به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، به مناسبت دیدار سالانه رهبر معظم انقلاب با شعرا که چند روز پیش با حضور یوسفعلی میرشکاک، مصطفی محدثی خراسانی و علی داوودی در یکی از روزهای ماه رمضان گفتوگویی جذاب و خواندنی رقم خورد.
مدتها بود در پی این بودیم تا جلسهای با شعرا برگزار کنیم و دیدار سالانه شعرا با آقا بهانهای شدکه استارت این کار را بزنیم. اگر امکان دارد تاریخچه از این جلسات برای مخاطبان بیان کنید.
میرشکاک: هسته این ماجرا در قبل از انقلاب را باید از شخص رهبری بپرسید ولی این جلسات اول انقلاب در حزب جمهوری تشکیل میشد دقیقاً کنار همان جایی که شهید بهشتی به معراج رفتند.
دیدارها در ماه رمضان بود؟
میرشکاک: نه! این جلسات به طور هفتگی و گهگاهی هم یک هفته در میان برگزار میشد. آقای شمسایی اداره کننده جلسات بود و در اغلب اوقات که حزب شلوغ بود و جلسات سیاسی تشکیل میشد به صورت دوره در خانه آقایان شعرایی برگزار میشد که خانهای داشتند و میتوانستند مهمانی بدهند نه مانند ما که مستاجر به دنیا آمدهایم و مستاجر هم از دنیا خواهیم رفت، یا در خانه آقای زورق، یا در خانه آقای سبزواری بود. سایرین را در خاطر ندارم چون ما گاهی هم غیبت میکردیم ولی پای ثابت این جلسات آقا، مرحوم استاد اوستا، آقای سبزواری، آقای زورق، آقای معلم بودند وآقای شاهرخی بودند.
ما به این خاطر قاطی ماجرا بودیم که تا سال 60 در روزنامه جمهوری مسئول شعر، نقد شعر و گفتگو با شعرا بودم. بعدا ًبه جنوب رفتم و تا مدتی خبری از این جلسات نداشتم ولی آنگونه که از دوستان شندیم آقا همچنان ارتباط خود را با شعرا حفظ کرده بود و مشوق اصلی شعر و شاعری انقلاب هم ایشان بودند و یاد نمیآوروم که بقیه حتی یکبار حال یک شاعر را پرسیده باشند مگر بعد از سال 88 که چنین به نظر آمد شعرا هم گرد و خاک کنند.
در چند جا هم جماعتی سعی کردند ادای آقا را در بیاورند و مثلا در ماه رمضان شعرا را دعوت کنند و روی این حساب کنند که شعرا در محضر ما شعرسرایی میکنند که این جلسات هم رونق خاصی پیدا نکرد. ما ابتدا فکر کردیم افطاری است و بعداً دیدیم که افطار و نشستی است که خوب من دراین جلسات شعری نخواندم ولی بودند افرادی که شعر خواندند و در آخر هم که چون حرفی برای شعرا نداشتند کیسهای در آوردند و بقول دوستی گفت ما فکر کردیم اینها میخواهند سکه بدهند یک سری انگشتر که گفتند این مربوط به نجف و آن مربوط به فلان جا است و از این رفتارها و این هم از شاعر بازی آن جماعت که میخواستند ادای سیدنا القائد را در بیاورند. به بعضیها نمیآید که بیخودی بخواهند خود را قاطی این حرفها کنند.
بعد از رحلت امام و رهبر شدن آقا، بنده در کل این جلسات به غیر از یک الی دو جلسه حضور داشتم. ابتدا محل این جلسات روبروی همین حیاطی بود که هر سال در آن نماز برگزار میشود. در یک اتاق و یک ایوان، شعرا دور هم مینشستند و چون قرار نبود خیلی هم شلوغ بشود با جمعیت کمی برگزار میشد. با توجه به اینکه کشاورزی ما ضعیف است ولی کشت و کار شعر خیلی رونق گرفت و اندک اندک شعرا زیاد شدند و به جایی رسید که انگار باید برای شعرا یک ارگانی ایجاد شود که به نظر بنده تا الان چنین ارگانی درست نشده است که خیلی مایه تاسف است.
به نظرم میشود شعرا را یک جایی ثبت نام یا آنها را استخدام کرد که البته باید برای بقیه نویسندگان و هنرمندان هم چنین ارگانی ایجاد شود. البته من این حرفها را با شوخی میزنم ولی در یک کلام جمعیت شعرا خیلی زیاد شده است و این دوستانی که هر سال دعوت میشوند در واقع طفیلی هستند و جزو شعرا نیستند ولی با این وجود تعداد شعرا در حال زیاد شدن است ولی بنده فکر نمیکنم که شعرا خیلی بمانند.
