به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو» اوباما و رهبران رژیم صهیونیستی پیش از این اختلافاتی با هم داشتند. اختلافات اوباما و نتانیاهو در خصوص مسائل صلح خاورمیانه به سال 2009 بازمیگردد؛ زمانی که اوباما خواستار توقف شهرکسازیها در سرزمینهای اشغالی شد، اما با بیتوجهی نتانیاهو مواجه گردید. در سال 2011 نیز اختلافات تلآویوـواشنگتن بر سر خطوط مرزی اسرائیل و فلسطین و مسئلهٔ صلح خاورمیانه به اوج خود رسید؛ به طوری که اوباما رسماً اعلام کرد که اسرائیل باید به مرزهای 1967 برگردد و دو دولت مستقل فلسطینی و اسرائیلی شکل بگیرد که این صحبتها به مذاق نتانیاهو خوش نیامد. اوباما همچنین بعد از تنفیذ دور دوم ریاستجمهوریاش، اعلام کرد که حل مسئلهٔ فلسطین از اولویتهای سیاست خارجیاش خواهد بود.
اختلافات واشنگتن و تلآویو، پس از رد درخواست نتانیاهو برای تعیین خط قرمز در خصوص برنامهٔ هستهای ایران از سوی اوباما به اوج خود رسیده است. سیاست اعلامی آمریکا در قبال ایران، افزایش تحریمها و به دنبال آن، پیگیری راهحلهای دیپلماتیک است؛ اما صهیونیستها میگویند حمله به ایران میتواند مانع از دستیابی ایران به انرژی هستهای شود.
بازگشت به مرزهای 1967 نیازمند عقبنشینی اسرائیل از کرانهٔ باختری رود اردن و از دست رفتن نواحی مسکونی عمدهای در مناطق «یهودا و السامره» خواهد بود که هزینهٔ سنگینی برای اسرائیل به دنبال خواهد داشت. نتانیاهو و راستگرایان افراطی معتقد به گسترش سرزمین اسرائیل هستند و از ایدههای اوباما حمایت نمیکنند. بنابراین با توجه به اینکه اختلافات دو طرف در این زمینه به اوج خود رسیده است، یکی از محورهای احتمالی مذاکرهی دو طرف، بر سر مسئلهٔ صلح آیندهٔ خاورمیانه و مذاکره با فلسطینیها خواهد بود.
از آنجایی که در حال حاضر راستگرایان افراطی در رأس هرم قدرت در اسرائیل هستند، بعید به نظر میرسد که این دیدار نتیجهای در بر داشته باشد؛ چرا که اختلافات اوباما و نتانیاهو در این زمینه گستردهتر از آن است که با یک دیدار قابل حلوفصل باشد. نمونهٔ این اختلافات در هفتهٔ گذشته رخ داد؛ بر خلاف قوانین حقوق بینالملل که قدرت اشغالگر را از انتقال شهروندان از قلمرو خود به اراضی اشغالشده منع میکند و علیرغم مخالفت ایالات متحده، حکومت نتانیاهو تصمیم گرفته است 90 واحد در شهرک غیرقانونی «بت ال» بسازد. این شهرک درست در شرق رامالله در مرکز کرانهٔ باختری قرار دارد که پایتخت تشکیلات خودگردان با اکثریت مسیحینشین است. بنابراین با توجه به این اختلافات عمیق، باید به دنبال یافتن هدف اصلی این سفر بود.
«کارل بلوئیک» عضو «کمیتهٔ ملی هماهنگی کمیتههای مکاتبات برای دمکراسی و سوسیالیسم» در مقالهای برای اندیشکدهی «فارن پالیسی این فوکس» نوشته اگرچه چندین محور برای این سفر ذکر شده است، اما به نظر میرسد که بحث ایران مهمترین موضوعی است که اوباما را بعد از چهار سال، متقاعد به دیدار با نتانیاهو در اسرائیل کرده است.
از طرفی اختلافات واشنگتن و تلآویو، پس از رد درخواست نتانیاهو برای تعیین خط قرمز در خصوص برنامهٔ هستهای ایران از سوی اوباما به اوج خود رسیده است. سیاست اعلامی آمریکا در قبال ایران، افزایش تحریمها و به دنبال آن، پیگیری راهحلهای دیپلماتیک است؛ اما صهیونیستها میگویند حمله به ایران میتواند مانع از دستیابی ایران به انرژی هستهای شود. سران این رژیم پیش از این نیز اعلام کردهاند که بهار سال 1392 آخرین مهلت ایران برای توقف غنیسازی است و این سال، سال سرنوشتسازی برای این کشور خواهد بود.
بنابراین به نظر میرسد از آنجایی که مذاکرات اخیر ایران و 1+5 در آلماتی نسبتاً مثبت و سازنده ارزیابی شده و غرب به بخشی از حقوق ایران اعتراف کرده است، اوباما در صدد است مواضع تلآویو در خصوص مسئلهٔ هستهای ایران را نیز به مواضع واشنگتن نزدیکتر سازد و نتانیاهو و همفکران راستگرایش را مجاب کند که گزینهٔ نظامی علیه ایران در حال حاضر بدترین راهحل ممکن خواهد بود. آمریکا در خاورمیانه با مسائل دیگری مثل تحولات خاورمیانه و در رأس آن، سوریه و مصر مواجه است و میکوشد تنشها را در این منطقه به حداقل ممکن برساند؛ چرا که خود آمریکاییها اذعان میکنند ایران از جایگاه والایی در منطقه برخوردار است و این کشور مثل افغانستان و عراق نیست که به سادگی بتوان به آن حملهٔ نظامی کرد.
اگرچه به نتیجه رسیدن مذاکرات آلماتی2، در 16 فروردین سال 1392، معلول عوامل متعددی است؛ اما این دیدار نیز میتواند بر آن تأثیرگذار باشد؛ چرا که آمریکا یکی از اعضای گروه 1+5 است. بدین صورت که این دیدار اگر منجر به توافق آمریکا و اسرائیل در عدم حملهٔ نظامی به ایران و پیگیری راهحل دیپلماتیک برای پروندهٔ هستهای ایران باشد، میتوان به مذاکرات آلماتی2 هم خوشبین بود.
آمریکا در حال حاضر با مسائل و مشکلات متفاوتی در خاورمیانه دستوپنجه نرم میکند و حملهٔ نظامی به ایران هزینهٔ زیادی را برای اقتصادِ در حال رکود آمریکا در بر خواهد داشت. طبق آخرین برآوردها از «فدراسیون دانشمندان آمریکایی»، حملهٔ نظامی دقیق و حسابشده به ایران، تقریباً 713 میلیارد دلار آمریکا، بمباران وحملهٔ فراگیر، تقریباً 2/1 تریلیون دلار آمریکا، تهاجم تمامعیار، 7/1 تریلیون دلار آمریکا، سیاست کاهش فشار، 60 میلیارد دلار آمریکا و سیاست افزایش فشار، 64 میلیارد دلار آمریکا برای اقتصاد آمریکا هزینه در بر خواهد داشت.
بنابراین طبیعی به نظر میرسد که سیاستمداران آمریکایی کمهزینهترین گزینهها را برای مقابله با ایران انتخاب کند؛ چرا که حمله به ایران ممکن است آمریکا را به باتلاقی مثل جنگ ویتنام وارد کند و اوباما نمیخواهد که مرتکب چنین اشتباه مرگباری شود.
حزب نتانیاهو نیز در حال حاضر نسبت به دوران گذشته ضعیفتر شده است و باید به جای حملهٔ نظامی به ایران، به فکر اوضاع داخلیاش باشد. بنابراین باراک اوباما میخواهد از این موقعیت استفاده کند و نتانیاهو و سران رژیم صهیونیستی را مجاب کند که حملهٔ نظامی به ایران در این شرایط نمیتواند به حل مشکلات کمک نماید.
اگرچه به نتیجه رسیدن مذاکرات آلماتی2، در 16 فروردین سال 1392، معلول عوامل متعددی است؛ اما این دیدار نیز میتواند بر آن تأثیرگذار باشد؛ چرا که آمریکا یکی از اعضای گروه 1+5 است. بدین صورت که این دیدار اگر منجر به توافق آمریکا و اسرائیل در عدم حملهٔ نظامی به ایران و پیگیری راهحل دیپلماتیک برای پروندهٔ هستهای ایران باشد، میتوان به مذاکرات آلماتی2 هم خوشبین بود. در غیر این صورت، با ادامهٔ اختلافات، اسرائیل احتمالاً مانع به نتیجه رسیدن آن خواهد شد؛ زیرا بنا بر اظهارات مقامات اسرائیلی، ایران هستهای بزرگترین تهدید برای منافع و موجودیت صهیونیستها در منطقه محسوب میشود.
با توجه به اینکه لیبی، مصر و تونس دیگر، متحدان قدرتمند و قابل اعتمادی برای آمریکا نیستند، اوباما در صدد است تا با سفر به کشور اردن، که در همسایگی رژیم صهیونیستی قرار دارد،به بهترین شکل امنیت اسرائیل را تأمین کند. از طرفی با تشدید جنگ داخلی در سوریه و احتمال شعلهور شدن آن در لبنان، اسرائیل و آمریکا از این امر واهمه دارند که دامنهٔ این ناآرامیها به سرزمینهای اشغالی هم کشیده شود؛ چرا که «ایمن الظواهری»، رهبر گروه القاعده، تا کنون چند بار نبرد در سوریه را مقدمهٔ حمله به اسرائیل و فتح بیتالمقدس دانسته است. اسرائیل و آمریکا در صددند که با همکاری کشورهایی مثل اردن و به تبع آن، عربستان و قطر، نگذارند این اتفاق بیفتد؛ چنان که جان کری نیز در اولین دور سفرهایش در سمت وزیر امور خارجه به این کشورها سفر کرد. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که پادشاه اردن در نبود بنعلی، مبارک و قذافی، میتواند متحد قابل اتکایی برای آمریکا در منطقه باشد. مانور مشترک نظامی دو کشور اردن و ایالات متحده به خوبی بیانگر اهمیت اردن برای آمریکاست.
نویسنده: اقدس اقبال
منیع: شبستان