به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، این اصطلاح از میان گدایان ایران وارد زبان مردم و ادبیات فارسی شده است. نیازمندان و تهی دستان در گذشته و حال بر دو دسته بوده و هستند. دستهٔ نخست آنانی هستند که با وجود تنگ دستیشان آن را نشان نمیدهند و وارونهٔ دستهٔ دوم که گدایان هستند، در خانه و مسکن خود میمانند و عزت نفسشان اجازه نمیدهد که دست نیاز به کسی دراز کنند و به همین علت نیز آنان را «مسکین» نامیدهاند، یعنی کسی که در مسکن خود میماند و در کوچه و خیابان به راه نمیافتد.
دسته دوم، یعنی گدایان آنانی هستند که ندارند و میخواهند، گاهی هم دارند ولی باز هم میخواهند، بدون آنکه از آنچه که دارند به کسی بدهند و اصطلاح «گدا صفت» نیز از همین جا است. در گذشته که زسم گدایی تا این اندازه پیشرفت نکرده بود که گدایان برای خود باند و گروه داشته باشند، آنان تنها چند چشمه بلد بودند و با آنها پول در میآوردند و رفع گرسنگی میکردند که یکی از آن چشمهها «شاخ و شانه کشیدن» بوده است. آنان در حالی که در یک دست یک شاخ گوسفند و در دست دیگرشان یک استخوان شانهٔ گوسفند را میگرفتند، بر در خانهٔ مردم یا جلوی دکانها میرفتند و درخواست پول میکردند و اگر صاحب خانه یا دکان از دادن پول خودداری میکرد آنگاه گدای لجوج و سمج آن شاخ گوسفند را طوری بر شانهٔ گوسفند میکشیدند که صدای چندش آوری از آنها بر میخاست و آن قدر این کار را ادامه میدادند تا شنونده به ستوه میآمد و چیزی به آنان میداد تا آنان را از سر خود باز کرده باشد. رفته رفته مردم نیز عبارت «شاخ و شانه کشیدن» را در مقام تهدید کسی برای تامین مقصود خودش، از گدایان گرفتند و به کار بردند.
منبع: جام