گروه علمی «خبرگزاری دانشجو»؛ بعد از چندین هفته وقفه در پخش برنامه «زاویه»، این برنامه در هفته جاری با موضوع تجاریسازی علومانسانی کار خود را آغاز کرد؛ مجری برنامه بحث را این گونه شروع می کند که بر اساس روایات، جایگاه علوم انسانی، بسیار رفیع است و سایر علوم در طول یا ذیل آن قرار می گیرند.
در رویکرد تولید علم به ثروت باید به این نکته توجه کنیم که علم باید منجر به تولید ثروت شود نه منطق تولید ثروت، بنابراین باید به تولید ثروت در کنار برکات دیگری که می تواند داشته باشد، نگریسته شود.
آسیب های این رویکرد به ماهیت و ارزش ذاتی علم چیست؟
برخی سیاستمداران این رویکرد را به طور مطلق بیان می کنند و برخی دیگر به صورت نسبی؛ برداشتن مرزهای بین علوم فنی –مهندسی با علوم انسانی یکی از آثار این بحث است.
سوالاتی که این برنامه در صدد پاسخگویی به آنهاست، عبارتند از ایده تجاری سازی چه قدر در علوم انسانی امکان پذیر است؟ این ایده چه قدر در تحول و کاربردی شدن آن موثر خواهد بود؟ تجاری سازی چه فواید و آثاری برای مجموعه علوم انسانی کشور خواهد داشت؟
مجری این سوال را مطرح می کند که آیا اساساً ثروت در جامعه اسلامی می تواند هدف غایی باشد یا نه؟ چرا فکر می کنید علوم انسانی باید تجاری سازی شود؟
معنی تجاریسازی در درجه اول بحث نافع بودن است
مهدی نژاد، معاون آموزشی وزارت علوم در پاسخ بیان می کند: 90 درصد مقالات باید کاربردی شوند؛ در این جا باید به دو نکته توجه کرد؛ اول اینکه ما اساساً دنبال علم نافع هستیم و دوم، برای دستیابی به محصول نهایی باید زنجیره ای از کارهای علمی انجام شود.
برای مثال به آن کسانی که گام اول را برمی دارند و برای ساخت ماهواره، تولید علم می کنند، نمی توانیم بگوییم که برای تولید ماهواره کاری نکرده اند!
در واقع علوم انسانی پشتیبان سایر علوم است و به آن جهت می دهد.
معنی تجاری سازی در درجه اول بحث نافع بودن است؛ نافع بودن یا گام آخر است یا گام اول که در هر حال از روندی که انجام می شود، حمایت می کند.
خود رشته های علوم انسانی یک طیف نیستند، برخی رشته ها در حوزه مدیریت علم وارد می شوند، اما برخی دیگر بازار خاص خود را دارند.
شاخصههای علم نافع
مجری از مهدی نژاد می پرسد که شاخصه های علم نافع شما چیست که می خواهید با آن به تجاری سازی علوم برسید؟ همچنین در ادامه از پورحسن می پرسد که آیا تجاری سازی علوم انسانی امکان پذیر است؟
پورحسن تصریح می کند: بنده در برخی نکات با آقای مهدی نژاد همنظرم؛ مثلاً در بحث تقسیم و تنوع علوم انسانی، اما من مخالف تجاری سازی علوم انسانی هستم. علتش این است که دغدغه اصلی ما در باب علم در جمهوری اسلامی، همان طور که شهید مطهری می گوید، ساختن یک نظریه تمدنی است، ما می خواهیم تمدن اسلامی را بازسازی و احیا کنیم، اگر ما می خواهیم گسست معرفتی با غرب داشته باشیم، این گسست تنها در علوم انسانی به وجود می آید.
با توجه به اینکه همه ما موافق هستیم که به همه علوم باید به نحو انضمامی و کاربردی نگریسته شود، باید تجاری سازی البته به این شکل که در جامعه وجود دارد، بازتعریف شود؛ اگر می خواهیم علمی به ثروت تبدیل شود، نباید تمام دغدغه های علم معطوف به ثروت باشد؛ ما باید به دنبال تبدیل علم به اخلاق، تبدیل علم به معنویت و تبدیل علم به پشتوانه های فکری باشیم؛ چون ثروت تنها نشانه یکی از اضلاع علوم است.
وقتی ما از تجاری سازی سخن می گوییم مارکتینگ به ذهن مان می آید؛ ما اتفاقاً به پشتوانه های فکری بیش از بازار نیاز داریم. رمز مشکل الان ما با غرب چیست؟
ما در علوم پایه هیچ مشکلی با غرب نداریم و الگوی آنها را به لحاظ روشی اجرا می کنیم؛ ما با غرب بر سر علوم انسانی دعوا داریم. رمز پیشرفت ما در علوم پایه نسبت به علوم انسانی همین بود؛ در واقع ما می خواهیم از غرب یک الگوی جدید را بیافرینیم؛ این آفریدن نیاز دارد که یک پشتوانه فکری در علوم انسانی ایجاد کند.
در این نظریه تمدنی که ما می خواهیم بیافرینیم اخلاق و معنویت مهم است و اولین مبنا این است که ما تنها به یک ساحت علم توجه کنیم؛ ما باید معنویت، پشتوانه نظری و اخلاق را تعریف کنیم. عزت و شکوهمندی تمدن اسلامی در این بازتعریف مهم است. ما نمی خواهیم دوباره تجربه تمدن غرب را تکرار کنیم. ما می خواهیم بنیادهای اخلاقی را پررنگ تر کنیم.
