کد خبر:۲۲۵۳۷۳
تاریخ اسلام-حجت‌الاسلام غنوی؛ 1

پذیرش تشیع به عنوان فرقه آسمانی از دوره امام جواد (ع)/ علت تغییر نگاه حکومت به تشیع از دوره عباسیان

مسئول موسسه لیله القدر گفت: وقتی امام جواد (ع) به عنوان امام پذیرفته می‌شود، یعنی هم از منظر درون جامعه شیعه و هم از نگاه بیرونی و فضای سیاسی اتفاق فوق العاده غریبی رخ داده است.

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، حجت‌الاسلام امیر غنوی، از شاگردان برجسته علی صفایی و مسئول موسسه لیله القدر در جلسات تاریخ اسلام که چهارشنبه‌ها در موسسه لیله القدر برگزار می‌شود به بررسی زندگی و سیره امام جواد (ع) پرداخت.

 

وی با بیان قواعد در بررسی تاریخ اسلام گفت: کاری که بنا دارم در زمینه تاریخ انجام دهم نه تاریخ سیاسی است، به نحوی که از روند شکل‌گیری قدرت، تحولات قدرت، اوج قدرت‌ها و روی کارآمدن قدرت‌ها حرف می‌زند و نه تاریخ اجتماعی است که از تحولات درونی جامعه مسلمین گفت‌وگو کند و نه  تاریخ زندگی و فضائل معصومین می‌باشد.


فراز و فرودهای مردم در تاریخ اسلام


چیزی که از اول قرار گذاشتیم تاریخ اسلام بود؛ اسلام به عنوان یک پدیده اجتماعی که بذر آن در هر دوره‌ای می‌تواند به کمک یکی از اولیای پروردگار، در جامعه کاشته شود. این بذر تحت مراقبت و رسیدگی همان بزرگان به حدی از باروری و شکوفایی می‌رسد، مراحلی را طی می‌کند، می‌تواند فراز و فرودی داشته باشد و می‌تواند حتی مرگ داشته باشد که در تاریخ پیامبر(ص) و ائمه دو سه بار شاهد مرگش هم بوده‌ایم، مثلاً بعد از پیامبر همه مردم مرتد شدند، آن چیزی که پیامبر کاشته بود و به یک معنا آن حرکت اجتماعی اسلامی، از بین رفت؛ مردم برگشتند و در قالب اسلامی چیز دیگری جاری بود.


همین تعبیر را برای بعد از امام حسین (ع) نیز داریم: «ارتد الناس بعد الحسین»، و حتی از امیرالمؤمنین تعبیری از این تندتر داریم که فرمودند: «الا و ان بلیتکم قد قادت کیوماً بعث الله نبیکم»، همان مصیبتتان مانند زمانی که رسول خدا مبعوث شد برگشته و همان جور شده‌اید. یا روایت داشتیم: «لما قبض رسول الله صار الناس کلهم اهل الجاهلیه»، همه مردم اهل جاهلیت شدند الا چند نفر.


تاریخ اسلام؛ پدیده‌ای که بعد امام سجاد(ع) دیگر انقطاع نداشت


پس ما قرارمان این است که از این پدیده گفت‌وگو کنیم؛ پدیده‌ای که بعد از امام سجاد (ع) شروع تازه‌ای داشت که دیگر با انقطاع همراه نشد و در هر دوره امامی شرایط را از امام قبلی تحویل گرفت و با مدیریت و رهبری که داشت به امام بعد تحویل داد.


شناخت متن حرکت در تاریخ اسلام ضروری است


2. وقتی از پدیده اسلام و تاریخ اسلام گفت‌وگو می‌کنیم، باید برای این کار مقدماتی طی کنیم. اولین کاری که می‌کنیم معمولاً این است که شرایط شروع کار یا ادامه کار توسط آن ولی خدا که از او حرف می‌زنیم، شرایط اجتماعی و سیاسی‌اش را بررسی می‌کنیم تا فضای آن زمان مشخص شود. حکومت‌هایی که آمدند و رفتند، گروه‌های اجتماعی فعال، حرکت‌های علمی جدی آن دوره، این‌ها را سعی می‌کنیم بشناسیم و به قول غربی‌ها این متن حرکت می‌شود و در آن فضا می‌توانید بفهمید که چرا امام معصوم این برخورد یا این شیوه را انتخاب کرده است.


