گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ روز 12 شهریور ماه روز شهادت رئیس علی دلواری است، مردی که سمبل مقاومت در برابر سلطهجویی انگلیسیها محسوب میشود و توانست با ایستادگی در برابر ارتش بریتانیا در جنگ جهانی اول نام خود را نه فقط در تاریخ تنگستان بلکه در تاریخ ایران و تاریخ مبارزات ضد سلطهگری جاودان کند. نگاهی داریم به زندگی و شهادت این دلیر تنگستان.
دلوار دهی از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر، در سی کیلومتری جنوب باختر اهرم، کنار جاده سابق بوشهر به لنگه در ساحل دریا واقع شده است. این روستا که جزء خاک تنگستان محسوب میشود در شش فرسخی بوشهر قرار دارد. بندر دلوار که جمعیت آن حدود 700 نفر بوده است، بزرگترین نقش را در دفاع از خاک ایران در سال 1914 م.( 1333 ه.ق) در مقابل حمله قوای انگلیس داشته است.
به قول مؤلفین«فارسنامه ناصری» و «گنج دانش»، بوشهر از زمان کریم خان زند رو به آبادی گذاشت و در زمان ناصرالدین شاه رو به عمران بیشتر گذاشت و از بنادر تجاری مهم محسوب شد. در سال 1273 ه. ق، که شهر هرات از طرف دولت ایران محاصره شد، انگلیسیها که ترسیده بودند و برای انصراف ایران از تصرف هرات که کلید هندوستان شمرده میشد، سی فروند کشتی جنگی به خلیج فارس فرستادند و پس از جنگ با دلاورمردان تنگستان این بندر را تصرف کردند.
کدخدایی که فرمانده تفنگچیها شد
رئیسعلی فرزند رئیس محمد در سال 1261 ش در دهستانی از توابع بوشهر به دنیا آمد. پدر رئیس علی، مورد احترام مردم منطقه بود و پس از شهادت فرزندش، از طرف محمد شاه به شجاع الدین ملقب شد. گفته میشود شاه در راه بازگشت از اروپا به دیدار او نیز رفته است. رئیس علی دوران کودکی خود را مثل دیگر کودکان آن روزگار گذراند. او در هفت سالگی به مکتب رفت و قرآن و گلستان و نظامی و شاهنامه را آموخت.
رئیس علی تا قبل از استبداد صغیر و ورود انگلیسیها به بوشهر در کنار پدرش کدخدایی میکرد، زراعت داشت و به شیخ نشینهای اطراف سفر میکرد. او وقتی که ظلم انگلیسیها را به مردم بحرین میدید، میگفت اگر صد تفنچگی داشتم، بحرین را آزاد میکردم.
اعتراض علیه استبداد صغیر و تصرف گمرک بوشهر
با کودتای ضد انقلابی لیاخوف روسی علیه مشروطهخواهان در 1326 ه.ق و بمباران مجلس شورای ملی و استقرار دیکتاتوری محمدعلی شاه قاجار، مردم ایران در شهرهای مختلف از جمله تبریز و رشت و اصفهان مبارزه را آغاز کردند. رئیسعلی دلواری نیز به کمک سید مرتضی مجتهد اهرمی شهر بوشهر را از محاصره نیروهای حکومتی آزاد کرد. رئیسعلی صد تفنگچی استخدام کرده و در عین حال گمرک شهر را تصرف کرد و مراقب بود که مردم به اجناس گمرک دستبرد نزنند.
این کار دلیران تنگستان بر انگلیسیها که اداره گمرک را در اجاره داشتند گران آمد و آنان برای تضعیف مشروطهخواهان و استمرار سلطه بر حیات اقتصادی و سیاسی جنوب ایران به جنگ با دلیران تنگستانی پرداختند و در این راه از دیگر خوانین جنوب ایران یاری جستند.
