به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، بیست و یک سال پیش در قلب اروپای متمدن و در میان سکوت کشورهای غربی، صربهای بوسنی، به جان مسلمانها افتادند. جنایات زیادی در این جنگ وحشیانه اتفاق افتاد که لکه ننگ آن تا ابد بر پیشانی مدعیان حقوق بشر خواهد ماند. از قتل عام و نسل کشی مسلمانان گرفته تا تجاوز به زنان و دختران مسلمان به منظور پاکسازی قومی و نژادی. در این جنگ بیش از 100 هزار انسان بیگناه کشته شدند، به بیش از 30 هزار زن و دختر تجاوز شد و چیزی حدود 2 میلیون نفر آواره و بیخانمان شدند.
تنها در یک عملیات صربها که شاید معروفترین آن هم باشد، حادثهای وحشتناک همانند جنگهای قرون وسطی در شهر مظلوم «سربرنیتسا» اتفاق افتاد. در آن حادثه شوم که در حضور نیروهای سازمان ملل رخ داد، در دو روز بیش از 7000 انسان فقط به جرم مسلمان بودن و استقلال طلبی به معنای واقعی قتل عام شدند.
با مرور وقایع فروپاشی یوگسلاوی سابق به شش جمهوری مستقل در مییابیم که دستیابی به استقلال در جمهوری بوسنی و هرزگوین با اکثریت مسلمان در مقایسه با جمهوریهای دیگر با اکثریت مسیحی (اسلونی، کرواسی و مقدونیه) تلفات و ویرانیهای سنگینی را دربرداشت و خونهای زیادی بر زمین ریخته شد. این در حالی بود که در هیچ یک از جمهوریهای با اکثریت مسیحی چنین حوادثی حتی در نازلترین سطح اتفاق نیفتاد. استقلال طلبی در این جمهوریها در فضایی بدور از خشونت و خونریزی صورت گرفت و دقیقا به همین علت است که مسلمانان بوسنی و هرزگوین دولتهای اروپایی را به همدستی و مشارکت در جنایات صربها متهم میکنند و آنان را در قتل عام هزاران انسان بیگناه شریک جرم میدانند.
در اوایل سال 1995 با میانجیگری آمریکا و اروپا، یوگسلاوی سابق با استقلال بوسنی موافقت کرد و برای پایان دادن به جنگ قرار شد نیروهای حافظ صلح در مناطق حساس بوسنی مستقر شوند. این درحالی بود که شورای امنیت سازمان ملل در سال 1993 (1372) هنگامی که صربها حملات خود به مناطق مسلمان نشین را تشدید کرده بودند، شهر سربرنیتسا را به همراه سارایوو، توزلا، گوراژده و بیهاج منطقه امن اعلام کرده بود. این بدین معنا بود که این نسل کشی در مقابل چشم نیروهای حافظ صلح و در مناطقی که از سوی سازمان ملل امن اعلام شده بود بوقوع پیوست.
سارایوو جهان را خواب برده
انگار همین دیروز بود. تمام مطالب اخبار و روزنامهها شده بود نشان دادن صحنههای دلخراش جنگ بوسنی، حتی همان دو کانال نصفه و نیمه تلویزیون هم از هیچ فرصتی برای به نمایش گذاشتن صحنههای غمناک درد و رنج مردم مظلوم بوسنی نمیگذشتند. دقیقاً سه سال و نه ماه و یک هفته و شش روز جنگ در بوسنی ادامه داشت.
انگار نه انگار که بیست و چند سال از آن روزهای تلخ میگذرد. هنوز هم میتوانم نوای آن آهنگ معروف را که میگفت: «سارایوو جهان را خواب برده» را در ته ذهنم بشنوم؛ آهنگی که بیش از 10 بار در طول روز پخش میشد و دیگر جزیی از زندگی همه ما شده بود.
خودمان تازه چهار پنج سال بود که از شر جنگ خلاص شده بودیم، اما هنوز هم داغش برایمان تازه بود و وقتی که اوضاع و احوال آنها را میدیدیم شرایط برایمان بدتر هم میشد. خودمان داغ دیده بودیم و میدانستیم جنگ یعنی چه. طعم آوارگی را چشیده بودیم و آتش سوزاننده توپ و گلوله را با تمام وجود لمس کرده بودیم. شاید هیچکس دیگری مثل ما نمیتوانست آنها را درک کند چون که آنها هم مانند ما مظلوم واقع شده بودند و درگیر جنگی ناخواسته بودند.
از آن اوقات بد و سیاه سالها گذشته است، اما هنوز هم هر چند وقت یک بار گورهای دسته جمعی کشف میشوند و بواسطه بیرون آمدن اجساد جدید داغ یک کشور تازه میشود. 18 سال از اتمام جنگ میگذرد؛ اما کوچههای سربرنیتسا هنوز بوی غم میدهند و جوبهای آب در کوچههای سارایوو رنگ خون دارند. 21 سال است که خاک غم بر در و دیوار شهرهای بوسنی پاشیدهاند و مردمش در به در دنبال بهانهای میگشتند تا جدا کنند این نقاب سرد و نمناک غم را از چهره کشورشان، دلشان جشن میخواست و روحشان شادی.
حالا تو برندهای...
امروز اما روز دیگری بود، روزی که منتظرش بودند، روزی که خستگی از تن 4 میلیون انسان بیرون رفت و روحشان از خوشحالی پر کشید. امروز آنها استقلال را جشن گرفتند؛ بعد از 18 سال. حالا دیگر ابراز وجود کرده بودند، خودشان بودند و خودشان. خبری از صربها و کرواتها نبود. امروز عروسی خوبان بود و جایی برای شیاطین وجود نداشت.
حقشان را گرفتند؛ بدون خونریزی، بدون تانک و توپ و گلوله. در میدان نبرد مستطیل سبز جنگیدند و سرزمین قهوه را فتح کردند. حالا دیگر آن بالا، میان درختهای بلند جنگلهای ریودوژانیرو، کنار دستهای باز شده مجسمه بزرگ مسیح، باد میوزد به پرچم آبی و زرد کشورشان. بعد از گذشت 21 سال تلخ و اسفناک از آن جنگ نابرابر، نوبت آنهاست تا شادی و پایکوبی کنند. کوچههای سربرنیتسا و سارایوو جشن را تجربه خواهند کرد. آنها میدانند دیگر جهان خواب نیست و میبیند که چگونه پسران رودخانه درینا فاتح نبرد شدهاند.
آنها حالا دیگر هم استقلال دارند، هم مذهبشان پابرجاست و هم راهی عظیمترین میدان ورزشی دنیا شدهاند. دیگر وقت آن رسیده که دنیا مقابلشان بایستاد و بگوید: «سرت را بالا بگیر، حالا دیگر تو برندهای.»
منبع: مشرق