برای شروع بحثمان هم، به بررسی شرایط سال 204 تا سال 220 که شهادت امام جواد (ع) است و شاهد دو خلیفه عباسی، یعنی مأمون و معتصم بوده، می‌پردازم.


بعد از آن که از فضای سیاسی گفت‌وگو کردم، داخل جامعه شیعه را بررسی می‌کنم که این جامعه خاص در آغاز امامت امام جواد (ع)، چه شرایطی دارد تا متن اصلی حرکت امام و ابزارهایی که در اختیار اوست تا حد زیادی برایمان روشن شود. بعد از روشن شدن این دو مورد، قدم به قدم سعی می‌کنیم بفهمیم رفتارهای امام در این فضا چرا و چگونه شکل گرفته و حرکتی که امام در این پانزده - شانزده سال انجام داده، جامعه را از چه مسیری عبور داده تا به دست امام هادی (ع) برسد.


شما وقتی تاریخ چیزی را می‌گویید، بر روی تحولات آن متمرکز می‌شوید. وقتی تاریخ سیاسی می‌خوانید، می‌شود تاریخ پیامبر اسلام، تاریخ خلفای راشدین، تاریخ بنی امیه و تاریخ بنی عباس. شما مرکز توجهتان تغییر قدرت سیاسی است و بر اساس آن هم تقسیم می‌کنید. ما بالاصاله در این مورد حرف نمی‌زنیم، لذا من به خرده قضایا توجه نمی‌کنم. آن قدری از آن فضا گفت‌وگو می‌کنم که در متن حرکت امام و پدیده‌ای به نام اسلام، برایمان مشخص شود.


اشاره‌ای به نوع مدیریت دوران غیبت


در ادامه این بحث، یک سری بحث‌های کلی هم راجع به غیبت صغری و کبری نیز خواهیم داشت تا در ادامه بفهمیم در دوره غیبت چه نوع مدیریتی شروع شده و چه اهداف کلی پیگیری می‌شود و چه اصول کلی بر این حرکت حاکم است.


تصویری که از دوره غیبت در ذهن ماست این است که امام زمان در گوشه‌ای منتظر است تا شرایط فراهم شود و ظهور کنند. این تصویر، تصویر خلع امام از همه فضای اجتماع است. درباره این‌که او چه می‌کند باید گفت‌وگو کرد، ولی دیگر تاریخ تشیع یا تاریخ ایران نمی‌خواهیم بگوییم.


سؤال: فرمودید در هر دوره عناصری مثل اتفاقات علمی، اجتماعی و ... را بررسی می‌کنیم، آیا تا به حال شمرده‌اید که چه عناصری بر این قضیه اثر دارند؟


حجت‌الاسلام غنوی: به این صورت نشمرده‌ام، اما در هر دوره‌ای برخی موارد پر رنگ می‌شود. مثلاً‌ وقتی در مورد دوره امام کاظم (ع) گفتگو می‌کنم، خیلی از فعالیت‌های علمی و یا ارتباطات امام را نمی‌توانم بیان کنم، چون اطلاعات ما بسیار محدود است؛ ولی در دوره امام صادق (ع) از مباحث تربیتی و نوع کار امام مفصل بحث کرده‌ام. در دوره هر امامی چیزهایی پررنگ می‌شود و در این جریان به نام اسلام قوی و پرداختنی می‌شود و من به آن می‌پردازم.


 

منابع تاریخ اسلام

 

منابعی که در این بحث خواهیم داشت، دو سه منبع را در نقل پس زمینه از آن استفاه می‌کنم: مروج الذهب، تاریخ یعقوبی و تاریخ طبری هم خیلی مفصل است. در این بحث چندان خرد و ریز که مثلاً ‌حسن ابن سعد رابطه اش با مأمون چه بود و ... نمی‌آید این‌ها در بحث تاریخ سیاسی بیشتر مطرح می‌شود.


