روشهایی که در غرب برای علوم انسانی استفاده میشود، یا روشهای مدرناند یا روشهای پسامدرن. روشهای مدرن، روشهای رئالیسمیاند و روشهای پسامدرن، روشهای ایدهآلیسمی و نسبیگرایانهاند که هرکدام از این روشها زیرمجموعههایی دارند. مثلا روشهای مدرن یا تبیینیاند یا تفسیریاند یا انتقادی و روشهای پسامدرن هم مختلفند، روش گفتمانی، روش هرمنوتیکی و مانند اینها. روش شناسی ما، روش شناسی رئالیسمی است یعنی ایدهآلیسمی و نسبیگرایانه نیست. از این جهت به روشهای مدرن بیشتر نزدیک هستیم تا پسامدرن. منظور از ما، حکمت اسلامی است. وقتی میگوییم که رئالیسم هستیم، مکتب رئالیسمی ما با مکتب رئالیسمی آنها تفاوت دارد. به این معنا که آنها تجربهگرا و آمپرسیست اند یا عقلگرا و ناسیونالیست و یا فقط عقل را قبول دارند و برای تجربه ارزش معرفتی قائل نیستند و برعکس؛ برای تجربه ارزش معرفتی قائلند و عقل را بول ندارند. اینها دو تفاوتی است که وجود دارد. ولی در رئالیسم اسلامی، هم تجربه، هم عقل و هم وحی ارزش معرفتی دارند. یعنی هر سه منبع معرفتی را میپذیریم و استفاده میکنیم. به تعبیر دیگر مبنای تفکر رئالیسمی مدرن، سوبژکتیویزم است، یعنی اصالت فاعل شناسا بودن انسان و تنها انسان را فاعل شناسا دانستن ولی ما علاوه بر انسان برای وحی هم ارزش معرفتی قائلیم و یک ترکیب متشابه، یک تألیف و ترکیب عقل و وحی است که میتواند برای ما معرفتزایی کند و معرفت بدهد و از این دو معرفت در یک کاربست خاصی استفاده کند تا بتواند به تولید معرفت بپردازد. نکات دیگری نیز وجود دارد که میتواند تفاوت روش شناسی اسلامی و غربی را بیان کند.