به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، فاطمه و رضا را ترجیح میدهم این گونه توصیف کنم، دو جوان منحصر به فرد که در ثانیههای اول دیدار مثل 75 میلیون ایرانی دیگر بودند اما وقتی پشت یک میز نشستیم و حرفها گل انداخت، از این خیل جمعیت فاصله گرفتند و شدند خودشان. آرام مثل یک نهر، پرخروش مثل مشتی برف که از بالای کوه قل میخورد و هری میریزد، منحصر به فرد مثل یک دانه درشت الماس، مهربان و گرم مثل تلالو صبحگاهی آفتاب، راستگو مثل آیینه و صمیمی مثل یک رفیق گرمابه و گلستان.
این زوج طی مصاحبهای گفتند:
وقتی ما با هم آشنا شدیم، دیدیم از نظر باورها، خواستهها و آرزوها بخصوص از بابت نگاه مهریه، شباهت زیادی به هم داریم و همین مساله باعث شد تصمیم بگیریم خیلی زود با هم ازدواج کنیم.
رضا درباره روزهای ابتدایی گفت: به فاطمه گفتم من اعتقادی به جهیزیه ندارم، چون دوست دارم هر وسیلهای که در خانهمان وجود دارد به سلیقه خودم و همسرم باشد. همین طور گفتم مهریه درست است که هدیه مرد به زن است اما من باید توان پرداختش را داشته باشم که فاطمه هم با نظر من کاملا موافق بود.
البته ابتدا نظر خانوادهها با ما یکی نبود برای همین دو سال طول کشید تا توانستیم زندگیمان را آن طور که دوست داریم تشکیل دهیم و به خانوادههایمان ثابت کنیم اگر میگوییم مراسم عروسی نمیخواهیم یا اعتقادی به مهریه نداریم از روی پختگی است.
فاطمه هم ابراز داشت: بار اول که با رضا صحبت کردم، او گفت من به مهریه اعتقادی ندارم، اما دوست دارم از طرف خودم یک هدیه به تو بدهم. هدیه رضا به من هفت بار فتح قله دماوند بود. او از من خواست علاوه بر این هدیه هر چیزی که خودم دلم میخواهد هم به عنوان مهریه در نظر بگیرم.
قشنگی موضوع از همین جا برایم شروع شد، چون دیدم رضا آدمی نیست که بخواهد از این ماجراها سوءاستفاده کند بلکه برعکس این موضوع را خیلی زیبا بیان کرد و همه گفتههایش با باورهای من همخوانی داشت.
من همیشه خجالت میکشیدم از اینکه میدیدم در جلسات خواستگاری بر سر مهریه بحث میشود چون از نگاه من تعیین مهریه به شکل امروزی و چانه زدن بر سر آن بیشتر شبیه خرید و فروش است.
برای همین وقتی رضا را دیدم که مثل من فکر میکند، فهمیدم ما میتوانیم به سبک خودمان زندگی کنیم. البته ما سختیهای زیادی کشیدیم و پدر و مادرهایمان مخالفتهای زیادی کردند، اما بعد از دو سال بالاخره توانستیم آن طور که میپسندیم ازدواج کنیم.
علت مخالفت پدر و مادرتان چه بود؟
فاطمه: پدر و مادر دخترها همیشه به مهریه به چشم یک پشتیبان مالی نگاه میکنند و میگویند روزی که ما نباشیم این پول میتواند حامی خوبی باشد، اما من باور دارم اگر روزی نیازی به پشتیبانی داشته باشم هیچ کس بهتر از خودم نمیتواند کمکم کند.
من اگر روزی در زندگی مشترکم به مشکل برخورد کنم هیچ وقت از رضا پولی طلب نمیکنم چون میان ما هیچ بده بستانی وجود نداشته و از روز اول، زندگیمان را به صورت مساوی شروع کردهایم و جلو آمدهایم. رضا هم همین وضع را دارد چون او هم نمیتواند چیزی از من بخواهد چون ما دوشادوش هم حرکت کردهایم و تا اینجا رسیدهایم.
منبع: باشگاه خبرنگاران