نرم افزار سیره معصومان هم اطلاعات بسیار خوبی را در اختیار می‌گذارد و اکثر این کتاب‌ها را هم دارد، البته تاریخ طبری را ندارد که من از نورالسیره نگاه می‌کنم که بیشتر زندگی معصومین را دارد.


مروج الذهب و یعقوبی از معتبرترین کتاب‌ها هستند. تاریخ طبری هم اشکالاتی بر آن می‌گیرند اما به هر حال از کتب تاریخی آن موقع است. مثلاً در مورد شهادت امام رضا (ع) گفته، ایشان زیاد انگور خوردند و بر اثر زیاد خوردن از دنیا رفتند! اشکال این چیزها را که می‌توانیم خودمان دربیاوریم.


اما این‌ها مجموعه‌ اطلاعاتی در اختیار ما قرار می‌دهد که فضای کلی آن زمان را می‌توانیم بفهمیم.


منابع درباره زندگی امام جواد (ع)


در رابطه با امام جواد (ع) نیز، کتاب‌هایی هست. مثلاً‌ جعفر مرتضی کتابی کوچک در مورد ایشان دارد. موسوعه الامام الجواد که در نرم افزار سیره معصومان هست، اطلاعات زیادی را درباره حضرت دارد. هم چنین در این نرم افزار تقسیم بندی مفصلی از زندگی امام جواد (ع) کرده و از ولادت تا اصحاب و ... توضیح داده است.


اگر بخواهیم در زندگی امام جواد (ع) مطالعه کنیم قبل از این‌که به اوضاع سیاسی بپردازم، یکی دو نکته را پررنگ کنم:


عباسیان از خیلی از اسرار شیعیان مطلع بودند


تصادم بین عباسیان با علویان از مراحل مختلفی گذشته است. عباسیان بر خلاف امویان، کاملاً معصومین را می‌شناختند، پسر عمو بودند و کسانی مانند منصور یا ابوالعباس سفاح، خودی‌های مجموعه شیعیان بودند. وقتی محمد ابن عبدالله ابن حسن، نفس زکیه، قیام کرد، منصور به عنوان خلیفه با او بیعت کرده بود، بعداً آن‌ها را کنار زدند و لذا این‌ها از خیلی از اسرار شیعه باخبر بودند و از فعالیت‌های شیعیان کاملاً ‌مطلع بودند.


عباسیان دوره‌های مختلفی را در برخورد با معصومین طی کردند. امام صادق (ع) را با شیوه‌های مختلفی سعی می‌کنند کنترل کنند؛ گاهی با فشار، با گذاشتن جاسوس و مراقب، با احضارهای متعدد که در زندگانی امام صادق (ع) از آن گفتیم. در دوره امام کاظم (ع) فشار شدید، زندان، کشتار را تجربه می‌کنند. دوره هارون‌الرشید، دوره فشارهای شدید و قتل عام شیعیان و سادات علوی است. بعد از دوره هارون، دوره مأمون عباسی که شروع می‌شود، او شیوه تازه‌ای را انتخاب می‌کند. او سعی می‌کند به نوعی این‌ها را مال خود کند، به جای آن‌که تو روی آن‌ها بایستد، با آن‌ها باشد و در فضای نزدیک به خودشان آن‌ها را کنترل کند و حتی تخریب کند و زمینه‌ها را از آن‌ها بگیرد.


جریان تشیع؛ جریان متصلی که آرام آرام توسعه پیدا کرد


این دوره‌ها گذشته اما اتفاقی که در جامعه شیعه افتاده، چه بوده است؟ دکتر حسن ابراهیم حسن در کتاب «تاریخ سیاسی اسلام» می‌گوید، جریان تشیع جریان متصلی است که آرام آرام توسعه پیدا کرده است. از منظر خلفای عباسی مجموعه‌ای است که دائماً‌ توسعه پیدا کرده و تکثیر یافته است.
یک جریان فرهنگی قوی در یک بستر فرهنگی ضعیف یک سلاح همیشه برنده دارد و آن قوت فرهنگی آن است. حتی نهضت ترجمه و بازی‌هایی که آن‌ها درآوردند، عملاً به تقویت شیعه انجامید و نه تضعیف آن، چون شیعه از قبل آمادگی داشت، شاگردان قوی تربیت کرده بودند، مطالبشان نوشته شده بود. هجوم از چند جهت انجام شده بود که عملاً به رشد بهتر جامعه شیعه منجر شد.


تغییر نگاه به ائمه بعد از مأمون


در پایان دوره مأمون، اگرچه او در بعضی از اهدافی که داشت موفق شد، حکومت را به دست گرفت، امین را خلع کرد و یک دوره‌ای توانست جنبش‌های علوی را تا حدودی کنترل کند، ولی خودش نقش مهمی در توسعه تشیع داشت. آوردن امام رضا (ع) به ایران و مطرح کردن ایشان برای همه مذاهب و فرق، نشان دادن مجامع خیلی رسمی و جدی به همه سران جریان‌های فکری جهان، کارهایی بود که او کرد و همین باعث شد که عباسیان با این واقعیت مواجه شدند که این جریانی که تا دیروز سعی داشتند پنهانش کنند، حالا چنان بیرون می‌آید که وجودش به هیچ وجه قابل اختفا نیست و مجبورند این حقیقت را بپذیرند و شما هم می‌بینید که از آن به بعد نوع برخوردها با ائمه کاملاً‌ متفاوت می‌شود. دیگر شما مخالف‌های هارونی و سیاست‌های مثل منصور دوانیقی را نمی‌بینید.


بعد از این‌که امام رضا (ع) را به شهادت می‌رسانند، در مورد امام جواد (ع)، دختر خود را به عقد ایشان در می‌آورند و امام جواد (ع) را به بغداد می‌برند. همان سیاستی که در مورد امام رضا (ع) به کار بردند که پیش خودشان و نزدیکشان باشد، حتی کسی را در خانه ایشان داشته باشند تا بتوانند اوضاع را کنترل کنند. این‌ها را دارند اما دیگر گویی امام جواد (ع) یک شاهزاده است، (این تعبیر قشنگی نیست) او دیگر ابن الرضاست. امام رضا ولیعهد بوده و این‌ها فرزندان ولیعهد هستند. در فضای سیاسی موجودیت و شخصیت این‌ها پذیرفته شده است.


در زمان امام جواد(ع) موجودیت جریان اصلی علویون به محوریت ائمه پذیرفته شد


یعنی در دوره امام جواد (ع) در برخورد با این محور حکومت یک تغییر کلی رخ داده است، نه اینکه برخورد با کل علویان خوب شده باشد، اصلاً این طور نیست بلکه هر علوی که دست به سلاح ببرد و بخواهد شلوغ کند، بدتر از سابق هم شاید با او برخورد شود ولی خود این جریان اصلی علویون به محوریت ائمه موجودیتش پذیرفته شده و اگر هم درگیر می‌شوند دیگر فشارهایی است که به داماد خلیفه می‌آورند! امام جواد (ع) داماد خلیفه است و این موضع و جایگاه او را کاملاً‌ متفاوت می‌کند.


امام 5ساله رهبر سازمان وکالت می‌شود


از سوی دیگر آمدن امام جواد (ع) تغییری جدی نیز در این محور مورد توجه ایجاد می‌کند. پذیرفته شدن رهبر 5 ساله، خیلی اتفاق مهمی است. امام جواد (ع) وقتی به عنوان رهبر سازمان وکالت نصب می‌شود که امام رضا (ع) را به مرو احضار می‌کنند. امام رضا (ع) همه وکلا را دعوت می‌کنند و به همه اعلام می‌کنند که قائم مقام من ایشان هستند. دیگر ایشان دستور می داده و امر و نهی می‌کرده و همه نیز می‌پذیرفتند. این در سال 200 هجری است و امام جواد (ع) در سال 195 به دنیا آمده است. این اتفاق بسیار مهمی است در جهان تشیع از جهات مختلف.


همین الآن را تصور کنید، هر چه قدر به یک رهبری اعتماد و اعتقاد داشته باشید، یک بستر فوق العاده قوی می‌خواهد که نفر بعدی که می‌خواهد به جای خود بگذارد یک بچه 5 ساله باشد. در نقل‌ها خواهید خواند بعضی اصحاب وقتی می‌خواستند نزد امام جواد بیایند، یکی از آن‌ها با خود اسباب بازی بچه‌ها را می‌آورد. این یک امر طبیعی است او می‌خواهد هدیه برای امامش بیاورد، امامش یک بچه 5 ساله است. به تصور کودکانه خود اسباب بازی برای امام می‌آورد.


پذیرش امام جواد(ع) اتفاق بسیار مهمی بود هم درون جامعه شیعه و هم از نگاه بیرونی


این‌که امام جواد (ع) به عنوان امام پذیرفته می‌شود، هم از منظر درون جامعه شیعه نشان می‌دهد یک اتفاق بسیار مهمی افتاده است و هم از نگاه بیرونی و فضای سیاسی اتفاق فوق العاده غریب و متفاوتی رخ داده است. شما از منظر مأمون عباسی و عباسیان به قضیه نگاه کنید، تا حالا این‌ها با چه کسانی طرف بودند؟ با امام صادق (ع)، عالم آل محمد که قبل از آنی که عباسیان مطرح باشند، مطرح بودند. امام کاظم (ع) هم آرام آرام جا افتادند و بالا آمدند. امام رضا (ع) هم که در دوره رخوت هارونی و زمانی که هارون دیگر نمی‌خواست با آن‌ها درگیر شود، رسماً علم امامت برداشت. سال‌ها در دوره هارون زندگی کردند و هارون هم کاری با امام نداشت. امام در آن دوره خود را در جامعه درون شیعه جا انداخت.


پذیرش تشیع به عنوان فرقه آسمانی از دوره امام جواد (ع)


حالا اتفاقی که از نگاه آن‌ها افتاده این است که این‌ها مجموعه‌ای بسیار متفاوت شده‌اند؛ این‌ها رهبر 5 ساله هم دارند. فِرَق مختلف و گروه‌های متفاوت هستند، مدعیان دیگری هم هستند اما گروهی با رهبری که از 5 سالگی رهبری را برعهده گرفته است، نیز وجود دارند. نوع نگاه حکومت به این‌ها هم این طور می‌شود که گویی این‌ها یک فرقه آسمانی‌اند، فرقه‌ای کنار بقیه فرق نیستند، فرقه‌ای هستند که یک بچه 5 ساله رهبرشان می‌شود و هیچ کس هم حریفش نیست و بعد هم این رهبری در سنین پایین ادامه پیدا می‌کند.


نوع نگاه قصه را عوض می‌کند. الآن نمی‌خواهم بگویم این‌ها زمینه ساز ظهور حضرت حجت است. الان می‌خواهم بگویم این مسئله نگاه قدرت سیاسی آن دوره را به این گروه تغییر می‌دهد. در روایت هست وقتی امام جواد به همراه امام رضا می‌خواستند طواف کنند بر گردن غلام، موفق، سوار بودند.


من بیشتر می‌‌خواهم عجیت بودن ماجرا روشن شود. از نگاه قدرت سیاسی مثل مأمون الآن با گروهی طرف هستیم که ظرفیت و توان بسیار متفاوتی دارند و در جامعه هم با همین وضعیت جا می‌افتند. ابن الرضا هستند، هم به اعتبار پدر و هم به اعتبار خودشان جا افتادند.


جامعه تشیع در دوره امام جواد(ع) به پختگی بالایی رسید


در جامعه شیعه هم یک اتفاق فوق العاده افتاد. این‌که یک نفر به عنوان رهبر 5 ساله پذیرفته می‌شود، نشان می‌دهد که این جامعه در امر امامت به پختگی خیلی بالایی باید رسیده باشد و یک انسجام فوق العاده و کنترل فوق العاده به مجموعه داشته باشند. چرا؟ چون از یک طرف اندیشمندان و علما و وکلای شیعه همه می‌پذیرند و از طرفی مردم نیز منکر نمی‌شوند.


مأمون می‌گوید من تشیعم را از پدرم هارون دارم. توضیح می‌دهد که هارون به امام کاظم چه اعتقاداتی دارد. این‌ها کاملاً‌ اعتقاد دارند، مثل ابلیس که او هم به خدا و هم ائمه اعتقاد داشت.


وقتی امام رضا (ع) از دنیا می‌روند یکی از اتفاقاتی که می‌افتد این است که وکلای امام یا به زبان ما سازمان وکالت، کسانی‌که از افراد اصلی بودند، چون وکلا هم درجه بندی داشتند، درجه یک، دو، سه و .... ، وکلای طراز اول دور هم جمع می‌شوند. ابتدا عزاداری برای امام رضا بوده و سپس گفت‌وگو راجع به پس از امام رضا شروع می‌شود.


در کتاب حیات الامام جواد مرحوم قرشی، می‌گوید شیعه بعد از امام رضا چون سن امام جواد 6 سال و چند ماه بیشتر نبود، باعث نوعی اضطراب شد. بعضی گفتند در این سن و سال چطور می‌شود او امام باشد. جمعی از شیعیان در خانه محمد ابن فرات، وکیل خاص امام، جمع بودند. بین آنها صفوان ابن یحیی، عبدالرحمن ابن حجاج، ریان ابن صلت، یونس ابن عبدالرحمن هستند.


وقتی امر از جانب خدا باشد بچه دو روزه با صد ساله چه فرقی دارد؟


می‌گوید اول در رابطه با بحث امامت می‌گفتند و گریه می‌کردند. بعد یونس می‌گوید: گریه بس است (به تعبیر خودش) تا این بچه بزرگ شود سؤال‌ها را از که بپرسیم؟ در بعضی از نقل‌ها هست، ریان ابن صلت جواب داد و در برخی نقل‌ها که به نظرم این درست است، آمده،: یقه او را گرفت و داشت او را خفه می‌کرد و به او می‌گوید: معلوم می‌شود تو اصلاً ‌امامت را نفهمیده‌ای. به یونس ابن عبدالرحمان، بزرگ متکلمین شیعه این حرف را می‌زند. وقتی امر از جانب خدا باشد بچه دو روزه با صد ساله چه فرقی دارد؟ حتی نقل شده کار به جایی می‌رسد که ریان، یونس را کتک می‌زند. بعد هم همه حرف ریان را تأیید می‌کنند و یونس ابن عبدالرحمن می‌فهمد که اشتباه می‌کرده است.


این‌ها همه شان محترم هستند. دغدغه یونس هم قشنگ است؛ او هم متکلم بزرگی است. او خیلی سؤال داشته، شاید در جریان نبوده. خیلی در روایات نداریم که امام رضا به یونس ابن عبدالرحمن توضیح داده باشد. به خیلی‌های دیگر گفته بودند، اما من روایتی ندیدم که امام رضا به یونس هم گفته باشد. این نشان می‌دهد که داستان در میان علمای شیعه خیلی خوب جا افتاده است.

 

ادعای امامت عباس بن جعفر چگونه باطل شد؟

 

پسر امام موسی ابن جعفر به نام عباس، مجلسی برای پدر می‌گیرد و به نحوی سعی می‌کند خود را در جایگاه امام جا بیندازد. ائمه نیز یاد داده بودند تا اصحاب به صرف نسبت نپذیرند. سؤالاتی که از امام پرسیده بودند را از فرد مدعی می‌پرسیدند و معمولاً‌هم در همان سؤالات اول و دوم طرف را گیر می‌انداختند. عباس را هم به همین نحو کنار می‌زنند.


در همان مجلس تعزیت، امام جواد (ع) وارد می‌شوند و هم عمو را سر جایش می‌نشاند و هم خود امام جواب سؤالات را می‌دهد و در مدت کوتاهی به دلیل پختگی و آمادگی فوق العاده جامعه و برخورد قوی امام جواد این داستان جا می‌افتد.


