نخستین کسانى که به غیبت امام زمان (عج) اشاره کرده است، رسول گرامى اسلام(ص)، سپس امیر المؤمنین(ع) و سایر ائمه (ع) بودهاند.
به گزارش گروه دین واندیشه «خبرگزاری دانشجو»-سیده حنانه حسینی؛ رسول گرامى اسلام(ص)، سپس امیر المؤمنین(ع) و سایر ائمه (ع) نخستین کسانى بودند که به غیبت امام زمان (عج) اشاره کرده اند. این بزرگواران غیبت مهدی فاطمه را پیش بینى کرده و سر زبان ها انداخته اند.
پیامبر(ص) فرمود: سوگند به خدایى که مرا براى بشارت برانگیخت، قائم فرزندان من بر طبق عهدى که به او مى رسد، غایب مى شود . هرکس زمان غیبت را درک کرد، باید دینش را نگهدارى کند و شیطان را از طریق شک به خود راه ندهد.
امیر المؤمنین(ع)نیز فرمودند: آگاه باشید که آن جناب به طورى غایب مى شود که شخص نادان خواهد گفت: خدا به آل محمد احتیاجى ندارد.
مسلمانان به دلیل همین احادیث، غیبت را براى امام مهدى(ع) ضرورى و از جمله خصایص آن حضرت مى دانستند. لذا بعضى افراد که از مهدویت سوء استفاده کرده و خود را مهدى موعود معرفى مى کردند، مقید بودند که تا حدى ویژگى غیبت را نیز براى خود ثابت کنند.
سید حمیرى مى گوید: من درباره محمد حنفیه غلو کرده و عقیده داشتم که غایب است. تا مدتى به این عقیده غلط بودم تا این که خداوند بر من منت نهاد وبه وسیله امام صادق(ع) هدایت شدم، واز این عقیده برگشته وتوبه کردم.
به هر حال، مسأله غیبت آن چنان بین شیعیان شایع بود که مؤلفان بسیارى درباره آن کتاب ها نوشته اند ، و اما کسانى که قبل از ولادت امام زمان (ع) درباره غیبت کتاب هایى نوشته اند عبارتند از : فضل بن شاذان نیشابورى کتاب اثبات الغیبة ابو الحسن طائى جرمى الغیبة، حسن بن على بن ابو حمزه بطائنى الغیبة، ابو الحسن على بن عمر اعرج لغیبة، ابوعلى حسن بن محمد بن سماعة الغیب، ابوالفضل عباس بن هاشم ناشرى الغیبة، ابوالحسن على بن محمد بن على سواق الغیبة، ابو اسحاق ابراهیم بن صالح انماطى الغیبة، عبدالله بن جعفر حمیرى الغیبة والحیرة والغیبة ومسائله، الفترة والغیبة، على بن حسن بن على بن فضال، الغیبة والملاحم، حافظ نعیم بن مادالفتن والملاحم، ابراهیم بن اسحاق احمرى، الغیبة و...
بنابراین، موضوع غیبت حضرت مهدى (ع) امر جدید وناشناخته اى نبوده است تا برخى شیعیان از قبیل عثمان بن سعید براى حفظ موقعیت خویش آن را اختراع کرده باشند.
ویژ گیها وممیزات دو غیبت
زمان غیبت صغرى محدود بود؛ بر خلاف غیبت کبرى که غیر از خدا کسى از مدت آن اطلاع ندارد.
در دوران غیبت صغرى، استتار و احتجاب امام همه جانبه وعمومى نبود، بلکه کسانى مانند نواب خاص وبرخى از وکلاى دیگر، مى توانستند با امام در تماس باشند و سؤالات و نامه هاى مردم را خدمت امام ببرند وپاسخ امام را به مردم برسانند، ولى در غیبت کبرى، امام از انتظار مردم پنهان است وباب مکاتبات ومراسلات بسته است.
البته این معنایش این نیست که امکان ندارد دیده شود، بلکه ممکن است حضرت را بعضى از افراد (چنانچه با سندهاى معتبر هم نقل شده) ببینند.
در غیبت صغرى، حضرت چهار نماینده داشت که آنان اقامتگاه حضرت را مى دانستند، ولى در غیبت کبرى چنین نیست. در غیبت صغرى ممکن بود کسى او را ببیند وبشناسد ولى در غیبت کبرى کسى او را نمى بیند، واگر هم ببیند او را نمى شناسد.
باید توجه داشت که پیشوایان دین، با بیان روایات درباره غیبت، نظرشان این بودکه هرگونه شک وتردید را از دل شیعیان برطرف سازند و آنان را براى غیبت طولانى امام خود آماده نمایند تا با غیبت امام انس بگیرند وبا وظایف خود در دوران غیبت آشنا شوند واز روى دلایل قطعى، به وجود غیبت امام خود ایمان راسخ و استوار پیدا کنند .
پیشگویی های امیرالمومنین (ع) درباره حضرت مهدی (عج)
پیشگویی های امام علی (ع) درباره ملاحم و فتن آخر الزمان در جای جای سخنان آن بزرگوار در نهج البلاغه مشهود است. آن چه می خوانید، شمه ای از این سخنان گهربار است که میتوان راهگشای زندگی امروز و فردای شیعیان و موالیان آن حضرت باشد.
خطبه 100 نهج البلاغه:او (پیامبر) پرچم حق را برافراشت و در میان ما به یادگار گذارد; آن کس که از زیر سایه این پرچم پاى پیش نهد از شریعت اسلام خارج گردد; و آن کس که از پیرویش سر باز زند به هلاکت رسد و سرانجام کسیکه زیر سایه این پرچم به پیش رود راه سعادت پیموده و به آن دست یابد.
