به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، موضعگیری بجا و دقیق علی معلم دامغانی، رییس فرهنگستان هنر در خصوص تخریب کتیبههای فارسی نظامی گنجوی در آذربایجان، با کجفهمی برخی پانترکها و تبلیغ علیه این موضعگیری با هدف تخریب ترکزبانها و ترکتبارها روبرو شد.
این شاعر و ادیب برجسته کشورمان در یادداشتی تکمیلی که در اختیار فارس قرار گرفته، ضمن پاسخگویی به برخی سوالات، برخی ابهامها را نیز پاسخ داده است. متن یادداشت بدین شرح است:
به نام یک خدای دانای توانا
بقول خواجه شیراز ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
همه سخن من این است که تُرک تبار بودن و تُرک زبان بودن دو مقولهاند چرا بایست سخن کسی را تحریف کرد و حمل برنژاد پرستی نمود حال آنکه در تاریخ اساطیری خدای نامکها و تاریخ رسمی و نیز در نزد زبانشناسان ونژادشناسان، ایرانیان و تُرکان همه آریاییاند. افراسیاب پورپشن و کیکاووس و کیقباد و گرشاسب و فرزندان سکایی او تا رستم تهمتن، همه ایرانی و آریاییاند.
به کسی که سخن مرا در نیافته است و خیر خواهیم را حمل بر شر کرده است، نخست توضیح میدهم که اگر آذربایجان و آتورپایگان را تمام مردمان جنوب و شمال ارس میدانید آریاییان نگاهبان آتش مقدس در شیز باستانی و بادکوبه به جمله آریاییاند، چنانکه کُرد و گیل و طپوری و پارت و ماد و پارس و سایر اقوام متمرکز از سیحون تا هالیس در آسیای صغیر.
دو سه سال پیش از این ادیبی در بالای ارس مدعی شد که خاقانی ترک تبار و ترک زبان بوده است و سالی است که در قصه پر غصه نظامی گنجوی که کتیبه گور او را دگرگون میکنند شعر کتیبه را از خط پارسی به خط کریل مبدل میکنند و شعر پارسی او را به زبان ترکی ترجمه میکنند.
عزیز من!نژاد پرست و فاشیست کیست؟ اندکی در آثاری که پدران شما نگاشتهاند تأمل فرمایید. ادبا و شعراء مقیم در شروان و گنجه و منطقه باب الابواب، خاقانی و مجیر و فلکی و نظامی مقیمان آن سرزمین نبودهاند؟ این یک پرسش است، آیا اینها ترک زبان و ترک تبارند؟ پدران آریایی و مسلمان شما بر این عقیدة افراطی تازه آموخته مردم آذری بودهاند یا نه.
آنها «پدرانتان» به این شاعران و حکیمان فخر کردهاند و شما به کدام حجت فرزندان خود را از این افتخار محروم میسازید. من میگویم زبان ترکی در ولایت آذریها وارداتی است شما مدعی میشوید که عقاید شما نیز ازنژاد پرستان افراطی وام میشود به اعتبار آذری بودن، شما و اقوام دیگر مشرق زمین متمدنید اما زبان شما واراداتی است، چنانکه زبان مردم مصر و ملل شمال آفریقا که به حسبنژاد عرب نیستند.
چه نیکوست که در عصر ارتباطات و رسانههای همگانی یعنی دوران قرب صناعی، اصل خود را بجوییم و با تشخیص دخیل از اصیل اندیشههای کودکانه پان فلان و پان بهمان را به نازیسمها، فاشیسمها و صهیونیستها و آنها که آپارتاید را تبلیغ میکنند واگذاریم نجابت آریائی و سلم مسلمان که اصالت و اعتقاد مشترک ماست بر همة این پرگوییها ترجیح دارد نگاه کنید که آخرین شاعر پارسیگوی ترک زبان شهریار بزرگ در هر دو زبان یگانه است و ما که ترک تباری بیاصل و دروغین را نمیپسندیم حیدر بابا را بارها و بارها ترجمه میکنیم تا فارسی زبانان منتفع باشند و شعر پارسی او را آنچنان دوست داریم که حیدر بابای سلام را.
اگر تندرویهای معتقدان به ترک تباری را باور ندارید شرحی را که بر دده قورغود نگاشته شده است و در آن حتی تاریخ اسلام آوردن مردم منطقه آذربایجان خصوصاً مردم ارس تا باکو و تفلیس را تحریف کردهاند بخوانید بر خلاف تواریخ خودی و آرای مستشرقین مینورسکی، استاهل، بارتولد، مارکوارت اینها را بخوانید و ببینید که اقوام صحرانشین چگونه از خود بیخبرند و به چه و چه تاریخ را در افسانه و اسطوره گُم میکند و از نظر میاندازند. دده قورغود آتای بزرگ ایلها در روزگاری کهنژاد اسبهاینژاد در اختلاط رنگ باخته و دگرگون شده بود به قصد خریدن اسبهای عربی به حجاز سفر میکند و زمان سفر او معاصر است با ظهور نبی اکرم (ص). دده قورغود پدر ایل و عاشیق حکایت گر اسطورهها ایمان آورده سپس با رمهای اسب اصیل و دین و عقیده جدید به نزد مردم خود باز میگردد.
این آغاز مسلمانی است در نزد آنها و در حالیکه شاهنامه و خمسه و هفت اورنگ و آثار سه زبانة فضولی و هزار دستان و هزار و یکشب و شعر همه شعرای بزرگ ایران و آذربایجان از خاقانی و قطران تا شهریار و حسین منزوی به ایشان تعلق دارند به دده قورغود و کوراغلو و اصلی و کَرم و افسانههایی از این جنس قناعت کرده و از مدنیت به توحش میگرایند و شاید موسیقی ردیف را که مکتب و مذهب ذوقی آذریها بر آنست و در همین اواخر هابیل علی اُف و رامیز قلی اُف را به عالم هنر عطا کرده است بسوئی افکنده و به موسیقی فولک موسیقی وارداتی و آثار بیگانه بسنده کرده از جهت معماری و سایر هنرها نیز همچنین رنج پیشینگان خود را نادیده انگاشته و به لجاجت، قومی شوند که بایستی از ابتدا شروع کنند و این غمانگیز است.
بنابراین مباد که غمگساری برادران خود را حمل بر بیگانگی نمایید پس در هر صورت من نگفتهام که آذریها وحشیاند و پناه میبرم بخدا از این سخن باطل اما عقیده دارم که اگر سنت و مدنیت خود را نادیده انگاشته و انکار کنند به تدریج آنچه را که دوست ندارند یعنی همانچه را که به من نسبت میدهند ناگهان در ایل و قبیله خویش میبیند که سرانجام پان فلان و پان بهمان همان است که گفتم (توحش). خدا مردم آتور پادگان را از وسوسههای شیطان و پیروی صهیونیستها مصون دارد. آمین
منبع: فارس