گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، حسن رحیمپور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در جمع زنانی که در زمان شاه و قبل از انقلاب در زندان بازداشت بودند و احیانا مورد شکنجه قرار گرفتند و فرزندان ایشان با تأکید بر اینکه دختران باید در جریان فداکاری مادران خود قرار گیرند به بررسی مبارزه زنان و زنان مبارز در طول تاریخ اسلام و ایران پرداخت.
برداشت های غلط از احکام دین زن را منزوی کرده است!
رحیمپور ازغدی با اشاره به اعتقاد دو گروه مختلف گفت: کسانی که از میگویند زن اجتماعی مبارز باید از خیر خانواده، حجاب و عفاف بگذرد و نیز کسانی که به عکس این مطلب تاکید دارند، هر دو در اشتباه هستند. امکان دارد هم برای حفظ خانواده و هم حضور در صحنه اجتماع مدیریت کرد.
روحانیونی که در انقلاب بر این مطلب تکیه میکردند که در اسلام گفته شده است، صدای زن حرام است و چهطور زنان بیرون میآیند و شعار میدهند، درک کافی از مسائل دین را نداشتند؛ چراکه منظور این روایات صدای زن زمانی که جنبه و طنین جنسی دارد، میباشد نه زمانی که شعار میدهد و فریاد شورش میکشد.
کسی به نزد امام آمد و از پخش فیلمهای تظاهرات که زنان در آن شرکت داشتند شکایت کردند. امام فیلم را خواستند و گفتند این از نظر شرعی مشکلی ندارد، شما باید تقویت نفس کنید. به طور مثال آیه: «الرجال قوامون علی النساء»، اینطور معنا شود که مردان حاکم مطلق و بی قید و شرط بر زنان هستند. معنی آیه این نیست و این برداشتهای غلط برای رفع تکلیف از خود بوده است.
زینب کبری: یزید جرات و حق به کنیزی بردن اولاد زهرا را ندارد
نطقی از دختر سیدالشهدا، فاطمه، که بنا بر برخی روایات 15-16 ساله و دربرخی روایات کمتر از این سن معرفی شده، برایتان میگویم. مادر ایشان ام اسحاق، دختر طلحه، بود. وی در زمان حرکت سیدالشهدا بیمار بودند، اما بعد از بهبودی خود را به کاروان میرساند. او در حادثه کربلا اسیر میشود. در کاخ یزید یکی از سرداران خطاب به یزید میگوید: این دختر به عنوان کنیز مال من باشد! جناب فاطمه نقل میکند: تنم لرزید که نکند وقاحت اینها تا به حدی باشد که با ما چنین کنند. به عمهام زینب نگاهی پر از سوال انداختم و گریهام گرفت. جناب زینب رو به آن مرد گفت: «نه تو چنین جراتی داری و نه اربابت یزید چنین حق و جراتی دارد، فقط در صورتی میتوانید این کار را کنید که اعتراف به کافر بودن خود کنید».
نطق این بانوی بزرگوار در بازار کوفه نقل شده است، که میفرماید: «خدا را به تعداد رمل و ریگهای بیابانها و به وزن تمام کرات و آسمانها سپاس! (با وجود تمام مشقت و سختی که ایشان کشیدند این حرف بسیار بزرگی است) خدا یکی است و محمد بنده و فرستاده اوست. مردم فرزندِ تشنه آخرین پیامبر خدا را بدون هیچ تقصیری در کنار فرات کشتید.
خدایا به تو پناه میبرم اگر دروغ بگویم. دیروز حسین را کشتند و پریروز خون پاک علی را در محراب ریختند. این جنایت را مردمانی مرتکب شدند که دم از مسلمانی میزنند. حسین که بود؟ دیروز چه کسی را کشتید؟ مردی که در راه خدا از ملامت و سرزنش هیچکس باک نداشت. از کودکی در دامان اسلام و رسول خدا تربیت شد. پدرش نخستین مسلمان بود.کسیکه از کودکی اسلام آورد و در تمام عمر در جهاد برای سرافرازی اسلام و مسلمین کوشید.
دختر سیداشهدا به دادخواهی خون پدر در میان کوفیان سخن گفت!
ای مردم کوفه! ای نیرنگ بازان! ای کلاه برداران و دروغگویان وای خودخواهان! خداوند ما اهل بیت را به شما و شما را به ما آزمود. از این آزمون بزرگ ما سربلند بیرون آمدیم و شما سر به زیر. خداوند علم و حکمت و حجت را در میان ما قرار داده است. خداوند ما را گرامی داشت و آخرین پیامبرش را از میان ما برانگیخت. شما چگونه آزمون پس داده اید؟ ما را تکذیب کردید. دعوت و سپس خیانت نمودید. اموال ما را به غارت بردید. فرزندان ما را کشتید.گویا ما از اولاد ترک وکابل بودیم.
دیروز جد ما علی را بهخاطر اینکه از عدالت سخن گفت،کشتید. و امروز پدرمان حسین را! شمشیرهای شما تا ابد به خون ما آلوده خواهد ماند. از این کار چنین زشت و پلید لبخند زدید. با خداوند نیرنگ کردید و خداوند کیفرتان خواهد داد نه امروز بلکه تا همیشه! خوشحال نباشید. لبخند نزنید. هیچ چیز از آنچه اتفاق افتاد خارج از مشیت خداوند نبود. این اتفاقات باید رخ میداد و باید بیفتد تا پاک و ناپاک از یکدیگر جدا شوند. مردم اهل مقاومت و مردمی که اهل مقاومت نیستند، شکیبا از ناشکیبا، مقاوم از غیر مقاوم به قیمت خون شهدای ما، باید از هم جدا شوند.
دختر سیدالشهدا خطاب به کوفیان: چقدر بی رحم و شقی هستید! تا کجا پستید!
ننگ بر شما تاابد. درانتظار لعنت خدا و فرشتگانش باشید. شما گرفتار انتقام خداوند خواهید شد. به کیفر ستمی که کردید و دروغی که گفتید، تا ابد لعن خواهید شد. نفرین بر ستمکاران و وای برشما! چه دستی بر روی ما شمشیر کشید؟ با کدام پا به سوی ما شتافتند؟ با کدام دلیل به جنگ ما برخواستند؟ چقدر بی رحم و شقی هستید! تا کجا پستید! شما گوشی دارید که نمی شنود و چشمی که نمی بیند. سربازان شیطانید و خود او چشم و گوش شما را بسته است. پس ننگ بر شما که برادر رسول خدا علی را و فرزندان رسول خدا را کشتید!»
کسی از یزیدیان بر میخیزد و میگوید: آری، کشتیم! کار درستی کردیم. علی و فرزندانش را با نیزه ها و شمشیر های تیز کشتیم و زنان آنها را اسیر کردیم.
این گناه ما نیست که با فضیلت هستیم!
جناب فاطمه در پاسخ به فرد هتاک چنین میفرماید: «خاک بر دهان این گوینده! افتخار کردی به قتل کسانی که خداوند در قرآن فرمود آنها مطهرند؟ (آیه تطهیر) ای مرگ بر شما! شما از ابتدا از اینکه خدا ما را بر شما برتری داد حسد بردید. این گناه ما نیست که با فضیلت هستیم، بزرگی ما گناه ما نیست. خدا هر که را بخواهد عظمت میدهد. هرکه از نور خدا محروم باشد در تاریکی مطلق خواهد بود.»
نقل شده است زمانیکه سخنرانی ایشان پایان گرفت تمام جمعیت گریه کرد و برخی گفتند: ای دختر مردان و زنان پاک بس است، دلها را آتش زدی و ما را از پای درآوردی.
سفارت انگلیس در گزارش به لندن: باید از زن ایرانی بترسید!
زنان مبارز و مسلمان حتی قبل از انقلاب در صحنه چه کردند؟ امروز به این زنان، قهرمان، میگویند. در زمان شاه کسی اینها را قهرمان نمیدانست. همواره وقتی گفته میشود ملت شریف ایران انقلاب کرده است، میگویم بله انقلاب کرده است اما چه کسی؟ مثل تمام ملتهای دیگر در ابتدا اقلیتی حضورداشتند. این تعداد کم در ابتدا فداکاری میکنند و زندان میروند و گاهاً به اینها توهین هم میشود. اما بعدها از این افراد به عنوان قهرمان نام برده میشود.
نمونه ای در 1905 ذکر شده است که علما و روحانیون در حضرت عبدالعظیم علیه شاه و استبداد متحصن شدند. از مورخین غربی نقل شده است زمانیکه نیروهای نظامی به قصد سرکوب متحصنین به سمت حرم آمدند، عدهای از مردان که همراه علما بودند فرار کردند. در آن لحظه جمع کثیری از زنان پوشیده، که برخی با چوب و چماق بودند، دیوار انسانی اطراف حرم تشکیل دادند. این زنان به مامورین حکومتی گفتند، اگر قصد داخل شدن به حرم را دارید باید اول ما را بزنید. این مسئله به لندن هم گزارش میشود که اینها چنین زنانی دارند.
زن ایرانی مبارزه با وابستگی اقتصادی را از یک قرن پیش آغاز کرده
نمونهای دیگر در تابستان 1906 است. سفیر انگلیس چنین نقل میکند: چند هزار زن مسلمان در اطراف سفارت جمع شدند و صلوات میفرستند و تکبیر میگویند و علیه شاه شعار میدهند و قصد ورود به سفارت را دارند.
نمونه ای دیگر بعد از امضا فرمان مشروطیت در 1906 است که نمونه ای از مبارزه با وابستگی اقتصادی میباشد. زنانی که در دو عرصه تحریم استفاده از منسوجات غربی(کاری که اکنون هم لازم است اجرا شود) و تشکیل بانک اسلامی و ملی (چراکه اعتقاد براین داشتند که بانکهای روس و انگلیس برای تسلط بر اقتصاد و بازار کشور است)، فعال شدند.
برای برپایی این بانک، زنان اقداماتی انجام دادند. به طور مثال گردآوری پول برای بانکی که قرار بود تشکیل شود که چنین اقدامی در اوایل انقلاب هنگام اعتصاب رانندگان نیز انجام شده بود. در آن زمان زنان مصر و تونس و هند نیز تحریم کالای خارجی را انجام دادند. این مسئله به علما و مراجع در نجف و تهران نیز کشیده شد و فتوا صادر شد.
هزینه تاسیس بانک ملی، با فروش کتاب طلاب و فروش جواهرات زنان تامین شد
شرکت «اسلامیه منسوجات» برای تولید لباسهای اسلامی تشکیل شد تا منسوجات خارجی استفاده نشود و اقتصاد کشور بر زمین نماند. در برپایی بانک اسلامی و ملی برخی گفتند باید از بانک های خارجی وام بگیریم که زنان تجمع کردند و بیانیه صادر کردند تحت این عنوان که بانکی که با قوض از بانک خارجی تاسیس شود چطور میتواند ملی باشد؟ هزینه تاسیس بانک ملی با فروش کتاب طلاب و فروش جواهرات زنان و... (درتهران یک میلیون تومان فراهم شد) تامین شد، که همت اصلی آن با زنان بود.
زنان برای استقلال کشور از تمام سرمایه خود گذشتند!
مجلس طبق گزارشاتی که به آن میرسید اعلام داشت زنان بیوه برای تامین سرمایه این بانک از یکدیگر سبقت میگیرند. زنی رختشوی یک تومان برای استقلال ملی به مجلس داد.
نمونه ای دیگر در نوامبر 1906 است. روزنامه «ندای وطن» نامه زن قزوینی را منتشرکرد که خطاب به سعدالدوله، نماینده مجلس، میباشد. چنین گفته شده بود: مایلم هرچه جواهرات برای روزهای سخت زندگی پس انداز کردهام تقدیم کنم! درحالیکه این زن، خود بیوه فقیری است که با طفلی خردسال آمد و گفت: من چیزی در زندگی خود ندارم و این جواهرات با این بچه کل سرمایه من از زندگی است. این را برای اینکه کشور به اجنبی وابسته نشود میدهم.
گفته شده یک زن کل ارث خود را که به مبلغ آن روز 5 هزار تومان بود یک جا هدیه کرد. گزارشی از بیانیه زنان آن دوران خطاب به بازاریانی که پولهای خود را در بانک خارجی میگذاشتند، نیز نقل شده است. در این بیانیه زنان، مردان ثروتمندی که اموال خود را به بانک های خارجی سپردند، بی غیرت خطاب میکردند و میگفتند به سرنوشت این ملت بی اعتنایید و ادعای چه مردانگی را میکنید؟
زنان: لباسهای کهنه خود را دوباره و سه باره میپوشیم، اما منسوجات خارجی استفاده نمیکنیم
بارها زنان به مغازههایی که کالاهای انگلیسی در آن به فروش میرفت حمله میبردند و با تهدید به آتش کشیدن مغازه، بازاریان را مجبور به بیرون ریختن کالاهای خارجی میکردند. اینها در صد سال پیش اتفاق افتاده است.
دانش آموزان با غرور لباسهای بومی میپوشیدند و به اینکه لباس را مادرش دوخته است، افتخار میکردند. بسیاری از زنان اعلام کردند، لباسهای کهنه خود را دوباره و سه باره میپوشیم، اما منسوجات خارجی استفاده نخواهیم کرد. این مبارزه ادامه پیداکرد و بعدها مردان هم به این خیل پیوستند.
زنان برای اعلام مخالف خود با زنانی که از لباس های خارجی استفاده میکنند و مورد بیحرمتی قرار میگیرند نیز بیانیه صادر کردند. یعنی هم اعتراض خود را به استفاده از منسوجات خارجی و هم مخالف خود را با هتک حرمت این زنان با چنین پوشش هایی اعلام کردند.
صدور بیانیه ای در پاسخ به ضعیفه شمردن زنان!
بیانیه ای دیگر را در پاسخ به ضعیفه شمردن زنان، با امضایی تحت عنوان «نسوان ناتوان» با این مضمون که حکام خودکامه و دستگاه ظالم و بدخواه و مشرک و بی دین، دشمن دین محمد است و مظهر بی اخلاقی در این دوران است، صادر میکنند.
حاکم قوچان از مردمان فقیر مالیات هنگفت میگرفت و دختران کشاورز را به ترکمنها و ارمنیها میفروخت. لذا این امر خشم مردم را برانگیخت و در چند شهر از جمله مشهد تجمع کردند و اعلامیه با این مضمون که «ای سربازان ایرانی و ای دستگاه دولت آیا زنی که مورد بی حرمتی قرار گرفته است، خود باید از خویش دفاع کند؟ بگویید تا بدانیم و اگر شما باید از او دفاع کنید، پس از این پس شما تکلیف خود را بدانید»، دادند. مواردی وجود دارد که دستگاه حکومتی درنتیجه تجمع زنان حاکم را عوض کند.
کلانتر تهران با شورش زنان به دار آویخته شد!
نمونه ای دیگر در نیمه شعبان 1277 هجری قمری است که در پی قحطی نان در تهران و غارت اموال مردم توسط خارجیها پیش آمد. زنان تحت عنوان جشن نیمه شعبان وارد صحنه میشوند طوریکه ناصرالدین شاه در بازگشت از شکار با انبوه زنان که راه او را بستند مواجه شد.
شورشی که زنان آغاز کردند و مردان ...
شاه بعد از ورود به قصر دستور به بستن دروازههای شهر را صادر کرد؛ چراکه شهر در حال بهم ریختن است. فردای آن روز زنان دوباره پا به صحنه گذاشتند و با وجود بسته بودن دروازههای شهر آشوب برپا شد. دروازه بانان را کتک زدند و با ضرب سنگ و چوب موفق شدند دروازه شهر را باز کنند و به شهر ریختند و تمام دکانهای ثروتمندان بازار را تخریب یا غارت کردند. قرار بر این بود ابتدا زنان شروع به شورش کنند و در انتها مردان شورش را تکمیل کنند و به دربار حمله کنند.
شاه از بالای قصر خود منظره را میدید و میگفت چطور است که فقط زنان به خیابان ریخته اند؟ شاه به حاج محمود خان نوری، کلانتر شهر تهران، دستور سرکوب تظاهرات را داد. کلانتر و سربازان حکومت به زنان حمله میبردند و زنان تکبیر میگفتند و با افتادن نخستین زن شیوه و ناله زنان شروع شد.
شاه برآشفت و با فراخواندن کلانتر او را بهشدت مورد مواخذه قرار داد که چرا مردم را کشتید؟ و بعد او را بهخاطر این عمل به دار آویخت. جسد وی تا سه روز بربالای دار باقی ماند.
با شروع ماه رمضان خشم مردم اوج گرفت. عموی ناصرالدین شاه در یادداشتی صحنه طغیان مردم را چنین توصیف کرده است: زنها بعدازظهر به جهت نان ازدحام نمودند و به مسجدشاه رفتند. شهباز خان- معاون وزیر- را به جای وزیر مفصل کتک زدند.
آقا سید مرتضی برادر وی را کشان کشان تا بیرون مسجد بردند به طوری که بی حال گشت و افتاد. زنان میخواستند او را نیز همانطور کشان کشان تا ارگ ببرند. وزیر مختار انگلیس ترسید و در خانه خود را بست. زنان با سنگ و چوب به در خانه زدند. هرزگی زنان شدت کرد. آقاعلی- پیشخدمت- به درب خانه برای سخن گفتن رفت لیکن او را از اسب پائین کشیده و مفصل کتک زدند. لباس او را پاره پاره و سپس دکانهای نانوایی را غارت کردند. اعلی حضرت نیز از در دیگر رفتند. هیچکس مراتب را به دقت به عرض ایشان نرساند.
مستوف الممالک با توپچی به جلوی مسجد آمد. در میان طایفه نسوان یک ده سیاهی بود که آن زن با چوب تخته دکان به سربازان اطراف سپهسالار یک تنه هجوم آورد. به زحمت او را گرفتند. گوش چند تن از مردان را در خیابان بریدیم تا زنان بترسند و متفرق شوند.
از قرار تقریر آقا علی -پیشخدمت- زمانیکه مرا از اسب پائین کشدند به قد دو هزار زن بودند که به مدرسه مروی رفتند و علما هم در کنار آنها بودند. الحق که این زنان کمال هرزگی را کردند. امروز همه جا را غارت کردند.
چون زنان روی خود را پوشانده بودند وما از ترس اینکه فردا بگویند به ناموس ما تعرض کردند جرات حمله به زنان را پیدا نکردیم. پس پدران و شوهران اینها را گرفتند. مفصل کتک زدند.
به خاطر احتکار نانواییها و مخلوط کردن آشغال با گندم و دادن دست مردم، خون مردم اینچنین به جوش آمد که در نهایت جلسه ای تشکیل شد و با توافق همگی، امر نان را به آقا مهدی ملک التجار- امین مردم - واگذار کردند.
فرانسه که خودرا پدر آزادی و حقوق بشر میداند، آزادی پوشش را ممنوع میکند!
چنین تصویری که اگر میخواهید دختر مترقی و زن پیشرفته باشید راهش در گذشتن از دین و خانواده است را به نسل امروز نشان میدهند. در واقع فرهنگ غرب نیز زن را به گونهای دیگر ضعیفه میداند. جریان متحجر زن را در تمام عرصه ها، چه در داخل خانه و چه در بیرون از آن، ضعیف میداند و جریان مدرن زن، به شکل دیگر همین حرف را به زن میگوید. هر دو اینها به دو شکل یک هدف را دنبال میکنند، یکی به نام زن امل و عقب افتاده و دیگری به نام زن روشنفکر و امروزی. هیچ کدام از اینها زن مسلمان نیستند.
الگوی زن سوم الگوی زن مسلمانی است که جدیدا مطرح شده است. زن مسلمان و مجاهد و آگاه مراقب هر دو ارزش است و این اثرخود را برجای میگذارد؛ چراکه همانطورکه بی حجابی از غرب به شرق آمد جریان عکس آن یعنی نهضت حجاب از ایران به سمت غرب در جریان است. شعار لیبرالیسم غرب آزادی پوشش، آزادی مذهب و آزادی اندیشه است. چطور حاضر شدند با ممنوعیت آزادی پوشش آبروی خود را ببرند؟