استاد رحیم پور ازغدی گفت: اگر مقاله دانشجویان ما به 50 زبان ترجمه شد، باید سرشان را بالا بگیرند و مطمئن باشند کاری که ارائه کردهاند در رقابتهای جهانی قابل دفاع است.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»،حسن رحیمپور ازغدی عصر امروز در سالروز وحدت حوزه و دانشگاه در دانشگاه امیرکبیر با بیان اینکه دین هدف نیست، بلکه وسیلهای است برای نجات انسان ها گفت: اگر چه لذات انسان هدف نیست، اما نجات انسان هدف است و دین وسیله رسیدن به این هدف.
این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه تاکید کرد: اگر اسلام را فطری و عقلانی بپذیریم، فطرت همواره پشتیبان ماست.
این استاد حوزه و دانشگاه با تاکید بر اینکه دانشجویان ما باید جهانی بیندیشند، گفت: رقبا و ادعاهای ما جهانی است، پس باید آماده باشیم و برای یک انقلاب عظیم آخرالزمانی زمینهچینی کنیم.
رحیمپورازغدی در ادامه افزود: اگر مقاله دانشجویان ما به 50 زبان ترجمه شد، باید سرشان را بالا بگیرند و مطمئن باشند کاری که ارائه کردهاند در رقابتهای جهانی قابل دفاع است.
وی در ادامه افزود: اگر چه کلیگویی لازم است، اما کافی نیست، لذا امام صادق (ع) در پاسخ کسی که از امام درباره چیستی اخلاقی بودن سوال میکند، 10 دستورالعمل جزئی ارائه میدهند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: امام صادق (ع) فرمودهاند، معیار تشخیص اینکه جامعهای اخلاقی است یا نه این است که 10 دستورالعمل را در آن جامعه بررسی کنیم؛
1- مردم آن با یکدیگر صادق باشند
2- مردم آن به هیچ اعتمادی خیانت نکنند
3- روابط خویشاوندی را گرم نگه دارند
4- یکدیگر را مهمان کنند
5- هر گرسنه و حتی غیرگرسنگی که از آنان خواهش دارد سیر کنند
6- طلبکار نباشند و قدرشناس و جبرانکار باشند
7- هیچکس در هیچ باب از دیگری دروغ نشوند
8- همسایه از همسایه خبر داشته باشد
9- دوستیها ریاکاری زبانی نباشد و
10- شرم اخلاقی و حیا در جامعه وجود داشته باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه به 10 فرمانی که واتیکان برای شهروندان مسیحی هنگام تصادف رانندگی صادر کرده است، اشاره کرد و گفت: کلیسای کاتولیک برای سبک زندگی، در جزئیات چیز قابل ارائهای ندارد، جز یکسری پیامهای کلی مبنی بر اینکه همه خوب باشید.
رحیمپورازغدی در ادامه با تاکید بر اینکه در روایات شیعه درباره جزئیات بسیار سخن گفته شده است، گفت: هیچ دینی به اندازه اسلام برای جزئیات زندگی مردم دستورات دقیق ندارد.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه به بررسی جریانهای فعال، از دوره تاسیس دانشگاه در ایران پرداخت و گفت: اولین دانشگاهی که در ایران تشکیل شد، در زمان رضاخان بود.
وی در ادامه افزود: آنچه در ایران از دانشگاهها درآمد جریانهای ضعیف دینی در میان چند جریان قوی کمونیستی – غربی بود.
رحیمپورازغدی ادامه داد: بعد از شهریور ماه سال 1320 میتوان ادعا کرد ضعیفترین جریان موجود در دانشگاههای ایران جریانهای اسلامی بود.
این استاد حوزه و دانشگاه جریانهای ناسیونالیست ایرانی، جریانهای غربگرای وابسته به فراماسونرها، جریانهای چپ مارکسیستی و در آخر جریان بابی و بهایی را از جمله جریانهای قوی در دانشگاههای قبل از انقلاب خواند و گفت: نقطه مشترک همه این جریانها این بود که اسلام را میکوبیدند و فرهنگ ملت را تحقیر میکردند.
وی در ادامه افزود: همه این 41 جریان، اسلام را ارتجاع محض دانسته و آن را با افکار علمی ناآشنا میدانستند، آنها معتقد بودند اسلام موعظه است و ترقی کشور در گرو انفکاک از تقیدات دینی است.
