به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، منوچهر والیزاده متولد سال 1319 در خیابان لالهزار تهران است. این هنرمند عرصه دوبلاژ و رادیو بین مردم طرفداران زیادی دارد. بخشی از طرفدارانش او را به خاطر برنامههایش در رادیو پیام و برخی دیگر به دلیل صداپیشگیاش در عرصه دوبلاژ فیلم میشناسند. او تا به حال اجراهای تلویزیونی هم داشته و در برنامهها و سریالهای سیما نیز به عنوان مجری و بازیگر ظاهر شده است. با بررسی گذشته والیزاده و شنیدن پای خاطرات دوران کودکی و نوجوانیاش، شوق و طلب سینما و فیلم را درمییابیم.
این گوینده پیشکسوت در دوران کودکی و نوجوانی بیشتر وقت خود را مقابل سینمای محل زندگیاش در خیابان لالهزار گذارنده و آنطور که خود اشاره میکند از پادویی به گویندگی تبلیغاتی فیلمها در گیشه رسیده است. مسیری که او از کودکی طی کرده، امروز به گویندگی درجه اول در دوبلاژ ایران ختم شده است البته والیزاده معتقد است، پایانی برای این راه وجود ندارد و همیشه در حال یاد گرفتن از گویندگانی چون منوچهر اسماعیلی و دیگر پیشکسوتان این عرصه است.
منوچهر والیزاده در طول فعالیتِ بیش از نیم قرنی خود در عرصه دوبله، به جای بسیاری از هنرپیشگان مطرح سینمای جهان گویندگی کرده است که به جای برخی از آنها، گویندگان دیگری هم صحبت کردهاند. نکته مهمی که این دوبلور در این زمینه به آن اشاره میکند، این است که او نقشهایش را انتخاب نمیکند بلکه نقشها هستند که او را انتخاب میکنند و مدیران دوبلاژی بودهاند که نقشها را برای خودشان میخواستند و هنرپیشههای مشخصی را برای خود کردهاند.
از نظر والیزاده، دوبله کاری است که از درون میجوشد و کسانی که جوهر این کار را ندارند باید سراغ رشته و کاری بروند که به آن علاقه واقعی دارند. او هم مانند دیگر پیشکسوتان دوبله معتقد است ماندن در شغل دوبله و گویندگی بدون عشق، ممکن نیست و جوانانی که برای مشهور شدن یا فرونشاندن حس شهرتطلبیشان به این حرفه رو میآورند، هرگز در آن موفق نخواهند بود.
در بخش اول گفتگوی مهر با منوچهر والیزاده دباره مشابهتهای هنر تئاتر و دوبله، صداسازی و تیپسازی، نقش مدیر دوبلاژ و سلیقهاش در دوبله فیلم، دوبلههای نامناسب خارج از انجمن گویندگان و سرپرستان گفتارفیلم و تا حدودی مسائل صنفی و خاطرات این گوینده، صحبت شد.
بخش دوم و پایانی این گفتگو با محوریت چگونگی تربیت گویندگان جوان، دستورالعملهای ابتدایی برای نشستن پشت میکروفن، تحلیل گوینده از نقش و بخش دیگری از خاطرات والیزاده در ادامه میآید که خواندن آن در روز ملی انیمیشن خالی از لطف نیست:
* آقای والیزاده کدام یک از شخصیتهایی را که به جایشان صحبت کردهاید، بیشتر دوست دارید؟ نقشهای کمدی را بیشتر دوست دارید یا نقشهای جدی را؟
- خیلی از آنهایی که به نام کمدی معروف شدهاند، در واقع کمدی نیستند. من چنین تقسیمبندی را به آن صورت قبول ندارم. در فیلم «فارست گامپ» به جای تام هنکس صحبت کردم که گویش و نوع بیان خاصی هم داشت. شاید بازی تام هنکس طنز به نظر برسد ولی من سعی نکردم در کارم طنز را به کار بگیرم و به نظر خودم هم در کل توانستم 40 درصد از حق بازی هنکس را ادا کنم. در کل همه آرتیستهایی را که به جایشان حرف زدهام، دوست دارم.
* آیا بازیگر خاصی را که به جایش حرف زدهاید، دوست دارید؟
- تام کروز را خیلی دوست دارم. بعد از تام کروز هم ویل اسمیت و تام هنکس را دوست دارم. اسمیت همه نوع فیلم بازی کرده است. همین هفته پیش هم در یک فیلم جدید که از این بازیگر آمده بود، به جای او حرف زدم. چند سال پیش فیلمی بازی کرده بود که نقش یک پدر را بازی میکرد که با پسر کوچکش زندگی میکرد و در آن صحبت کردم. این فیلم جدید هم ادامه همان فیلم بود و پسرش در این فیلم بزرگ شده بود. به جای این پسر بزرگ شده، امیرهوشنگ زند صحبت کرد. مدیریت دوبلاژ کار هم به عهده او بود. در فیلم قبلی هم زمانی که شخصیت پسر کوچکتر بود، ناهید امیریان به جای پسر صحبت کرد. در فیلم نسبتا جدید شلوغ و بزن بزن «من روبات هستم» هم به جای ویل اسمیت صحبت کردم.
* به تام کروز اشاره کردید. حالا یک سوال درباره جنس صدای شما داریم. صدای شما روی هر بازیگری مینشیند. به جای تام کروز هم شما صحبت کردهاید هم سعید مظفری. اما برخی از تماشاگران درباره برخی بازیگرها تعصب دارند. مثلا دوست دارند رابرت دنیرو را با صدای بهرام زند ببینند، یا تام کروز را با صدای شما یا آقای مظفری ببینند.
- این به سلیقه مخاطبان برمیگردد و به نظرم یک امر فردی و سلیقهای است.
* صدای شما این انعطاف را دارد که روی هر بازیگری مینشیند. به نظر شما علتش چیست؟
- من در درجه اول، همه رلها را با همین صدای خودم میگویم. یک چیز است که برای من مهم است و آن حس بازیگر است. حس ویل اسمیت با حس تام هنکس تفاوت زیادی دارد. من با همین صدا به جای هر دو صحبت کردهام و سعی و تلاشم بر این بود که حسشان را رعایت کنم که خدا کند موفق شده باشم. این حس است که برایم مهم است نه صدا. صدا برای من مهم نیست.
افرادی از جوانان هستند که به دوبله میآیند تا به آنها بگویند چه صدای قشنگی داری! بارها در اتاق انتظار، به این گروه از جوانها گفتهام هیچ وقت منتظر نباش که بگویند صدایت قشنگ است. هر وقت این جمله را شنیدی که «به جای این بازیگر خوب صحبت کردی»، بدان که کارت درست بوده است. صدای همه قشنگ است. خداوند به کسی صدای بد نداده است. صدای هرکس متناسب با فیزیک اوست و شما هم آن را میپذیرید.
وقتی به جای هنرپیشهای صحبت میکنم، سعی میکنم با حسشان جلو بروم. من در سریال «فرار از زندان» به جای مایکل اسکافیلد صحبت کردم؛ با همین صدا هم صحبت کردم. شما به نسخه انگلیسی فیلم دقت کنید، نسخه دوبله را هم ببینید و خودتان در این زمینه قضاوت کنید. من 50 درصد سعی کردم حس صدای خود بازیگر را بگیرم.
* اتفاقا این نقش، کاراکتر متفاوتی هم داشت.
- بله. میدانید چرا! این بازیگر را از بین صدها نفر انتخاب کردهاند. چون شخصیت داستان همیشه در حال فرار و فکر کردن است. یعنی همیشه در فکر است. دست اندرکاران سریال، بازیگری را پیدا کردهاند که بدون گریم و در حالت عادی، ابروهایش در هم است. من سعی کردم 30 تا 40 درصد حالت خودش را به او برگردانم.
یک عده هم در دوبلاژ بودند که مدیریت کردند و هنرپیشهها را برای خود کردند. اما من برای خودم رل انتخاب نکردم. من برای گفتن رل دعوت شدم. من رل را انتخاب نکردم و در واقع این رل بود که من را انتخاب کرد.
* نکتهای که درباره نقش و درونی کردن آن گفتید، با آموزههای متد اکتینگ در تئاتر و سینما شباهت دارد. ما این موضوع را در منوچهر اسماعیلی هم میبینیم. گویندهای چون منوچهر والیزاده یا منوچهر اسماعیلی صدای خاص و ویژهای ندارد اما آنچه دارد گویندگی و اجرای اوست. یعنی گویندهای مانند منوچهر اسماعیلی حد نهایی انعطاف پذیری را در گویندگی برای یک نقش دارد. در حالی که صدایش یک صدای مردانه است که ممکن است هر جایی بشنوید، اما کاملا در قالب نقش و آن شخصیت قرار میگیرد؛ کاری که حتی ممکن است از حد توان گویندگان خوش صدا و دارای صدای خاص بیرون باشد.
- جواب این نکته شما را با یک مثال بدهم. ببنید گویندهای مانند حسین عرفانی، در همین حالت معمولی که با هم حرف میزنیم صدای بسیار زیباتری از منوچهر اسماعیلی دارد. عرفانی صدای بم مردانه قشنگی دارد و گوینده فوقالعاده خوبی است. حالا از صدا که بگذریم، باید بگوییم که اسماعیلی هنر این کار را دارد. او در فیلم «مادر» علی حاتمی به جای 5 شخصیت صحبت میکند به طوری که اگر کسی مثل من و شما با دوبله آشنا نباشد و او را نشناسد، نمیتواند تشخیص بدهد که صاحب صدای این 5 شخصیت، یک نفر است. این هنر این کار است.
اسماعیلی در دنیا تک است. او با اینکه دو سال زودتر از من وارد این کار شده است، الگوی من است. در دوبله دیگر مانند اسماعیلی نخواهیم داشت. نمیدانم چند سال دیگر باید عمر کنیم تا نمونهای مانند او را ببینیم. افرادی بودهاند که به جای چند شخصیت صحبت کردهاند، اما شما ته صدایشان را شناختهاید.
*این هنری که اشاره میکنید گویندهای چون منوچهر اسماعیلی دارد، از کجا ریشه میگیرد؟ آیا یک امر ذاتی است؟
- او تمرین کرده است. گویندهای چون اسماعیلی از اول شروع کرده است و راه را پیموده تا به اینجا رسیده است. او هم از پادویی و افکت دادن شروع کرده است. «ر»، «س» و «ش» این گوینده به قدری خوب ادا میشود که شنونده لذت میبرد. بخشی از این مسایل به استعدادها و تواناییهای درونی برمیگردد. اما او کار را به جایی رساند که مبلغ قراردادهای گویندگی به جای برخی هنرپیشهها چند برابر شد. صدای چنگیز جلیلوند هم که به جای فردین صحبت میکرد، همین طور بود. البته امروزه دیگر کارگردانهای سینما و تلویزیون از بازیگرانی استفاده میکنند که بیان و صدای خوب داشته باشند و کار به دوبله نمیرسد. یعنی مثل قدیم نیست که بگویند فلان صحنه صدای خوبی نداشت، پس دوبله کنیم.
در دوبله، اول باید بیان اصلی را داشته باشی تا در کنارش از هنرت بهره بگیری و تیپهای مختلف بسازی. ما گویندگانی داریم که تیپگویی میکنند اما اصلا مفهوم نیست چه میگویند یا چه کار میکنند.
در جشنی که اخیرا برای تقدیر از منوچهر اسماعیلی، هوشنگ لطیفپور و چند تن دیگر از پیشکسوتان دوبله گرفته بودند، یکی از دوستان ذوق و قریحه به خرج داده بود و تکههای برخی فیلمهایی را که اسماعیلی در آنها صحبت کرده بود، تدوین کرده و نماهنگی را آماده کرده بود که در مراسم پخش شد. به دوستان جوانی که در آن برنامه بودند، گفتم من اگر به جای شما باشم این نماهنگ را میگرفتم و به منزل میبردم و به عنوان یک گنجینه، از روی آن دوبله یاد میگرفتم. البته اگر بخواهی یاد بگیری و در این کار بمانی. اما متاسفانه خیلی از جوانها آمدهاند و میخواهند درجا 2 میلیون تومان در بیاورند. یا اینکه درجا با این شغل ماشین آخرین مدل بخرند. این کار مثلا اسم کار هنری را یدک میکشد و کار هنری هم چنین پولی ندارد.
من زیاد به دیدن تئاتر میروم. یک شب در تئاتر شهر، یک نمایش را به نام «جانی دپ در کافیشاپ» به کارگردانی علی هاشمی دیدم. بازیگران این نمایش جوان بودند. وقتی که نمایش تمام شد با کارگردان کار به گفتگو نشستم و گفتم: تو این بازیگرها را با این بیان، بدن، حس و حرکت خوب از کجا پیدا کردی؟ به آن کارگردان هم گفتم چرا اینها به دوبله نمیآیند؟ البته کاری هم نمیشود کرد چون عشق این بچهها تئاتر است. اما کدام یکی از این بچهها با کارشان در تئاتر به ماشین آخرین مدل و پولهای عظیم رسیدهاند؟ بزرگترینشان را به من نشان بدهید ببنیم چه قدر درآمد دارند؟ کدام یکی از کنار تئاتر پولدار شدهاند؟ اما در زمینه دوبله، متاسفانه آواز دهل شنیدن از دور خوش است. طرف 15 سال است که با این نیت، به سر این کار آمده، وقتی هم که فیش حقوقش میآید، مبلغ 200 هزار تومان در آن است. حالا درجهاش چند است؟ برای فیلم سینمایی 24 هزار تومان میگیرد. من هم که رل اول را میگویم، 110 هزار تومان میگیرم. من 53 سال است که در این کار هستم ولی نق نمیزنم و گلایه نمیکنم. ممکن است شکوه و شکایتی از زندگی بکنم اما از کار و شغلم گله نمیکنم.
* آیا در این 53 سال، مقاطعی بوده که بگویید از این کار میروم و شغل دیگری را انتخاب میکنم.
- نه، اصلا نشده است. اصلا نمیشود. من به همین جوانها میگویم یا سراغ این کار نیا یا وقتی آمدی، همه چیزش را بپذیر و با همه سختیهایش بساز! اگر عشقش را داری بیا! اگر به این کار عشق واقعی داشته باشد، هنوز نیامده و نرسیده که نباید گلایه کند. من هنوز این کار را دوست دارم. اما آن جوانی که این طور وارد این کار میشود، بعد از چند سال میفهمد که به درد این کار نمیخورد اما تا به خودش بیاید و این موضوع را درک کند، سن و سالش بالا رفته و دیگر به درد کار دیگری هم نمیخورد. یعنی زمانی به خود میآید که آلوده این کار شده است. حالا که به جایی رسیدهای که دیگر آلودهاش شدهای و سن و سالت هم اجازه رفتن به سر کار دیگری را نمیدهد، با آن بساز. مگر این شغل جذاب نبود؟ مگر شهرت و مردمداریاش را دوست نداشتی؟ حالا با بد و خوب آن بساز!
*عدهای از جوانهایی که میگویند علاقهمند به کار دوبله هستند، مدعیاند که دوبلورهای قدیمی راه را برای آنها باز نمیکنند و نمیگذارند شکوفا شوند. این عده میگویند مجموعه گویندگان قدیمی و آنهایی که در صدا و سیما هستند، اجازه ورودمان را به این عرصه نمیدهند. موضع شما در مقابل سخنان آنها چیست؟
- در مورد این سخنان باید بگویم که استعدادی وجود نداشته که ما بخواهیم جلوی شکوفاشدنش را بگیریم. من درباره خودم صحبت میکنم. من که به بسیاری از این جوانها گفتهام «بیا پیش من بنشین و دیالوگت را این گونه بگو»، چرا باید متهم به راه ندادن به جوانها بشوم؟ وقتی خودشان چیزی ندارند یا وقتی که روی صندلی پشت میکروفون مینشینند و تنشان مثل بید میلرزد، من چه کاری از دستم بر میآید؟ آیا من به آنها راه ندادهام؟ جوانی بود که میآمد کنار من مینشست و میگفتند صدایش شبیه صدای خسرو خسروشاهی است ولی من دیدم از این جوان دوبلور در نمیآید.
*میشود این جمله را تشریح کنید؟ چه چیزی باعث شد که فکر کنید از او دوبلور ساخته نمیشود؟
- متعلق به این فضا نبود و انعطاف نداشت.
* بسیاری از جوانهای علاقهمند به فعالیتهای نمایشی یا دوبلاژ، برای اینکه صاحب صدای بم یا خاص بشوند، به سیگار یا قلیان کشیدن رو میآورند. قریب به اتفاق اساتید تئاتر و دوبله با این کار مخالفاند، نظر شما در این باره چیست؟ آیا در حوزه دوبله، این تجویز صحیحی است؟
- خیر. راهش این نیست. تجویز درستی نیست که بخواهند کاری کنند که صدایشان تغییر کند. گویندگی به این کارها نیست. خداوند به هر کسی صدایی داده است؛ چه خوب است که هر کسی از هنجره و این ابزار صدایش، مواظبت کند.
* دستورالعمل ابتدایی برای آمادگی صدای گوینده چیست؟
- خواب شب یکی از عوامل مهم است. شما وقتی ساعت 8 صبح به سر کار میآیید، از ساعت 6 در منزل بیدار شدهاید. حالا یک شب برنامهتان را به هم بزنید و دیر بخوابید. بعد حالت آن روزتان را با دیگر روزهایی که شب قبلش به موقع خوابیدهاید، مقایسه کنید. حتما قبول دارید که آن روز کسل و خسته هستید. ساعت 10 و 11 صبح هم پشت میزتان خواهید خوابید. این موضوع در گویندگی بسیار مهم است و اثر صد در صد مستقیم دارد. یعنی باید چند ساعتی را به خوبی و به طور عمیق در طول شب بخوابید. خودم را مثال بزنم. برنامه من در رادیو پیام از ساعت 6 تا 10 صبح است. اگر بخواهم ساعت 2 یا 3 شب بخوابم همه برنامهام به هم میریزد که از شانس و بخت و اقبال ما پنجشنبهها برنامه 90 دارد که البته از اواسطش با خودم میگویم «خاموش کن و بخواب! چون تو که دقیقا متوجه نمیشوی فردوسیپور چه حرفی میزند؟» من هر روز ساعت 4 صبح از خواب بیدار میشوم. میدانید چرا؟ چون ساعت 6 که پای میکروفون میرسم، اول صبح است و مردم در ترافیک اتوبان شهید همت یا کرج به تهران هستند. «بسم الله الرحمن الرحیمی» که من پشت میکروفون میگویم، اگر خواب آلوده باشد، شنونده سهشنبهها رادیو را باز نمیکند و تلفن محبت آمیز نمیکند.
نزدیک 30 سال است که ساعت 4 صبح از خواب بیدار میشوم، بدون استثنا یک سیب میخورم، نرمش میکنم و بعد پشت میکروفون میآیم. همه اینها هم برای این است که سر حال به سر کارم بیایم. وقتی قرار است نقش اول فیلم را بگویم باید حواسم باشد که گویندههای دیگری هم در کنار من هستند. اگر من کارم را بد انجام بدهم و نقشم را بد ایفا کنم، روی کار آنها هم تاثیر بد خواهد داشت. در اجرای نمایش هم همین است و اگر بازیگری لنگ بزند، دیگران هم لنگ خواهند زد. این ویژگی کار هنری است.
در هر حال عقیدهای به این ندارم که طرف برود سیگار بکشد یا قلیان بکشد تا صدایش خوب و خاص بشود. هیچ وقت هم چنین چیزی را توصیه نمیکنم. حرف من این است که زندگی با طبیعتی که خداوند به تو اعطا کرده است، راحتتر است. چرا آدم از خودش بیرون بزند. همان باش که قرار است باشی!
* در زمینه تربیت بیان چهطور؟ توصیهای دارید؟
- همیشه به دوستان و اطرافیانم توصیه میکنم، شاهنامه بخوانند. این را میگویم چون خودم از شاهنامه خیر زیادی دیدهام. شاهنامه فردوسی را بلند بلند میخواندم و تمرین میکردم. کسی که میخواهد وارد کار گویندگی شود، شاهنامه را در یک اتاق یا مکان مناسب دیگر، با صدای بلند بخواند و کلمات را سفت و محکم ادا کند. این گونه فک و صدای شما باز میشود.
* صحبتهای اساتید و پیشکسوتان دوبله را که مرور کنیم، میبینیم همه میگویند ما سالها به کار بزرگتر از خودمان نگاه کردیم، بعد توانستیم رل اول بگوییم و از اول کار عجله نداشتیم. به نظر میرسد آموزشی که میگویند نیروهای جوان باید برای دوبله ببینند، مبانی و مفاد مشخصی ندارد. یعنی شما یا آقای اسماعیلی قرار نیست دستورالعمل مشخصی به یک جوان علاقهمند بدهید که این کار را بکن یا آن کار را نکن. بلکه به نظر میرسد این آموزش، همان از روی دست بزرگ ترها نگاه کردن است. یعنی گوینده خوب شدن، با گذشت دهههای مختلف در این کار و کسب تجربه میسر میشود. به نظر شما این نظر صحیحی است؟
- گویندگی، تئوری نیست. بلکه بیشتر عملی است. کار ما بیشتر تکنیک است. اگر مسائل فنی بیان را کنار بگذاریم، خود دوبله کردن، یک تکنیک است. بعد هنر در آن پیاده میشود. شما در اصل باید تکنیک را فرا بگیرید. مثلا چگونه به لب زدن بازیگر نگاه کنی، حساش را چگونه بگیری و مسائلی از این دست.
* آیا میتوان از لفظ عادت کردن برایش استفاده کرد؟
- من ترجیح میدهم از عبارت تجربه استفاده کنم. چون همه پرسوناژها که یک شکل نیستند. اینکه شما میگویید صدای والیزاده روی همه هنرپیشهها مینشیند، به دلیل همان تجربه است. چون من میدانم برای بازیگری که میخواهم به جایش حرف بزنم، باید از چه تکنیکی استفاده کنم.
* همان روی صندلی و پشت میکروفون نشستن و استرس نداشتن، عادت نیست؟
- نه. این همان تکنیک است. ما هنرپیشههای دستبسته و محدودشده هستیم. نباید تکان بخوریم و فقط دهانمان است که باید کار کند. اگر تمرکز نداشته باشیم، نمیتوانیم درست کار کنیم. برای خودم بارها پیش آمده که تمرکز نداشتم و یک قطعه را 10 بار ضبط کردهایم. در تئاتر هم همین است. اگر تمرکز نداشته باشی، نمیتوانی روی صحنه بازی کنی.
* حالا که بحث تمرکز پیش آمد، بد نیست کمی هم درباره دوبلههای همزمان که در جشنواره فیلم کودک در اصفهان انجام میشود، صحبت کنیم.
- بسیار کار سختی است. اوایل که برنامه کودک درست شد، قرار بود من، جلال مقامی، مرحوم نوذری و محمود قنبری برای این کار برویم. ولی سر مسائلی به توافق نرسیدیم و نرفتیم. دوبله همزمان، کار سختی است. چون کسی لیپ سینک نمیزند، دیالوگها هم مقابلت است و فیلم هم میرود و تو باید دوبله کنی. تعدادی از قدیمیها دیگر بعد از مدتی به جشنواره کودک نرفتند. دوبلورهایی که این کار را انجام میدهند، ماراتن شدیدی دارند. بندگان خدا اصلا وقت نمیکنند اصفهان را ببینند و فقط از این سینما به آن سینما میروند و در طول روز چند فیلم دوبله میکنند.
* بعضی اوقات تعدادی از طرفداران گویندگان از اینکه گوینده مورد علاقهشان در برخی فیلمها گویندگی کرده، ناراحت میشوند. مثلا میگویند چرا آقای خسروشاهی با این سطح یا آقای والیزاده با تجربه و جایگاهی که دارد، فیلم هندی دوبله میکند. در حالی که میتواند در فیلمهای هنری گویندگی کند. در مقابل این مواضع چه پاسخی دارید؟
- بالاخره این شغل ماست. باور کنید به قول معروف فیلمها در هم هستند. ما صبح که سر کار میرویم نمیدانیم چه فیلمی را باید دوبله کنیم. ممکن است روزی که به واحد دوبلاژ میرویم، فیلم هندی مقابلمان بگذارند. به هر حال این کار ماست. امروز که دیگر فیلمهای هندی، همه بازسازی فیلمهای دیگران هستند. قدیم که فیلمهای فارسی هم بازسازی فیلمهای هندی و ترکی بودند. حالا به جای فیلمهای هندی، این روزها چند برابر فیلم کرهای میآید. اتفاقا همین چند وقت پیش بود که به خاطر دوبله سریال «جواهری در قصر» برنامهای در سفارت کره جنوبی برگزار شد که از ما دوبلورهای سریال دعوت کردند در آن شرکت کنیم.
در آن برنامه سفیر کره را کنار کشیدم و به کمک مترجم به او گفتم وقتی شما یک جمله را به زبان خودتان میگوید، ما مجبوریم به جایش 4 صفحه حرف بزنیم! حالا این 4 صفحه را چهطور باید در دهان بازیگر شما بگذارم، بحث مفصلی میطلبد. کرهایها آدمهای همیشه خندانی هستند. سفیرشان هم فرد خوش مشربی بود و شوخی من را با خوشرویی پذیرفت.
* آقای والیزاده، برای پایان بحث، گویندهها و دوبلورهای ایدهآل خودتان را هم معرفی کنید.
- پیشکسوتهایم همیشه برایم قابل احترام هستند و صدای همه را هم دوست دارم. هر کدامشان جای خودشان را دارند و سر جای خودشان که قرار میگیرند، شماره یک هستند. مهم این است که نقشی که مدیر دوبلاژ برایت در نظر میگیرد، به تو بیاید و تو هم تجربهاش را داشته باشی. من نمیتوانم مقایسه کنم و بگویم صدای فلان دوبلور از دیگری بهتر است. هر کدام در جایگاه خودشان بهتریناند.
* اگر نکته برای پایان دارید، بفرمایید.
- کار دوبله، کار راحتی نیست. ما با رگ و ریشه و درونمان کار میکنیم و در یک کلام خراب این کار شدهایم. دوبله کاری است که بازنشستگی ندارد. همیشه به دوستان میگویم که این شغل تا لب گور با تو است و تا زمانی که بیان داری با تو همراه است. عدهای هستند که کاسب این کار هستند و با کسانی که با عشق این کار را میکنند، فرق دارند. درباره آموزش هم سوالی پرسیدید. در تکمیل پاسخم به آن سوال باید بگویم همانطور که شما هم اشاره کردید، آموزش این کار در اتاقهای دوبله انجام و منتقل میشود.
منبع: مهر