یعنی چی؟
میرشکاک: ببیند ما و نسل بعد از ما که نماینده آنها همین آقایان محدثی و داوودی باشند، یک جورهایی عارمان میآید که جا بزنیم. با پررویی ایستادهایم ولی نسل سوم اینگونه نیست. خانه و حقوق ندارد و در عین حال از او توقع میرود که شاعر انقلابی باشد. بابا جان شاعر که با احسنت و آفرین نمیتواند زندگی کند، حالا ما بیعار بودیم و ماندیم و با اشعار خود جلوی شاخداران آن روزگار که میخواستند دل بچههای ما را خالی کنند، ایستادیم. ما دیدیم که اگر ساکت بمانیم فایدهای نداردو با آنها در افتادیم و بعد هم با بیعاری تمام ادامه دادیم.
فکر نمیکنم این نسل سوم که بچه جبههای نیستند و شاعر آیینی و فقر و قناعت را نمیدانند بتوانند ادامه دهند ولی قرار هم نیست که همه آبروی فقر و قناعت ندانند و آبروی خود را نیز وسط بگذارند تا ضایع شود چون آن مقداری که از خارج تهمت زده میشود که چیزی در مقابل تهمتهایی که از داخل زده میشود نیست. من نمیدانم که آقایان بخاطر حمایت از آقای جلیلی چقدر تهمت خوردند ولی هیچی نشده همین که ما حمایت کردیم گفتند که فلانی سه خانه گرفته است، با خودمان گفتیم طرف هنوز رئیس جمهور نشده به ما خانه دادند؟ اگر رئیس جمهور میشد احتمالاً باید مالک این سرزمین میشدیم.
من میبینم که جوانان که حالا نمیخواهم اسم بیاورم امورات خود را با مسافرکشی میگذراند و من هم مجبور هستم که بگویم که اگر من هم گواهینامه داشتم بالاخره یک ماشینی تهیه میکردم و به حرفه مسافرکشی روی میآوردم یااوضاع و احوال یک فرد دیگررا جویا میشوم که فلانی چه کار میکنی؟ جوابی که میشنوم این است که هیچ کاری نمیکنم و فقط مسافر کشی میکنم، یک مسافر کش، دو مسافر کش، سه مسافر کش! اینکه نمیشود! ما چگونه به این جوانان بگوییم که آنطرف نپرید؟ هیچ کاری نمیتوان کرد.
جالب است ما هر زمان که بخواهیم بسیج فرهنگی در این مملکت راه بیاندازیم، فوراً شعرا را صدا میکنیم که چنین کنید. از شعرا توقع هست که کاری بکنند اما شعرا نباید توقع داشته باشند که برای آنها کاری انجام شود و در مجموع فکر میکنم که آنهایی که ماندهاند علت آن به تعبیری رودرواسی با آقا است، نه با هیچ جای دیگر و فکر نمیکنم که هیچ شاعری با دولت جمهوری اسلامی رودرواسی داشته باشد. هیچ زمانی که کار را به دست یک شاعر نمیدهند و حتی زمانی هم که قرار است در مورد شعر نظر داده شود و زمانی که متن ماجرا مربوط به شعر است باز بهتر است که اهل سیاست کا را به دست بگیرند. در مجموع رودرواسی از آنجاست والا در این 34 سال کدام یک از این رجال و بقول حضرات ستونهای انقلاب از خود یک چهره فرهنگی نشان داده است؟ نشان داده که از فیلم، شعر و هنر سر در میآورد؟
با توجه به اینکه این جلسات تبدیل به آیینهای سالانه شده و سبکی در ادبیات شده است.
میرشکاک: نه! بگویید مثلا یک رسم و یک ماجرا و مراسمی است.
آیین به مفهوم ارتباطاتی آن را مد نظر قرار دادم.
میرشکاک: پس معلوم شد که امشب ما یک چیزی را یاد گرفتیم و این تنزل را مشاهده کردیم.
محدثی: یک سنت بگویید بهتر است.
میرشکاک: این بهتر شد.
حداقل سنتی بوده که ایجاد شده، این جلسات به غیر از ماندن این آدمها چه تاثیر دیگری روی ادبیات، شعر و هنر داشته است؟
محدثی: بنده در ادامه صحبتی که آقای میرشکاک کردند نکاتی را عرض کنم. من مشهدی هستم و سابقه و نسبت مقام معظم رهبری را تا حدودی میدانم، ایشان یکی از چهرههای فعال و موثر حوزههای هنری حتی پیش از انقلاب در فضای فرهنگی خراسان بودهاند و الان هم هیچ شاعری را از شعرای مشهد نداریم جز اینکه رفاقتی و دوستی با ایشان نداشته باشند. میبینید که هرگاه یکی از شعرای خراسان مانند قهرمان، صاحب کار، کمال و اخیرا آقای قدسی که به رحمت خدا میروند آقا پیام میدهند و از همه این افراد به عنوان دوست عزیز یاد میکنند و آن غزل معروف ایشان که با این بیت ختم میشود «هرچند امین بسته دنیا نیم اما دلبسته یاران خراسانی خویشم» خطاب به همین دوستان شاعر است.
ایشان حضور فعالی در این حوزه داشتهاند خصوصا در آن انجمن ادبی نگارنده. بعد از ریاست جمهوری ایشان هم که من در مشهد بودم در ایام نوروز که 10 روزی در مشهد هستند یک روز را به دیدار با شعرای مشهد اختصاص میدهند و یک جمع محدود 10 تا 15 نفره در منزل پدری و یا در یکی از فضاهای حرم خدمت ایشان میرسند. این را میخواهم بگویم که نسبت ایشان با شعر مربوط به امروز نیست و مربوط به سالها قبل میباشد. تاثیر اصلی این دیدارها را هم جناب آقای میرشکاک عرض کردند که نسل شاعران انقلاب که در دفاع از انقلاب پای کار ماندهاند بخش عمدهای از آن به علت توجه ایشان به شعرا و به نوعی رفاقت و نمک گیری است که به لحاظ عاطفی از طرف ایشان صورت گرفته است.
در حوزه شعر، هر کاری صورت گرفته عشق و علاقه شعرا بوده است و هیچ مهندسی فرهنگی نبوده است. همین الان هم شعر هیچ جایگاهی در هیچ ارگان و سازمانی ندارد و هیچ مرکزی متولی آن نیست. البته کارهایی در این زمینه صورت میگیرد ولی هیچ فردی در این مورد پاسخگو نیست. مثلا شما در وزارت ارشاد یک معاونت موسیقی دارید و در آنجا اهداف بلند مدتی در حوزه موسیقی و سینما و تئاتر صورت میگیرد. ما در نظام فرهنگی خود چنین برنامه و متولی نداریم و تنها ایشان است که به اهمیت شعر و نقش و کارکرد شعر چه در تاریخ و چه در زمان معاصر و به هستی شعر که میگوید «ذات نایافته از هستی بخش کی بتواند که شود هستی بخش» وقوف داشته است.
تنها فردی که طعم هستی ماجرا را چشیده است ایشان بودند و این جلسات حداقل این تاثیر را داشته است که ذهن متولیان فرهنگی را به جریان شعر و معطوف میکند. اگر توجهات ایشان نبود معلوم نبود که چقدر غربت شعر مضاعف میشد. از نگاه شاعران کشور هم این جلسه تبدیل به یک فضای روحانی و آرمانی شده است که چشم همه سالی یکبار به اینجاست، خصوصا نسل جوانی که خیلی تلاش میکنند که به نحوی به این جلسات راه پیدا کنند. به نظر من همین حس باعث ایجاد شور و انگیزه در جوانان میشود و به محبت بیشتر به جامعه شعری کشور کمک میکند وهمچنین درتربیت شعرای جوان کشور نیز خیلی موثر است واین جلسه به نوعی محور وفاق شاعران جبهه انقلاب سراسر هم میباشد.
آقا داوودی نظر شما چیست؟ و اگر خاطرهای از اولین حضور در این دیدار دارید عنوان کنید.
داوودی: بنده اولین حضورم در این جلسات 10 سال پیش بود. به عنوان برگزیده جشنواره حوزه هنری جشنواره روانه این جلسه شدم. بنده میخواستم نکته دیگری پیرو فرمایشات اساتید خود بگویم. ظاهراً بهانه شکل گیری این جلسه علاقهمندی حضرت اقا به بحث شعر بوده که و طی آن جلسه جدای از بحث شعر خوانی جویا شدن از وضعیت شعر و شاعری بود و اینکه چه کارهایی در این حوزه انجام شده و چه کتابهایی چاپ شده است که کماکان این رویه ادامه دارد و گستردهتر شده است. این جلسه بهانهای شده که ایشان سراغی از شعرا بگیرند و اگر احیاناً چهره جدیدی به اردوگاه ادبیات اضافه شده است در این جلسات معرفی میشوند اما رفته رفته این جریان با بیش از دو دهه سابقه طبق فرمایشات استاد که از یک جلسه کوچک شروع شده و الان جزو مطرحترین و قابل توجهترین برنامه سالیانه در حوزه شعر است. ما همچنان شاهد گسترش تعداد شاعران هستیم. انتخاب نفرات برای آن دیدار که ظرفیتی حدود دویست نفر دارد کار بسیار مشکلی است. رقابت برای این حضور خیلی فشرده و تنگاتنگ است.
بعضا گلههایی در مورد انتخاب شعرا مطرح میشود.
داوودی: مسئولین جلسه باید برای این موضوع خودشان حضور داشته باشند و پاسخ دهند.
میرشکاک: بودهاند افرادی که به این جلسه آمدهاند و شعر خواندهاند و الان در جبهه ضد انقلاب هستند و علی الظاهر همه چیزی هم میگویند. لابد یک توقعاتی داشتهاند و یا شایعات را باور کردهاند که اینها خوردند و بردند. بعد که دیدند چیزی گیر آنها نیامد و فقط یک افطار است و فراتر از آن مرغ چیزی دیگری عاید هیچ فردی نمیشود.
محدثی: به نظر من هم یکی از کارهای هوشمندانهای که آقا کردهاند این بود که نگذاشتند ساحت نسبت ایشان با شعر با این چیزها خراب شود.
میرشکاک: بله ولیای کاش به مسئولین میسپردند شمایی که مثلا به والیبال این چنین اهمیت میدهید شعر را هم در نظر داشته باشید.
محدثی: آقا در دیدار سه سال پیش به آقای صفار هرندی و آقای مومنی رو کردند و گفتند که اگر شما در تنگنای بودجه بودید و پول کمی داشتید و میخواستید کار فرهنگی بکنید و نمیدانستید که این پول را خرج کدام هنر کنید، بنده اینجا به شما میگویم که همه این پول را خرج شعر کنید، این عین جمله ایشان است یعنی تکلیف را برای آنها روشن کرد.
میرشکاک: ایشان گفتند خرج شعر کنید! خرج شعر کردن با خرج شاعر کردن فرق میکند. اینکه شاعر گرسنگی کشید طوری نیست و اگر شعر گفت ما این پول را خرج خود شعر میکنیم.
اگر این جلسه جزو رویدادهای فرهنگی کشور بدانیم، آقا در دو مورد از رویدادی فرهنگی حضوری معنا دار دارند. یکی حضور در نمایشگاه کتاب است و دیگری هم بحث شعر و ادبیات است که از قضا هر دوی اینها هم در نهادهای فرهنگی ما مغفول است.
میرشکاک: در مورد سینما هم همینجوری است. آقا کلا نسبت به هنر توجه نشان میدهند.
نه ببینید! مثلا حضوری که ایشان در نمایشگاه دارند در جشنواره فجر ندارند.
داوودی: ایشان هر کجا که احساس بکنند مسئولین با سفارش و توصیه کار نمیکنند، وارد میشوند. مثلا ببیند ما در اخبار عادت کرده بودیم که مدام میشنیدیم تقریبا هر سه ماه یکبار یکی از دانشمندان هستهای ما را ترور میکنند و دیگر اخبار هم به این قضیه اعتنایی نمیکرد تا اینکه ایشان بلند شدند و به خانه یکی از این شهدا رفتند و دوستانی که قبلا اعتنایی نمیکردند یاد گرفتند که کنگره پشت کنگره برگزار کنند و فکر میکنند که این جبران میکند در حالی که این چنین نیست، مانند این میماند که آقا به ماه اشاره میکند ولی دوستان به نوک انگشت نگاه میکنند.
الان این نگاه استراتژیکی که حضرت آقا به بحث شعر دارند این است که شعر در فرهنگ تنها زبانی است که حرف میزند و این هنر بومی و ملی ما است و شعار آقا هم همین است که شعر سرمایه ملی ماست. اگر ما یک تیم ملی از شعر در رشتههای مختلف تهیه کنیم، هزار شاعر را رصد کنیم و هر شاعر به طور متوسط ماهی یک میلیون حقوق بگیرد، میشود یک میلیارد در ماه که خرج یک سالش معادل 12 میلیارد تومان میشود که برابر هزینه یک ماه اردو کشی یک تیم است که در شهرستان در دسته چهار بازی میکند.
میرشکاک: مگر تیم ملی چه گلی بر سر ما زده است؟ چون جهان و مناسبات دگرگون شده است در نتیجه جماعت هم پشت سر مناسبات حرکت میکنند. هیچ دولتی در جمهوری اسلامی دولت فرهنگی و دولت اسلامی نبوده است. شعارها، شعارهای اسلامی است ولی طبعیت از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است. به اسم اسلام شعار میدهیم ولی به سمت نیهلیسم میرویم. خیلی هم طول نخواهد کشید و همینجوری که مدام خیلی از قضایا در حال ریزش هستند، شما همین دو تا چهار سال آینده را رصد کنید تا ببینید چه خواهد ماند. یعنی ما چقدر ریزش خواهیم داشت. در عین حال مشکلی که وجود دارد این است که آقایان دولت مردان میگویند که شعر برای ما اهمیتی نمیآورد ولی اگر کنار یک هنرپیشه بایستند احتمال رای آوردن بیشتر میشود. کدام یک از شعرای انقلاب را میشناسید که تا بحال به اندازه هدیه تهرانی اهمیت پیدا کرده باشند؟
بقول آقای معلم که همیشه میگفت هر وقت که یک مشکلی پیش میامد تا میآمدیم سر و صدا کنیم با خود میگفتیم که بالاخره آقا در این سیکل قرار میگیرد و این رئیس جمهور است که مدام خود را به آقا میچسباند، فلان شخصیت سعی میکند خود را به آقا بچسباند و کلا اینها سعی میکنند خود را به آقا بچسبانند و ایشان هم همیشه میگفت که «سرخی کفشتای گل ازآن عاشقان است کاری نمیتوان کرد، پایه تو در میان است» ما شعرا بخاطر همین رو درواسی با آقا معمولا بغض و دردهای جمعی و فردی خود را قورت دادیم و گفتیم که طوری نیست و بخاطر آقا بیخیال بشویم ولی دیدیم که پیر شدیم و رفت و کار بجایی میرسید که با خود میگفتیم با به کشته دادن خود شیشههای کاخهای این عزیزان را فرو بریزیم.
آقای محدثی خوب اشاره کردند، آقا قبل از انقلاب که نه امام جمعه بودند و نه رهبر بودند چرا شعرا دور ایشان جمع میشدند؟ چون ایشان اهل این فضیلت است، آن وقتهایی که فقط ایشان بودند و فقط ایشان بودند و خود ایشان هم در خیابان ایران مستاجر بودند چرا شعرا با ایشان میپریدند؟ چگونه ایشان ماها را به دور خود گرداند تا الان که نمیتوانیم نبود ایشان را تحمل کنیم، من نمیدانم غیر ایشان چه فردی وجود دارد که این خلاء را برای شعرا پر کند؟ چه کسی وجود دارد که بنشیند و فیلم ببیند؟ محال است فیلمی ساخته شود که ارزش دیدن داشته باشد و آقا ندیده باشد. تنها چهره فرهنگی جمهوری اسلامی ایشان هستند، این همه وزیر که آمده و رفتهاند و کار آنها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است، بندگان خدا از فرط پرت بودن سینما را دادهاند به فردی که باید برود و نخود بفروشد، تئاتر را به دست فردی دادهاند که باید برود سیب زمینی پاک کند. اینها افرادی را میخواهند که نمازخانه را سر ظهر پر کنند.
اگر بچه نمازخوان مرتب و منظم امن یجیب المضطر و ارحم الضعف بدنی و از این چیزها میخواهید، یک روز جمعه دو تا کمپرسی بفرستید نماز جمعه تا از این جمعیت پر کنند و بیاورند حوزه، هنرمند که این حرفها را نمیفهمد، مثلا یک وقت دیدید که طرف میل مناجات با خدا گرفت که هیچ احدی یاد خدا نباشد، بابا جان این موجودات کلاً موجودات کج و کولهای هستند. اگر کج و کوله نبودند که در این زمانه وا نفسا دنبال هنر نمیافتادند. دنبال نان میرفتند، حالا ما نمیگوییم ما شعرا و نویسندگان چیزی هستیم، آقا جان ول کن، این حرفها را آن کسی که بالای سر قضیه است میفهمد.
ایشان ما را گیر انداختند، بابا، اوستا را گیر انداخت، اوستا قبل از انقلاب در سوربن فرانسه کرسی استادی داشت ول کرد و آمد اینجا. بعدا از فرانسه به اوستا گفتند که تو مشکل قلب داری و ایران را ول کن و بیا اینجا راحت و آسوده درس خودت را بده. اوستا گفت نمیتوانم، جوانمردی را چه کنم؟ من را این سید فرستاده بود، من اگر میماندم شأن ایشان میشکست و این شد که در همین دیار ماند و مُرد. بخاطر آقا، بخاطر آقا، بخاطر آقا، جوان که بودیم بخاطر امام و بعد از آن هم بخاطر آقا.
آقا تاکید دارند که در این جلسات در مورد ایشان و یا وصف آقا چیزی گفته نشود، فضای شعرهایی که خوانده میشود چیست؟ و چه کارهایی با استقبال مواجه میشوند؟ عموم مردم این جلسات را از دریچه تلوزیون میبینند ولی دریچه تلویزیون اول و آخر را میبُرد و نهایتاً آن شعر خوانی را نمایش میدهد. چیزی که در دریچه تلوزیون نبوده و یا مربوط به آن رابطه رفاقتی اعتراضی صورت گرفته باشد.
میرشکاک: ایشان هستند که رفاقت میکنند. وقتی ایشان یک شاعر پیر و یا جوانی که برای اولین بار میآید و شعر میخواند صدا میکند، در آغوش میگیرد و میبوسد یعنی اینکه ایشان هستند که این دوستی را ایجاد میکنند.
محدثی: به شدت سعی دارند فضای جلسه را صمیمی و راحت بکنند تا هیچ تکلفی در این فضا نباشد و شعرا بتوانند آنچه که علاقه دارند را بگویند. طبیعتاً حضور روحانی و معنوی ایشان فضا را آنقدر سنگین و معنوی میکند که شاعران و حتی جوانان کم تجربه به گونهای حضور پیدا میکنندکه آن موازین وقار و متانت حفظ شود حتی عاشقانهترین شعرها هم که خوانده میشود باز در مدار متانت و اخلاق قرار دارد ولی خود ایشان تلاش میکنند که همه شاعران را راحت بکنند و دغدغه نداشته باشند تا بتوانند راحت حرف خود را بزنند، معمولا هم در هر شعر خوانی یک نکته لطیفی را مطرح میکنند که به آن فضای معنوی و لطیف جلسه کمک کنند.
داوودی: خودبخود این فضا بوجود آمده که شاعران مراعات میکنند و سعی میکنند که یک انتخاب خوبی از کارهای خود داشته باشند و انواع شعرها با مضامین مختلف از طنز گرفته تا آیینی و دفاع مقدس و اجتماعی و عاشقانه و سیاسی تلخ و حتی اعتراضی خوانده میشود و این فضا بقدری صمیمی و باز است که بعضا یک شاعری بلند شده و گفته که چرا من شعر خود را نخواندهام و یا چرا به برخی شهرستانها توجه نمیشود و حتی بدون اجازه شروع به شعر خواندن کرده است. آن صمیمیت وجود دارد ولی دلیل اصلی آن نکته که استاد میرشکاک اشاره فرمودند این باشد که بیشتر از شعرا، ایشان هستند که این علاقهمندی و این صمیمیت و این شعف ایجاد میکنند و با دیدن یک استعداد و یک شاعر جدیدی که تازه پا توی این راه گذاشته است مورد استقبال قرار میگیرد و با برخوردی که میکنند برای ماندن و یا نماندن آن شاعر تعیین تکلیف میکنند. ما دیدیم که برخی از دوستان قبل از دیدار در عوالم دیگری بودند و یا نوع دیگری فکر میکردند و بعد از برخورد نگاهشان عوض شد، آن برخورد و اخلاق آقا در این جلسات خیلی تعیین کننده است.
محدثی: پیرو حرف استاد میرشکاک که فرمودند عاطفهای بین شعرا و حضرت آقا وجود دارد را به سلسله بحثهایی که آقا در مورد ولایت داشتند پیوند بدهم و به این موضوع اشاره کنم که جنس و نوع شعرهایی که اینجا گفته میشود را بررسیی تطبیقی دهید با جنس اشعاری که مثلا شعرای درباری میگفتند، خیلی از نکات را به ما یادآوری میکند که اصلا نگاه ایشان چیست؟ من فکر میکنم که فرصت مغتنمی است که این بررسی تطبیقی در اینجا صورت بگیرد البته چند سالی است که این جلسات در مطبوعات چاپ میشود و یا کتاب و یا سی دی آن منتشر میشود که در آنها به برخی از این نکات اشاره میشود. من فکر میکنم که آن بحث ویژه این رابطه که شعرا با آقا دارند و درخواستی که ایشان از شعرا دارند تا چه موضوعاتی انتخاب شود بسیار جای تفکر و تامل دارد.
داوودی: یاد دارم که دو الی سه سال پیش ایشان اخوان را مثال زدند که اخوان با آن مسایلی که داشت و فحاشی که هم داشت و ایشان به آن اشاره کردند فرمودند اخوان شاعری بود که آن چیزی که یک ملت از شاعر خود توقع دارد را سرود یعنی سعی میکنند که جوانها را به این سمت سوق بدهند که شما شعار ملت را در شعر خود جای دهید و آرزوها و آمال یک ملت درآیینه شعر شما نمایان منعکس شود و این افقی است که ایشان ترسیم کردند.
آقا در مورد فروغ هم صحبتهایی کردهاند.
داوودی: بله آن هم باز با توجه به این بحثهای متضادی که فروغ مطرح میکردند آقا فرمودند که نهایتاً فروغ عاقبت بخیر شد.
میرشکاک: اغلب شعرایی که به انقلاب و اسلام و ولایت ملتزم ماندهاند را بسیجی میدانم، از پیرترینها گرفته تا جوانترینها و انشاالله این قضیه ادامه پیدا کند. شما به هر سرزمینی که نگاه کنید شعرا، نویسندهها، سینماگرها، اهل هنر و فرهنگ و دانشمندان هستند که پهلوانان این عصر هستند، آنهایی که به دنبال این هستند که کشتی گیر آنها مدال بیاورد کشورهای عقب مانده و یا عقب نگه داشته شده هستند و فخر آنها در این است که تیم فوتبال آنها یک گل بزند نه اینکه نویسنده آنها یک نویسنده جهانی باشد یا شاعر و دانشمند آنها. ایرانیها دیدند که تشیع به سرشت آنها نزدیک است جالب است که اگر این درک و دریافتی را که شعرا یا اهل فرهنگ دارند، فرهیختگان حقیقی که از معنا و حقیقت ولایت و به یک معنا ولایت فقیه استمرار آن قضیه است، اگر این درک به معنای عام کلمه منتشر میشد و اهل سیاست ما هم این را ادراک میکردند چنانکه در فتنه 88 شعرا و مردم فرودست بودند، یعنی محرومترین طبقات و آنهایی که بسیجیان از دل این طبقه بیرون میآیند ماندند و مقاومت کردند و از ولی حمایت کردند با اینکه ولی میتوانست کنار بکشد و کار را به اهل سیاست واگذار کند و بگوید که اگر تقلبی شده و یا نشده خودشما با هم این را حل کنید و من در این مسایل با شما مداخلهای ندارم ولی هیچ کدام از اکابر درک درستی از ماجرا نداشتند، برای همین آقا آبروی خود و شأن خود را وسط گذاشت تا این فتنه در نگیرد و منتشر نشود چون خیلیها مردد مانده بودند که چه بکنند؟ ا
یک حرفی را داخل پرانتز بگویم، ما در اساطیر داریم که طهمورث دیوبند بوده است. در همه هنر مندان یک دیو وجود دارد. طهمورث بلد بود که دیوها را ببندد، آقا خیلی راحت دیوهای هنرمندان را میبندد. جالب است که اندک اندک من دیدم آقا دیوهای اهل سیاست را هم خوب میبندد، با اینکه دیوها چهار سال یا هشت سال شلتاق میکنند و گاهی وقتها به دنبال یک شلتاق بزرگتر میروند. آقا این دیوها را میبندد و بساط دیوها را جمع میکند. فقط شعرا نیستند که مغلوب میشوند. اهل سیاست هم چه بخواهند و چه نخواهند مغلوب میشوند. چون ایشان برای اهل سیاست غیر قابل پیش بینی شده است. انشاالله خداوند این نیروی دیو بندی را به شأن و شخص برای شیعیان حفظ کند من فکر نمیکنم که این قضیه کسب ایشان باشد بلکه عنایت حق بوده است.
بازخورد آن جلسه در بین شعرا و نویسندگان چه بوده است؟
محدثی: شأن این جلسه در بین شعرا جا باز کرده و من که با دوستان از هر طیف و گروهی که صحبت میکنم همه به این جلسه ایمان دارند. یاد دارم در سال 88 که یک الی دو ماه بعد از جریان فتنه این جلسه برگزار شد و فضای غبارآلودی که بود، این نگرانی و تصور وجود داشت که ممکن است یک عده بیایند و یک عده نیایند. این طور نشد و همه آمدند و حتی یکی از دوستان که ختم یا مریضی مادر که الان دقیقا نوع گرفتاری ایشان را در خاطر ندارم با این جلسه مقارن شده بود به هر ترتیبی که شده خود را رساند و بلند شد و ارادت خود را اظهار کرد و عذر خواهی هم کرد که باید برگردد.
خاطره خاصی هم از این ده الی دوازده سال داشتهاید؟
داوودی: من شنیدهام که ظاهرا در یک سالی که از سالهای اولیه هم بوده که آقای میرشکاک هم بودهاند یکی از مسئولین درمورد کارهایی که در حوزه انجام میشود گزارش میدادند و میگفتند که مثلا فلان روز چنین جلسهای داریم و یا روز چهارشنبه آقای معلم تشریف میآورند و خاقانی را شرح میکنند که آقا هم به مزاح میفرمایند که آیا فردی هم هست که صحبتهای آقای معلم را شرح کند یا نه؟
میرشکاک: محال است شاعر شعر بخواند و لغزشی در شعر او باشد و آقا این را تذکر ندهد. در یکی از این سالها، رئیس فرهنگستان زبان و ادب پارسی در بیت آخر خود گاف خیلی بدی داده بود، آقا گفت که این بیت را دوباره بخوانید، آقای حداد هم خواند و آقا غلط را گرفت و توضیح هم داد و همه هم فهمیدند که مشکل بیت از کجاست و یا مثلا یکی از دوستان شاعر شعری گفته بود و مدعی بود اسم تمام استانهای کشور را در این شعر آورده است. آقا فورا فرمود که بجز کهکیلویه و بویراحمد که در وزن شعری ایجاد مشکل میکند. علمای اهل خراسان غالباً اهل ظرافت و نکته یابی و مطلب را دقیق و درست و بدون اینکه حال حریف را خیلی بگیرند و آقا تا بحال نقد نادرست نکردهاند و ما تا بحال ندیدم و فکر نمیکنم که شاعری وجود داشته باشد که از نقد بجا ناراحت شود.
آقایان که جوانتر از ما هستند میدانند که وزن شعر نیمایی نیاز به ممارست زیاد دارد و جز اخوان و شفیعی کمتر افرادی بودند که توانسته بودند از نظم نیمایی خارج نشوند. به یاد دارم در جوانی از بحری به بحر دیگر میرفتیم و آقا میفرمودند که اینجای وزن شعر شما کمی ایراد دارد. ما قبول نمیکردیم و آقا میگفتند که ادامه شعر را بخوان و بعد خودت متوجه میشوی و بعدا ما میدیدیم که چه افتضاحاتی را به بار آوردهایم به یاد دارم که آقای نصرالله مردانی یک غزل را سرود و در آن از واژه فدک استفاده کرده بود، بعد آقا فرمود که این چه ربطی به اینجا داشت و شما هر کلمه دیگری را بجای این میگذاشتید جواب میگرفتید و شما کمی تلمذ کنید و در محضر اساتیدی مانند آقای معلم بنشینید و یاد بگیرید و به او گفت که شما دارید اشتغال به لفظ میکنید و این شاعری نیست و این شعر نیست که ما یک ردیف را به صورتهای خیالی بچسبانیم.
داوودی: صحبت کردن با شعرا مشکل است، خصوصاً اگر جمع تخصصی شعرا باشد در آنصورت زبان یک تعریف دیگری پیدا میکند و شاید در تعبیر مردم عادی به عالم سوء تفاهمها میرود. فکر کنید یک جمعی از نخبگان و برگزیدگان که یا سابقهای دارند و یا استعدادهای جوانی که پا در این رشته گذاشتهاند در ان مجلس حاضر هستند و همه چشم دوختهاند و بعضاً با نگاه خرده گیرانه صحبت میکنند. بعد در این مجلس شما بتوانید یک برخورد و نگاهی داشته باشید و بتوانید آن ظرافتهایی که استاد محدثی مقداری از آنها را بیان فرمودند ادا کنید واقعا دشوار است.
میرشکاک: نه! بالاتر از این است. من پیرمردها را دیدهام که بقول شما بعد ازاینکه نیم ساعت شعر گوش کردند با کنار دستی صحبت میکنند ویا رسماً اعلام انزجار میکنند و یا متلک میاندازند و خلاصه ایشان چندشان را با هم دارند.
داوودی: افرادی را دیدهام که شاید ایشان را به رهبری قبول نداشتهاند ولی در اینکه کارشناس شعر و شعرشناس هستند قبول دارند. شهریور سال 88 بود که من در بنیاد حفظ آثار بودم که اینها یک دیداری را به واسطه ربع قرن ادبیات دفاع مقدس با آقا داشته باشیم البته فقط شعرا نبودند و سینما گرها و نقاشان هم بودند ولی بنده با شعرا تماس میگرفتم، در آن فضا که برخی میگفتند ما نمیآییم، گذشت و سال بعد همین دوستان به بنده زنگ زدند که «آقای داوودی دیگر آن جلسات برگزار نمیشود؟ حالا ما آن موقع یک حرفی زدیم.»
بخشی در این جلسه دیده میشود این است که این نترسی آقا و بیپروا بودن او که در بعد سیاسی دارند در این جلسه هم همینطور است ممکن است که افرادی بیایند و با یک نگاه دیگری شعری بخوانند و بروند و همین الان هم افرادی وجود دارند که رسماً بر علیه آقا شعر گفتند و در انتشاراتهای جمهوری اسلامی چاپ کردند ولی همین افراد دعوت شدند و به آنجا آمدهاند، میدانند که این چنین اتفاقاتی میافتد ولی نمیآیند جلوی ان را بگیرند. این سعه صدر و این نگاه فراتر از یک فرد سیاسی و یا مسئول است این نگاه کاملا پدرانهای است که تواماً دل او هم برای شخص و هم برای اخلاق و آینده این فرد میسوزد و هم دل او برای شعر و ادبیات میسوزد که بالاخره باید توسعه پیدا کند و از این دیوارها بگذرد. این نگاه مهربانانه باعث جذب و دیوگیری شده است.
محدثی: نکتهای که من میخواهم بگویم آن زبانی است که اقا در نقد شعر از آن استفاده میکنند. میدانید در آن فضا که همه شاعر و نکته بین و نکته یاب هستند کمتر دیدم که ایشان نقد صریح و چکشی بکنند و بخواهند که فردی را برنجانند و سعی میکنند با زبان هنری و ایما و اشارهای که دارند هم شاعر و هم جمع را متوجه اشکال کار شاعر بکنند. من دونمونه را عرض کنم. یکبار یکی از دوستان یک شعر سپید را خواندکه خیلی هم طولانی بود و چندان هم ازظرافتها و موسیقیهایی که شعر سپید دارد بهرهمند نبود، بعد از اینکه این شاعر شعر خود را خواند آقا فرمودند که شما چه هنری دارید که همینجا شعر میگویید و همینجا هم آن را میخوانید. هم خود شاعر و هم جمع متوجه شدند که اشکال کار کجا بود.
داوودی: یک مورد هم در سالهای قبل که یکی از شاعران شعری خواند و مدعی شد که میخواهد در دفاع از زنان شعری بخواند و گفت ممکن است حرفهایی که زنان فمنیست بزنند چرا خود ما موجه آن را نزنیم که انها بیایند و بزنند؟ آقا به او گفت که من نگران هستم شما بدتر از آنها این حرفها را بزنید. چون مواضع طرف را میشناختند.
محدثی: نکات اخلاقی هم وجود دارد که ایشان به شدت رعایت میکنند و اگر بخواهید از فردی حرفی بزنید و یا از این جلسه سوء استفاده کنید و بخواهید از آن در جهت منافع سیاسی استفاده کنید ایشان سریع موضع گرفته و اجازه نمیدهند و میگویند که اینجا جلسه شعر است و آن صحبتها برای جای خود بماند.
منبع: نسیم