مجری از مهدی نژاد می پرسد که امام خمینی رحمة الله بحث نیازمحوری را در شاکله به وجود می آورد؛ چگونه می شود این موضوع را با مباحث شما پیوند داد؟
مهدی نژاد تصریح می کند: حضرت امام یک هدف مشخصی داشت و تمام منابع را در خدمت آن هدف قرار داد؛ تجاری سازی یک وجهی از علم نافع در حوزه علوم انسانی است؛ در واقع مثل رمز عملیات می ماند.
سپس پورحسن ادامه می دهد: ما نباید چند مسئله را خلط کنیم، بلکه باید در علوم انسانی به صورت هدفمند تلاش کنیم و کسی در این موضوع شک ندارد، بنابراین مراد از تعریف درست از تجاری سازی این نیست که باید علوم انسانی را مانند علوم دیگر تعریف کنیم.
اگر تجاری سازی به معنای این باشد که ما زنجیره ای داشته باشیم، برخی علوم بنیادی، برخی کاربردی و برخی توسعه ای هستند، البته نه به این معنا که کاملاً قسیم هم هستند.
در پاسخ به مهدی نژاد که بیان کرد ما باید دقیقاً از کجا شروع کنیم؟ آیا می شود چنین نظریه ای را اجرا کرد؟ باید گفت که تفکر عقلی در جامعه ایرانی - اسلامی به عنوان یک پشتوانه وجود دارد و نیاز به این نداریم که ببینیم الان کجاست.
در واقع باید هم سطوح کاربردی و هم تفاوت میان علوم را مشخص کنیم؛ چون اگر به ورطه نگاه پوزیویستی در علوم انسانی بیفتیم سبب لاغر شدن علوم انسانی می شویم.
خود علوم انسانی ثروت است و ما می توانیم تعریف دقیقی از تجاری سازی این علوم با قرار دادن فاکتورهای زیر در آن ارائه دهیم: کاربردی و توسعه ای بودن، نسبت داشتن با الگوی پیشرفت و درون نظریه تمدن اسلامی قرار گرفتن؛ به این ترتیب می توانیم از خلط های موجود در باب علوم انسانی دوری کنیم.
مجری در ادامه می گوید: برخی قائل به رویکرد تکنولوژیک به علم هستند؛ به این مفهوم که علوم انسانی باید کاربردهایی برای ما داشته باشد تا در فرآیند کلان اجتماعی مؤثر باشد.
شما برای تربیت عقلانی جامعه، همان سبک زندگی که رهبری آن را عقلانیت معاش عنوان کردند یا الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت که اگر چهار ساحت داشته باشد، اولین ساحت آن علم است و علوم انسانی هم پایه علم است.
برای تجاری سازی علوم در نهادهای کشور چه تمهیداتی اندیشیدهایم ؟
مهدی نژاد در پاسخ به این سوال می گوید: یک گام مهم ما این بوده که پژوهش های دانشگاه های ما باید در چارچوب تصویب های شورای عالی انقلاب باشد.
مجری می پرسد: فکر می کنید فرایند تحول علوم انسانی در کشور به تجاری سازی و نافع سازی علوم می انجامد؟
مهدی نژاد می گوید: صد درصد؛ دو اتفاق همزمان و با هم در حال انجام شدن هستند؛ 1. هدفمند کردن اینها در زیر سایه مفاهیم و عناوین کلی و 2. تبیین منابع درسی علوم انسانی بر مدار اسلام.
علوم انسانی حتی از لحاظ فرمولی هم بر علوم فنی – مهندسی تاثیر دارد.
مجری می گوید: آیا فرایند تحول علوم انسانی به سمت نافع کردن و کاربردی کردن می رود؟
حسن پور در پاسخ بیان می کند: با توجه به این موضوع الان خیلی دشوار است که پاسخ قاطع بدهیم؛ چون علوم انسانی تدریجی است.
یک مشکل بزرگ وجود دارد و آن این که دیگران برای ما تصمیم می گیرند؛ کسانی که در علوم انسانی نیستند برای ما در علوم انسانی تصمیم گیری می کنند؛ این در حالی است که کسانی که در علوم انسانی هستند باید حلقه هایی را تشکیل دهند تا به این بیندیشند که در علوم انسانی چه ظرفیت هایی برای کاربردی شدن و انضمامی شدن وجود دارد؛ چون ما برای ساخت، یک نگاه انضمامی می خواهیم.
مجری در ادامه سوال خود را این گونه مطرح می کند که چرا علوم انسانی ها در وسط یا رأس کار هستند؟
آیا نگاه مسئلهیاب برای تجاریسازی علوم انسانی وجود دارد؟
مهدی نژاد در این زمینه پاسخ می دهد که ما الان در شورای عالی عتف 15 کارگروه درست کرده ایم که تمامی آنها از عالمان و افراد علوم انسانی هستند؛ اگر چه در برخی موارد مدیران از غیر علوم انسانی هستند، اما سه کمیسیون از 11 کمیسیون در حوزه علوم انسانی کار می کنند که کارشان در واقع تحلیل محیطی و مصداق یابی برای کار است.
مجری سوال دیگری را مطرح می کند که آیا مسئله یابی کار عالم علوم انسانی است یا شورای عالی عتف؟
مهدی نژاد پاسخ می دهد: این یک مسئله بین رشته ای است، بنایراین باید با یک نگاه جامع و بین رشته ای و در سطح ملی مسئله یابی کنند؛ در واقع این شورا نمی تواند از سطح ملی پایین تر بیاید.
حسن پور در این خصوص تصریح می کند: ما در فلسفه دین یک معضل بزرگ داریم و آن اینکه فلسفه دین بر اساس الهیات مسیحی است؛ ما که فلسفه اسلامی خوانده ایم تلاش می کنیم فلسفه دین را براساس تفکر اسلامی با مقایسه الهیات مسیحی بنا کنیم.