کد خبر:۲۲۳۷۵۳
جستاری در آینده پژوهی-2؛

آماده باش برای آینده

پارادایم‌ها عوض می‌شوند و ما در عصر تغییرات و تحولات بزرگ به سر می‌بریم،این تغییرات ممکن است بطئی و آرام‌آرام باشند اما ما درکشان نکنیم...
گروه علمی «خبرگزاری دانشجو»، دکتر سعید خزائی- رئیس مرکز آینده پژوهی دانشگاه تهران؛ ما دچار سلسله‌ای از مشکلات شناختی می‌شویم. سازمان‌ها هم همین‌طور هستند. چندی پیش روی نشریه «Harvard Business Rewiev» کاریکاتوری کشیده شده بود از سه دایناسور یعنی شرکت‌های ABM، جنرال موتورز و شرکت سرس. منظور کاریکاتور این بود که این شرکت‌ها اگرچه به جثه‌های بزرگ رسیدند اما درست عین دایناسورها در خطر انقراض هستند، چون باور نمی‌کنند شرایط به گونه دیگری می‌شود، پارادایم‌ها عوض می‌شوند و ما در عصر تغییرات و تحولات بزرگ به سر می‌بریم.
 
 این تغییرات ممکن است بطئی و آرام‌آرام باشند اما ما درکشان نکنیم؛ همان‌طور که متوجه نشدیم موهای سرمان چگونه سفید شد و دندان‌هایمان ریخت! یک دفعه می‌رویم جلوی آینه و می‌بینیم این برفی که بر سر و روی ما باریدن گرفته، سر باز ایستادن ندارد! پریگوژین می‌گوید ما نمی‌توانیم آینده را پیش‌بینی کنیم اما باید برای آن آماده باشیم.
 
در عصر کنونی مهارت‌ها عوض شده است. انسان‌ها در عصر گذار بزرگ از صنعتی به فراصنعتی، نیازمند دانش هستند و باید دانش‌های تازه کسب کنند. انسان‌ها باید به آموزشهای جدید مجهز شوند و نمی‌شوند. این است که هنوز یک پایمان در عصر کشاورزی است و پای دیگرمان در عصر صنعت و نیم نگاهی هم به عصر فراصنعتی داریم.
 
همه تعصبات، مدیریت‌های خویشاوندی و خساست‌های علمی از ویژگی‌های کمبود منابع و فقر منابع در عصر کشاورزی بوده که هنوز هم به نوعی در بند آنها هستیم. تمام دانش ما درباره گذشته است اما تصمیم‌های ما برای آینده است. ما مدلی مفهومی از قضاوت انسان داریم که در مورد آن بیشتر صحبت می‌کنیم. ما می‌خواهیم در عرصه جامعه‌شناسی، اقتصاد و عرصه‌های دیگر، برنامه‌ریزی کنیم؛ اما مشکلاتی در عصر جدید داریم.
 
شیر یا خط؟
 
به عنوان مثال، حجم اطلاعات بالاست، برهم‌کنش عوامل و متغیرهای مؤثر بسیار زیاد است و این شبکة در‌هم‌تنیده سبب می‌شود در تحلیل اطلاعات با محدودیت مواجه شویم؛ در نتیجه نیازمند رویکردهای مشارکتی و ابزارهای تازه هستیم. از سوی دیگر، قضاوت‌های ما به شکل انطباقی و روندپذیر است، مثلاًً ده بار سکه را می‌اندازیم شیر می‌آید و بار یازدهم می‌گویند شیر یا خط؟ آیا واقعاً ما روابط علّی این موضوع را کشف کرده‌ایم؟ تنها به این دلیل که ذهن ما روندی و انطباقی فکر می‌کند، به شوک‌ها و شگفتی‌های موجود فکر نمی‌کنیم؛ در نتیجه شناخت ما از آینده عموماً ناقص است.
 
همچنین به این دلیل که سیستم ادارکی ما دچار مشکل است، هنگامی که یک عامل بیرونی را مشاهده می‌کنیم، بر اساس باورها، ارزش‌ها و دانش‌هایمان هر چیزی را یا موکول به بعد می‌کنیم یا نادیده می‌گیریم؛ در نتیجه نوعی سیستم فیلتراسیون وجود دارد که خیلی چیزها را باید ببینیم و نمی‌بینیم و بعضی از اینها را از فیلتر رد می‌کنیم و با مفاهیم و درک و دانشی که کسب می‌کنیم، حقیقت را رنگ خودمان می‌کنیم، سپس بر این اساس فرض‌هایی را تولید می‌کنیم و از اینها به نتیجه‌گیری می‌رسیم و باوری درباره جهان و تحولات آن در ما پدیدار می‌شود که بر اساس آن عمل می‌کنیم.
 
حال اگر سیستم لایه‌ای ما غلط عمل کند و اگر رنگی را که می‌زنیم واقعی نباشد، در نتیجه برداشت ما غلط از آب در می‌آید. یک محرک خارجی مثلاً یک خبر که از تلویزیون پخش می‌شود، همه یک خبر واحد می‌شنوند اما یک نفر به فروش فکر می‌کند یک نفر به نگه داشتن و یک نفر به خرید؛ یعنی در افراد به دلیل همان سیستم‌های شناختی مختلف، درک‌های متفاوت ایجاد می‌شود. در حقیقت مسائل را هرکسی می‌تواند از یک دیدگاه ببیند و بر این مبنا نمی‌توان گفت کدام واقعیت است. این همان آینده‌ای است که ما باید کشف کنیم.
 
