به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در حالی که بسیاری از کارشناسان وناظران سیاسی معتقدند آرای روحانی گفتمانی نیست دولتمردان، اصلاح طلبان و حامیانشان تلاش دارند که این فضا را بسازند که آرای دولت روحانی همچون دولتهای هفتم، هشتم، نهم و دهم گفتمانی است.
اما سید محمد خاتمی که بعنوان یکی از اصلیترین لیدرهای جریان اصلاحات تعریف میشود و نقش بسیار موثری را هم در کنار زدن عارف برای رای آوردن حسن روحانی ایفا کرد برخلاف اصلاح طلبان و حامیان دولت معتقد است که آرای دولت گفتمانی نبوده است و مردم با تردید به روحانی رای دادهاند.
خاتمی در دیدار با اعضای انجمن تهران میگوید: «مردم ما تا آخرین لحظات تردید داشتند نمیدانستند چه بکنند سه روز فرصت کمی برای تصمیم گیری بود معتقدم اگر زمان بیشتری در انتخاب در اختیار بود مردم بیشتر از این اشتیاق خود را نشان میدادند.»
خاتمی در حالی از تردید مردم در انتخابشان حرف میزند که مردم در انتخابات گفتمانی نه تنها تردید نشان نمیدهند بلکه سعی در رفع تردید دیگران نیز دارند اگر به انتخاباتهای سالهای گذشته برگردیم و آنها را مرور کنیم به راحتی متوجه خواهیم شد که مردم نه از سر تردید بلکه با اطمینان خاطر رو به گفتمان غالب آوردهاند و آن را برگزیدهاند.
خاتمی آنقدر از گفتمانی نبودن آرای روحانی و ضعف بدنه اجتماعی آن مطمئن است که در توصیه به اعضای انجمن تهران میگوید برای نقد به سراغ دیگر ساختارهای دیگر نظام بروند تا روحانی بتواند کارش را بکند.
خاتمی انجمن تهران را از نقد جریان اصلاحات که بعد از سال 88 با ضعف بسیاری در بدنه اجتماعی روبرو شده است باز میدارد و میگوید:: «باید متوجه باشیم نباید در این مرحله که دولت از هر جهت در فشار است هدف نقد را دولت بگذاریم البته باید همه حرفهایمان را محترمانه بگوئیم. منتهی باید با تامل و تحقیق مشخص کنیم که کشور ما و دولت در چه موقعیتی است.»
البته پیش از این محمد رضا تاجیک نیز به گفتمانی نبودن دولت اشاره کرده و آن را گفتمان «هلوانجیری» خوانده و نوشته است: «حواریون این جریان را عمدتا باید در تکنوکراتها، بوروکراتها، و قشری از بازاریها، تجار و زمینداران جستوجو کرد. فقدان پایگاه اجتماعی گسترده مردمی، این جریان را به نوعی جیره خوار دو جریان اصلی جامعه یعنی راست سنتی و اصلاح طلبی، کرده است و از این رو، این جریان جغرافیای فعالیت خود را در جایی در میانه آن دو قرار داده و در هنگامه تسابق و رقابت سیاسی تلاش میکند در قاب و قالب «هلو انجیری» ظاهر شود تا هلوییها و انجیریهای جامعه را به طرف خود جذب کند.»
ناظران سیاسی میگویند: غلبه گفتمانی زمانی محقق میشود که گفتمان به عنوان نظامی از معانی یا مجموعهای از نشانهها در فضای اجتماعی شکل مسلط پیدا کند. همچنان که در سال 76 آراء 20 میلیونی در مقابل آراء 8تا 9 میلیونی رقبا، و در سال 84 آراء 17 میلیونی احمدینژاد در مقابل آراء 10 میلیونی هاشمی غلبه گفتمانی را نشان میدهد اما در انتخابات 92 آراء روحانی با آراء رقبایش فاصلهای ندارد و پیروزی او حاصل توانایییهای شخصیش در برابر رقبا و نحوه سیاست ورزیاش که تعبیر به بلدی سیاسی میشود بوده است و این یعنی فضای گفتمانی شکل نگرفته است.
اما تلاش میشود بعد از انتخابات و براساس نتیجه، در تفسیری مجدد یک مسئلهای مانند اعتدال را به صورت برساخته اجتماعی به عنوان گفتمان غالب جا بیاندازند که واقعیت ندارد.
پرویز امینی جامعهشناس و تحلیل گر سائل سیاسی که مخالف گفتمانی بودن آرای روحانی است میگوید: بعد از دوم خرداد 76 مسئله آزادی و اصلاحات و بعد از سوم تیر 84 عدالت و مردم گرایی بدون اینکه بخواهد با کار رسانهای به صورت یک برساخته اجتماعی درآید، در فضای عمومی کاملا احساس میشد اما بعد از 24 خرداد این حالت را نمیبینیم. به تجربه انتخاباتهای ریاست جمهوری گفتمانهای پیروز، رقیب گفتمانهای حاکم بودهاند. در دوم خرداد آزادی در برابر اقتدارگرایی دوره سازندگی، در سوم تیر عدالت در برابر آزادی و توده گرایی در برابر نخبه گرایی یا خاص گرایی دوره اصلاحات قرار میگیرد اما اعتدال، گفتمانی در برابر عدالت نیست. اساسا اعتدال یک دالِ میان تهی است که میتواند در هر گفتمانی حاضر باشد و هیچ گفتمانی خود را در برابر اعتدال تعریف نمیکند.
رقیب اصلی روحانی در انتخابات، قالیباف بود که با هر تحلیلی از ذهنیت اجتماعی در جناح مقابل اعتدال یعنی افراط یا تفریط قرار نمیگیرد. در حالیکه در سال 76 خاتمی نماد آزادی و اصلاحات و ناطق نوری نماد اقتدارگرایی و عدم تغییر بود. در سال 84 احمدینژاد نماد عدالت و هاشمی در مقابله با عدالت تعریف میشد.
اساسا گفتمان باید از یک ما به ازای اجتماعی مشخص برخوردار باشد مثلا گفتمان عدالت در میان بخشهای ضعیف و محروم جامعه که از پشتوانه قدرت و ثروت تهی هستند و جریانات اسلام گرا دارای ظرفیت و موقعیت است یا گفتمان آزادی در میان نخبگان و جریان عمدتا سکولار دارای ظرفیت و عقبه اجتماعی است اما برای اعتدال چنین ما به ازای خارجی وجود ندارد.
در انتخابات 92 فرد پیروز تا سه تا چهار روز مانده به انتخابات کمتر از 15 درصد آراء را دارد و با کار سیاسی یعنی کنار رفتن عارف و بعد حمایت خاتمی و بعد حمایت هاشمی و از اینها مهمتر عدم ائتلاف رقبای او، پیروز انتخابات میشود و هر کدام اینها که که رخ نمیداد نتیجه با آنچه در 24 خرداد اتفاق افتاد، کاملا تفاوت میکرد. در حالی که حمایتها و ائتلاف و عدم ائتلاف رقبا نقش چندانی درپیروزی خاتمی و احمدینژاد نداشت. چون آنها متکی به ظرفیتهای گفتمانی بودند و از طریق گفتمان شارژ میشدند.
در واقع فرد پیروز، بیشتر مدافع دو دوره از مدیریت اجرایی کشور (اصلاحات و سازندگی) در مقابل دوره هشت ساله اخیر (احمدینژاد) بود تا اینکه بخواهد گفتمان خاصی را نمایندگی کند. یک جور بازگشت به گذشته در برابر وضع موجود بود.
منبع: خبرنامه دانشجویان ایران