به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، با شنیدن نام مصطفی رضوانی اولین چیزی که به ذهنم میرسد «مهارنشده» است. یادم میآید این مستند را برای اولین بار در تالار چمران دانشکده فنی دانشگاه تهران دیدم. جزو معدود دفعاتی بود که تماشای یک فیلم مستند من را اینچنین به وجد آورد. آنقدری که منتظر شدم ببینم چه کسی آن را ساخته است. اگر اشتباه نکنم اول وحید جلیلی صحبت کرد و بعد کارگردان و تهیه کننده و راوی مستند برای پاسخ به سوالات روی سن آمدند. آنجا بود که خوشحالی درونیام چند برابر شد. دلیلش ساده بود، یک جوان دانشجوی حزباللهی از نسل خودمان، مستندی ساخته بود که علاوه بر داشتن حرف حساب، روایت استاندارد و ماندگاری تاریخی هم دارد.
هیچ وقت فرصت نشد درباره «مهارنشده» بنویسم، اما سطح انتظار مرا از آثار جوانها به خصوص نسل متاخر شاگردان نادر طالبزاده بالا برد. همه اینها موجب شده بود منتظر اکران اثر بعدی مصطفی رضوانی باشم. مستندی که «نبرد خاموش» نام دارد و مثل مستند قبلی مورد علاقه من، دست روی سوژه پر مخاطرهای گذاشته است. موضوعی که پرکاربردترین واژه این سالهای مسئولین و مردم کشور ماست؛ یعنی «تحریم».
کارگردان مشخصاً به ترکیب برنده دست نزده و همچنان مستند راوی محور را بهترین شیوه برای بیان حرفها تشخیص داده است. اینبار یک روزنامهنگار جوان که با تعطیلی مجله سینماییاش بیکار شده است در نقش راوی به دنبال پیداکردن دلیل این اتفاق است، او به تحریمهای نفتی ایران و کاهش درآمد ملی میرسد. تحریمهایی که به تعبیر دشمنان ایران قرار بوده فلجکننده باشد و در همه زمینهها در سطح جامعه ایران نمود پیدا کرده است. برخوردهای ساده و البته پیشبرنده محمدرضا رضاپور در مصاحبهها نشان میدهد، انتخاب او برای راوی مستند اقدام درستی بوده است.
نبرد خاموش
در همین مسیر کارگردان باز بهترین راه را انتخاب کرده است، با دوربین روشن به دنبال راوی، به میان مردم کوچه و بازار رفته و از آنها درباره علت گرانی، نبود برخی کالاها و البته تحریمها سوال میکند.
سوالی که هرچند میتوانست طراحی دقیقتری داشته باشد، اما در مقابل، پاسخهای گوناگون، رنگارنگ و البته جالب همین مردم جلوهای متفاوت به آن داده است. پاسخهایی که هرچند به گزین شده، اما سانسور نشده است و همین وجه تمایز مثبت آن با دیگر آثاری است که تنها پاسخهای دلخواه خود را به صورت یکسویه انتخاب میکنند. نقطه اوج این جذابیت در «نبرد خاموش» جایی است که چند نفر از مردم در پاسخ به سوال راوی در بحث با یکدیگر بر میآیند و بیپروا حرف دیگری را نقد، رد یا تکمیل میکنند و این بیپروایی به کل مستند هم سرایت کرده است. انگار اصلا دوربین و مصاحبه کنندهای وجود ندارد و همه چیز دقیقاً همان چیزی میشود که در بحثهای روزمره مردم سراغ داریم.
مستند با رفتن به سراغ چهرههای مسئول یا صاحبنظر و مصاحبه با آنها در انتقال اطلاعات به مخاطب کمک بسیاری میکند. اما این اتفاق کاملا بیمقدمه است و ارتباطی بین آن و ماجرایی که برای راوی در حال رخدادن است دیده نمیشود. این خلاء با یک نریشن چند خطی راوی برای معرفی پیش از مصاحبه درباره هریک از این چهرهها و بهانه گفتگو یا حتی نحوه آشنایی با این افراد قابل پُر شدن بود.
پرداختن به ابعاد مختلف مسئله اصلی از دیگر شاخصههای مثبت آثار مصطفی رضوانی است که در «نبرد خاموش» هم وجود دارد. از همین روست که راوی به مسئله حساس کمبود دارو میرسد. این جنبه غیرانسانی و ناجوانمردانه تحریم، وقتی از زبان کاراکتر پرجذبه رئیس انجمن حمایت از بیماران هموفیلی روایت میشود، تاثیر دوچندان پیدا میکند. بعد دوربین به شهری دور افتاده میرود که مدفن جوانی است که به خاطر در دسترسنبودن داروی مورد نیاز، در راه رسیدن به بیمارستان درگذشته. این بحث با تصاویر قفسههای خالی از دارو در داروخانه 13 آبان تهران و صحبت مردم ادغام میشود. سپس گریزی به ماجرای مافیای دارو میزند. در جایی دیگر هم دوربین به عنوان سوژهای قابل توجه پا به اولین شرکت زیستفناوری ایران به نام سیناژن میگذارد و با مدیر آن به گفتگو مینشیند. این شرکت توانسته در شرایط تحریم با تولید داروی بیماریام اس بهعنوان دومین تولیدکننده این نوع دارو در دنیا شناخته شود. همه اینها ایده و ظرفیت ساخت مستندی مستقل در خصوص ارتباط کمبود دارو، تحریم و تولید آن به ذهن نزدیک میکند. این مسئله در عین حال موجب میشود سهم زیادی از مستند «نبرد خاموش» به موضوع دارو اختصاص پیدا کند و حتی در جاهایی نام «نبرد دارو» برازنده آن باشد!
اما اگر به سراغ ابعاد فنی برویم ضعفهایی نمود میکند که گاهاً نشان از شتابزدگی است. قاببندی در برخی نماهای دوربین روی دست و در حال حرکت پُر اشکال است. گاهی راوی میان دوربین و سوژه قرار میگیرد، حتی بعضی مواقع در فوکوسکشی هم مشکلات جدی وجود دارد. نورپردازی نماهای مربوط به مصاحبهکننده که به نماهای مصاحبهشونده کات میخورد، ناهمخوان است. اما این ضعف در صدابرداری به خوبی جبران شده است به خصوص در جاهایی مثل پیادهروهای خیابان که مصاحبه شوندهها مرتب تغییر میکنند و حتی تعدادشان بیش از دو نفر میشود، همه کلامها واضح است و اُفت کیفی در صدا برداری به وجود نیامده است. استفاده به جا از موسیقی در این مستند آن را به یکی از نمونههای قابل قبول در این خصوص تبدیل کرده است.
نبرد خاموش2
از دیگر مزایای «نبرد خاموش» توجه به اقلام تبلیغی آن است که در کشور ما معمولا مورد توجه نیست و برای آثار مشابه کمتر دیده میشود. راه اندازی پایگاه اینترنتی مستقل از پایگاه سفیرفیلم، فروش اینترنتی، برگزاری مراسم رونمایی با سخنرانی حسن عباسی، طراحی پوسترهای مختلف و انتشار آنها به همراه عکسهای متنوع از این مستند و پشت صحنه آن در فضای مجازی، از جمله این موارد است که با انتشار موسیقی تیتراژ پایانی آن به خوانندگی سینا دستخوش تکمیل شده است.
در پایان باید بگویم «نبرد خاموش» اثر ضعیفی نیست و اتفاقاً محصولی از آب درآمده بسیار دیدنیتر از آنچه در شبکههای مختلف رسانه ملی به اسم مستند به مردم قالب میکنند؛ اما شاید اشکال از بالا رفتن انتظارات من بود که این مستند نتوانست آن را برآورده کند. شاید هم از فضای مستندسازی سیاسی کشورمان نباید انتظار بیشتر از این داشته باشیم و فعلاً ظرفیت بالاتری وجود ندارد. البته تماشای این مستند نکات مهمی در تکمیل تصویر ذهنی من از این کارگردان جوان به همراه داشت که حاکی از بلوغ نسبی و حرکت روبه جلوی اوست.
این مستند 70 دقیقهای تلاشی است برای رساندن پیام مظلومیت ملتی که با ایستادگی در برابر مستکبرین از حقوق اولیه خود محروم مانده و برای ارتقای خود در تکاپو است و در این مسیر با بیتدبیریهای داخلی نیز دستوپنجه نرم میکند. اما «نبرد خاموش» در این مسیر باری سنگین بر دوش میکشد که بیشتر ناشی از نبودن آثاری اینچنین در فضای مستند و سینمای ایران است. همین مسئله عرصه را برای بازگوکردن همه ابعاد ماجرا دشوارتر کرده است. تماشای «نبرد خاموش» بیش از هر چیز نشان میدهد در شرح و بسط ماجرای یک کلمهای «تحریم» آنقدر حرف برای گفتن هست که 700 دقیقه مستند خوشساخت هم شاید نتواند حق آن را ادا کند.
منبع: سفیر فیلم