کد خبر:۲۳۲۸۶۹
وقتی ادعاهای روشنفکری فروریخت

هنر برای هنر، اسکار برای آرگو

در حال حاضر با قطعیت می‌توان گفت که اسکار یک جشنواره کاملاً سیاسی است.

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین به روز رسانی وبلاگ «زمبور» آمده است:

 

ازطرف دیگر با بررسی جوایز اسکار درسالهای مختلف این نتیجه نیز حاصل می‌شود که اسکار یک جشنواره سهمیه ایست که با هدایت باندهای قدرت - ثروت حامی هالیوود، جوایزی معین و کنار گذاشته برای موضوعاتی خاص دارد. وقتی درکنار این، نپرداختن درست به موضوعات اساسی جامعۀ آمریکایی مثل بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرافکنی همیشگی و اسکار ندادن به اساتید مسلم تاریخ سینما مثل استنلی کوبریک، چاپلین و هیچکاک را هم قرار بدهیم؛ حقانیت این نظریه بیشتر به اثبات می‌رسد.

 

خطابم به دوستان روشنفکر چمبره زده به رسانه‌های هنری - سینمایی ایران است که با این دلایل به ما حق می‌دهید که زیر این میز مضحک بزنیم و هنر برای هنر خواهان را که هررویکرد انقلابی و دینی درسینما را به «آلوده ساختن ساحت هنر به ایدئولوژی» متهم می‌کنند، به موزه‌های قجری این سرزمین بفرستیم؟! انشاء الله.

 

دریک بررسی ساده برخی موضوعات را که دراین سال‌ها بیشترین جوایز اسکار و دیگر جشنواره‌های سیاسی جهان سینما را به خود اختصاص داده‌اند، لیست کرده‌ام:

 

 نظامی‌گری (خشونت، جنگ‌های تاریخ آمریکا، حماسه سرایی و..) 


 سکس (عریانی، اروتیک، همجنس گرایی و...) 


 صهیونیست (هولوکاست، یهود ستیزی، اسرائیل و...) 


 سبک زندگی آمریکایی (روان‌شناسی، فروپاشی نظام خانواده، لیبرالیسم، ناتورالیسم و...) 


 تحقیر غیر آمریکایی‌ها (سیاه نمایی درکشورهای غیر آمریکایی، نهیلیسم، توهم زایی، تروریسم، حقوق بشر و...) 


 موهوم گرایی و عرفان‌های غیر دینی (جادوگری، شیطان پرستی، سینمای تخیلی و...) 


 فمینیسم (تحقیر مردان، جنبش‌های جنسی زنان، مردگرایی زنانه و...)

 

این‌ها و چند موضوع محدود دیگر، که همه درراستای امید بخشی به ساختارهای لیبرال سرمایه داری آمریکایی حرکت می‌کنند، سهمیه‌هایی اختصاصی و غیر قابل بازگشت ازجوایز هرساله اسکار دارند. البته این سهمیه‌ها به تبع تغییر و تحولات داخلی و بین المللی جابجایی مختصرو حساب شده‌ای پیدا می‌کنند.

 

به عنوان نمونه جوایز چهار دوره اسکار 2006، 2009، 2010 و 2013 را بررسی می‌کنیم.

 

اسکار 2006:

 

کِرَش / پل هاگیس - دسته 5

 

سیرانا / استیون گاگان - دسته 5

 

خاطرات یک گیشا / راب مارشال - دسته 2 و 5

 

کوهستان بروکبک / آنگ لی - دسته 2

 

باغبان وفادار / فِرناندو مِیرِس - دسته 2

 

کینگ کونگ / پی‌تر جکسون - دسته 1 و 6

 

تسوتسی (برنده اسکار خارجی) / گاوین هود - دسته 5


اسکار 2009:

 

میلیونر زاغه نشین / دنی بویل - دسته 5

 

می‌لک / گاس ون سنت - دسته 2

 

ریدر / استفن دالدری - دسته 2و3

 

شوالیه تاریکی / کریستوفر نولان - دسته 5

 

ویکی کریستینا بارسلونا / وودی آلن - دسته 2 و 7

 

اسکار 2010:

 

این دوره بهترین نمونه ساختگی بودن جوایز اسکار است. درحالی که فیلم شاخصی چون آواتار به کارگردانی جیمز کامرون که خود به دسته 6 تقسیم بندی ما تعلق می‌گیرد درجشنواره حضور دارد، فیلم هارت لاکر خانم بیگلو به دلیل پایبند بودن به ساختارهای نظامی‌گری آمریکایی و توجیه جنگ طلبی آن‌ها درعراق (دسته 1 و 5) بیشترین جوایز اسکار را درعین ناشایستگی به خود اختصاص می‌دهد.

 

اسکار 2013:

 

آرگو / بن افلک (دسته 1و 5): فیلمی ضعیف، کسل کننده، پردروغ و پرازاشتباهات ابتدایی کارگردانی که فقط به دلیل حماسه سرایی و معکوس جلوه دادن بزرگ‌ترین شکست سیاسی - نظامی تاریخ آمریکا مفتخر به دریافت جایزه اسکار می‌شود. گوشۀ باز فیلم تا آنجا پیش می‌رود که رئیس جمهور سابق خائن و فراری جمهوری اسلامی بنی صدرهم به دروغ پردازی‌های فیلم اعتراض می‌کند. اما آمریکایی‌ها با اعتماد به نفس تمام، جایزه را بجای هنر به پرچم برافراشته آمریکا درسکانس نهایی فیلم می‌دهند.

 

لینکلن / استیون اسپیلبرگ (دسته 4 و 5): این فیلم 150 دقیقه‌ای قطعاً ضعیف‌ترین فیلم اسپیلبرگ و یک فیلم کاملاً سفارشی برای ترمیم غرور خدشه دار شده آمریکایی‌ها درسالهای اخیر است. جالب اینکه سیاسی سازی مثل اسپیلبرگ دوباره به تم ضد تبعیض نژادی که درآمیستاد هم آنرا امتحان کرده بود بازگشته است. فیلم آنقدر کش دار و خسته کننده است که بیش از20 دقیقه‌اش را نمی‌توان به راحتی دید. جالب اینکه فیلم درست مطابق پیش گویی رهبر معظم انقلاب اسلامی دردیدار با برگزیدگان جشنواره عمار است که فرموده بودند احتمالاً آمریکایی‌ها ازیکی ازضعیف‌ترین رئیس جمهور‌هایشان قهرمان ساخته‌اند.

 

زندگی پای / آنگ لی (دسته 5و 6): ظاهر فیلم یک درام جذاب با جلوه‌های ویژه خیره کننده است. اما به نظر من دلیل اسکار گرفتن‌اش،‌‌ همان دیالوگ‌های پای با نویسنده است که خود را یک دیندار بی‌دین و پیروی بازگشته سه دین یهود، مسیحیت و اسلام معرفی می‌کند. درحقیقت فیلم به عدم وجود دین و خدا و جستجوی حقیقت دردنیای ماده اشاره دارد. سکانس محوری دیگر فیلم، رسیدن پای به جزیره‌ای ناشناخته است. اینجا فیلم به تم محتوایی آواتار نزدیک می‌شود و رد پایی ازتفکرات افراطی ناتورالیستی - کابالیستی درآن مشاهده می‌شود.

 

سی دقیقه بامداد / کا‌ترین بیگلو (دسته 1، 5 و 6): یکی ازکثیف‌ترین فیلم‌های تاریخ هالیوود بوسیله یکّه جاهل این سال‌های سینمای آمریکا، خانم کا‌ترین بیگلو ساخته شده است. وقیح‌ترین شکل برای توجیه و عادی جلوه دادن شکنجه‌های حیوانی، هدیه خانم بیگلو به جایزه دهندگان اسکار است. نظیر و البته بسیار سبک‌تر ازاین فیلم را درقالب مستندی درجشنواره سینما حقیقت دیده بودم. دوره‌ای که آقای آفریده مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بود و امثال مسعود بخشی کارگردان خبیث یک خانواده محترم بعنوان معاون او مقتضیات مهم‌ترین جشنواره مستند ایران را تعیین می‌کردند. آن مستند هم که الآن اسمش را یادم نیست، مجموعه‌ای مصاحبه با ژنرال‌های شکنجه گر آمریکایی بود که شکنجه درزندان‌های نظامی آمریکا را توجیه می‌کردند.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار