چرا از امر به معروف و نهی از منکر کردن، میترسیم؟/ دلیل توصیه به شب بیداری
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ حجتالاسلام محمدعلی جاودان از اساتید برجسته اخلاق هستند که در طی دوران زندگی و تحصیل حوزویشان از محضر اساتید برجستهای از جمله آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی، آیتالله خوانساری، آیتالله حقشناس و علامه عسکری بهرهمند شده اند.
این شب و روز را قرار داده و ساخته و می داند که شما نمی توانید تمام آن را بیدار باشید، در آیه 20 سوره مبارکه مزمل میفرماید: «إنَّ رَبَّکَ یَعْلـَمُ أنـَّکَ تـَقومُ أدْنى مِنْ ثـُلـُثـَی اللـَّیْل وَ نِصْفـَهُ وَثـَُلـُثـَهُ وَ طائِفـَة مِنَ الـَّذینَ مَعَکَ وَ اللهُ یُقـَدِّرُ اللـَّیْلَ وَالنـَّهارَ عَلِمَ أنْ لـَنْ تـُحْصوهُ فـَتابَ عَلـَیْکـُمْ فـَاقرَؤوا ما تـَیَسَّرَ مِنَ القـُرْآن» ربّ تو میداند که تو در شب کمتر از دو ثلث شب را بر میخیزی، نصف شب و دو ثلث شب. پروردگار تو می داند که تو دو ثلث شب را برمیخیزی. نصفی از شب را برمیخیزی. قاعدتا نصف و دو ثلث مربوط به شرایط مختلف است. کمتر از دو ثلث شب، نصف شب و تمام دو ثلث شب و «وَ طائِفـَة مِنَ الـَّذینَ مَعَکَ» یک گروهی از یاران تو هم این قیام در شب را دارند.
«وَاللهُ یُقـَدِّرُ اللـَّیْلَ وَالنـَّهارَ». خدا این شب و روز را قرار داده و ساخته و میداند که شما نمی توانید تمام آن را بیدار باشید. «فـَتابَ عَلـَیْکـُمْ» با شما همراهی کرد. «فـَاقرَؤوا ما تـَیَسَّرَ مِنَ القـُرْآن» هر مقدار توانایی دارید قرآن بخوانید. شب که بیدار شدید هر مقدار که توانایی دارید قرآن بخوانید. او می داند که در میان جمع شما، مریض هست. مسافر هست. کسانی که در جهاد هستند. «فـَاقرَؤوا ما تـَیَسَّرَ مِنَ القـُرْآن» یک صحبتی همینطور منظم هست. فـَاقرَؤوا ما تـَیَسَّرَ مِنَ القـُرْآن آن مقدار که برایتان آسان است قرآن بخوانید. نماز را به پا بدارید. زکات را بپردازید و به خدا قرض بدهید.
در آیه 11 سوره مبارکه حدید می فرماید: «قـَرْضًاحَسَنا». در آیه 20 سوره مبارکه مزمل می فرماید: «وَما تـُقـَدِّموا لأنفـُسِکـُمْ مِنْ خَیْرٍ تـَجـِدوهُ عِندَ اللهِ» آنچه که از خیر پیش بفرستید آن را نزد خدا می یابید. گم نمیشود. آن را یک روزی نزد خدا مییابید. آخر هم می فرماید «وَاسْتـَغفِرُوا اللهَ» استغفار کنید. «إنَّ اللهَ غـَفورٌ رَحیمٌ» این یک آیه بود. حالا قاعدتا بیشتر از این هم هست.
اصلا فکر آن روز سخت و ثقیل را نمیکنیم و به آن نمیپردازیم. در آیه 25 سوره مبارکه انسان میفرماید: «وَاذکـُر اسْمَ رَبّکَ بُکرَةً وَأصیلا» نام خدای خودت را یاد کن. صبح و شب و شب و صبح. در آیه بعد می فرماید: «وَمِنَ اللـَّیل فـَاسْجُدْ لـَهُ» مقداری از شب را برای او سجده کن. در ادامه آیه می فرماید: «وَسَبّحْهُ لـَیْلا طـَویلا» در یک شب طویل و بلندی او را تسبیح کن. در آیه بعد میفرمایند که: «إنَّ هؤُلاء یُحِبّونَ العاجـِلـَة» هولاء جمع هذا است و هذا یعنی این. این به همه ما می خورد. اول به من بعد به شما.
می گوید این، اینها، این آقایان و خانم هایی که اینجا حضور دارند، این نزدیک و نقد را دوست دارند. در ادامه آیه می فرماید: «وَیَذرونَ وَراءَهُمْ یَوْمًا ثـَقیلا» پشت سر خودشان یک روز سخت و سنگینی را رها میکنند. ما اصلا فکرش را نمیکنیم. اصلا فکر آن روز سخت و ثقیل را نمیکنیم و به آن نمیپردازیم. فکرش را نداریم. غصهاش را نداریم. بنده و شما. «إنَّ هؤُلاء یُحِبّونَ العاجـِلـَة» در کوچه هم بروید همینطور است. این نزدیک و نقد را دوست دارند. چه کسی هست که دوست نداشته باشد؟ «وَیَذرونَ وَراءَهُمْ».
خب اگر آدم این عاجله را دوست داشته باشد یک روز ثقیل بدی هست. «وَیَذرونَ وَراءَهُمْ». آن روز سنگین را در پشت سرشان رها ساخته اند. حالا این یک قسمت، از بحثمان بیرون بود. دستور میدهد تو و بعضی از آنها که همراه تو هستند، نه همه، نیمی از شب را برمی خیزند. ما کمش را در نظر می گیریم. نیمی از شب را برمیخیزند. الان شبها سیزده چهارده ساعت است. البته ما از این طرف برمیخیزیم. یعنی از این طرف تا ساعت دوازده و یک بیدار هستیم.
چرا دستور به بیداری شب فرمودهاند؟
عرضم این نیست. یک مطلب دیگر می خواهم عرض کنم. این دستوراتی که نظیر این است، حالا مثلا یک دستور بیداری شب دارید. اصلا چرا برای ما یک چنین دستور زحمتداری را فرمودهاند؟ چرا؟ این را مکرر عرض کردم. از اینها، کار مداوا برمیآید. از این بیداری شب، کار مداوا بر میآید. آدم را مداوا میکند.
من میگویم شما میشنوید و شما هم میگویید و من میشنوم و بعد هم قشنگ وقتی بحث و جلسه مان تمام شد دوستان با هم میگویند و میروند و به باد فنا میرود. خود آن هم مربوط به یک مریضیای است که من می توانم یک حرفی را بشنوم و بعد به سرعت تمام و کامل فراموش کنم. تمام زندگیام بر همان روال گذشته باقی بماند. هیچ فرقی نکند. کار تمام اینهایی که دستور فرموده، مداوا است. کار تمامش مداوا است. قدرت مداوا دارد. آدم را مداوا میکند.
ترس از امر به معروف و نهی از منکرکردن، عیب هست یا نیست؟
حالا مثال عرض کنم. ما یک دوستانی داریم که گاهی اوقات در هر صد حادثه یکی را امر به معروف میکنند. مثلا. یک دوستانی داریم از ده حادثه یکی را امر به معروف میکنند. من به آنها عرض میکردم آقا درست است که امر به معروف در شنونده تاثیر میگذارد. حداقل یک مدت کوتاه. چرا یک مدت کوتاه؟ شما یک حرف خوبی را به یک نفر گفتی و او هم فهمید چرا یک مدت کوتاه اثر می کند؟ به آن کار نداریم. من عرض می کردم این امر به معروف، برای شماها هم هست. اول خودتان را معالجه می کند. تمام دستورات شرعی اینگونه است.
حالا مثال امر به معروف را عرض کردیم. در مثال امر به معروف، امر به معروف خود مرا معالجه میکند. اول مرا معالجه میکند. ببینید اگر من با یک نفر رو در رو باشم و کس دیگری نباشد، راحت تر با او حرف می زنم. اگر دو نفر باشند یک کمی ترس دارد. اگر سه چهار نفر باشند چطور؟ کمی هیکلشان بزرگتر باشد چطور؟ اگر قیافه شان کمی لات باشد چطور؟ بیشتر می ترسم.
اگر من از یک انسان می ترسم او را در جایگاه خدا گذاشتهام
سوال. این ترس عیب هست یا نیست؟ هست یا نیست؟ هست دیگر. این عمق مساله را ببینید. اگر من از یک نفر انسان می ترسم او را در جایگاه خدا گذاشتهام. این خیلی بد است. این خیلی بد است. اگر من از یک انسانی می ترسم این انسان را در جایگاه خدا گذاشته ام. مثال های قبلی را هم عرض کردم. اگر خدایی نکرده خدایی نکرده الان اینجا زلزله شود همه ما می ترسیم یا نه؟ می ترسیم. برای اینکه زلزله را در جایگاه خدا گذاشته ایم. مثلا میگوییم زلزله میتواند مرا بکشد. زلزله کیست؟ من این حرف را نمیگویم. دارم تئوری اش را میگویم. یعنی من هم اگر زلزله بیاید می ترسم.
اگر من به شما امیدوارم شما را در جایگاه خدا گذاشتهام
من هم اگر جمعیت دوتا شود سه تا شود می ترسم. آقا چرا می ترسیم؟ این یک عیب است. چه زمانی مشخص می شود این یک عیب است؟ زمانی که ما را بردند آن طرف. یک روزی آدم را میگذارند در طبق. خوبی ها و بدی هایش را می چینند. آن وقت معلوم میشود. من در سراسر عمرم یک ملیون بار از غیر خدا ترسیدم. مثال عرض میکنم. در تمام عمرم یک بار از خدا نترسیدم. عیب نیست؟ عیب است و عیبش هم عمیق است. من به یک انسانی دل میبندم. حالا انواع دارد دیگر. بچه من است یا دیگری. آدم به بچه اش دلبسته هست یا نه؟ دلبسته است دیگر.
آدمی که پر از ترس، دلبستگی، امیدواری و چیزهای دیگر نیست بارک الله دارد
اگر دلبسته ای و او را در جایگاه خدا گذاشتهای غلط است. مثلا من به شما امیدوارم. اگر من به شما امیدوارم شما را در جایگاه خدا گذاشته ام. ترس، دلبستگی، امیدواری و چیزهای دیگر. تمام اینها که در سراسر زندگی ما پر است. اگر پر نیست بگویید. آدمی که پر از اینها نیست بارک الله دارد. همه اینها نمونههای مختلف و مظاهر مختلفی از شرک است. من مشرکم. نه یک ذره آقا. نه یک ذره. البته شرک خفی است.
اگر با بخلت که از همه راحت تر است مقابله کردی، ترس تو هم می ریزد
آن امر به معروف که در مثال عرض کردم باعث می شود یک ذره ترس من بریزد. خب خیلی خوب است آقا. یک ذره ترس من ریخته یعنی یک ذره از شرک من کم شده است. من می دانم که خدا گفته امر به معروف کن. اگر تکرار کنم دیگر نمیترسم. ترس میریزد. دستور فرمودند که اگر از یک چیزی میترسید خودتان را بیندازید درون آن. اگر از آب می ترسید خودتان را بیندازید درون آن. از هر چه می ترسید خودتان را بیندازید درونش. ترس برطرف می شود. باور کنید آدمی که میترسد به عنوان مثال بیست سانت قد دارد و اگر نترسد صد سانت قد دارد. آدم قد میکشد.
آدمی که بخیل است، پنج سانت قدش هست. اگر تمرین کرد، تمرین کرد برای مقابله و مبارزه با بخلش قد میکشد. اگر در خاطرتان باشد عرض می کردم این راحت ترین ریاضتی است که یک انسان مومن میکشد. گذشتن از پول راحت تر از همه است. اگر آدم از بخل بگذرد، اگر بگذردها، یک مرتبه صد سانت قد می کشد. مثال عرض می کنم ها. عرض کردم آن روزی که آدم را در طبق می گذارند در آیه 10 سوره مبارکه عادیات می فرماید: «وَحُصِّـلَ مَا فی الصُّدور»؛ همه آنچه که در این سینه هست رو میشود. بخل در این سینه است. اگر ترس است، در این سینه است. همه آن عیبها یا بالعکس تمام آن خوبیها در این سینه است. این را بازش میکنند و یک طبق میشود.
اگر با بخلت که از همه راحت تر است مقابله کردی، ترست هم می ریزد
طبق میدانید چیست؟ مثل سینی. سرمایه های آدم در آن دنیا همین هایی است که در سینه هست. آنها را در طبق میگذارند و به همه عالم نشان می دهند. یک خوبی دارد و یک بدی دارد. اگر شما با بخلت که از همه راحت تر است مقابله کردی، ترست هم می ریزد. توی حسادت آدم هم تاثیر می گذارد. در تکبر هم تاثیر می گذارد. همه اینها به برکت برطرف شدن بخل معالجه می شوند. حداقل بعضی نسبتا تا حدودی. عرضمان این بود. تمام دستوراتی که در شرع داده اند، دارویی است برای این دردها.
مجموعه عبادات و تمام دستورات شرعی برای معالجه آدمی است
اینجا چه فرمود؟ در آیه 11 سوره مبارکه حدید می فرماید: «یُقرضُ اللهَ قـَرْضًا حَسَنا» به خدا قرض الحسنه بدهید. آدم به خدا قرض الحسنه بدهد؛ یعنی دارد با بخلش مقابله میکند. اگر امر به معروف کند، دارد با ترسش مقابله می کند. ببینید. آدم معالجه می شود. اولین بار که می خواهد خمس بدهد، ممکن است جانش به لبش برسد. اولی، دومی. بعد دیگر حظ میکند. حظ میکند. اگر تو شب و روز به دنبال کار مردم دویدی، اگر شب و روز دویدی، آدم با این کار معالجه می شود. دردهایش معالجه میشود. این مجموعه عبادات و تمام دستورات شرعی برای معالجه آدمی است.
آدم وقتی متولد می شود، در آیه 19 سوره مبارکه معارج می فرماید: «إنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعًا»؛ ساختمان اولیه انسان اینگونه است. انسان حریص متولد میشود. حالا اینها را من میگویم. انسان معمولا ترسو متولد میشود. ان الانسان خلق بخیل. ان الانسان خلق متکبر. ساختمان اولیه است دیگر. همه اینها در انسان طبیعی و ساختمان طبیعی اولیه انسان هست. نه این است که من متولد شده ام و الان در دلم ترس و بخل است. نه. وقتی آدم متولد می شود هیچ چیز ندارد. یک دل خالی است. این زندگی معمولی دل آدم را از آن بخل و ... پر می کند.
بچه های کوچک را دیده اید که سر اسباب بازی شان با هم دعوا میکنند. اگر زور یکی بیشتر باشد یا به یک دلیلی اسباب بازی این را بردارد آن یکی گریه میکند. نمیتواند ببیند که اسباب بازیاش ده دقیقه دست بچه دیگری باشد. آدم در ساختمان طبیعیاش به سوی بخل میرود. به سوی ترس میرود. به سوی تکبر میرود. «إنَّ الإنسانَ خُلِقَ هَلوعًا» در آیه بعد می فرماید: «إذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزوعًا» مکرر برایتان عرض کردهایم. در آیه بعد می فرماید: «إلـّا المُصَلـّینَ» مگر نمازخوان باشد.
اگر نمازخوان باشد، همه دردها دوا میشود
اگر نمازخوان باشد، همه دردها دوا میشود. نماز تمام دردهای آدم را دوا میکند. به شرط اینکه آدم نماز بخواند. اگر نماز بخواند دردهایش دوا می شود. آدمی که خمس میدهد یک سری از دردهایش دوا میشود. آدمی که حج میرود یک سری زیادی از دردهایش دوا میشود. کسی که به جهاد میرود. کسی که امر به معروف میکند. همه کارهای خوب. کسی که روضه میرود، دردهایش دوا میشود. مجموعه دستورات شرعی برای مداوای دردهای آدمی است.
دردهایی که آدم به طور طبیعی گرفتار آن است. چه کسی نیست؟ دردهایی که آدم به طور طبیعی گرفتار آن است. اگر این دردها را به همراه خودش ببرد بعد خیلی به زحمت میافتد. اگر معالجه شود، اگر زود شروع کند، حضرت قاسم چند ساله بودند؟ چقدر زود شروع کرده بود؟ از بهترین، از بهترین، بهترین اعمال عبادی آن سحر است که در این آیه فرمودند. «إنَّ رَبَّکَ یَعْلـَمُ أنـَّکَ تـَقومُ أدْنى مِنْ ثـُلـُثـَی اللـَّیْل» یک بخشی از رفقای تو هم اینگونه اند.
ببینید از همراهان پیغمبر در انتهای کار سه نفر سالم ماندند. چرا سه نفر سالم ماندند؟ حتی عماریاسر مانده بود. مانده بود. چرا مانده بود؟ اگر با ورزش آشنا باشید مثلا در ورزش میگوید باید بدنسازی هم کار کرده باشی. اگر بدنسازی کار نکرده باشد یک جایی لنگ میشود. مثلا در یک مسابقه فوتبال که نود دقیقه باید بدود وسط کار میبُرد. آقا چرا میبُرد؟ قبلا کم کاری کرده. چرا سه نفر سالم ماندند؟ برای اینکه آنها کم کاری کرده بودند.
اگر گناه کنیم هرچه که انجام دهیم به باد فنا میرود، اگر گناه نکنیم یک چیزی از نماز می ماند
پیغمبر وقتی درمورد عمار صحبت میفرمود، فرمود این گوشت بین دو ابروی من است. حالا مثال بود البته. یعنی چسبیده به جان من است. خب؟ یک چنین آدمی مانده. باز فرموده بود از فرق سرش تا نوک پنجه پایش پر ایمان است. این دیگر چرا کم آورده؟ حادثه خیلی بزرگ است. ما از این حادثههای بزرگ در پیش داریم. حداقل مرگ. مرگ بزرگترین حادثه ای است که ما در این عالم می بینیم.
آن وقت فرمود حوادث بعد مرگ بسیار سخت تر است. چه کسی مرگ را نمیبیند؟ در حوادث بزرگ، آدم اگر کم کاری کرده باشد، کم کاری خودش را نشان می دهد. «إنَّ رَبَّکَ یَعْلـَمُ أنـَّکَ تـَقومُ أدْنى مِنْ ثـُلـُثـَی اللـَّیْل» می داند تو نصفی از شب را بیدار شدی و قرآن خواندی و نماز خواندی و تضرع کردی. التماس کردی. آنها آدم را معالجه میکند. معالجه آدم در اینجا صورت میگیرد. این معالجه اینگونه است.
ما اگر به واجباتمان عمل کنیم خیلی مرد هستیم
اگر آدم معالجه شد، انسان سالم می شود. انسانی که بخل ندارد گیر نمی کند. دیگر حسادت ندارد. دیگر تکبر ندارد. خب وقتی تکبر ندارد، نمی ماند. لنگ نمی شود. وقتی ترسو نیست، لنگ نمی شود. وقتی پولدوست نیست، لنگ نمی شود. هیچ حادثه ای او را لنگ نمی کند. دقت کنید. هیچ حادثه ای او را لنگ نمی کند. ما اگر به واجباتمان عمل کنیم خیلی مرد هستیم آقا. جمعیت ما واجباتمان را عمل کنیم خیلی مرد هستیم. آقا حداقل گناه نکنیم تا واجباتمان یک قوتی پیدا کند. چون اگر گناه کنیم هرچه که انجام دهیم هم به باد فنا می رود. اگر گناه نکنیم یک چیزی از نماز می ماند.