به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، نقد فیلمها نوشت؛ به هر حال در اینکه این انتخاب یک حرکت سیاسی در جهت نشان دادن عناد و دشمنی با ایران بود شکی نیست و عملا خود دست اندرکاران و مسئولین برگزاری مراسم اسکار هم دستها را به نشانه تسلیم بالا بردهاند و هیچ دفاعی از فیلم ضعیف و بدون ساختار آرگو ندارند. آرگو به خاطر ضدایرانی و تحریف یک واقعهٔ تاریخی ضعیف نیست که اگر اینچنین بود حمایتها و پشتیبانیهای زیادی از آن میشد بلکه این فیلم به لحاظ محتوا، موضوع، فیلمنامه و رعایت نشدن ساختار یک اثر فاخر و منحصر به فرد در حد بسیار پایینی قرار دارد و این موضوع باعث شده علاوه بر رسانهها و هنرمندان در کشورمان، سایر رسانهها و اهالی هنر در جای جای دنیا از این انتخاب انتقاد کنند و آن را زیر سوال ببرند.
آرگو داستان تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان ایران و فرار چند تن از آنها را در زمان پیروزی انقلای اسلامیمان به تصویر میکشد که واقعا نسبت به آنچه که رخ داده تفاوتهای زیادی دارد و عملا با تغییراتی که در اصل ماجرا ایجاد شده تبدیل به یک فیلم تخیلی شده است. حال سوال اینجاست که این فیلم با اینچنین ماهیتی و اینچنین سطح پایینی چرا در مراسم به ظاهر مهم اسکار مورد تقدیر و تشکر قرار میگیرد و به عنوان بهترین فیلم انتخاب میشود؟ و چرا انتخاب این فیلم آنقدر برای کاخ سفید نشینان اهمیت دارد که اعلام برگزیده شدن آن توسط همسر رئیس جمهور آمریکا اعلام میشود و چنان شادی و شعفی ایجاد میکند که گویی در یک جنگ تمام عیار به پیروزی رسیدهاند.؟! ولی به نظرم مشکل از سطح پایین و ضعیف فیلمی مثل آرگو نیست و نباید این فیلم را به خاط انتخاب شدنش در اسکار زیر سوال برد بلکه مسئلهای که قابل بررسی است سطح مراسم اسکار و ارزش جوایز اعطایی آن است. آیا اسکار در سطحی قرار دارد که فیلم برتر و برگزیده آنرا به عنوان برترین وبهترین فیلم سال قبول کرد؟
آیا این اولین بار است که فیلمی ضد ایرانی و سیاسی در مراسم اسکار مورد تقدیر واقع میشود؟ آیا اینقدر که ما در ایران به دنبال اخبار و حواشی مراسم اسکار هستیم برای خود غربیها و سایر نقاط جهان اهمیت دارد؟ آیا اسکار در عرض یکسال از انتخاب آثار با ملاک هنری و فنی تغییر موضع داده و رو به انتخاب و بازیهای سیاسی آورده؟ آیا زمانی که اسکار به فیلم جدایی نادر از سیمین رسید اسکار خوبی بود و حالا که به آرگو رسیده اسکار بدی است؟ آیا اسکار خوب و اسکار بد داریم؟ با مروری کوتاه بر تاریخچه مراسک اسکار جواب دادن به این سوالات کار چندان مشکلی نیست. از سال 1929 که مراسم اسکار کار خود را آغاز کرد تا کنون مورد انتقاد خیل عظیمی از بازیگران و کارگردانان هالیوودی بوده و خواهد بود. هنوز واکنش مارلون براندو نسبت به دریافت نکردن اینجایزه و حاضر نشدن در مراسم اسکار به خاطر ظلم و ستمی که در آمریکا به سرخپوستان اعمال میشد، از یاد علاقه مندان به سینما نرفته است و یا اینکه چارلی چاپلین به خاطر عدم دریافت اسکار به خودش افتخار میکرد. از این دست هنرمندان مشهور و به نام، کم نیستند و این خود گواهی است بر عدم صلاحیت و لیاقت جایزه اسکار که متاسفانه با تبلیغات و مانورهای خبری گسترده تبدیل به بزرگترین مراسم سینمایی شده است.
در چند سال اخیر هم که برگزارکنندگان و گردانندگان اصلی آن به وضوح رویکردی سیاسی نسبت به فیلمها را در پیش گرفتهاند و بیش از پیش ماهیت اینجایزه را زیر سوال بردهاند. پس نتیجه میگیریم خود مراسک اسکار و جایزه مربوط به آن در دنیای واقعی هنر که تخصص و استعدا حرف اول را میزند جایی ندارد و نوعی برند و محفلی برای القای سیاستهای کاخ سفید نشینان در قبال اتفاقاتی است که در جهان ما رخ میدهد و خوشبختانه یا متاسفانه فعلا مسئله و دغدغه اصلی آنها معطوف به ایران و ایرانیان است و فیلمی که ضد ایرانی باشد باید مورد تقدیر واقع شود. در سال گذشته که اینجایزه به فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی اعطا شد مورد تمجید و تعریف اکثریت اهالی هنر و سینما قرار گرفت بیآنکه موضوع و پیامهای نهفته فیلم به طور اساسی و تخصصی مورد بررسی و نقد قرار بگیرد و حالا همانهایی که اسکار را مهمترین جایزه دنیای سینما مینامیدند از آن به بدی یاد کرده و تندترین انتقادها را از نحوه اعطای ان به فیلم آرگو بیان میکنند. غافل از اینکه ماهیت و موضوعیت هر دو فیلم جدایی و آرگو یک چیز است و آن هم نمایش تصویری گنگ و سیاه از جامعه ایران میباشد.
