کودکان روستای هودیان استان سیستان و بلوچستان
تعداد نظرات: ۱ نظر
کد خبر: ۲۴۹۹۲۵
گزارش تصویری //
۱۷ تير ۱۳۹۲ - ۱۷:۳۷

گزارش خطا
تعداد نظرات: ۱
بدون نام
-
۱۵:۰۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۳۱
هو المحبوب
چقدر زيبا ايستاده اي و مرا نظاره مي کني ..!
چه بزرگوارانه با من سخن مي گويي از پشت نگاه صادقانه ات ..!
اما من اينجا بي تفاوت و غرق در دنياي بيهوده ي خود حتي برايم سوال اين نيست که نيمه ي ديگر نانت کجاست و که ازتو ربوده ؟!
و به سادگي نيمه نانهاي سر سفره ام را مي خورم بي آنکه حتي لحظه اي نگاه معصومت را به ياد آورم .
آري اين منم که نانت را ربودم . اين منم که وعده دادم نان تو در رگ هاي من مي جوشد و توانم براي گرمابخشي زندگي ات صرف مي شود و تو چقدر صادقانه و معصوم مرا باور کردي و هرچه داشتي دادي و من چقدر خصمانه فراموش کردم . به سادگي از کنارت گذشتم و حتي لحظه اي در اين گذر درنگ نکردم : " که اي من بيچاره حواست هست در ازاي قدمي که از قدم برميداري آنان چه بزرگوارانه يک قدم به عقب هول مي خورند . حواست هست به کجا ميروي تنهاي تنها . حواست هست که کساني را جا گذاشته اي که سهمشان از زندگي را برايت جا گذاشته اند . حواست هست که چه بدوش مي کشي . " نگاه مهربانت خديجه ي معصوم من انگار کوهي بر دوش من ضعيف گذاشته که توان حملش را ندارم . از من بگذر که حتي ناتوانم از بالا کشيدن سرشانه هايت تا اينکه سرما نگيرند . که حتي ناتوانم از شانه کردن موهايت چه رسد که در توان خود ببينم شاد کردنت را و آسوده خوابيدنت را و شنيدن صداي خنده ي مستانه ات را ... !
گر چه تمام هستي ام پر شده از موراني که از نيمه نانهاي تو و دوستانت در وجودم تغذيه مي کنند اما با همه ي بدي ام و ظلمم به تو دوست مي دارم در آغوشم بگيرمت و با هم بچرخيم ... بچرخيم ... بچرخيم تا سرمان گيج رود و تو اينقدر بخندي که اشک پاکت گوشه ي چشمان ساده و معصومت جمع شود و صداي قهقهه ات را باد به گوش همه ي امثال من برساند . همه ي آنها که شاديت را فداي راحتي خود کرده اند .
خديجه ي معصوم و بزرگوارمن مرا ببخش که اين اندازه پست و حقيرم که با سهم تو اززندگي به گمان خود زندگي مي کنم . و باز هم مرا ببخش که خودخواهي ام نمي گذارد سهمت را پس دهم .... اينها که گفتم تنها براي تسلي قلب سنگ خودم بود تا خيال کنم اينقدرها هم بد نيستم ....
و گرنه سهم تو اززندگي و از شادي و از راحتي حق من است ؟! من حق دارم براي خاطر خودم و خواسته هايم زندگي تو را خواب تو را و آرامش و آسايش تو را خرج کنم ؟!
مي بيني چقدر خصمانه ؟؟؟؟؟؟
من همانم که به او اعتماد کرده بودي . به خطا رفتي جانم !

همين !
ارسال نظرات
captcha