به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در قرن بیست و یکم کلمات و عباراتی نظیر فضای سایبر، (Cyber Space)، جهان مجازی (Virtual World)، زندگی مجازی (Virtual Life)، زندگی آواتاری (Avatarian Life)، جامعه محتوایی (Content Community) و... چه در کلام و چه در واقعیتِ زندگی انسانها از جایگاه ویژهای برخوردار است. زندگی و روابط اجتماعی در شبکههای اجتماعی (Social Network) نیز تحت تاثیر عناوین ذکر شده جایگاه درخور توجهی پیدا کرده است. این شبکهها توانستهاند تاکنون بیش از میلیاردها کاربر سایبورگ شده را ذیل نامهای فیسبوک (Face book)، مای اسپیس (My Space)، توئیتر (twitter) و بسیاری دیگر از شبکههای اجتماعی عمومی و تخصصی درگیر جاذبههای خود نمایند.
در سالهای اخیر نفوذ روز افزون فضای سایبر در زندگی تمام ابناء بشر به دلایلی همچون پایین بودن هزینه استفاده از آن، افزایش چشم گیر بهره وری، نداشتن حد یقف در بسیاری از سطوح اجتماعی و نامتقارن بودن در آسیبپذیری موجب شده دول مختلف در دوران کنونی، این فضای قدرتمند را به عنوان یکی از مهترین شقوق حکومت خود مد نظر قرار دهند.
علی رغم تهدیدهای فراوان موجود در فضای سایبر، میدانی عظیمی برای همگان ایجاد شده است و حتی کم بضاعتترین انسانها میتوانند در این فضا در مقولات مد نظر حضور داشته، و به نوبه خود، هر چند اندک اثر گذار باشند. در فضای سایبر پراکندگی قدرت به معنای سنتی وجود ندارد، همچنین بازیگران کوچکتر در این فضا نسبت به حوزههای انحصاریتر در سیاست جهانی نظیر قدرت سخت و یا نیمه سخت، ظرفیت و توان بیشتری برای اعمال قدرت نرم دارند. اما ویژگیهای محیط سایبر به این محدود نمیشود، در این فضا برای کاربر یک محیط مجازی و غیرقابل پیشبینی مهیا شده است و از این جهت انعطاف زیادی در آن وجود دارد. به طور کلی فضای سایبر معنای قدرت در جهان امروز را در نسبت با گذشته از لحاظ محتوی دچار تحول کرده است و این تغییر مفهوم قدرت، به دلیل رشد فزاینده فضای سایبر و ایجاد زمینههای جدید و مهم در سیاست گذاریهای کلان بسیاری مسائل را دستخوش تغییر قرار داده است.
بازیکنی که وارد این میدان جدید میشود هیچ راهی برای خروج از زمین طراح بازی ندارد، چرا که زمین بازی و تمام قواعد آن توسط ایالت متحده آمریکا طراحی شده و حضور در این میدان برای یک انسان مسلمان و یا غیر آنگلوساکسون برابر است با بازی در زمین دشمن، هر چند که راهکارهای متعددی نظیر تقابل نامتقارن و یا ارسال پالس غلط برای حضور در این میدان وجود دارد اما در اساس آن هیچ تغییری ایجاد نمیشود.
سرعت در پیشرفتهای تکنولوژیکی حوزه علوم کامپیوتر در دو بعد سخت افزاری و نرم افزاری و حوزه ارتباطات، منجر به کاهش پردازش و انتقال اطلاعات شده است، به طور مثال در سال 1993 میلادی حدود 50 وب سایت در جهان وجود داشت اما طی کمتر از هشت سال این رقم به بیش از 5 میلیون وب سایت رسید و بر اساس آمارهای موجود در سال 2010، چین به تنهایی نزدیک به 400 میلیون کاربر اینترنتی داشته و علاوه بر آن هر روز بر پهنای باند مخابراتی خود افزوده است.
این سرعت بالا در گسترش فضای سایبر بدون شک نیاز به کاربران و در واقع بازیکنانی دارد و طبیعتاً ایجاد ظرفیت برای بسط دادن این فضا به موازات افزایش کاربران اینترنتی رخ داده است. طبق آمارهای جهانی تنها در سال 2009 میلادی نزدیک به دو میلیارد نفر یعنی 27 در صد مردم جهان زندگی سایبری را تجربه کردهاند و طبق برآوردهای صورت گرفته این رقم تا سال 2030 میلادی نزدیک به صد در صد خواهد شد.
امروز فضای سایبر تنها با پوشش سی درصد جمعیت کره زمین توانسته تاثیرات عمیق، پیچیده و در برخی موارد بنیادین در حوزهٔ مسائل فرهنگی، امنیتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... ایجاد کند، حال مشخص نیست اگر این روند تا سال 2030 به نقطه کمال خود یعنی درگیر کردن تمام جمعیت زمین برسد، زندگی انسان به چه صورتی تغییر پیدا خواهد کرد؟
ایران از نظر تعداد کاربران اینترنتی در رنکینگ جهانیِ منتشر شده در سال 2009، رتبه یازدهم جهانی با 32 میلیون کاربر را به دست آورده است، البته مطابق آمارهای منابع داخلی در حال حاضر تعداد کاربران ایرانی اینترنت از 42 میلیون نفر عبور کرده که این رقم معادل 60 درصد جمعیت کشور و بیش از دو برابر میانگین جهانی است.
شاید با نگاه سطحی و در ابتدا این اعداد مطلوب به نظر آید اما از آنجا که هر اندازه وابستگی افراد یک جامعه به فضای سایبر بیشتر باشد، در کنار فواید، مضرات و مشکلات حاصل از این وابستگی نیز بیشتر است، متاسفانه عواقب خطرناک وابستگی به فضای سایبر در زندگی ایرانیان نیز بروز کرده و در حال گسترش است.
نباید فراموش کرد که مضرات زندگی سایبری تنها محصور به کشور ایران نیست و ابعاد جهانی دارد اما به دلیل اینکه بستر فکری اعتقادی جامعهٔ ایرانی خارج از پارادایم تمدن غرب تعریف میشود، ناسازگاریهای بیشتری در ارتباط با فضای مجازی در جمهوری اسلامی ایران دیده میشود.
در این ارتباط میتوان یکی از معضلات فضای سایبر یعنی مقوله تفرد گرایی (individualism) و زندگی دوم در شبکههای اجتماعی، در برابر زندگی اول و واقعی انسانها را مورد بررسی قرار داد، موضوعی مغفول مانده در سیاست گذاریهای کلان کشور، اما بسیار شایع در میان نسلهای جدید و آینده. از این حیث مطالعه روند ملت سازی متأثر از تفرد گرایی با بررسی شبکههای اجتماعی در جهان امروز و آینده ضرورت مییابد.
* سیطره «منِ مجازی» بر «منِ واقعی» در ابعاد جهانی:
شاید شاگرد برتر سقراط، افلاطون، هیچگاه نمیداتست محور قراردادن انسان و فرد در پایه ریزی جمهور مد نظرش منتج به ایجاد جوامع مجازی مانند توئیتر خواهد شد. به وقوع پیوستن اتوپیای افلاطون در قالب کشوری به نام ایالات متحده آمریکا و در نتیجه شکل گیری سبک زندگی آمریکایی بسیاری از شقوق فطری انسان را دچار تغییر کرده است. اساس سبک زندگی امریکایی که بر تمدن غرب سیطره یافته، بر محور نفسانیات انسان قرار گرفته، همچنان که با دادن اصالت به من هر فرد تفرد گرایی را بسط است.
محور قرار گرفتن انسان تحت عنوان اومانیسم و سنجیدن تمامی عناصر موجود در عالم با منیت وی موجب شده است تا انسان افسار گسیخته خط و مشی جدیدی برای خود تعریف و چار چوب کلی آن را حول هسته مرکزی هوای نفس طراحی کند. محور قرار گرفتن انسان موجب شد از هر من یک اندیشه و به تبع آن یک خدا به وجود آید، عدهای اومانیسم را ایمان به خدای حقیقی میدانند.
از دیدگاه انسان پوزیتیویست ندای درونی انسان از هستی یا نیستی خداوند دلیل بر وجود خدا است، ولی چون انسان آن را نمیبیند پس حق اظهار نظر درباره آن را ندارد. یک پوزیتیویست تنها چیزی را میپذیرد که قابل دیدن باشد، پس انسان خود خواه که در عالم چیزی جز خود را نمیبیند به سادگی خود را خدا میپندارد. با این استدلال است که میتوان هر انسان را یک خدا در نظر گرفت چرا که در هر فرد یک من وجود دارد. اومانیسم بشر را به روی گردانی از خالق خویش دعوت میکند و اهمیت دادن به خود وجودی و من واقعی را بیش از هر چیزی میستاید.
انسان شاد (Happy Human) نماد رسمی اتحادیه جهانی انسانگرا و اخلاقگرا (IHEU).
بن مایه اندیشه اومانیسم بر طبیعت استوار بوده و سراسر حقیقت را از ماده و انرژی میداند که در نتیجهٔ آن لذائذ مربوط به طبیعت جسمانی هدف نهایی تلقی میشود. در اندیشه انسان محور، غیب وجود ندارد، عدم اعتقاد به غیب در انسان خود محور به معنای آن است که انسانها دارای روح غیرمادی و جاودان نیستند، پس اساساً جهانی دیگر وجود ندارد. در پی سیطرهٔ اومانیسم است که ذهن انسان کنترل بشر و کره خاکی را بر عهده گرفته و بدین ترتیب دین را عملاً از میدان مدیریت خارج کرده است چرا که انسان نه مخلوق بلکه خود خالق محیط است. در اندیشه اومانیسم انسان میزان و معیار همه چیز است و خرد انسان برابر با خرد خداوندی قلمداد میگردد.
در نگاهِ انسان اومانیسم هر من یک خدا میباشد و هر خدا نیز قدرت خدایی داشته و حق دارد همه چیز را حول وجود خود بسنجد و دقیقاً از اینجاست که ماهیت انسان ایندیویژوال و یا تفردگرا بروز میکند. هنگامی که انسان از مَنیّت به فردیت رسید، پنداشتِ هر فردی از خود باعث شد از مقولات مختلف اجتماعی تصوراتی را مبتنی بر دیدگاه خود بسازد، ما حصل آن شد که بر مبنای فلسفهٔ فردگرایی، یک نوع اخلاق وحشیانهٔ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... از افراد به وجود آمد که در واقع نتیجه 2800 سال تفلسف ورزیدن میباشد.
با گذشت زمان و به بار نشستن ثمره فلسفه که همان تکنولوژی میباشد آرام آرام بشر ایندیویژوال شده برای رهایی از مشکلات تفرد گرایی، زندگی دوم (Second Life) در فضای سایبرنتیکی را به موازات زندگی نخست (First Life) پدید آورد. این امر به مرور زمان و با انقلاب سوم صنعتی که پیشرفت شگرفی در زیر ساختهای مخابراتی و ارتباطی به وجود آورد موجب ایجاد جهان مجازی شد. در این بین حضور شبکههای اجتماعی و افزایش کاربرد آنها در زندگی افراد موجب شده است تا این شبکهها به یکی از مهترین ارکان قدرت نرم تبدیل شوند.
امروزه شبکههای اجتماعی از پر بازدیدترین محیطهای مجازی میباشند، بر اساس گزارشی که در سال گذشته از سوی گلوبال وب ایندکس اعلام شد شبکه اجتماعی فیس بوک با داشتن یک میلیارد کاربر ثبت شده و 700 میلیون کاربر فعال و بعد از آن شبکه گوگل پلاس با 343 میلیون کاربر فعال پر جمعیتترین شبکههای اجتماعی دنیا میباشند.
همچنین شبکه اجتماعی توئیتر بیشترین رشد را در سال 2013 میلادی با 40 درصد در 31 بازار (31 بازار حدود 90 درصد بازار جهانی اینترنت را در بر میگیرد) به دست آورده است.
در سالهای اخیر دربارهٔ رشد روز افزون شبکههای اجتماعی در فضای مجازی و استقبال کاربران از آنها بسیار سخن گفته شده است، شبکههای اجتماعی از زوایای بسیاری قابل بررسی میباشند اما مبنای وجودی و اساس شکل گیری آنها تا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است، گذشته از جنبه رسانهای، سیاسی، اجتماعی و بسیاری دیگر از جوانب این شبکهها چرایی استقبال از آنها خود تأمل ویژهای میطلبد.
ایندیویژوالیسم بود که موجب شد کاربر سایبورگ شده با روی آوردن به زندگی دوم در فضای مجازی خود را از فردگرایی در دنیای واقعی رها کرده و به جمع گرایی (Collectivism) در فضای مجازی روی آورد، یقیناً یکی از دلایل استقبال کاربران جهانی فضای سایبر حاکمیت مقوله تفردگرایی در جهان واقعی میباشد که برای تلطیف آن زندگی جمعی در شبکه اجتماعی جایگزین خوبی است.
جمع گرایی در تعریف به روابط ما بین افراد، گروهها و یا قومهای مختلف اطلاق میشود که بر رفتار گروهی و تعاملات دو طرفه و یا چند طرفه استوار است. جمع گرایی دقیقاً مقابل فردگرایی قرار دارد، امری که در شبکههای اجتماعی در تضاد با من حقیقی هر انسان به وقوع پیوسته است.
جمع گرایی بر جامعه و گروه متمرکز میشود در حالی که فردگرایی بر فرد و خواستههای شخصی او استوار است، در این شبکهها نیز هر فردی میتواند با دوستان خود ارتباط برقرار کند و با مطرح کردن نظرات خود به گفتگو با دیگران بپردازد، این شبکهها موجب شده است بسیاری از خودانگاشتهای فردی، تحت تاثیر خودانگاشتهای گروهی قرار گیرد.
یکی دیگر از دلایل مهم استفاده بیحد و اندازه انسان تفرد گرا از این شبکهها وجود فضای شاد جمعی میباشد، امری که در زندگی فردی وجود ندارد. علی رغم آنکه در این شبکهها جمع وجود دارد اما اصول و قواعد یک انسان تفرد گرا نیز حفظ شده است، هر فردی میتواند شخصی را که دوست ندارد از لیست خود حذف و یا در گامی بالاتر آن را بلاک کند، و یا منافع خود را در برابر دیگران حفظ نماید و این اندازه اهمیت به هویت فردی، باعث میشود فرد احساس خوشایندی از این فضا داشته باشد.
در این باره تحقیقی در سال 2001 میلادی توسط تریاندیس و همکارانش صورت گفت وی با مطالعه چندین فرهنگ به این نتیجه رسید که تنها حدود % 60 افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی میکنند فرد محور میباشند و در مقابل در فرهنگ-های جمع گرا نیز حدود %60 از افراد جمع محور میباشند. از این حیث میتوان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ دو گروه ذکر شده رابطه صد درصد مستقیم وجود ندارد و دلیل آنکه انسان فرد گرا در شبکه جمع گرای اجتماعی خود را تطبیق میدهد را میتوان مورد توجه قرار داد.
اما نکته قابل توجه در این باره، موضوع هم پوشانی انسان تفردگرا زیست در جامعه جمع گرا زیست میباشد، تفرد گرایی مولود لیبرالیسم و اومانیسم است، در حالی که منشاء جمع گرایی سوسیالیسم بوده و این اصطلاح از واژه فرانسوی «سوسیال» به معنای اجتماعی اخذ شده است. سوسیالیسم اصولا در مقابل تعالیم فرد گرایانه لیبرالیسم قرار دارد و از جهت تاریخی اساساً سوسیالیسم در تضاد با فردباوری و لیبرالیسم است، امری که در شبکهای اجتماعی رگههای پر رنگی از آن دیده میشود.
از دیگر موضوعاتی که در شبکههای اجتماعی مورد توجه است، اشتراک گذاری اطلاعات توسط افراد میباشد که ماهیت وجودی شبکههای اجتماعی با گذاشتن این اشتراک گذاریها شکل گرفته است، در این فضا هر فردی با گذاشتن کامنتی در پیج خود میتواند موضوع مد نظرش را برای دیگران به اشتراک بگذارد، اما موضوعی که در این میان جالب است، بسط مولفههای جامعهٔ سوسیالیستی در شبکههای اجتماعی است.
واژه کمونیسم (communism) از ریشهٔ لاتینی کمون (commune) به معناى اشتراک گرفته شده است، کمونیسم خود مرحله پیشرفته یا نهایی سوسیالیسم به شمار میآید، اما در معنای متداول، کمون جامعهای است که همهٔ عناصر موجود در آن به شکل مشترک قابل استفاده برای تمام افراد است، در آنجامعه سلسله مراتب وجود نداشته و طبقه بورژوا بر دیگر طبقات جامعه سیطره ندارد. و این همان امری که در شبکههای اجتماعی رخ داده است، به نحوی که میتوان یک شبکه اجتماعی را کشوری کمونیستی اما با مردمی لیبرال معرفی کرد. هرچند که هدف عالی کمونها در به دست آوردن آنارشیسم، در اینجامعه به وقوع نپیوسته است زیرا با وضع قوانین توسط مدیران آن حکومتی هیرارشی محور به وجود آمده است.
وجود چنین جامعهای به موازات جامعه واقعی خود یکی از بینظیرترین رویدادهای رخ داده در حوزه جامعهشناختی است، شاید در این ارتباط بتوان اما و اگرهایی را وارد کرد و دلیل شیفت کردن افراد تفردگرا از دنیای واقعی به زندگی جمعی در دنیای مجازی را گنگ و مبهم معرفی کرد اما با نیم نگاهی به عقبه هر دو مدل فکری سوسیالیسم و لیبرالیسم به عنوان داعیه داران جمع گرایی و فرد گرایی میتوان چرایی این مقوله را فهم کرد. هنگامی میتوان دلیل اصلی هم پوشانی این دو تفکر را فهمید که دانست ریشه هر دوی این اندیشهها در اومانیسم است و اصالت وجودی در هر دو، متعلق به انسان است، همان طور که لیبرالیسم بر اساس اومانیسم شکل گرفته و انسان را در برابر خدا قرار داده است.
در واقع مارکس مبدع کمونیسم خود یکی از فیلسوفان تمدن غرب میباشد که تنها با تغییرات تاکتیکی و نه بنیادی، تفاوتی پوستهای را در برابر لیبرالیسم رقم زده است، از اینجاست که میتوان متوجه شد چرا تفردگرایی لیبرالها با جمع گرایی کمونیستها در فضای مجازی شبکه اجتماعی تداخل پیدا کرده است. یکی از اصول و عناصر سوسیالیسم تفکرات فراملیتی (انترناسیونالیستی) و گونهای از تمایلات انسان گرایانه و اومانیستی است، به واقع میتوان طرفداران این اندیشه را اومانیسمهای جمع گرا و در مقابل لیبرالها را اومانیسمهای فرد گرا دانست.
* سیطره «منِ مجازی» بر «منِ واقعی» در ابعاد داخلی:
در دنیای واقعی، جوامع متأثر از فضای سایبر به میزان درصدی از وابستگی که به این سیستم پیدا کردهاند در حال گذر از جمع گرایی به معنای روابط اعضای یک خانواده و در پلهای بالاتر جامعه، به تفرد گرایی میباشند. این موضوع با درصدهای متفاوت در تمامی کشورهای جهان در حال به وقوع پیوستن است و به خصوص در زندگی پر سرعت امروزی این دوره گذار از جمع گرایی به فردگرایی سرعتی باور نکردنی به خود گرفته است. در جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به آنکه جمعیت زیادی از نوجوانان و جوانان کاربران فضای سایبر محسوب میشوند، این روند تا حدود زیادی در حال طی شدن است.
در زندگی اجتماعی حاکم بر اکثر کشورهای مدرن و بالاخص اروپا و آمریکا، به دلیل پیش بودن در عرصه زیر ساختی و شکل گرفتن کامل لیبرالیسم فردگرایی بیشتری دیده میشود. اگرچه در زندگی ایرانیان، معاشرت و رفت و شد بین اعضای یک خانواده، فامیل و جامعه جایگاه ویژهای دارد، اما زندگی مدرن و تکنولوژیک شدن وسائل ارتباطی مردم موجب شده است فرد به جای همراهی بیشتر با دیگران، با ابزار الات مدرن همراه باشد به نحوی که امروز بسیاری از سرگرمیهای افراد به تنهایی صورت میگیرد، فرد میتواند به جای شنیدن صحبت دیگران با گذاشتن هدفون در گوش خود به شنیدن موسیقی بپردازد و یا به جای رفتن به یک مهمانی ساعتهای طولانی با تلویزیون و یا مانیتور و به تنهایی سرگرم باشد.
حد کمال این تفرد گرایی در شبکههای اجتماعی و فضای سایبر دیده میشود چرا که فرد میتواند به جای هم صحبتی با دوستان و یا اعضای خانواده خود در شبکه اجتماعی به برقراری ارتباط با دیگران بپردازد. هر چند در زمینه تغییر سبک ارتباط ایرادی وجود ندارد اما اپیدمی شدن این نوع ارتباط و بسط پیدا کردن آن به دیگر شقوق موجود در فضای سایبر نظیر بازیهای آنلاین، انسان تفرد گرا را بیش از بیش تک روتر میکند، در حالی که فردگرایی منجر به نوعی آسایش کاذب فردی میشود اما به مرور زمان همین امر به راحت طلبی و خود خواهیهای فراوان تبدیل خواهد شد.
یکی از موضوعاتی که در جمهوری اسلامی ایران به چالشی اجتماعی تبدیل شده است مقوله افزایش سن ازدواج میباشد، کارشناسان دینی، جامعهشناسان و روانشناسان صحبتهای گسترده و متفاوتی را درباره چرایی این امر مطرح کردهاند، اما یکی از مغفول ماندهترین دلایل این موضوع که اشارهای به آن نشده است به وجود آمدن روحیه تفرد گرایی در جوانان است، جوان تفرد گرا و راحت طلب هیچگاه رفتن زیر بار مسئولیت و حضور در یک زندگی جمعی را نمیتواند بپذیرد، چرا که ورود بیمحابای تکنولوژیهای ارتباطی و عدم چاره اندیشی مناسب در بارهٔ آنها جوان ایرانی را از زندگی جمعی جدا کرده است و با سوق دادن به ایندیویژوالیسم سن ازدواج را از زمان مناسب خود خارج کرده است.
بالا رفتن سن ازدواج علی رغم تصور عوام و بسیاری از خواص جامعه نه به دلیل پدیدههای صرفاً اقتصادی بلکه به دلیل تفرد گرا شدن جوانان میباشد. و این امر نیز موجب نقصان در فرایند ملت سازی به عنوان پایه یک جامعه مناسب و آرمانی است و حال سوال این است که چگونه با به وجود آوردن ملتی ایندیویژوال میتوان نظام سازی بر مبنای آرمانها دینی و انقلابی انجام داد؟! و آیا میتوان با عدم آسیبشناسی صحیح از شبکههای اجتماعی در حوزه نظام سازی که توسط بالاترین مقام نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است به مدینه فاضله مد نظر دست پیدا کرد؟
شبکههای مجازی مولود ناخلف پدیده تفردگرایی میباشند، هنگامی که انسان با فراموشیِ خودِ حقیقی و غرق شدن در لذات دنیایی هدف آفرینش را فراموش کند، دیگر حد یقفی برای خود نمیپندارد و با ورود هر چه بیشتر در باتلاق دنیای فنا شدنی نابودی خود را تسریع میکند. طبیعت انسانِ خود فراموش آن است که به جای تعمق بر حقیقت خود به منِ مجازی خویش در دنیایی خیالی بال و پر بیشتری بدهد و با حضور در زندگی دومش در جهانی دیگر به دنبال منِ گمشده خود بپردازد، غافل از آنکه این من هیچگاه پیدا نخواهد شد چرا که خود نیز حجابی برای حقیقت درونیش است. انسان اومانیسم خدا را فراموش کرده است و طبق نص قرآن کریم در آیه 19 سوره حشر که نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ به دنبال خدا فراموشی، خود فراموشی خواهد بود و انسانی که خود را فراموش کند هیچگاه نمیتواند حقیقت خویش را کشف کند.
منبع: مشرق