به گزارش خبرنگار علمی «خبرگزاری دانشجو»، زاویه در شب گذشته با حضور منصور هاشمی، عضو هیئت علمی بنیاد دایرةالمعارف اسلامی و شهریار زرشناس، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به مراحل تکوین جریان روشنفکری و ضرورت آن در ایران پرداخت.
مجری برنامه در ابتدا به بیان مقدمه ای کوتاه از جریان روشنفکری در ایران بسنده نمود و پاسخ به سوالات را به مهمانان برنامه محول کرد.
مجری بیان می کند که برخی شکل گیری بحران روشنفکری را به دوره مشروطه نسبت می دهند؛ زمانی که ایرانی ها زیست جهان نوین را به عینه لمس کردند.
ما به برکت روشنفکران توانستیم از عقب ماندگی بیرون بیاییم
منصور هاشمی در پاسخ، ارائه زمانی برای تکوین روشنفکری را وابسته به معنی روشنفکری که به کار می بریم، می داند و معتقد است، روشنفکر تعاریف مختلفی دارد؛ برخی افراد که علوم اوایل را ترجمه کردند و کسانی که نقد اجتماعی داشتند.
یک جریان فکری وجود دارد که در دوره قاجار در ایران شکل می گیرد و یک عده افراد که منورالفکر نامیده شدند، با درک وضعیت عقب ماندگی نسبت به دنیای جدید، سعی کردند علوم جدید را وارد ایران کنند.
روشنفکری یک پروژه از سوی استعمار انگلیس
در مقابل دکتر زرشناس بیان می کند که روشنفکری در ایران محصول سیستم مشخص تاریخی ما نبود؛ این جریان به طور مشخص در ایران توسط استعمار انگلیس ساخته شد.
دکتر زرشناس روشنفکری مشروطه را به دو بخش تقسیم می کند: نسل اول از سال 1220 با افرادی همچون میرزا عسگرخان و میرزا صالح شیرازی و نسل دوم از سال 1270با افرادی مانند آخوندزاده و امین الدوله و غیره.
در جریان روشنفکری نسل اول مشروطه وضع بسیار بد است؛ نسل اول تقریباً همه فراماسونر بودند؛ در واقع روشنفکری در ایران توسط استعمار انگلیس و لوژهای ماسونری ایجاد شد تا مدرنیته که مقصد و منظور غرب بود را در ایران سامان ببخشد؛ مدرنیته ای که به این وسیله در ایران ایجاد شد یک مدرنیته سراپا وابسته و شبه مدرنیته بود.
انحطاط نه عقب ماندگی
زرشناس ادامه می دهد که ما گرفتار انحطاط بودیم و این انحطاط ما زمینه استیلای غرب مدرن بر ما شد؛ غرب به ما گفت که ما یک راهی برای شما باز می کنیم که یک شبه مدرنیته بود و متاسفانه روشنفکران حاملان این شبه مدرنیته هستند؛ در واقع شبه مدرنیته یک پروسه و پروژه در راه استیلای بیشتر غرب بود.
با استقرای چند روشنفکر نمیتوان در مورد تمام روشنفکران حکم صادر کرد
هاشمی در انتقاد به زرشناس، طالبوف را یک مورد نقض برای گفته های زرشناس بیان کرد؛ هاشمی اشکال وارده به زرشناس را یک اشکال روشی می داند و می گوید، آیا هر رجل سیاسی دوره قاجار که اندیشه و علم غربا را می شناخته، می تواند روشنفکر باشد!
توسعه گفتمان؛ ارمغان روشنفکران برای ما
سپس هاشمی خطاب به زرشناس می گوید که ما و شما بر انحطاط ایران توافق داریم؛ منورالفکرها در این زمان به دنبال این می روند که چرا ما عقب ماندیم! اگر کسی خائن به مملکت باشد دلیلی دارد که این سؤال را مطرح کند؟ اگر ما با جواب منورالفکرها موافق نباشیم، دلیل این است که استعمار انگلیس آنها را هدایت کرده است؟ ما با این کار به استعمار انگلیس اعتبار می دهیم و تاریخ اندیشه خودمان را با دستان خودمان به انگلیسی ها می سپاریم. ما باید سره را از ناسره و اندیشه ها را از اشخاص جدا کنیم.
