سلام درجواب دانشجوي سياسي: توي يه تصادف ضربه شديدي به سرشون واردشد که براثر اون ضربه توي کمارفتن وديگه بهوش نيومد.چون به دنبال کارهاي نشست امسال اتحاديه بودن اين تصادف باعث شدکه ديگه پيشمون نباشن ويقينامرگ دراين راه که کمي ازجهادنداره نامش شهادته.وايشون يه شهيد زنده هستن.بنده شنيدم بعضي از اعضاي بدنشون رو هم اهداکردن.روحش شاد ومحشوربشن باصالحين وابرار.انشاالله.ياعلي
فکر مي کنم حق با "يه دوست" باشه
اميدوارم خدا ما رو هم در زمره شهدا قرار بده
تو اين چند وقته اين دومين نفري بود که شنيدم با موتور تصادف کرده و فوت کرده نفر اول هم تازه نامزد کرده بود
موتور سوارا خيلي احتياط کنن
سپهر
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۵
برادر عزيز
شهادت که فقط تير خوردن نيست که
فقط رو مين رفتن نيست
شهادت مراتبي داره
يکيش فوت در حين انجام کار و رفع مشکل از ديگرانه
اين رفيق گل ماهمدنبال کاراي نشست سالانه انجمن بوده که تصادف کرده و فوت کرده
روحش شاد
mohamad
۲۳:۰۹ - ۱۳۹۲/۰۶/۰۶
ميشه يکي از شهيد يه تعريف بذاره؟ اخه اين چند وقت هر کسي داره به شهدا اتصال پيدا ميکنه منطور من اين دوستمون نيست که مطمنن ايشون جايگاهشون پيش خدا بالاست. اخه به نظر من داره يکم با کلمه شهيد بازي ميشه در حالي که اين کلمه از نظر من جايگاه بالايي داره. من خيلي ناراحت شدم وقتي کلمه "شهيد چاوز" را شنيدم براي همين الان حساس شدم. ممنون
خيلي دلم سوخت..
چه سالهايي بود سالهاي دانشجويي، خودش يه جهاد بود...
ياد بغض روزاي دانشگاه به خير وقتي مي ديدي هنوز حال و هواي قبيله ات سرده
وقتي بر نامه مي نوشتي و مشکلات رو ليست مي کردي و ...با کلي شور مي دويدي واسه اجرايي شدن کارها
وبه خير ياد روزهايي که جون مي کندي و کار ها پيش نمي رفت و بغض
عجب بغض شيريني ميشد اون روزها...
حتي نرسيدنها و نشدنها زيبا بود...
خوش به حال سعادتت که تو اوج دغدغه مندي رفتي...
بچه ها نذاريد دغدغه هاتون يادتون بره...
خدا بيامرزشون-عکسا خيلي خوب بود .
با موتور تصادف کرده
خدا بيامرزتش
راهنمايي تو مدرسه ما بود
خيلي از معلم ها ازش تعريف و تمجيد مي کردن
اميدوارم خدا ما رو هم در زمره شهدا قرار بده
تو اين چند وقته اين دومين نفري بود که شنيدم با موتور تصادف کرده و فوت کرده نفر اول هم تازه نامزد کرده بود
موتور سوارا خيلي احتياط کنن
شهادت که فقط تير خوردن نيست که
فقط رو مين رفتن نيست
شهادت مراتبي داره
يکيش فوت در حين انجام کار و رفع مشکل از ديگرانه
اين رفيق گل ماهمدنبال کاراي نشست سالانه انجمن بوده که تصادف کرده و فوت کرده
روحش شاد
سفرت به سلامت
دست آقاابوالفضل به همراهت
خدا پشت وپناهت
چه سالهايي بود سالهاي دانشجويي، خودش يه جهاد بود...
ياد بغض روزاي دانشگاه به خير وقتي مي ديدي هنوز حال و هواي قبيله ات سرده
وقتي بر نامه مي نوشتي و مشکلات رو ليست مي کردي و ...با کلي شور مي دويدي واسه اجرايي شدن کارها
وبه خير ياد روزهايي که جون مي کندي و کار ها پيش نمي رفت و بغض
عجب بغض شيريني ميشد اون روزها...
حتي نرسيدنها و نشدنها زيبا بود...
خوش به حال سعادتت که تو اوج دغدغه مندي رفتي...
بچه ها نذاريد دغدغه هاتون يادتون بره...
خيلي ناراحت شدم