پرچمدار این پرچم با شکیبائى و آرامش سخن گوید; و با کندى و تأنى در اجراى کارها بپا خیزد; امّا چون بپا خواست بسى شتاب کند تا به پیروزى نهائى رسد; پس آنگاه که سر در گرو فرمانش نهادید و با سرانگشت به سویش اشاره کردید ، دوران او سپرى شده و مرگش فرارسد.
از آن پس ناگزیر مدتى که مشیت الهى اقتضا کند در انتظار به سر برید. آن گاه خداوند شخصیتى را برانگیزد تا شما را (که به اختـلاف و جـدائى گراییده اید) جمع کند و پراکندگى شما را سر و سامان بخشد. پس به کسی که (چیزی که) رو نکرده دل مبندید و از آن که رو گردانده ناامید مشوید.
آگاه باشید که آل محمّد صلَّى الله علیه و آله همانند ستارگان این گنبد مینا باشند. آن هنگام که یکى از آنها غروب کند دیگرى بدرخشد.
گویى چنان است که در پرتو آل محمد(ص) نعمتهاى الهى را بر شما فراوان و تمام شده مى بینم; و آنچه را که آرزویش را در دل مى پروراندید بدان دست یافتید.
خطبه 150، نهج البلاغه:اى مردم اکنون هنگام فرا رسیدن فتنههائى است که به شما وعده داده شده و نزدیک است برخورد با رویدادهائى که حقیقت آن بر شما ناشناخته و مبهم خواهد بود.
دانسته باشید آن کس که از طریق ما (مهدى موعود منتظر) به راز این فتنهها پى برد و آن روزگار را دریابد، با مشعل فروزان هدایت ره بسپرد و به سیره و روش پاکان و نیکان (پیامبر و امامان معصوم) رفتار نماید تا در آن گیر و دار گره ها را بگشاید و بردگانِ در بند ظلم و خودخواهى و ملّت هاى اسیر استعمار را از بردگى و اسارت برهاند و توده هاى گمراهى و ستمگرى را متلاشى و پراکنده سازد و حق طلبان را گردهم آورد و به دیگر عبارت تشکیلات کفر و ستم را بر هم زند و جدایى و تفرقه اسلام و مسلمانان را تبدیل به یکپارچگى نموده و سامان بخشد.
این رهبر (مدتها بلکه قرن ها) در پنهانى از مردم به سر برد و هر چند دیگران کوشش کنند تا اثرش را بیابند ، نشانى از رد پایش نیابند.
در این هنگام گروهى از مؤمنان براى درهم کوبیدن فتنه ها آماده شوند، همچون آماده شدن شمشیر که در دست آهنگر صیقل داده شده.
همینان چشمانشان به نور و فروغ قرآن روشن گردد. موج با شکوه تفسیر قرآن در گوش دلشان طنین انداز شود ، شامگاهان و صبحگاهان جانشان از چشمه حکمت و معارف الهى سیراب گردد.
ابن ابى الحدید پیرامون این سخن مى گوید: جمله «و دُنُوٍّ مِن طَلعةِ مَا لاَ تَعرفُون» کنایه از پیش آمدهاى مهم و رویدادهاى بى سابقه از قبیل دابة الارض، دجال، فتنه ها و کارهاى خارق العاده و وهم انگیز او، ظهور سفیانى و کشتار بیش از حد مردم است.
آنگاه مى نویسد: امام با ایراد جمله «أَلا و إِنَّ مَن أَدرکَها» به ذکر مهدى آل محمد(ص) پرداخته که از کتاب و سنّت پیروى مى کند. جمله «فِى سِترة عَنِ النَّاس» بیانگر موضوع پنهانى و غیبت این شخصیت والا مقام مورد اشاره است.
سپس مى گوید: این موضوع امامیه را در عقیده مذهبى (ولادت حضرت مهدى) سودى نبخشد. هرچند پنداشته اند سخن امام تصریح به گفته آنها درباره غیبت مهدى است، زیرا جایز است که خداوند این چنین امامى را در آخر الزمان بیافریند و مدتى در پنهانى بسر برد ، و داراى مبلغین و نمایندگانى باشد که دستورات او را به اجرا در آورند ، و از آن پس ظهور نماید و زمام کشورها را بدست گیرد و حکومتها را زیر سلطه خود درآورد و جهان را مسخر فرماید.
اکنون توجه خوانندگان رابدین نکته جلب مى نماید که ابن ابى الحدید از یکسو انطباق کلام امیرالمؤمنین(ع) را بر عقیده شیعه درباره حضرت مهدى حجت بن الحسن العسکرى(ع) و ولادت و زنده بودن آن بزرگوار باور نکرده و رد مى کند و از سوى دیگر جایز و ممکن مى داند که حضرت مهدى(ع) پس از به دنیا آمدن، مدتى را در حال غیبت و پنهانى به سر برد و نمایندگان و مبلغین از طرف حضرتش به وظایف محوله دینى پردازند. آن گاه ظهور کند و رسماً مشغول به کار گردد.
بدون شکّ این نظریه جز تعصّب ولقمه دور سر گردانیدن، توجیه دیگرى نمى تواند داشته باشد.
اگر ممکن باشد که آن حضرت بعد از به دنیا آمدن غایب گردد، پس همان نظریهاى را ارائه داده است که شیعه مى گوید. منتها با یک اختلاف غیر اساسى و آن اینکه شیعه معتقد به ولادت امام زمان در سال 256 هجرى است و این اعتقاد مبتنى بر ده ها حدیث از ناحیه امامان معصوم (ع) و اعترافات بیش از یکصد نفر از مورخان و دانشمندان اهل تسنن است که در مقدمه بدان ها اشاره شد.