به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، طی یاددادشتی با عنوان «داستان راستان در ایستگاه ژنو» در روزنامه کیهان آمده است:
1- افسانه نیست، متن تاریخ است. در شهر غوغایی شد وقتی خبر آمد دشمن چند برابر جمعیت مسلمانان سپاه فراهم کرده و تا چند وقت دیگر به مدینه میرسد. انگار زلزله آمده باشد .نه انگار، که حتماً زلزله آمده بود. شهر به هم ریخت از این خبر بد. تا دیروز همه در یک صف بودند و امیدوار قطعی به پیروزی. اما گویا ورق برگشته بود. به زودی قرار بود مدینه به محاصره دشمن بیفتد و از بالا و پایین شهر هجوم بیاورند. عجب مخمصهای، گویا هیچ راه خلاصی متصور نبود. نبود که گروهی گفتند ای مردم یثرب اینجا، جای شما نیست، پس برگردید و به خانههای خود پناه ببرید.یک چاره مانده بود؛ کندن خندق در بخشی از اطراف شهر برای مهار تاخت و تاز دشمن... که آن هم پهلوان دشمن نامردی نکرد و از همان خندق عبور کرد و عربده کشید. «کجاست قهرمان شما که او را بکشم و به بهشت برود. یا او مرا بکشد و به ادعای شما به جهنم بروم»!
2- هنوز سپاه دشمن نرسیده بود اما رعب آن پیشاپیش تاخته بود. تاریخ میگوید مسلمانان با سختی تمام مشغول حفر خندق بودند که به سنگی بزرگ رسیدند و هر چه کردند نتوانستند آن را از سر راه بردارند. تاریخ میگوید به پیامبر اعظم(ص) خبر دادند و حضرت خود آمد و کلنگ را گرفت و ضربتی به سنگ زد. از این ضربت برقی جهید و قسمتی از سنگ متلاشی شد. رسول خدا(ص) تکبیر گفت و جمعیت به تأسی اللهاکبر گفتند. پیامبر ضربت دوم را زد، برقی دیگر از سنگ برخاست، حضرت تکبیر گفت و حاضران هم. ضربت سوم که فرود آمد، باقیمانده سنگ متلاشی شد و جمعیت برای بار سوم به تأسی از پیامبر خدا تکبیر گفتند. تاریخ میگوید سلمان از ماجرای تکبیرها پرسید و پیامبر فرمود در میان برق اول، سرزمین حیره و قصرهای پادشاهان ایران را دیدم و جبرئیل بشارت داد که امت من بر آنها پیروز میشوند. در ضربت و جرقه دوم قصرهای شام و روم را دیدم و بشارت پیروزی را شنیدم و در ضربت سوم و برق برخاسته از آن، قصرهای صنعا و یمن را مشاهده کردم. جبرئیل خبر داد که امت من بر آنها پیروز خواهند شد. بشارت باد بر شما ای مسلمانان!
3- دشمن هنوز در راه بود. آنان که ایمان عاریهای داشتند یا در زمره منافقین بودند، به هم نگاه کردند و زمزمه کردند که عجب سخنان عجیبی- و نعوذبالله- چه حرفهای باطلی! او از مدینه، ایران و روم و شام و یمن را میبیند و خبر فتح میدهد حال آن که اکنون در چنگال مشتی عرب گرفتار شده است؟! آیه نازل شد و اولین فاصله را میان راستان و ناراستان گذاشت. «و اذ یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غروراً. و آن هنگام که منافقان و بیماردلان میگفتند خدا و فرستاده او وعدهای جز دروغ و فریب به ما ندادند.» وقتی فشار دشمن شدت گرفت، گویا قیامت بر پا شد. «و اخرجت الارض اثقالها». هر کس در زمینه و سینه خود هر چه داشت، بیرون ریخت. چند آیه بعد در سوره احزاب میفرماید «هنگامی که مؤمنان لشکر احزاب را دیدند گفتند این همان وعده خدا و فرستاده اوست. و خدا و فرستاده او راست گفتند و این ماجرا جز بر ایمان و تسلیم آنها نیفزود. من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه ...
4- تاریخ میگوید آنجا که در برابر عربده پهلوان دشمن هر کس خود را پشت دیگری میکشید و پنهان میکرد، علی(ع) پسر ابوطالب برخاست و به پیامبر(ص) عرض کرد من به مصاف او میروم. تاریخ انکار ندارد. با ضربت علی(ع)- که برتر از عبادت جن و انس لقب گرفت- ورق برگشت و نصرت الهی نازل شد. رسول خدا(ص) در آن هنگامه بیش از همه برای علی نگران بود... آن جنگ با همه تلخیهایش به سرنوشتی شیرین انجامید، اگر چه حکایت مردی و نامردی، ایستادگی یا جا زدن و خالی کردن میدان سرلوحه داستان جنگ احزاب شد. عار و افتخارهای این جنگ برای همیشه در سینه تاریخ ماند. قریب 30 سال بعد امیرمؤمنان فرمود خداوند چون صدق ما را دید، نصرت و پیروزی خود را بر ما نازل فرمود و نکبت و خواری را بر دشمنان فرو فرستاد. و فرمود من هنگامی برای اقامه امر خدا برخاستم که دیگران فشل شده بودند
5- گروهی برای مذاکرات ژنو عزا گرفتهاند که ترکمانچای امضا شد و جام زهر بود و گروهی دیگر چنان ذوقزده و شادمان که گویا- و میگویند!- بزرگترین توافق قرن امضا شده و بزرگترین پیروزی تاریخ 34 ساله به دست آمده است.باید جشن گرفت یا عزادار بود؟ مقتدای انقلاب که از همه ما غیورترند، 12آبان در جمع دانشجویان با اطمینان و آرامش تمام فرمودند باذنالله از مذاکرات ضرری نمیکنیم. این سخن و باور، نه اینکه متعلق به اقتدار امروز انقلاب و نظام باشد؛ 10 سال پیش که شرق و غرب ایران در محاصره مهاجمان بیسر و پا بود و در مجلس جماعتی دونشأن ملت ایران نامه سر کشیدن جام تسلیم را مینوشتند، مقتدای انقلاب در همان حال و هوا در دیدار با نمایندگان مجلس به این آیتالهی استناد کردند که «هو الذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایماناً مع ایمانهم و لله جنودالسماوات والارض.»
نه اینکه عارضه رنج بار نفاق برخی خواص را فراموش کنیم یا از هزینههای بزرگی که آن روز به ملت و کشور تحمیل کردند غافل شویم. نه، جبریتی در کار نیست که باید در مسیر حرکت با بیشترین هزینه پیش رفت. اگر ایمان و تقوا ره توشه مسیر کاروان یک ملت شود، حتماً با حداقل هزینه میتوان بیشترین پیروزیها را داشت. اما سخن این است که مؤمن، رشیدتر و استوارتر از این حرفهاست که به اندک بالا و پایین شدنی، دچار سردی و گرمی شود، چنان که انسانهای عادی دچار میشوند و خود را در هر دو صورت هزینه دادن یا دستاورد گم میکنند. ما در همین 10 سال با همه دشواریها و دشمنیها و کجتابیها و کم گذاشتنها و جفاها و کم فروشیها و بیوفاییها، پیش آمدهایم و راه و مقصد را با همه تندبادها گم نکردهایم. توافق موقت و 6 ماهه ژنو نیز با همه اهمیت برای ما صرفاً یک ایستگاه در یک مسیر و روند پیشبینی شده به سوی مقصد است و نه بیشتر، چندان که برخی تصور یا القا میکنند. نه اولین توافق ما با غرب است و نه احتمالاً آخرین آن. میشود به این توافق نیز از نگاه فنی و حقوقی و سیاسی نمره داد و اجزاء آن را ارزیابی کرد. اما هر چه باشد، مقصد نیست.
6- خطاست و خطای راهبردی مهمی هم هست که نقشه غرب آسیا (خاورمیانه سابق) و موقعیت ایران از پشت عینک محدود مذاکرات ژنو دیده شود. این مذاکرات با همه اهمیت قطعهای از پازل بزرگ مصاف با جبهه استکبار است. بخشی از یک جبهه است و نه چهار سوق بازار معامله. نباید خواب رفت یا اجازه داد دشمن و همزبانان او مردم را خواب کنند که بله، سوءتفاهمی بود با غرب که برطرف شد و دوره آشتیکنان است و تابوی مذاکره با آمریکا و خط مقاومت با هم شکست و بادا بادا مبارک بادا! و از مخمصه درآمدهایم و به ماه عسل رسیدهایم و از این تعابیر که متأسفانه در ادبیات برخی سیاسیون نیز دیده میشود؛ نظیر مصاحبهای که یکی از همین چهرهها با روزنامه فایننشال تایمز کرد. خودمان را گول نزنیم که آمریکاییها و انگلیسیها تا حالا تندرو بودند و حالا میانهروهایی در بین آنها پیدا شدهاند که اهل تعاملند، یا بدتر؛ آنها اهل تعامل و معامله بودند و این طرف آمادگی تعامل نبود. کسی که در میانه میدان جنگ بخوابد، دشمن تایماوت استراحت به او نمیدهد هیچ، که شبیخون هم میزند. درست مانند کاری که در فتنه سال 88 با استفاده از خوابزدگی یا در خودماندگی برخی نخبگان ما کردند یا شبیخون اقتصادی که 2 سال بعد در روز روشن سامان دادند اما برخی مسئولان دولتی و حریفان انتخاباتی و سیاسی آنها چنان سرگرم لجبازی و گریبانگیری با هم بودند که فقط بر جرئت هجوم خصم افزودند.
7- از دولت جمهوری اسلامی که خط مقدم نبرد است باید پشتیبانی همهجانبه کرد، چه محمود احمدینژاد در راس آن باشد و چه حسن روحانی. توافقی که دولت پای آن میرود چه بیانیه تهران در سال 89 باشد و چه بیانیه ژنو در سال 92، پای آن باید به مثابه یک جبهه منسجم ایستاد. البته لابد حق دارد مشاور خارجنشین آقای کروبی از برخی دوستان خود بپرسد که چطور بیانیه 3 سال پیش، ترکمانچای بود که به مراتب بهتر از توافق ژنو بود و حالا این بیانیه شده، توافق و پیروزی بزرگ قرن؟! فراوان از این سوال میتوان پیش کشید و پرسید اما باید افقهایی دورتر و مصالحی عالیتر را در کانون توجه داشت. ارم ببصرک اقصی القوم. نهایت جبهه دشمن را ببین! همه موظفند از نگاههای نوک دماغی، قبیلهای، انتخاباتی، حزبی و جناحی بپرهیزند. اگر یک ملتیم که هستیم، هنر نیست از صلح با جهان غرب سخن گفتن و در داخل رقابتهای انتخاباتی را به صفبندی اعتدالیون و افراطیون تبدیل کردن و سپس همین نگاه مغشوش را به پس از انتخابات سرایت دادن و در آتش اختلاف، هیزم افکندن.
هنر نیست پیشینیان خود را سیاهی مطلق نمایاندن و انصاف در قضاوت به خرج ندادن. هنر نیست نگاه آدام اسمیتی- که در اقتصاد سرمایهدار غرب شکست خورد- به فرهنگ یک کشور داشتن. تا کی قرار است هر صاحب منصبی با تخطئه مدیر قبلی، خود را ثابت کند؟ انصاف را اگر گم نکنیم، جا دارد وقتی بیتدبیریها و کجرفتاریهای آخر کار یک دولتمرد را- به حق و به جا- نقد میکنیم و تورم 40 درصدی را رکورد سی و چهار سال گذشته معرفی میکنیم، منصفانه بگوییم رکورد اصلی تورم مربوط به دولت دیگری در سال 74 بود که اتفاقا آن دولت درگیر تحریمهای ظالمانه دشمن نبود و بدون تحریم، رکورد 49 درصدی را برجای گذاشت و حالا شاکله آن دولت، شاکله دولت ما هم هست. البته انصاف این است که توقع نداشته باشیم دولتی در 100 روزگی، تغییر و تحول اساسی مثلا در حوزه بهبود وضعیت اقتصادی ایجاد کند... این قصه ملالآور میشود و کاش افق نگاه تک تک ما به جایی برسد که این نزاعهای حیدری- نعمتی را به سر آوریم و نگاه ملت را از دشمن اصلی منحرف نکنیم.
8- داستان راستان، فراز و نشیب پیدا کرد. قلم اگر بخواهد به اصل داستان برگردد و حق مطلب را ادا کند، نمیتواند از گمنامان عزتآفرین یاد نکند. مولا و مقتدای ما درباره یکی از همین گمنامان نامآور- مرحوم عبدالله والی- فرمود مجاهدتهای امثال این مرحوم در گمنامی و بدون تابلو و سروصدا و تبلیغات، مانند بتون و سیمان در بنای جمهوری اسلامی تزریق میشود و آن را محکم میکند. در همین ماهها و سالهایی که اغلب ماها کم یا زیاد درگیر دعواهای حیدری- نعمتی بودیم، پاکباختگان راست قامتی بودند که با گمنامی به دفاع از حرم مطهر حضرت زینب سلامالله علیها شتافتند و با خون شریف خویش به علمدار کربلا تأسی کردند. یکی همین شهید عزیز رسول خلیلی که پیکر پاکش در گمنامی تشییع و تدفین شد اما وصیتنامه او هر دلی را به تب و تاب میاندازد. و دیگری شهید هادی باغبانی که مادر گرامی وی بر سر جنازه فرزند جز همین چند جمله نگفت؛ مادرت برات بمیره... خدایا قبول کن از ما... رضایم به رضای تو!
محمد ایمانی