در فیلم جدایی، تمام اتفاقات طوری رقم میخورد که بیننده هم با شخصیت سیمین همفکر میشد و به این باور میرسید که او راست میگوید و ایران جای مناسبی برای رشد و تربیت فرزندش نمیباشد و این فقط یک پیام ساده از هزاران پیامی بود که سازنده سعی در القای آن به بیننده داشت. البته بررسی کارنامه هنری آقای فرهادی طرز فکر ایشان نسبت به جامعه را به خوبی بیان میکند و حتی در فیلم چهارشنبه سوری هم به این موضوع پرداخته و مناسب نبودن زندگی در ایران را درون مایه قرار داده بود. رایج بودن دروغ در جامعه ایرانی و به خصوص خانوادههای مذهبی و متدین، خشکه مذهب بودن خانوادهها، حق کسی را به راحتی ضایع کردن و... از دیگر پیامهای این فیلم در کنار پیامهای سیاسی و ضد دینی این فیلم بوده که متاسفانه هیچ وقت مورد نقد و بررسی کامل قرار نگرفت و تمام اینها بود که باعث شد فیلم جدایی مورد توجه و تفقد غربیها و آمریکاییها قرار گیرد چرا که این فیلم همانی بود که آنها در ذهن داشتند. ارائه تصویری غلط و زشت از ایران و اینکه زندگی در ایران بسیارسخت است و مردم آن در فلاکت و بدبختی زندگی میکنند.
امسال هم که فیلم آرگو دقیقا همان رویه را در پیش گرفته و اینبار تصویر سیاهی از ایران را در زمان انقلاب و اتفاقات مربوط به تسخیر لانه جاسوسی را آنطور که خوشایندشان باشد به تصویر کشیده و به عنوان بهترین فیلم سال2012 انخاب میشود. و در واقع به قول دوستان اسکار خوب و اسکار بد نداریم و ماهیت اسکار کاملا بر جهانیان نمایان است و خوب و بد بودن آن بهانهای است برای توجیه اشتباه خودمان. و چه خوب بود که در سال گذشته هم به درستی و با انصاف به نحوه اعطای آن به فیلم جدایی برخورد میکردیم و به طور اساسی و تخصصی مورد بررسی قرار میدادیم. به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم اینگونه فیلمها ساخته خواهد شد و نمیشود جلوی آنها را گرفت ولی مسئولین بالا رتبهٔ کشور و آنهایی که دستی بر آتش دارند هم نباید دست روی دست گذاشته و فقط به تماشا بنشینند و انتقاد کنند که چرا این ساخته شد و آن ساخته نشد. الان زمانی است که باید همه یکدل و یک صدا باشیم اختلافهای درونی به علتی که هست باید فراموش شود و حفظ و اعتلای فرهنگ و ارزشهای انقلاب اسلامیمان هدف اصلی باشد. باید فیلمهایی به تصویر کشیده شود واقیت را در مورد ایران به جهانیان نمایش دهد. ما هم باید در مورد تسخیر لانه جاسوسی فیلم بسازیم و انچه را که رخ داده نمایش دهیم ماهم باید در مورد حادثه طبس، پیروزی انقلاب، رشادتهای جوانانمان در جنگ تحمیل و 8سال دفاع مقدس فیلم بسازیم.
آنها که تاریخ و قدمتی از خود ندارند برای خود تاریخ سازی میکنند و قهرمان پروری. حال ما که هم تاریخ و تمدن داریم و هم دلاور مردان و قهرمانانی که با جان و دل در خدمت کشورشان بودهاند چرا غفلت کردهایم. ما هم باید در مورد دستگیری جاسوسان آمریکایی و انگلیسی درخاک ایران، در مورد دستگیری ریگی، در مورد به دست گرفتن کنترل پهباد آمریکاییها، در مورد شهادت دانشمندان هستهای و دستگیری عوامل تروریستی این عملیاتها، در مورد رشادتها و زحمات نیروهای جان بر کف وزارت اطلاعات و هزارن موضوع دیگر فیلم بسازیم. غفلت بیش از اینجایز نیست باید آستینها را بالا زد و به فرموده رهبر معظم انقلاب وارد میان جهاد شد. باید بدانیم که اگر زمانی برای دفاع از این مرز و بوم در جبهههای حق علیه باطل با اسلحه و تانک جنگیدیم حالا وقت جنگ رسانهای و فرهنگی است و نیازمند همان رشادتها و از جان گذشتگیها در عرصه فرهنگ و هنر هستیم که مبادا دشمن از پشت خنجر بزند. الان زمان خودنمایی در دنیای مجازی نشان دادن خیلی از واقعیت هاست که جهانیان به علت سکوت و عدم پرداخت صحیح ما از آنها غافلند. بهتر است مسئولین عزیز و گرامی رهنمودهای مقام معظم رهبری را بیش از پیش آویزهٔ گوش کنند و با کنار گذاشتن اختلافات، محیطی آرام و امن برای فعالیت هنرمندان فراهم آورند و هنرمندان عزیز هم با در پیش گرفتن رویه ایی مناسب و در خور شایسته نظام جمهوری اسلامی ایران به انجام وظایف خود که همانا بالا بردن سطح هنری و فرهنگی جامعه میباشد بپردازند.