هاشمی در ادامه به زرشناس متذکر می شود که در حرف های شما تناقض وجود دارد؛ روشنفکران به اندازه ای که می توانستند، درک خود را از غرب آورده اند و ما بسیاری از علوم امروزی را مدیون روشنفکران هستیم.
زرشناس در پاسخ ادامه می دهد که روشنفکر نماینده و پاسخگوی مدرنیته است؛ امر مشترک درباره همه افرادی که گفتیم این است: یک طبقه مجازی سیاسی و فرهنگی و کارگزاران اجرایی و محموعه ای که جهت گیری آن ترویج مدرنیته است.
اگر غرب هم نمیآمد ما از انحطاط بیرون میآمدیم
زرشناس در پاسخ به سؤال هاشمی مبنی بر اینکه علت زوال ما از بیرون نبوده، اما چرا کسانی را که به دنبال راه حل بوده اند محکوم می کنیم؟ پاسخ می دهد، ما در تاریخ مان همیشه خیزش و انحطاط داشته ایم. اگر استعمار غرب به سراغ ما نمی آمد، خیزش ما به رستاخیز منجر می شد؛ خیزشی بر اساس فرهنگ و هویت و دین خودمان؛ بعد از صفویه تشیع این ظرفیت را به ما داده بود، اما استعمار غرب این ظرفیت را از بین برد، هر چند که بعضی روشنفکران این پرسش ها را صادقانه مطرح کردند، اما نسل اول و دوم روشنفکران مشروطه بیشتر این را می گفتند که ما ضعیفیم؛ ما با این کار تاریخ اندیشه مان را تسلیم غرب نمی کنیم و آن جریانی را به عنوان روشنفکر می شناسیم که مقدرات کشور را بدست بگیرد.
شبهمدرنیته وارداتی، ارمغان روشنفکری
استعمار انگلیس در ارکان قاجار دخالت داشته، آیا این به آن معنی است که ما خودمان را تحقیر می کنیم؟ در مقاطعی از روشنفکری در ایران جهت گیری غالب و سمت و سوی اصلی چه بوده است؟ مدرنیته، در کلیتش دستاوردی نداشته و زوالش هم شروع شده است، اما در این میان روشنفکران ما آن قدر جدی نبوده اند که ما را به ژاپن تبدیل کنند. مدرنیته ذاتاً با ما ناچسب بود، اما روشنفکران بدتر از بد کردند، آنها حتی مدرنیته را انتقال ندادند، بلکه شبه مدرنیته را انتقال دادند.
هاشمی در نقد به زرشناس می گوید که خیلی از اصطلاحات شما کلی است، ما قرار است بحث منطقی کنیم؛ چرا مدرنیته ارمغانی نداشته است؟ شما چیزهای خوب را پای اقتضائات زمانه و چیزهای بد را پای روشنفکران می گذارید! روشنفکری ما فقط برای دوره قاجار نیست، بلکه سیر عمیق تری داشته است؛ این اندیشه که ما باید با توجه به میراث مان رشد کنیم و اقتضائات جدیدمان را بشناسیم، کشف جدیدی نیست؛ از ابتدای دوره قاجار همه همین را گفته اند. همه دنبال تلفیق اندیشه غربی و اندیشه خودمان بوده اند و این گفتار شما جفا در حق آنهاست.
هاشمی تصریح می کند که چرا می گویید مقدرات تاریخی در دست روشنفکران بوده؟ مقدرات تاریخی یک ملت دست تمامی افراد آن ملت است نه دست یک قشر.
ارمغان روشنفکری در ایران بحث روشنفکری و توسعه بوده است؛ چرا می گویید روشنفکری به ما خدمت چندانی نکرده و ارمغان روشنفکری در ایران شبه مدرنیته ای بوده و از طرف استعمار غرب وارد شده است!
مجری در این جا سوال خود مبنی بر اینکه روشنفکران با رهیافت انتقادی معطوف به چه چیز بوده اند را مطرح می کند، اما متاسفانه به دلیل مجادلات مهمانان بی پاسخ می ماند.
چرا قابليت اشتراک در فيس بوک نداره خبرهاتون؟