به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»،در یک طرف این ارتباط والدین قرار دارند که خواستار آنند که فرزندانشان در هر سن و جایگاهی که قرار میگیرند، احترام موی سپید آنها را نگه دارند و به حرفهایی که از سر خیرخواهی و نصیحتهایی که از سر دلسوزی و نگرانی زده میشود توجه کنند و در طرف دیگر این ارتباط فرزندان جای گرفتهاند که متقابلاً انتظار دارند والدین شخصیت آنها را به رسمیت بشناسند و آنها را درسنین و جایگاهی که هستند درک کنند. و نیازها، خواستهها، افکار و احساسات آنها را به دیده احترام بنگرند. اماگاه دیده میشود که به دلایل مختلفی، عواملی میتوانند همچون موانعی بزرگ بر سر راه ایجاد یک رابطه موثر بین والدین و فرزندان قرار بگیرند. البته زمانی که صحبت از این موانع میشود همه ما فکر میکنیم، همیشه این عوامل بیرونی هستند که با وجود تمام تلاشهایی که ما از خودمان به خرج میدهیم تا یک رابطه موثر را بنا کنیم، اما باز هم عواملی از بیرون مانع این کار میشوند.
و کمتر پیش میآید که کمی هم به رفتارها، احساسات، عدم مهارتها و باورهای غلطی که از درون خود ما نشات میگیرند نیم نگاهی بیندازیم. واضحتر بگوییم که گاهی بزرگترین مانع و حجابی که در وسط این ارتباط نشسته است عدم مهارت و باورهای غلط خود ماست. پس بهتر است به جای متهم کردن دیگران و یا جستجو کردن علتهای بیرونی، بنابر گفته استفان کاوی نخست از درون خودمان آغاز کنیم.
متاسفانه گاهی اکثریت ما در داشتن یک مفهوم صحیح از واژه ارتباط موثر دچار اشتباه و سوء تفاهم میشویم. و به غلط تصور میکنیم ارتباط موثر زمانی شکل میگیرد که در آن همواره یک طرف رابطه پیروز شود. و با هر قیمتی که شده بتواند حرف خود را به کرسی بنشاند. و این برنده شدن به هر قیمتی را به حساب آن خواهیم گذاشت که تمامی فوت و فنهای ارتباط موثر را به درستی فراگرفتهایم. حال بر سر طرف مقابل این ارتباط چه پیش خواهد آمد مسئلهای است که کمترین توجهی به آن نخواهیم کرد.
مثلاً بسیاری از والدین به اشتباه تصور میکنند که رسیدن به یک ارتباط موثر زمانی امکان پذیر است که فرزندان که در طرف دیگر این ارتباط قرار میگیرند تنها شنوندههای محض گفتههای والدینشان باشند. وگاه حتی حق کوچکترین دخالت را در رابطه با سرنوشت و آیندهٔ خودشان هم از آنها میگیریم. با این استدلال که فرزندان در هر سنی که باشند، باز هم بچهاند و بچگانه رفتار میکنند و بدون حضور والدین قادر نخواهند بود گلیم خود را از آب بیرون بکشند. اینجاست که ما همواره میتوانیم یک ترس و نگرانی عمیق را در والدین نسبت به فرزندان خود به وضوح ببینیم. ترسی غیر منطقی که اجازه تجربه کردنهای سازنده، مستقل بار آمدن از نظر عاطفی و عقلی و بزرگ شدن را از فرزندانشان خواهد گرفت. و آنها را از موجوداتی خلاق به افرادی وابسته تبدیل میکند.
افردی که به دلیل حمایتهای افراطی و لطفهای نابجا، قادر نخواهند بود به تنهایی و بدون حضور والدین از پس مشکلات خود برآیند و در صورت برخورد با کوچکترین مشکلات از آنها بحرانی بزرگ میسازند که به جای حل آن مسئله، خودشان در آن حل میشوند. و چون قدرت تصمیم گیری مستقلانه را نیاموختهاند، احساس میکنند افرادی بیکفایت و نالایقند. و باز باورهای غلطی که والدین تصور میکنند مالک فرزندان خود میباشند و از آنها این انتظار نابجا و غیر منطقی را دارند که همواره مثل آنها فکر کنند، ببینند و رفتار کنند. در صورتی که والدین مالک فرزندان خود نیستند، بلکه فرزندان آنها امانتهایی میباشند از سوی خداوند که میبایست آنها را برای انسان شدن، خلاق بودن، با کفایت و شایسته بودن پرورش داد. افرادی که بتوانند پاسخگوی رفتار خود باشند و حتی در نبود والدین از پس مشکلات خود برآیند.
فاصله و شکاف نسلها در واقع به معنی تفاوتهایی است که در بعدهای مختلف فرهنگی، رفتاری و اجتماعی بین افراد نسل گذشته و نسل امروز دیده میشود
در طرف دیگر این ارتباط فرزندان هستند که والدین خود را به سنتی بودن متهم میکنند و گلهمند از آنند که والدین هیچگاه به درستی آنها را درک نکردهاند. بنابراین هر گونه گفتوگو با والدینشان را در باب خواستهها، دغدغهها و سایر مسائل، امری بیهوده تلقی میکنند. چراکه بارها شاهد آن بودهاند که تا لب باز کردهاند در میان هجوم انواع و اقسام سرزنشها و نصیحتها گیر کردهاند. میتوان گفت درست در همین نقطههای کوراست که اکثر ارتباطات ما به قهر، نزاع و اختلاف کشیده میشود. زمانی که والدین و فرزندان به دلیل عدم درک متقابل قادر نباشند یک ارتباط موثر را پی ریزی کنند، مشکلات یکی پس از دیگری سر باز میکند. و دو طرف به طور مکرر رفتارهای یکدیگر را زیر ذره بین خواهند برد و حتی از کوچکترین اشتباه یکدیگر غافل نخواهند بود.
عدهای این مسئله را به مقوله شکاف نسلها مرتبط میدانند. فاصله و شکاف نسلها در واقع به معنی تفاوتهایی است که در بعدهای مختلف فرهنگی، رفتاری و اجتماعی بین افراد نسل گذشته و نسل امروز دیده میشود. به بیان سادهتر تفاوتهای بین نسل گذشته و نسل امروز را فاصله و یا شکاف بین نسلی میگویند. بنابراین میتوان گفت فاصلهای که بین والدین و فرزندان رخ میدهد تنها به دلیل اختلاف سنی بین آنها نیست. بلکهگاه این تفاوتها به دلیل عوامل فرهنگیای است که در هر دوره وجود دارد. و اختلافات درست از جایی شروع میشود که هر کدام از والدین و فرزندان سعی میکنند یکدیگر را شبیه به نسل خود بسازند. و فراموش میکنند که این حق برای همه ماست که باید فرزند زمانه خود باشیم.
اما با وجود تمامی این عوامل باز هم میتوانیم با راهکارهایی موثر این شکاف و فاصلههای ایجاد شده بین دو نسل را پر کنیم و اجازه ندهیم که این شکافها بهانهای باشند که هر روز این فاصلهها بیشتر و بیشتر کنند.
فاصله نسلها
1- اول از هر چیز میبایست سعی کنیم که برای یکدیگر احترام قائل شویم. مفهوم احترام جنبههای بسیار وسیعی را شامل میشود. در درجه اول سعی کنیم یکدیگر را بدون قید و شرط بپذیریم. و فراموش نکنیم که مقوله پذیرفتن متفاوت است از مفهوم قبول کردن. هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که فرزندان ما نیز همانند ما ببینند، فکر کنند و زندگی کنند. چراکه هر کدام از ما یک موجود منحصر به فرد هستیم، با افکار، احساسات خاص خودمان. ما به عنوان والدین میتوانیم نظرات، خواستهها و دغدغههای فرزندانمان را بشنویم، حتی اگر با تمامی آنها مواق نباشیم. اما شنیده شدن آنها نشان دهندهٔ آن است که برای آنها و نظراتشان ارزش قائلیم. با این عمل نه تنها اعتماد به نفس بیشتری را به آنها هدیه کردهایم. بلکه صمیمیت و اعتماد را که از لازمههای یک ارتباط موفق میباشند شکل دادهایم. و مسلماً بعد از آن بهتر خواهیم توانست در باب نقاط ضعف و مثبت تصمیمی که فرزندمان گرفته است گفتوگو کنیم. اما از یاد نبریم که ارتباط موثر نیز آدابی دارد. بقای یک خانواد ه را میتوانیم در ارتباط سالم و موفق آن جستوجو کنیم. و ارتباط موثر مستلزم آن است که پیامی که در این ارتباط فرستاده میشود، واضح و روشن باشد و جای هر گونه سوءتفاهم را ببندد.
ب
نابراین سعی کنید برای ایجاد یک ارتباط موثر:
- واضح و روشن صحبت کنید.
- با گوشها، چشمها و قلبتان به صحبتهای طرف مقابلتان گوش دهید. و در حین گوش دادن از پیش داوری، ذهن خوانی و.. پرهیز کنید.
- خلاصهای از آنچه در باب آن گفتوگو میکنید به طرف مقابل ارائه دهید، تا معلوم شود هر دو در مورد مشکل به درک یکسانی رسیدهاید.
2- در بعضی مواقع در مسیر زندگی والدین خود را فراموش میکنند و تنها به رشد فرزندانشان در همه ابعاد توجه میکند. در صورتی که یکی از عوامل پر کردن شکافهایی که در این ارتباط دیدهمیشود، آن است که والدین نیز هم پا و همراه فرزندانشان با دنیای تکنولوژی پیش بروند. و در رابطه با فناوری جدید اطلاعات کسب کنند. چراکه با این روش بهتر میتوانند دنیایی که فرزندانشان در آن بزرگ میشوند را بشناسند.
3- بیشتر مشکلات و اختلافات از زمانی شروع میشود که ما کیمیای حرف زدن را از یاد ببریم. و این انتظار را داشته باشیم که مثلاً (والدین ما حتی اگر ما چیزی نگوییم باید بدانند که مشکل ما چیست؟). از جمله فاکتورهایی که میتواند روز به روز فاصله دنیای والدین را از فرزندانشان بیشتر کند حرف نزدن است. چرا که هیچ کدام خبر ندارند در دنیای دیگری چه میگذرد. پس زمانی را باهم و در کنار هم باشید و از علایق، تفریحات، تجربیات یکدیگر صحبت کنید. و به جای آنکه یکدیگر را به سنتی بودن و یا مدرن بودن متهم کنید. سعی کنید از هر فرهنگی نقاظ مثبت آن را استفاده کنید.
و در آخر اینکه فراموش نکنیم، دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم دنیایی است که روز به روز در حال عوض شدن و تغییر است. اما با وجود سرعتی که تکنولوژی ما را به پیش خواهد برد، باز هم ابزارها و مهارتهایی هستند که میتوانند به ما در هر نسلی که باشیم در برقراری یک ارتباط موثر کمک کنند.
منبع: تبیان