به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، نمیخواستیم به موضوع نمایشنامه روز حسین بپردازیم و درباره آن مطلب بنویسیم چون فکر میکردیم کسانی که نمایشنامه را خوانده و هنوز بر پاک بودن آن تاکید میکنند بعید است با چنین مطالبی تغییر نظر بدهند. و از آن سو برای کسانی هم که نمایشنامه را نخوانده و مجبور هستند بنابر شنیدهها قضاوت کنند، کاری از دست ما بر نخواهد آمد چراکه امکان انتشار بخشهای موهن نمایشنامه وجود ندارد تا آنها را متوجه اصل قضیه کند. به همین دو دلیل هم دندان روی جگر گذاشتیم تا شاید آنها که به هر طریقی مسئول صیانت از هنر متعهد کشور هستند و یا نسبت به اعتقادات مردم مسئولیت دارند کاری کنند.
بر این نظر خویش هم ماندگار ماندیم و علی رغم همه بحثهایی که بار دیگر در این چند روزه در رسانهها پا گرفت، چیزی ننوشتیم. اما گفتگوهای پی در پی نویسنده نمایشنامه و اظهار نظرهای برخی افراد که مردم و منتقدان را نادان فرض کرده بودند، خونمان را به جوش آورد. احساس کردیم که بیش از این نباید صبر کنیم و به آقای نویسنده فرصت دهیم تا با وقاحت تمام بجای عذرخواهی برای نوشتن چنین مطالبی، در جایگاه طلبکار بنشیند و منتقدان را آدمهایی بیخبر از اصول هنر و نمایش بخواند و دغدغههای مریدان اهل بیتعلیهمالسلام را سیاسی کاری نام نهد. بنابراین آنچه در ادامه میخوانید نگاهی است به نمایشنامه روز حسین نوشته محمد رحمانیان که سعی شده در آن در سه محور به بیان کژیهای آن نمایشنامه پرداخته شود. سعی شده تا حد امکان از آوردن مصداقهای موهن نمایشنامه پرهیز شود مگر آنجا که چاره دیگری باقی نمانده است.
* شعارهای سیاسی یک نمایشنامه نویس
نمایشنامه روز حسین یک اثر سیاسی است که کنایههای مختلف سیاسی دارد. از انتخاب نام «امیرحسین» برای شخصیت اصلی نمایشنامه بگیرید تا ارجاعات گوناگونی که در طول نمایشنامه رخ مینماید و یا گفتگوهایی که بین شخصیتهای مختلف صورت میگیرد؛ مخصوصاً گفتگوهای بین بازجوها و امیرحسن و ترلان. نمایشنامه سیاسی نوشتن هیچ اشکالی ندارد و حتی مخالف خوانی در برابر حاکمیت را هم میتوان بهایی برای آزادی بیان دانست. اما باید اذعان کرد که روز حسین خیلی از خط قرمزها را هم رد میکند. برای مثال تغییر شعارهایی چون «ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند» یا «اینهمه لشکر آمده» که گاهی رنگ و بوی استهزاء هم میگیرد از واضحترین این نمونههاست.
مردم ایران این شعارها را در چه موقعیتهایی استفاده میکنند و تغییر آنها و به استهزاء گذفتن آنها چه پیامی دارد؟!
روز حسین پر است از این موارد که متاسفانه یا برخی افراد متوجهش نمیشوند یا فکر میکنند که بخاطر وجود آزادی بیان در اعلام مواضع سیاسی، باید اجازه چنین کارهایی هم داده شود.
* ملغمهای از انحراف و التقاط اعتقادی
نمایشنامه روز حسین یک مانیفست انحرافی است که از نظر اعتقادی پر است از التقاط. در جای جای نمایشنامه میتوان مواردی را دید که نشان از نگاه منحرف و غلط نویسنده به مقولههایی چون ولایت، جهاد، ایثار و شهادت و... دارد. برای نمونه به این موارد توجه کنید.
از زبان امیر که در اینجا در نقش امام حسین است گفته میشود:
«خستهام خواهرانم، برادرانم... مادرم... علی که رفت ازش پونصد و سی درهم موند و قرآن و ذوالفقارش.... از ما چی میمونه؟... یعنی هیچ کی نیست ما رو یاری کنه؟»
یا در جایی از زبان حضرتام البنین مینویسد:
«روزگارش به جنگ میگذرد و جنگ... من این خلیفگی نخواهم یا علی!»
جایی دیگر راوی میگوید:
«جنگ تمام شد و حالا میتونین منتظر جنگ بعدی بشینین. بچههایی به دنیا بیارین برای انتقام و اونها بچههایی به دنیا بیارن برای خونخواهی و بچههای بچههای اونا بکشند بچههای بچههایی که پدرانشونو کشته بودن.»
این نوشتهها برایتان آشنا نیست؟ یک دهه پیش چنین مضمونی در مقالهای به قلم اکبر گنجی منتشر نشده بود؟ آیا او نیز مانند رحمانیان ماجرای کربلا را نتیجه جنگ طلبی و خون ریختن امام علی ندانسته بود؟!
اما این بخش که در ادامه خواهد آمد شاید زشتترین قسمت نمایشنامه باشد چرا که نویسنده از زبان ابن زیاد، قیام عاشورا را نه نقطه آغازی برای حرکتهای آزادی طلبانه و حق مدارانه تاریخ بلکه پایانی بر این حرکتها میداند و عملاً همه جهادهایی که بعد از عاشورا صورت گرفته را با واژههایی زشت توصیف میکند. دقت کنید که همه قیامها یعنی حتی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هشت ساله.
«بدبخت شدی رفت قربونت! نه الآنکه تا همیشه این دست خر، چی میگن، تاریخ! از مظلومیتت پرچمی میسازند و میدهند دست یک مشت قلدر یالانچی که به اسم تو همچین بزنن، ملت رب و ربشونو یاد کنن… خون آلوده به ویروس HIV خودشان را ثار میخوانند تاآبروی ایثار را همه ببرند… همه سندلوم «خود حسین بینی» میگیرن در این ملک، میخوابن و پا میشن میگن حسینیم و انگشت در جهان کرده یزیدی میجویند! جنگ ما آخرین جنگ مردانه حق و باطله حسین جون! از فردای عاشورا همه خودشونو کس و کارشون حسینی ان و بقیه جماعت یزیدی! از پس فردای عاشورا، حسینی فقط با حسینی میجنگه و از پس اون فردای عاشورا حسین و یارانش دیگه به هیچ دردی نمیخورن جز واسه مصادره به مطلوب! آقا من متأسفم واسه شما و اهل بیتت ولی بلایی که امتت فردا و پس فردا سرت میآرن در مقابل پخ پخ ما، هیچی نیست… من و این شمر بدبخت و حکیم طفیل و حادث و ابن سعد و خولی در مقابل امتی که بعد ما میآن هیچی نیستیم جز چارتا طفل معصوم که فردای قیامت روسفیدیم به جدت!»
این جملات که از زبان ابن زیاد به امام حسین گفته میشود در واقع همه مجاهدان و قیام کنندگان شیعی بعد از عاشورا را چنان توصیف میکند که حتی شمر و ابن و سعد و خولی هم از آنها سرتر هستند! استغفر الله!
تلاشی که نویسنده برای قلب واژه شهید انجام میدهد هم قابل ذکر است. او در طول نمایشنامه به ندرت از کلمه شهید استفاده میکند اما به یکباره مثلاً به کاوه گلستان میگوید شهید! یعنی عکاسی که در جنگ عراق و آمریکا و هنگاهی که بعنوان خبرنگار بیبیسی مشغول کار بوده است، کشته شده شهید است اما رزمندگان دفاع مقدس که به شهادت رسیدند یکسری افرادی هستند که خون آلوده به ویروس... باز هم استغفر الله!
آیا این نمونهها کافی نیست برای آنکه اوج انحراف فکری و عقیدتی که در نمایشنامه مذبور موج میزند مشخص شود؟
* اینهمه توهین بیشرمانه را چه کسی پاسخ میدهد؟
همین دو محور که گفته شده برای اثبات موهن بودن نمایشنامه روز حسین کافی است اما باید اذعان کرد که بیشترین حملات به نمایشنامه روز حسین بخاطر اهانتهای گوناگونی است که در جای جای آن به اهل بیت شده است.
رحمانیان با آگاهی نسبت به اینکه اینهمه اهانت حساسیت برانگیز خواهد بود، سعی کرده اغلب این اهانتها را در دهان ابن زیاد که نقشش را مثلاْ یک بیمار روانی (جانباز روانی!) بازی میکند بگذارد تا بعدها بتواند راه فراری برای خود جور کند. تاکید بر همین نکته هم اصلیترین بخش دفاعیاتی است که او تا کنون از خود انجام داده. اما آیا واقعاً همین گونه است؟ آیا تویهینهایی که در نمایشنامه وجود دارد فقط از زبان ابن زیاد گفته شده است؟
اینگونه نیست. نویسنده در برخی قسمتهای نمایشنامه بدون اینکه ضرورتی از نظر منطق داستانی وجود داشته باشد از زیان یکی از شخصیتها به تمسخر روضهها پرداخته است. برای مثال به این دو نمونه توجه کنید:
منوچ: ایناها! بفرما! میگه به دو دست بریده!
جابریزاده: دو دست بریده که مال عباس بود...
همه: همونه... همونه...
جابریزاده: پس سقای تشنه لب...
همه: همونه... همونه...
جابریزاده: اون وقت.... قمر بنی هاشم...
همه: اینم هست...
جابریزاده: یک آدم و اینهمه نشانه... من بینوای فراموشکار چطور اینهمه از بر کنم؟
یا در جایی دیگر از نمایشنامه که به مجلس خواستگاری عقیل از امالبنین برای حضرت علی (ع) میپردازد، از زبان مادر امالبنین و با اشاره به حضرت رسول (ص) چنین آمده:
- قحط الرجال شده در یثرب؟ یک نفر هم میشود پسر عمو، هم پدر زن، هم فرستاده خدا؟ الله اکبر!
یا مثلاً به این قسمت و استهزایی که از زبان حضرت جعفر برادر قمر بنی هاشم صورت گرفته است دقت کنید (در اینجا هر کدام از یاران سید الشهدا خود را معرفی میکنند و امام برای آنها رجزی تعیین میکند. حالا نوبت به بشر رسیده است:)
امیر (در نقش امام حسین): پسرت در ری اسیر است و من بیعت از تو برداشتم... ولی تو ماندی و نرفتی! چنین مردی را چه بگویند برادرانم؟
جعفر: کله خر!
میبینید؟ به همین سادگی به یکی از شهدای کربلا توهین میشود و اینبار نه از زبان ابن زیاد که از زبان یکی از پسران امالبنین!
یا در جایی دیگر اینبار هم نه از زبان ابن زیاد که از زبان بحریه، همسر و مادر دو تن از شهدای کربلا که اتفاقاْ این یکی حتی جزو بیماران روانی هم نیست چنین میگوید (امام حسین نحوه شهادت همسر و پسر او را بیان میکند تا اینجا که:)
امیر (در نقش امام حسین): شمشیر شمر بزچران به یک ضربت سر از تنش جدا کند...
بحریه: لابد خوب تیزش کرده!
این تعبیر تمسخر آمیز مثلاً از زبان یک مادر شهید در واکنش به شنیدن نحوه شهادت فرزندش بیان شده است. همانطور که میبیند به استهزاء گرفتن ماجرای کربلا در جای جای این نمایشنامه وجود دارد و نویسنده هر چند خط یکبار بد ندیده که برای تغییر ذائقه مخاطبانش یکی از اتفاقات آن قیام عظیم را مسخره کند.
* حواستان را جمع کنید، قبل از اینکه عزممان را جزم کنیم
آنچه در قسمت قبل و بعنوان نمونهای از توهینهای موجود در نمایشنامه روز حسین آورده شد در برابر آنچه نمیتوان ذکر کرد و قلم از بازنویسیشان شرمگین میشود به واقع هیچ است. توهینهای بیشرمانهای که نویسنده از زبان ابن زیاد نسبت به ذوات مقدسه انجام میدهد مانند گفتن کلماتی چون چلغوز، علمچی، نفله، زنک سجعگو و... واقعاً دل را به درد میآورد.
اما درباره توجیه بیشرمانه و وقاحت بار آقای رحمانیان چند نکته قابل عرض است.
اول آنکه همانطور که گفته و چند نمونهاش آورده شد، اصل توجیه نویسنده روز حسین زیر سوال است چرا که تمسخر و توهین به مقدسات و اعتقادات مردم تنها از زبان شخصیتهای پلیدی چون ابن زیاد انجام نمیشود و در جای جای نمایشنامه و به بهانههای مختلف وجود دارد.
اما با فرض صحت این ادعا باید گفت اگرچه غیر قابل انکار است که آقای رحمانیان تواناییهایی در نمایشنامه نویسی دارند اما این فقط ایشان نیستند که هنر را میفهمند و از چم و خم کار هنری سر در میآورند. اتفاقاً دیگران هم هستند که میفهمند وی چرا خیال را وارد نمایشنامه کرده و چرا توهینهایشان را در دهان ابن زیاد گذاشته است. وی حتی در جایی برای اینکه به مخاطبانش تاکید کند که دلیل این امر چیست و آنها را آگاه کند که نویسنده ناچار از انتخاب این روش بوده است ولی آنها نباید گول بخورند، از زبان ابن زیاد آورده است:
«عالم خیال از اون عالماس که توش هر غلطی مجازه من میشوم ابن زیاد تو میشی (...) این دو تا خاله خان باجی میشن (...) این چارتا چلغوز میشن (...) حالی میکنیم تو این عالم خیال.»
میبیند که نویسنده حتی حواسش به مخاطبان کم هوشش هم بوده تا خدای نکرده نکند متوجه اصل ماجرا نشوند و فکر کنند ماجرا واقعاً خیالی است! البته او نیم نگاهی هم به ایجاد مفری برای فرار از هجمهها داشته است. نویسنده فکرکرده است فقط خودش فهمیده چرا شخصیتی با مشکل تکلم در نمایشنامه قرار داده تا از زبان او حدیث «شیران روز و پارسایان شب» را به شکلی توهین آمیز تغییر دهد یا آیه مبارکه «و اولی الامر منکم» را بصورت مسخرهای بیان کند!
نکته دیگر آنکه باید به نویسنده نمایشنامه شرم آور روز حسین یادآوری کرد که مردم ایران قرنهاست پای روضه عاشورا نشستهاند و سالهاست که با تعزیه و شبیه خوانی آشناهستند اما هیچ وقت به یاد ندارند که کسی در تعزیهها چنین توهینهایی را از زبان اشقیاء دشت کربلا بیان داشته باشد. پس وقیحانه به چنین مسائلی چنگ نزنید و اگر جرئت و اعتقاد عذرخواهی ندارید لااقل ساکت بمانید و با آتش زدن جگر دوستداران اهل بیت خون آنان را به جوش نیاورید. هرچند که در بالا نشان دادیم این توجیهات باطل است و در جای جای نمایشنامه و از زبان شخصیتهای مثبت که بیمار و جانباز روانی هم نیستند، بارها مقدسات مورد استهزاء قرار گرفته است.
در پایان باید این را اضافه کرد که اگرچه سکوت افراد و رسانههای متعهد در برابر نمایشنامه روز حسین بعلت عدم امکان انتشار همه توهینهای آن موجب گستاخی نویسنده و برخی دست اندرکاران آن نمایشنامه شده است، اما این سکوت همیشگی نیست و جایی که پای مقدسات به میان بیاید عرصه برای جولان هتاکان خیلی باز نخواهد بود.
منبع: رجانیوز
چقدر قباحت و بيشرمي؟
اگه مسئولين درست کارکنن همچين احمق هايي جرات توهين پيدا نميکنن،مشکل از مسئولينه.
چون مشغول فيس بوک بازيشون هستن يادشون رفته مسئوليتي هم دارن.
اين نظررو لطفا فکرنکنين توهينه وانتشارندين.جز حقيقت چيزي نيست.
اون از نجفي دعوت به قليان ميکنه اينم از بقيه ش.
کدوم مسئول احمقي به اين نمايشنامه مجوز داده؟!هان؟
همه از تفاله هاي مهاجراني خائن نشخوار مي کنن ديگه ...
يا ابالفضل ...
در هر دم و هر جا حرمت ارباب شکستند علمدار کجايي ؟
اللهم العن علي القوم الظالمين...
آدمي که به خودت اين جرات رو ميده که با امام حسين در بيفته مطمئنا از سرداراي لشگر ابن سعده
شک نکنيد که اسم اين آدما رو تو سپاه يزيد مي نويسند
امثال کسروي،سلمان رشدي و...درتاريخ به چشم ميخورندکه با ارتداد خودسعي درخدشه دارکردن چهره نوراني قران وعترت وخاموش کردن نهضت سرخ حسيني داشته اند غافل ازآنکه خداوندخودحافظ ونگهبان دين خويش است آنجاکه فرموده است:انانحن نزلناالذکرواناله لحافظون
ويريدون ليطفؤا نورالله بافواههم والله متم نوره ولوکره الکافرون
آري چراغي را که ايزد برفروزد هرآنکس پف کند ريشش بسوزد!
کجايندمسئولين فرهنگي نظام؟؟؟؟!!!
براستي چراخاموش نشسته اند؟؟
بايد دوباره مراجع عظام،حوزه هاي علميه ودانشگاهيان متعهد وولايتمداربه خروش آيند واين خبيث رابسزاي اهانت هايش برسانند
انشاءالله
هادي
لعنت بر اشقيايي که به اسم و پوز هنرمندي و هنروري و به اين بهاي ناچيز خودشونو لايق محشور شدن با يزيد و بن زياد و شمر و خولي ميکنن.
مجازات توهين به ائمه اطهار که مشخصه .
منتظر حکم و نظر مراجع تقليد هستيم....
سلام
مگه نه اين که حکم توهين به اهل بيت مرگه؟!
يا علي
که هنرشان را فقط از خدا دارند
و در راه غيرخدا صرف ميکنند
خاک بر سرشان