رحیمپورازغدی با اشاره به وابستگی جریان چپ مارکسیستی به شوروی، وابستگی جریان غربگرا به فراماسونرهای تحصیلکرده در غرب، وابستگی بابیها و بهاییها به سرویسهای جاسوسی و تلاش ناسیونالیستهای ایرانی برای مقابله با اسلام به نفع تهاجمات فرهنگی غرب گفت: جریان دانشجویی اسلامگرا در آن دوره از جایی حمایت نمیشد، لذا تنها و غریب و ضعیف در دانشگاه فعالیتهای غیرچشمگیری داشت.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه افزود: بچههای طرفدار جریان اسلامگرا در دوره قبل از انقلاب در دانشگاه بسیار تحقیر میشدند و بیشتر از اینکه از طرف حکومت در فشار باشند، از طریق این جریانهای فعال تحت فشار بودند.
وی با اشاره به حضور برخی جریانهای فاشیستی در دانشگاهها در دوره پهلوی گفت: در آن زمان خداپرستی به معنی عافیتپرستی و بیعرضگی بود.
رحیمپورازغدی ضمن اشاره به نمونههای تاریخی و شخصیتهای برجسته این جریانهای قالب گفت: در آن دوره ایرانیان به دو دسته تقسیم میشدند؛ یکی باشعور و دیگری متدین.
این استاد حوزه و دانشگاه به بررسی وضعیت دانشگاههای کشور در دوره پهلوی پرداخت و گفت: در دورهای فاشیستها جریان غالب دانشگاههای ایران بودند و در دورهای چپی ها؛ به گونهای که استالین برای دانشجویان ایرانی بت شده بود و سبیل استالینی نشانه تمدن و روشنفکری.
وی در ادامه افزود: جالب اینجاست که یک حلقه 53 نفره از دانشجویان و بعضاً فعالان حوزوی، اما بیسواد و اسلامنشناس ایرانی، جنبش مارکسیستی را در ایران راه انداخته و اداره میکردند.
رحیمپورازغدی با اشاره به خانواده احسان تبری و کیانوری گفت: جالب اینجاست که این رهبران مارکسیستی از خانوادههای روحانی ایرانی بوده و چند سالی طلبه بودند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در ادامه افزود: همه اینها نشاندهنده این است که اگر کار پژوهشی قوی نکنیم، دشمن از درون خانوادهها و اقشار مذهبی ما یارگیری میکند.
وی در ادامه به شخصیت تقیزاده روحانی بیدین و بیسوادی که در ابتدا لباس روحانیت به تن میکرد، اما برای جلب نظر انگلیس ریش خود را از ته میتراشید، اشاره کرد و گفت: همین تقیزاده بعدها عنوان کرد، من مسرورم که اولین کسی هستم که بمب غربزدگی را در ایران منفجر میکنم.
رحیمپورازغدی با اشاره به شخصیت کسروی که در ابتدا حوزوی بود، اما در ادامه بیدین شد و علیه اسلام سخنرانیها کرد، گفت: کسروی معتقد بود معنویت کلاً انحراف است، لذا مجلس کتاب دعاسوزان به راه انداخت.
این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه با اشاره به اینکه این افراد دین و تشیع را باعث عقبافتادگی جامعه ایران میدانستند، گفت: در دوره پهلوی تلاش بسیاری شد تا همه پیشرفت ایران را به ایران پیش از اسلام نسبت دهند و خود را به ساسانیان و هخامنشیان و در نهایت زرتشت پیامبر منتسب کنند.
وی ادامه داد: ایران هر چه دارد مدیون اسلام است و ایران قبل از ورود اسلام چیزی ندارد و چیزی نیست.
رحیمپورازغدی گفت: ملتی که 80 درصد تمدن اسلام را ساخته است، هرگز به زور مسلمان نشده؛ چرا که هیچ یک از شهرهای ایران حتی یک نصف روز در برابر اسلام مقاومت نکردند.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: در تاریخ آمده بنیعباس و بنیامیه ترجیح میدادند که ایرانیان اهل ذمه باشند تا خراج بیشتری پرداخت کنند، لذا گاهی اوقات طوایف ایرانی به نماینده بنیعباس یا بنیامیه مراجعه میکردند تا مسلمان شوند، اما آنها میگفتند بیخود مسلمان نشو فقط مالیاتت را سر وقت برسان.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در پایان گفت: دانشجویان و دانشگاهیان ما برای پیشبرد اهداف اسلامی خود در دانشگاهها باید فضای دانشگاهها و روشنفکری ایران را در سالهای گذاشته و پیش از انقلاب بررسی کنند تا نگاه دقیق و خوبی نسبت به این مسئله داشته باشند.