به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، وبلاگ 9 دی هشتاد و هشت نوشت: تهدید آمریکا و کشورهای غربی به حمله به سوریه و انصراف مشروط آنها، تهدید چند سال قبل به حمله به ایران و البته حملات آمریکا و غرب به عراق، افغانستان و پاکستان مصداق رویارویی غرب و اسلام است.
به بیان بهتر رویارویی غرب و اسلام موضعی قطعی و ریشه دارد است که سر منشاء از مبدا تفکری این دو مکتب میگیرد به فرمایش مقام معظم رهبری در دیدار ائمه جمعه: «دولت، مسئولان، سیاسیون، دیپلماتها و مردم باید تحرکات و رفتارهای پیچیده و ظاهرسازیهای حقوق بشری غرب و آمریکا را با نگاه واقع بینانه و در چارچوب رویارویی عمیق و مبنایی غرب با اسلام تحلیل کنند زیرا در غیر اینصورت در تمایز میان تاکتیکها و راهبردهای طرف مقابل و حتی شناخت دشمن دچار اشتباه خواهیم شد.»
ریشه و این خصومتهای آن را حضرت آیت الله خامنهای فرمودند: «غرب، در دوران استعمار، سیطره و سلطه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود را بر شرق از جمله دنیای اسلام گسترش داد و بواسطه پیشرفتهای علمی و فناوری، اینگونه القاء کرد که الگو و مرکزیت همه محاسبات، دنیای غرب است؛ آنها حتی محاسبات جغرافیایی را بر مبنای اصالت و برتری دنیای غرب تغییر دادند و اصطلاحات نادرستی همچون خاور نزدیک، خاورمیانه و خاور دور را بوجود آوردند.»
خصومت ریشهدار غرب با اسلام که در آثار متعدد هالیوودی، موضعهای رسمی و غیر رسمی، عملکرد اقتصادی و کنشهای نظامی آنقدر مشخص است که اگر محدود اختلافات چین و روسیه در چند سال اخیر بر سر توازن قدرت کنار بگذاریم تمامی اختلافها و مناقشات اصلی چند سال گذشته یک طرف ثابتش اسلام و سمت دیگر امریکا و متحدان غربی آن بودند.
پس بدون شک این رویارویی غرب که در فرمایشات رهبری مورد تأکید است بدون شک در مسیر و جریانات نخبه باید مورد توجه و در برنامه ریزیها مورد توجه قرار گیرد؛ جنگی که دشمن خودش را برای آن تا دندان مسلح کرده است اما هنوز بعضی از نیروهای به ظاهر خودی درگیر توهمات خودشان هستند.
تصورات خیالی بعضی افراد سست نظر این است که چرا نمیشود اسلام با غرب و تفکرات لیبرالیستی کنار بیاید، چرا ما مثل تمام کشورها با غرب مخصوصاً آمریکا رابطه دوستانه نداشته باشیم؟
پاسخ آنها ساده است:
نخست اینکه اسلام و غرب در اصول 100 درصد مخالف هم هستند و قبول آمریکا به عنوان دوست یا باید به همراه گذشتن و نادیده گرفتن اصول اسلام باشد یا گذشتن غربیها از اصول غرب و تفکرات لیبرال (به صورت قطعی تا به حال غرب که از اصول مادیاش کنار نیامده) پس نتیجه سادهاش تبدیل شدن به کشوری به اسم اسلامی و در عمل اسلام آمریکایی است.
دوم دوستی در رابطه با یک قدرتمند زور گو نوعی خیال بافی بچهگانه است، آمریکا در تاریخ کوتاه تشکیلش بیش از 188 جنگ و حمله نظامی به تمام نقاط جهان از آسیا تا آفریقا و حتی اروپا داشته است (این تعداد به جز حملاتی است که با حمایت مستقیم و غیر مستقیم آمریکا و توسط دیگران انجام شده است) خوب دوستی با این کشور هرچه بنامیاش در حقیقت زانو زدن و تسلیم شدن در برابر اوست نه دوستی.
نگاه امام خمینی (ره) در این موضوع واضح و مشخص است به صورتی که بعد از قطع رابطه از سوی امریکا در جریان «444 روز» این چنین پیام میدهند: «ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین ایران و آمریکا را دریافت کردم و اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است؛ رابطه بین یک ملت بپاخاسته براى رهایى از چنگال چپاولگران بین المللى با یک چپاولگر عالَمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک مىگیریم؛ چون که این قطع رابطه دلیلى بر قطع امید آمریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزى نهایى را که ابرقدرت سفاکى را وادار به قطع رابطه یعنى خاتمه دادن به چپاولگریها کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد.»
بدون شک مسیر اسلام ناب روزی در مقابل مسیر مادی گرای غرب خواهد ایستاد و بدون شک دشمن در تمام این سالها و بعد از آن در حال تجهیز شدن است تا به خیال خود تفکر و نگرش لیبرال (به عنوان تنها را نجات بشر) را روز فراگیر کند و دیگر یک پیر مرد روحانی با فاصله کیلومترها از کشور تمامی منافع غرب را از بین نبرد.
ای کاش بعضی از ساده دلها که گاهاً در کشور ما مسئولیتی هم دارند کمی سرشان را از برف بیرون بیاورند تا حقیقت و واقعیت و اصل موضوع را درست درک کنند.
والبته سیاه دلهای داخلی و خارجی که فقط اسم اسلام و خیر خواهی برای مردم را یدک میکشند مشمول این توصیه نمیشوند چون آنها خودشان را به خواب زدهاند نمیشود بیدارشان کرد؛ کشورهایی که دوستی با آمریکا را به قیمت دادن اصول و ارزشهایشان خریدن امروز از ترس قیام مردمشان خواب در چشم ندارند.