قیام تنگستانیها مورد حمایت روحانیت بود
در این زمان، دولت انگلیس به دخالت در عراق و عثمانی میپرداخت و بخشهایی از جنوب هم مورد تجاوز آنان قرار گرفت و قیام تنگستان در همین اوضاع و احوال شکل گرفت. این قیام مورد حمایت روحانیت بود و به همین دلیل «جهاد» قلمداد شد. چنین جنگی از دید عشایر مسلمان وظیفه مذهبی تلقی میشد و حکم حضور مردم، از طرف آیت الله شیخ محمد حسین برازجانی از نجف اشرف صادر شده بود. به همین خاطر «سر پرسی کاکس» رئیس هیأت سیاسی و نظامی انگلیس، ستاد خود را در بوشهر مستقر کرده بود و سعی میکرد روحانیت را از تأیید جنگاوران منصرف کند.
رئیسعلی با آزادیخواهان بوشهر، از جمله میرزا علی کازرونی، سید مهدی طباطبایی، سید مرتضی علم الهدی مجتهد و شیخ محمد حسین مجتهد از علمای برازجان، مکاتبه و رفاقت دیرینه داشت و از اوضاع آشفته آن روزگار بسیار متأثر بود و در سفری که به همراه دوستش خالو حسین دشتی به بوشهر داشت در خانه سید محمدرضا کازرونی، پس از مذاکراتی با او آمادگی خود را برای دفاع از بوشهر و جلوگیری از پیشروی نیروهای انگلیسی اعلام کرد.
سوگند رئیس علی به کلامالله برای مبارزه با انگلیسیها
رئیسعلی در آن جلسه به کلام خدا سوگند یاد کرد که تا آخرین قطره خون با انگلیسیها مبارزه کند. او در آن جلسه، قرآن مجید را خواست و همین که خادم قرآن را آورد از جا برخاست، تعظیم کرد و با احترام تمام آن را روی میز جلو خود گذاشت. آن گاه رو به حاضرین کرده و گفت: «ای کلام الله! گفتار مرا شاهد باش. من به تو سوگند یاد میکنم که اگر انگلیسیها بخواهند بوشهر را تصرف کنند و به خاک وطن من تجاوز نمایند، در مقام مدافعه برآیم و تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته است، دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم و اگر غیر از این رفتار کنم، در شمار منکرین و کافرین به تو باشم و خدا و رسول از من بیزار شوند».
انگلیسیها در رمضان سال 1333 ق. عملاً بوشهر را اشغال کردند و پرچم خود را بر فراز دارالحکومة و دیگر ادارات به اهتزاز درآوردند. آنها یک آلمانی و همسرش را که علیه انگلیسیها تبلیغ میکردند، توقیف کرده و به هندوستان فرستادند. نیروهای رئیسعلی با شبیخونهای شبانه موفق شدند کنسولگری انگلیس و تأسیسات آن را به آتش بکشند، اما نایب کنسول انگلیس که مورد محافظت شدید سربازان هندی بود توانست از این مهلکه فرار کند و جان سالم به در ببرد.
پاسخ رئیس علی به تهدید و تطمیع انگلیسیها
قبل از این اتفاقات، زمانی که مقامات انگلیسی تصمیم قطعی درباره اشغال بوشهر و پیشروی به سوی شیراز را داشتند به منظور تطمیع رئیسعلی، دو نفر از متابعان حیدرخان حیات داودی را به دلوار فرستادند تا موافقت او را با پیاده شدن قوای انگلیس در کرانه خلیج فارس و حرکت به سوی شیراز جلب کنند. نمایندگان حیدرخان، ضمن ملاقات با رئیسعلی به او گفتند که اگر از قیام علیه قوای اشغالگر صرف نظر کند، مقامات انگلیسی چهل هزار پوند به او پرداخت میکنند. رئیسعلی در پاسخ گفت: «چگونه میتوانم بیطرفی اختیار کنم در حالی که استقلال ایران در معرض خطر جدی قرار گرفتهاست».
پس از مراجعت نمایندگان حیدرخان، نامه تهدیدآمیزی از طرف مقامات انگلیسی به رئیسعلی نوشته شد مبنی بر این که چنانچه بر ضد دولت انگلستان قیام و اقدام کنید، مبادرت به جنگ میکنیم، در این صورت خانههایتان را ویران و نخلهایتان را قطع خواهیم کرد. رئیس علی در پاسخ مقامات انگلیسی نوشت: «خانه ما کوه است و انهدام و تخریب آنها خارج از حیطه قدرت و امکان امپراطوری بریتانیای کبیر است. بدیهی است که در صورت اقدام آن دولت به جنگ با ما، تا آخرین حد امکان مقاومت خواهیم کرد».
حمله به روستای کوچک دلوار با چهار کشتی جنگی و 5 هزار سرباز
انگلیسیها هم که فهمیده بودند رئیس علی مرد سازش نیست و حتی تطمیع و سازش در او اثری ندارد روز دوم رمضان 1333 ه.ق با چهار کشتی جنگی برای گلوله باران دلوار و مجاهدان دلواری به همراه پنج هزار سرباز انگلیسی و هندی وارد منطقه شدند. رئیس علی در اولین اقدام خود، زنان و کودکان را از دلوار خارج کرد.
سربازان با قایق به سمت دلوار آمدند. رئیس علی دستور داد مبارزان از تیراندازی دست بردارند و پس از آنکه سربازان بیگانه رسیدند، دستور حمله داد. از کثرت انفجار دود باروت بر سر دلوار، آسمان ساحل دریا چنان تیره و تار شد که نیروهای دشمن دیده نمیشدند. رئیس علی دستور عقب نشینی به تپههای اطراف دلوار را داد ولی نیمه شب با به کارگیری تاکتیک قدیمی خود، شبیخون نهایی را آغاز کرد. جنگی تن به تن در گرفت و فرمانده دشمن به دست رئیس علی کشته شد و تا ظهر روز بعد، دشمن با افزایش تلفات خود، عقب نشینی کرد، اما با تجدید قوای دشمن دوباره جنگ از سر گرفته شد.
وقتی رئیس علی توسط یک ایرانی به شهادت رسید
سرانجام، در همین جنگ، رئیس علی در شب هجوم دشمن در ناحیه «تنگک صفر» هنگام شبیخون به دشمن از پشت سر توسط غلامحسین تنگکی خائن مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید. پس از شهادت با تشییع جنازهای طولانی و بی نظیر، جسد او را به نجف اشرف حمل کرده و به خاک سپردند. در سال شهادت رئیسعلی مردم تنگستان یکسال تمام مشکی پوشیدند و عزاداری کردند. حتی در مسجد شاه تهران رئیس دولت، میرزا حسن خان مستوفی الممالک، برای رئیسعلی ختم گرفت و بسیاری از شخصیتهای دولتی و مذهبی برای عرض تسلیت به نزد زائر محمد آمدند.
درباره علل قتل رئیسعلی به صراحت نمیتوان چیزی گفت، زیرا وقایع نگاران و مورخان آن عصر به این موضوع اشارهای نکردهاند. ولی غلامحسین تنگکی قبل از به شهادت رساندن رئیس علی خطاب به صاحب منصب انگلیس گفته بود: «من تشنه خون رئیسعلی هستم، چون جد او قاتل پسر عموی من است و مدتهاست که منتظر هستم با یک گلوله او را سوراخ کنم».
نیروهای انگلیس پس از شکست دلوار، قشون باقیمانده خود را عازم بوشهر کردند. آوازه رشادت رئیسعلی نه تنها در ایران بلکه در اروپا هم ورد زبانها شد و روزنامه تایمز صفحاتی از اخبار خود را به آن اختصاص داد. اما شهرت و محبوبیت رئیسعلی باعث شد که خوانین به او حسد ورزند و شهادتش در هالهای از ابهام باقی بماند.