به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، سردار کوثری در حین بیان خاطرات حضور روحانیون و علما در جبهههای نبرد حق علیه باطل در دوران دفاه مقدس با اشاره به حضور فرزندان رهبر انقلاب در جبهههای نبرد این چنین روایت نمودند: آقا مجتبی در عملیات کربلای 1 در مهران در تیر ماه 65 حضور داشت. ما نمیدانستیم که ایشان به لشکر آمده است؛ چون با فامیلی دیگری آمده بود تا شناسایی نشود. موقعی که ایشان در گردان حبیب بود ما برای نظارت بر خط و برای اینکه ببینیم در خط چه وضعی است به آنجا رفتیم.
موقعی که من آنجا حضور پیدا کردم دیدم فرمانده گردانش میگوید که این بسیجی را میشناسی؟ گفتم: نه. دیدم همه سر و صورت او خاکی است. داشت جعبه مهمات را جابهجا میکرد، یک جوان بسیار لاغری بود که لباس به تن او گریه میکرد؛ یعنی اینقدر لاغر بود. در نهایت، من چون 20 یا 30 متر با ایشان فاصله داشتم نشناختم و فرمانده گردانش، او را معرفی کرد. آقا مجتبی در گردان بود، در عملیات کربلای 1 هم بود و در نهایت ما هم متوجه نشدیم که چه موقع تسویه کرد و رفت.
اخوی بزرگتر ایشان، آقا مصطفی هم همینطور آمدند؛ ولی خوب چون دیگر حضور متوجه شده بودیم در همه شناساییهایی که میرفتیم آقا مصطفی را میبردیم و منطقه را کاملاً توجیه شده بودند. این کار برای انتقال اخبار اطلاعاتی جبههها بسیار مؤثر بود. مخصوصاً در عملیات نصر 7 در سال 66 که آن عملیات هم به لطف خدا با موفقیت صددرصد به اتمام رسید. آن موقع یک پیامی به ما رسیده بود که مقام معظم رهبری (مدظله العالی) فرموده بود اگر بچهها شهید یا مجروح شدند هیچ اشکالی ندارد؛ امّا اسیر نشوند.
ما سعی کردیم این مسئله عملی شود؛ بعد از جنگ از مقام معظم رهبری (مدظله العالی) پرسیدم منظور شما از آن پیام چه بود؟ فرمود: چون سؤال کردید میگویم. منظورم این بود که نباید این بچهها اسیر میشدند چون اگر اسیر میشدند؛ و دشمن متوجه میشد که بچههای رئیس جمهور هستند، میخواستند از من امتیاز بگیرند. البته امتیاز نمیدادم؛ ولی تأکید کردم که اسیر نشوند؛ امّا شهید و مجروح شدن هیچ اشکالی نداشت.
منبع: 598