فرصت های نایاب واکنش
 
یکی از کارکردهای آینده‌پژوهی همین است که برای افراد و سازمان‌ها و جوامع در نازل‌ترین شکل آن فرصت اقدام ایجاد کند؛ یعنی از زمانی که رویدادی در حال شکل‌گیری است و جوانه زده می‌شود تا زمانی که به یک واقعیت بیرونی تبدیل شود، شما برای انجام یک واکنش فرصت دارید که این کمترین سودمندی آینده‌پژوهی است.
 
آینده‌پژوهی می‌کوشد از قبل و با پیش‌بینی کردن، فرصتی برای واکنش مناسب ایجاد کند. البته همیشه واکنشْ مناسب نیست. آینده‌پژوهی در درجه نخست می‌کوشد پرده از ابهام آینده‌های ممکن و محتمل بردارد. بر این مبنا، باید دانست که بر اساس ارزش‌ها، باورها، خواسته‌ها و باورهای هر فرد، آینده مد نظر او کدام است؟ به همین دلیل است که افراد بر اساس درکشان ممکن است فهم متفاوتی از مسائل داشته باشند.
 
مفروضات آینده‌پژوهی، خطی، یک‌سویه و برگشت‌ناپذیر است؛ در نتیجه با مفروضات کاری نداریم و به اهداف آینده‌پژوهی بیشتر می‌پردازیم. هدف آینده‌پژوهی، مطالعه آینده‌های ممکن است؛ تمام آن چیزهایی که محال ذاتی نباشند. یعنی بررسی این مطلب که چه اتفاقاتی می‌تواند بیفتد؟ البته این موارد، مبنای درستی برای برنامه‌ریزی و تفکر منطقی در مورد آینده نیست. ما این مسائل را در قالب آینده‌های محتمل گردآوری و محدودتر می‌کنیم.
 
 موارد بررسی در چنین فضایی عبارتند از: چندین آینده محتمل در یک عرصه و بررسی تصویرهای آینده، چشم‌اندازها، آرمان‌ها، آرمان‌شهرها، پادآرمان‌شهرهایی که از آینده وجود دارد؛ تصویرهایی که ما و دیگران از آینده داریم، و بنیان‌های معرفتی که اشاره شد و همین‌طور بنیان‌های اخلاقی آینده‌پژوهی. آینده‌پژوهی وام‌دار اخلاق است و توجه ویژه‌ای به بنیان‌های اخلاقی دارد. هدف آینده‌پژوهی سعادت و رفاه بشر و نگاهش به آینده است و اعتقادش بر این است که گرچه گذشته دیگر تغییری را بر‌نمی‌تابد اما می‌توانیم الگوهایی از آن بگیریم و حتی تاریخ‌های موازی را بنویسم؛ در نتیجه باید تفسیری از گذشته داشته باشیم؛ همان اشاره‌ای که آقای قربانی به تحلیل لایه‌ایِ علت‌ها داشتند.
 
ما در آینده‌پژوهی تلاش می‌کنیم اسطوره‌ها، نظام‌ها، باورها و ارزش‌ها را ببینیم یعنی از سطح ملموس یا لیتانی، سطح ملموس و مشهود رویدادها گذر کنیم. قسمت بالایی کوه یخ معلول سلسله عواملی است که در سه لایه بعدی وجود دارند. این مدل، در تحلیل مسائل اجتماعی به‌شدت کاربرد دارد. آقای سهیل عنایت‌الله نیز به تحلیل لایه‌ای علت‌ها توجه دارند و در عین حال تفسیر گذشته و حال هم در آن مهم است. آینده‌پژوهی دانشی است ارزش‌بنیاد و در بافت‌های مختلف معنای مختلف دارد. در هر پروژه آینده‌پژوهی ما باید به اهداف، روش، رویکرد و بافتار توجه کنیم. آنچه «دلفی» ژاپن انجام می‌دهد به درد ما نمی‌خورد، پانلی که در کشور دیگری برگزار شده و یا دلفی انجام می‌دهد، شاید در کشور ما جواب ندهد.
 
 
افزایش مشارکت عامه
 
زمانی تافلر‌ها از پنج میلیارد آینده‌پژوه صحبت می‌کردند. آینده‌پژوهی تا از قابلیت‌های فردی تبدیل به ظرفیت‌های اجتماعی نشود موفق نخواهد شد. آینده‌پژوهی نیاز به بسترهای مناسب و زیست بوم بهینه، نقد و نقادی و پرسشگری و کار گروهی و مسائلی شبیه به این دارد و به ما این امکان را می‌دهد تا بسترهای لازم را برای آینده‌پژوهی فراهم بیاوریم.
 
ترویج تصویر مطلوب از آینده
 
در قرآن آمده است:‌ لا تنابزوا بالالقاب. ما وقتی لقب به کسی می‌دهیم برای مثال به بچه می‌گوییم دروغگو، بچه دروغگو می‌شود. حضرت امام می‌فرمودند: بگویید مرگ بر امریکا. همین قول برای امریکا مرگ می‌آورد. یعنی وقتی تکرار می‌کنیم و وقتی باور داریم، این باورها شکل می‌گیرد. به قول گاندی افکار شما سرنوشت شما می‌شوند. این است که تصاویر مطلوب از آینده باعث امید می‌شود و موجب می‌شوند تا بتوانیم به سمت آینده‌ای که می‌خواهیم حرکت کنیم.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار