به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، امروزه آزادی یا دموکراسی بیش از آنکه یک معنا و مفهوم برای یک ارزش انسانی باشد، یک ابزار تبلیغاتی برای فریب و سلطه سیاسی است. مثلاً در نگاه غرب هر گونه مخالفتی با نظام حاکم بر کشور مخالف آنها «آزادی بیان» نامیده میشود، اما اگر همین رفتار علیه حکومت خودشان شود، نامش را «آنارشیسم، فاشیم و تروریسم» میگذارند.
البته خصوصاً دانشجویان خارج از کشور توجه کنند که امروزه فلاسفه و جامعهشناسان غربی، دموکراسی در تمامی شئونش و به ویژه آزادی بیان را مزاحم و مانع رسیدن به حکومت ایدهآل علمی میدانند. اما به ما القا میکنند!
الف – در اسلام نه تنها آزادی مطلق در هیچ امری وجود ندارد (چنان چه هیچ کجا وجود ندارد) و اساساً اسلام، یعنی تسلیم امر خدا شدن، بلکه برای هر شأنی از شئون فردی یا اجتماعی بشر تعاریف روشنی وجود دارد و دقت کنید که اساساً «تعریف» یعنی بیان محدودیتها و تبیین مرزها. آیا میشود که از آزادی هیچ تعریفی ارائه نداد؟ و آیا هر تعریفی خودش یک نوع بیان محدودیتها نیست؟
ب – اسلام برای «کلام و بیان» ارزش فوق العادهای قائل است. از امتیازات انسان نسبت به سایر موجودات این است که «علّمه البیان» - یعنی به او قدرت تبیین و گفتن داد و معجزه اسلام نیز از نوع کلام [کلام الله مجید] میباشد.
ج – حتی جهان مادی امروزی که به دیگران القا میکند که به غیر از «علوم تجربی» هیچ چیز ارزش ندارد و انسان با رشد تکنولوژی کامل میشود، خود پی برده است که اصلاً چنین نیست، بلکه انسان با «کلام» هدایت یا گمراه میشود. با کلام میآموزد و یاد میدهد. با کلام آگاه یا اغفال میکند و با کلام استدلال یا توجیه میکند و خلاصه تمامی پیامها در هر مقولهای، با کلام منتقل میگردد و تکنولوژی ابزاری بیش نیست و بالاترین کارآییش نیز امکان سهولت و سرعت در ارسال و انتقال پیام و کلام میباشد. بدون شک اگر قرار بود تکنولوژی تنها عامل تکامل باشد، میمونهای به فضا پرتاب شده باید مدعی رشد و تکامل گردند، چرا که از تکنولوژی سفر به فضا برخوردار شدند.
از این رو، اسلام برای «کلام» یا به تعبیر دیگری «بیان» ارزش و اثر خاصی قائل است و نه تنها برای «آزادی بیان» به آن گونه که شعارش را میدهند هیچ وقعی قائل نیست، بلکه حدود بسیاری برای کلام و حرف زدن بیان کرده است. حدودی که عقل و فطرت نوع بشر آن را تصدیق میکنند.
دروغ، غیبت، نمّامی (سخن چینی)، کلام منحرف کننده، کلام فتنه برانگیز، کلام مسخره یا تحقیر کننده و...، همه از محدودیتهای بیان است که در اسلام تشریح شده است و عقل و فطرت نیز تصدیق میکند. ذیلاً فقط به آیه در خصوص محدودیتهای بیان اشاره میشود.
سخن نگفتن در موضوعی که به آن علم نداریم:
خداوند متعال میفرماید که چشم و گوش و زبان، اعضای اضافی یا بازیچهای نیستند، بلکه همه عطایا و امکاناتی هستند که وظایف و مسئولیتهایی بر آنان مترتب است و نقشگذار و نقش پذیر هستند. لذا از محدودیتهایی که برای «بیان» ذکر نموده این است که انسان نباید در موضوعی که علم ندارد حرف بزند.
این محدودیت، یک حدّ عقلی و فطری و علمی میباشد نه صرفاً یک محدودیت اعتباری که با رأی اکثریت وضع یا نقض شود.
آیا در غرب که مدعی آزادی بیان هستند، اجازه میدهند که یک نانوا در کنفرانس هوا – فضا حرف بزند و یا یک هنرپیشه یا فوتبالیست در مباحثی چون حقوق، بانکداری، پزشکی و... نظر دهد؟ پس چطور شد که به ما القا میکنند همگان حق دارند در هر مقولهای وارد شده و به رغم جهلشان در آن مقوله نظر دهند؟ مثلاً کسی که حتی روخوانی درستی از قرآن ندارد، اجتهاد کند و مرتب بگوید «به نظر من...»؟! بدیهی است که این کار جاهلانه و موجب هرج و مرج و عقب افتادگی جامعه میگردد، لذا فرمود:
«وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا» (الإسراء، 36)
ترجمه: و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
نگفتن آنچه به آن عمل نمیکنیم:
چون سؤال از «آزادی بیان» است و این مقوله بیشتر در عرصهٔ سیاست مطرح میگردد، به گفتار و عملکرد قدرتها توجه کنید. سخن از لیبرالیسم، دموکراسی، حقوق بشر، مبارزه با فقر، مبارزه با تروریسم، نوع دوستی، اقدام جهت برقراری صلح جهانی، حرکت در جهت تحقق حکومت واحد جهانی و...، شعایری است که سرلوحه هر اقدامی، حتی اقدامات جنگی و تروریستی و نسلکُشی قرار گرفته است. حرفهایی که هیچگاه به آن عمل نمیکنند.
یکی از محدودیتهایی که خداوند متعال برای «بیان» ذکر نموده، نگفتن آن چیزی است که به آن عمل نمیکنیم که نتیجهاش عملکرد به گفتهها، ادعاها، دعوتها و وعدههایمان میگردد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ» (الصف، 2 و 3)
ترجمه: اى کسانى که ایمان آوردهاید چرا چیزى مىگویید که انجام نمىدهید * نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید.
پرهیز از افترا:
افترا بستن به این و آن، کاری است که عمدتاً با زبان و بیان انجام میگردد. افترا، نسبت کذب و ناحق به دیگران است و سبب پوشانده شدن حق، مظلوم شدن افراد و نیز ایجاد انحراف در اذهان عمومی میگردد.
افترا نه تنها در میان اشخاص بیایمان و خبیث و البته ترسو و دروغگو رواج دارد، بلکه یکی از ابزار یا بهتر بگوییم سلاحهای دشمنان اسلام و بشریت است. برای پوشاندن حق دیگران و حق نشان دادن اهداف و مواضع باطل خود، مکرر به دیگران «افترا» میزنند و اسمش را هم «آزادی بیان» میگذارند. دست کم ما پس از انقلاب زهر این افتراها را بسیار چشیده و مصادیق آن را علیه خود بسیار تجربه کردهایم. مثل همین امروز که میخواهند با افترای قصد ایران به برخورداری از سلاح هستهای، مانع از رشد علمی و برخورداری از تکنولوژی ما شوند. لذا خداوند متعال برای «بیان» محدودیت افترا قائل شده و در این زمینه هیچ دموکراسی وجود ندارد. (هود، 35)
همینطور است بیانی که فتنه ایجاد کند، سبب جنگافروزی شود، باعث اعوجاج شود، راه خدا را مسدود کند و در نهایت گمراهی، تباهی و هلاکت را برای فرد یا جامعه به ارمغان آورد.
آزادی بیان:
پس در اسلام، آزادی بیان بدان معنا که چماقش کردهاند و بر سر مردم دنیا که خواستار نجات از قیود بندگی طواغیت هستند میکوبند، وجود ندارد و البته چنان چه بیان شد در هیچ کجا وجود ندارد.
اسلام به پرهیز از بیان غیر عقلی، غیر علمی و مضرّ تأکید دارد و بیان خوب، مفید، سازنده، اصلاح کننده، رشد دهنده و انسانساز را توصیه نموده و ارج مینهد و میفرماید اوج این بیان نیز دعوت به خداست و اظهار تسلیم شدن به او و البته عمل به این گفتار است که موجب نجات خود و بشریت میگردد.
«وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (فصلت، 33)
ترجمه: کیستخوشگفتارتر از آن کس که به سوى خدا دعوت نماید و کار نیک کند و گوید من از مسلمانانم؟
منبع: شبهه