال دارد. والا نباید هر از چندگاهی درباره یک فیلم که با پول کشور تهیه شده است اینقدر اعتراض شود.
باید چند ملاک دقیق بر اساس خطوط سبز گذاشته شود و بر اساس آن کار ارزیابی شود. مثلا در حوزه فیلم اینکه شخصیت مثبت فیلم کسی باشد که قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کند، به پدر و مادرش احترام بگذارد، خانواده اش بچه دارد و... امثال این گزاره ها تدقیق شود و با در نظر گرفتن ملاحظات رسانه ای و هنری و فرهنگی؛ بشود ملاک ارزیابی فیلم ها.
من مفهوم را الان بیان می کنم والا واقفم که تدوین این کار ریزه کاری دارد و نباید به تولید محصولات باصطلاح مصنوعی تبدیل شود. منتها واقع مطلب این است که الان بدیهیات رعایت نمی شود. در فیلم های ما چه موقع بچه دیده می شود؟ زمانی که می خواهند طلاق بگیرند آن هم برای دلسوزی جامعه! ولی خانواده های تلویزیونی در هیچ کدام از فیلم ها بچه ندارند. در همة دنیا از زایمان صحنة محبت اول مادر به بچه را نمایش می دهند و در فیلم های ما درد آن را.
راهش این است که ساز و کارهای تعریف و تولید و ارزیابی محصولات فرهنگی اصلاح شود.
والا اینکه ما دائماً در اسناد بنویسیم بشود ، مثلاً «فرهنگ زندگی ساده ترویج بشود». که اتفاقی نمی افتد. جایی می شود که شما از جیب بیت المال جمهوری اسلامی چک می کشید که کسی محصولی را تولید کند، این موارد را قبلش چک کرده باشید.
همة ملاکها را لیست بکنید و ببینید آیا در این فیلم محقق می شود و یا خیر؟ اگر محقق نمی شود آن چک را نکشید و بگویید که این فیلم با سیاست های ما همخوان نیست و پول آن را خودتان باید تأمین کنید.
آن فرد خودش پول داشته باشد، فیلمش را بسازد و فقط حدود ارزشی جامعة ما را نقض نکند، حتی اگر نظرش با نظر ما مخالف باشد اشکالی ندارد، برود بسازد. مسئله اینجاست که ما خودمان برای این کار پول می دهیم. ما باید ببینیم محصولات فرهنگی را که کمک می کنیم و مجوز می دهیم، در کجا متر می کنیم؟ حتی مشکل جشنوارة فیلم فجر مانند فضای علمی ماست.
شما می گویند مقاله بدهید، متر مقاله چیست؟ روش تحقیق است. می گوید شما درست تحقیق کن و اثبات کن این گزاره ای را که در این مقاله به آن رسیدی از راه درستی حاصل شده باشد و من به بقیه چیزها کاری ندارم حالا کاربردی هست و یا نیست اصلا مهم نیست.
دقیقاً در جشنواره های هنری هم به همین شکل است، اینکه کارگردان خوب کار کرده است یا نه؟ دوربین خوب چرخش کرده است یا نه؟ وقتی به کسی می گویند بهترین بازیگر مرد، به بازی او گفته می شود، کارگردان هم به همین صورت است. باید 10 تا جشنواره محتوایی در مملکت تولید بشود و ما پول های کشور را با مترهای محتوایی توزیع کنیم و نه صرفا با مترهای تکنیکی.
8. کیفیت جمعیت: کیفیت جمعیت به دو مورد اصلی ارتباط دارد: 1. آموزش خانواده؛ چه در قبال بچه داری (همة مراقبت های قبل از بارداری و حین بارداری و بعد از بارداری)، چه در قبال تربیت بچه و چه در قبال تعاملات در خانه که اثرات تربیتی روی بچه دارد و در یک کلام آموزش خانواده که البته این مسئله به همان بحث فرهنگ سازی برمی گردد. مثلاً ده تا فیلم خوب ساخته شود که این فرد یاد بگیرد.
2. دورة ابتدایی: نقش ویژه دورة ابتدایی در تربیت است. در کشور ما الان بیشتر تمرکز روی آموزش است در حالی که باید سهم تربیت و پرورش شخصیتی در این دوره زیاد شود. یک بحث سومی هم هست که آموزش تعالیم دینی است. یعنی پرورش دینی بچه ها که روند این کار در نظام آموزشی چه در دبستان و دبیرستان و چه در دانشگاه کارایی لازم را ندارد.
به طور خلاصه در برنامه ریزی برای افزایش جمعیت باید به سئوالات فوق پاسخ داد.