تفاوت نگاه حکومت به تشیع و رسمیت یافتن آن در دوره امام جواد(ع)


اتفاق فوق العاده مهمی در عصر امام جواد (ع) در حال رخ دادن است؛ نه فقط از این جهت که زمینه برای حجت خدا فراهم می‌شود. اصلاً ‌نوع نگاه حکومت به این مجموعه و نوع رسمیت یافتن آن و پذیرش این‌ها در فضای سیاسی جامعه کاملاً‌ با دوره‌های گذشته متفاوت است و در خود جامعه شیعه هم پختگی به وجود آمده که این شرایط را بپذیرد و گویی یک فرقه آسمانی و متفاوت است که رهبرش یک طفل 5-6-7 ساله است که مأمون از او فوق العاده تعریف می‌کند و او را در بالاتر از همه علمای عصر می‌نشاند.


سؤال: حکمت این داستان چه بوده است؟ تدبیر الهی که در ورای این قضیه بوده، چه بوده است؟


تلقی جامعه شیعه نسبت به امام در بین عوام یک درجه بالا برود


حجت‌الاسلام غنوی: یونس هم امام جواد را امام می‌داند اما نمی‌دانست از همین الآن می‌تواند بپرسد.
 

این اتفاقی که در جامعه شیعه می‌افتد باعث می‌شود تلقی جامعه شیعه نسبت به امام در بین عوام یک درجه بالا برود. زیارت‌نامه‌هایی مثل جامعه کبیره مال این دوره‌هاست.


حرف‌هایی در دوره امام جواد مطرح می شود که جزو اسرار شیعه بوده


تصور عامه شیعیان از ائمه اطهار به فهم امروز ما نزدیک می‌شود. این‌ها را المحقر عن الله فقط می‌دانند؛ افرادی که در یک سطح کلاً‌ متفاوتی هستند و تا آن دوره خیلی از این حرف‌ها جزو اسرار بوده ولی این پدیده زمینه را در عوام هم برای پذیرش چنین دیدگاهی نسبت به مسئله امامت تغییر می‌دهد.


زمینه‌ها را نیز برای غیبت فراهم می‌کند این قصه چند سال بعد قرار است شکل عوض کند.


سؤال: در مقایسه با دوران امام کاظم (ع) که آن شیعیان رفوزه می‌شوند و جریان واقفیه به وجود می‌آید، نشان می‌دهد که در دوران حضرت رضا بر روی شیعیان کار شده که می‌توانند این قضیه را بپذیرند.


وقف؛ بزرگ‌ترین فتنه دوران امامت است


حجت‌الاسلام غنوی: فتنه وقف بزرگ‌ترین فتنه دوران امامت است. این‌که چند تا از وکلای بزرگ و دانشمندان درجه اول شیعه به خاطر مال و منال و ... انحراف را انتخاب کنند، این اتفاق بسیار بزرگی است. علی ابن ابی حمزه بطائنی معروف به امد الوقف کسی است که 40 نفر از بزرگان شیعه از شاگردان او هستند. این خیلی اتفاق مهمی بوده است.


بعضی از این وکلای خائن جزو وکلای درجه بالای سازمان وکالت هستند و دچار انحراف شدند. البته برخورد امام رضا باعث می‌شود که شیعه مانند بدنی که از این مرض بیرون می‌آید و حالا دیگر بدن خیلی قوی‌تری است، قوی شود. در فتنه وقف حتی خیلی طبیعی بود که جامعه شیعه متلاشی بشود اما امام رضا خیلی خوب توانست از قصه عبور کند و اصلاً واقفه دیگر به عنوان یک جریان زنده نبودند.


شما از واقفه در دوره‌های بعد تا دوره اساتید کلینی یعنی تا اوایل غیبت، خبری نمی‌شنوید. افرادی را می‌بینید، مثلاً‌ حمید ابن زیاد از واقفه است ولی چنان اوضاع برایشان تنگ می‌شود که شما دیگر در دوره غیبت کبری اسمی از آن‌ها شنیده نمی‌شود.
 

ادامه دارد...

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار